رویای خاموش
این وبلاگ با احترام فراوون تقدیم به کسی که شده همه امید من برا زندگی
از حوالی دلم که میگذری اهسته رد شو با هــزار بدبخـتی دلتـنگیم را خوابـاند ه ام ...! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : زندگی میچرخه عین تاس یه روز حکم میکنی یه روز التماس... حواست به روزی که حکم میکنی باشه... بهروز وثوقی نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : بعضی دعاها عجیب به دل میشینه: خداوندا: نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی... میان این دو گم شده ام هم خودم و هم تو را آزار میدهم... هر چه تلاش کردم نتوانستم آنی شوم که تو میخواهی و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی... خدایا دستم به آسمانت نمیرسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن... "آمین یارب العالمین" نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : بعضیا هستن که یه جور خاص دوست داشتنی اند یه جور عجیب دل نشینن، دست خودشونم نیست، انگار خدا یه جور دیگه آفریده شون مثلا ساعتها کنارشون میشینی و خسته نمیشی، اصلا سیر نمیشی از شنیدن صداشون یا نگاه کردن به صورتشون، مثلا همونایی که فقط خداحافظی یهو دلت میگیره و ته دلت میگی: کاش بیشتر می موندی اسمشو عشق نمی ذارم، شاید یه دوست داشتن عجیبیه که هر کسی ممکنه حسش کنه، من اسمشو عزیز دل کسی بودن می ذارم. بعضیا عزیز دلتن، همونا که همیشه دلت قرصه که تا آخر عمر با همون کیفیت کنارت هستن، همونایی که دلگیرت نمیکنن، همونا که دوست داشتنشون بی قید و شرطه. تو زندگی هر کسی بعضیا وجود دارن که اصن نمیشه دوسشون نداشت... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : صبح بهاری آمده، بیدار شو، هوشیار شو، لبخندی بر دنیا بزن، آری بیا و یار شو! سلام، صبح اولین روز بهاری و سه شنبتون به خیر و نیکی نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : مهم نیست که قفل ها دست کیست... مهم این است که کلیدها دست خداست... از ته دل برایتان دعا میکنم شاه کلید تمام قفل ها را از خدا هدیه بگیرید. روزهای پایانی سالتون خوووش...
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : مردی شبی را در خانه ای روستایی می گذراند...؛ پنجره های اتاق باز نمی شد . نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی توانست آن را باز کند . با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید . صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است...! " او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود...!!! " افکار از جنس انرژی اند و انرژی، کار انجام میدهد... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : ابو علی سینا می گوید : هر چیزی کمش دارو است متوسطش غذا است و زیادش سم است حتی محبت کردن این جمله بوعلی سینا را باید با طلا نوشت و هر منزلی نصب کرد سه واقعیت محض: ۱- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها "شکسته" میشود. ۲- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به "وظیفه" میشود. ۳ - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز..."بی ارزش" میشی... از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است... پس تاذهنت را باز نکردی، دهنت را باز نکن. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : رجبعلی خیاط یه مستاجری داشت که زن و شوهربودند
با 20 ریال اجاره بعدازچندوقت این زن وشوهرصاحب فرزندشدن رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت: " داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت " تو دوره زمونه الان کرایه هارو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : روزهای بودنت خوش بود، اما بی وفا...
لحظهها طی شد، چه زود و، میروی حالا کجا؟! میروی؟! باشد، قبول! اما فقط این را بدان، در نبودت میرود از شهر، یک دنیا صفا... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : تعدادی از شهروندان اصفهانی دیشب در آخرین وقت های جریان زاینده رود کنار آن جمع شدند و شمع روشن کردند... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : اینم اصفهان در روزای سرد و زیبای زمستونیش ""پیست دهاقان"" ""پیست فریدونشهر"" در ادامه... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : در عوض همه نداشته هایمان گاهی عزیزانی داریم که به یک دنیا نداشتن بعضی چیزهای دیگر می ارزند خودشان،رفاقتشان،مرامشان،وجودشان ""خدایا به خاطر داشتنشان شکر"" نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : زیر ستون های خواجو، وقتی آب در بستر رودخانه جریان دارد، زندگی نیز جریان دارد، هرشب، جشن و شادی و آواز برپاست، به صرف لبخند و فیلم برداری! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : سفره زاینده رود گسترده شد پرندگان مهاجر هم به همراه زاینده رود به میهمانی اصفهان آمدند نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : زاینده رود مرده ام بار دگر هم جان گرفت، بهمن برای دردمان، یک نسخه ی درمان گرفت! در این زمستان و خزان، در فصل باران و جنون، لبهای خشک اصفهان، بوی نم باران گرفت. بر چهره های غم زده، لبخند گرمی سرزده، درد غم و آشفتگی، در جوشش سامان گرفت. پل ها ترک برداشته، از داغ دوری و فراق، شکر خدا، زاینده رود ترخیص از زندان گرفت! رگهای خشک اصفهان پر شد ز خون زندگی، وقتی که قلب اصفهان با این تپش ها جان گرفت... " زهرا سادات احمدی" نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ چه بگویم که نگفتنم بهتر است ... زبان در دهان نگهبان سر است گاهی اوقات سکوت خودش کاملا گویای همه چیزه مدیر وبلاگ : ♥یه عاشق♥ مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
|