وبلاگicon
.:: فرهنگ پایداری - کانون فرهنگی نورباران ::.

.:: فرهنگ پایداری - کانون فرهنگی نورباران ::.

معرفی شهدا و زنده نگه داشتن فرهنگ پایداری وظیفه ایست که در قبال شهدا داریم

امیدواریم کار کوچکی در قبال جانفشانی های شهدا و جانبازان و همه ی رزمندگان باشد,
.:: شاید جنگ خاتمه یافته باشد اما مبارزه هرگزپایان نخواهد یافت ::.
کانون فرهنگی بسیج نورباران
صفحه خانگی اضافه به علاقمندی ها نسخه ی موبایل
تبلیغات

عضویت

نظر سنجی

کتاب الکترونیکی بعدی از کدام شهید باشد؟








امکانات دیگر


 

حمایت میکنیم

-------------------------------------------------- -------------------------------------------------- -------------------------------------------------- سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com -------------------------------------------------- عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir -------------------------------------------------- پرتال جامع فرهنگی اطلاع رسانی راسخون -------------------------------------------------- --------------------------------------------------

 

تبلیغات


 

معرفی سایت به دوستان

 
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:


Powered by ParsTools

نویسندگان

آمار

کل مطالب ارسالی:
کل نویسندگان:
بازدید امروز:
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل:
بازدید کل :
آخرین بازید :
آخرین بروزرسانی:

هنگامی که شیپور جنگ نواخته شود ؛ شناختن مرد از نامرد آسان می شود ، پس ای شیپورچی بنواز . شهید مصطفی چمران
بسم رب الشهدا و الصدیقین
ورود
موضوع: مطالب ویژه | نویسنده: labeik ya s.a.kh
مطالب این کتاب تمامی از سایت ها مرتبط و آرشیو بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان تهیه وتنظیم گردیده است ؛ امیدواریم که کار کوچکی برای معرفی هرچه بهتر شهید حاج محمد ابراهیم همت باشد.

کتاب الکترونیکی چشمانی به وسعت آسمان...

کتاب توسط مدیریت فرهنگ پایداری کانون فرهنگی ورزشی بسیح مسجد نورباران تهیه و تنظیم گردیده.
فرمت کتاب الکترونیکی "چشمانی به وسعت آسمان...*" جاوا میباشد و بر روی تمامی تلفن های همراهی که جاوا را پشتیبانی میکند قابلیت نصب دارد.





برچسب ها: کتاب ، کتاب شهید همت ، کتاب الکترونیکی شهید همت ، کتاب الکترونیکی چشمانی به وسعت آسمان... ،

| نویسنده: labeik ya s.a.kh

http://www.ordogahemohajeran.com/img/lgo.png

 

برنامه اردوگاه با ثبت نام گروه های فرهنگی واجد شرایط به همراه مربی یا رابط فرهنگیشان (حداقل یکماه قبل از اعزام) آغاز و در قالب رقابتی ترکیبی با ارزشیابی محسوس و نامحسوس از نحوه ثبت نام تا دوره آموزشی، شرکت در جلسات توجیهی، نحوه تجهیز و میزان مهارتهای گروه، ورود به اردوگاه و برپایی کمپ، انجام فعالیتهای اردوگاه، نمرات آزمون کتاب خوانی گروه و رابط، جزئیات کرداری و گفتاری گروه، مسابقه امدادی روز آخر اردوگاه و ... ادامه پیدا می کند.

و در پایان روز سوم از گروههای برتر با ذکر تشریحی دلایل تجلیل می شود.

http://www.ordogahemohajeran.ir


برچسب ها: اردوگاه سازندگی مهاجران ،

موضوع: مطالب ویژه | نویسنده: labeik ya s.a.kh
بسم رب الشهدا

کارش را با سپاه قدس شروع کرده بود و دوره‎‎های آموزشی و تحقیقات را یک‎جا طی کرده بود. او کم‎کم پی برد که صنعت هسته‎ای، محور است. بعد به «UCF» راه پیدا کرد و در آن‎جا استخدام شد.

سپس به این نتیجه رسید که به UCF نرود و حدود شش ماه منتظر ‎ماند تا به نطنز بیاید. در این مدت فامیل و اقوام به او فشار می‎آوردند؛ یکی صنعت نفت و یکی بانک و دیگری خودرو‎سازی را پیشنهاد می‎کند. اما بالأخره پس از شش ماه انتظار، اجازه ورود به عرصه غنی‎سازی را پیدا کرد  در سال 88 معاونت بازرگانی را متعهد گردید و دیگر معاونت‎ها را نیز به او پیشنهاد کردند، ولی به‎دلیل دشواری و استراتژیک بودن این معاونت وارد بازرگانی شد و تا آخر در این پست ماند.

به لحاظ فردی آقای احمدی‎روشن یا آقامصطفای خودمان آدمی ‎دلسوز و عاطفی بود. اغلب اوقات به اشخاصی که وام یا خواسته و مشکلی داشتند،  کمک می‎کرد. او به خانواده و پدر و مادرش علاقه‎مند بود و برای آن‎ها بسیار احترام قائل می‎شد و به دعای آن‎ها اتکا داشت؛ این را بار‎هاوبار‎ها گفته است.  بسیار دلسوز آن‎ها بود و خیلی التماس دعا از آن‎ها می‎کرد؛ چیز‎هایی که ما کمتر به آن توجه می‎کنیم.

http://shahed14.persiangig.com/2565664.JPG

او می‎گفت آشنای محرومیت هستم و اگر مدیری از سر سیری با موضوعی برخورد می‎کرد می‎گفت: «این بچه پول داره و این مشکلات را حس نمی‎کنه و متوجه حرف‎‎های ما نیست.»

آقامصطفی آدم باهوش و خلاقی بود، خیلی موضوعات را سریع درمی‎یافت و موضوعاتی را که خیلی وقت‎‎ها نیازمند تحلیل و بحث ‎بود، با هوش سرشارش، راه‎کار‎‎های خوبی برای آن‎هامی‎داد.

رک و صریح بود و حرف‎‎هایی که شاید باید در تیم‎‎های کارشناسی بزند مقابل رؤسایش هم می‎زد و پای حرف‎های خود می‎ایستاد و شاید اگر قانع نمی‎شد آن را رد می‎کرد. حرفش را می‎زد و انتقاد می‎کرد و دلخور هم نمی‎شد.

مصطفی آدم صمیمی‎ و پرانرژی و شوخ طبعی بود.  به ائمه خیلی توسل می‎کرد و به حضرت علی (علیه السلام) خیلی اعتقاد داشت. و به‎همین‎دلیل اسم پسرش را هم علی گذاشت. اعتماد به نفس خوبی هم داشت.  این‎‎ها خصوصیات فردی آقامصطفی بود. اما آیا فکر می‎کنید این‎ها از مصطفی، مصطفی ساخت؟ آن‎چه که از این آدم، مصطفی احمدی‎روشن امروز را ساخت اگرچه که این‎ها بود و بی‎تأثیر هم نبود، چیز‎های مهم‎تری بود که استادان مدیریت آن‎ها را به نام عوامل حیاتی موفقیت می‎دانند.

آنچه که در درجه اول در زندگی مصطفی پررنگ بود ولایت‎مداری‎اش بود و نه ولایت‎باوری‎اش. بسیاری از کار‎هایی که می‎کرد بر همین اساس بود. او می‎گفت الان نظر ولایت این است و انگشت اشاره ایشان الان دارد این‎جا (صنعت غنی‎سازی) را نشان می‎دهد؛ پس من باید این کار را بکنم.

محور اول فعالیت‎‎های کاری و فردی او بحث ولایت بود و این را واقعا در زندگی‎اش دخیل کرده بود. ادعا نبود، باور و حرف هم نبود بلکه واقعا این‎طور بود.

در تصمیمات کلیدی که در این صنعت گرفته می‎شد به انگشت اشاره رهبری نگاه می‎کرد و به همین دلیل بود که وارد حوزه غنی‎سازی شد، چراکه نظام برایش مهم بود و معتقد بود که باید عمرش را در این راه طی کند. او می‎گفت آن‎چه  برای رهبری مهم است باید برایش هزینه کرد؛ لذا با این تحلیل، این آدم می‎آمد و شش ماه پشت گزینش نطنز منتظر ماند و علی‎رغم این‎که می‎دید کاری نیست، سرش را پایین نمی‎انداخت که برود سر کار دیگری.

این آدم وقتی‎که از دانشگاه شریف فارغ التحصیل شد اولین انتخاب خودش را سپاه قدس قرار داد و به گفته فرمانده‎اش این آدم لیسانسه دانشگاه شریف، سینه‎خیز و بشین‎وپاشو می‎کند و آموزش‎‎های مختلف را می‎بیند درحالی‎که دیگر فارغ‎التحصیلان، به کشور‎‎های دیگر می‎روند یا مقاله می‎دهند. لذا ولایت‎مداری او تا این‎جا بود. خیلی‎ها شوخ‎طبع و باهوش و... هستند ولی اینجوری چند نفر وجود دارد؟ چند تا آدم هستند که در فضای زندگی و کارشان این اصل را دخالت داده‎اند؟ او قهرمان بود. شاید خیلی‎‎های دیگر هم ولایت‎محور بودند ولی آیا این‎قدر بصیرت هم داشتند که تشخیص بدهند؟ مصطفی 25 سال داشت و بنابراین نه جنگ را دیده بود و نه انقلاب را. بصیرت او فوق‎العاده بود؛ ‎او توانست تشخیص بدهد که محوریت نظام در این صنعت است و این یک نکته مهمی است. آدم تکلیف‎محوری بود و تا هر موقع که بر خود تکلیف می‎دانست، قرار بود در این صنعت بماند. بار‎ها به او شغل‎‎های مختلف و فرصت‎‎های کاری زیادی پیشنهاد شده بود ولی حتی به آن فکر هم نمی‎کرد.

آرمان‎گرا و هدف‎محور بود. این مسیر را شروع کرد و آرمانش را پیدا کرد؛ آرمان او هماهنگ با آرمان‎‎های ولایت و نظام و انقلاب بود و هیچ‎گاه آرمان‎‎های شخصی و کوچک نداشت.

او بار‎ها می‎گفت: «اگر درس را ادامه می‎دادم قطعا آدم موفقی می‎شدم» و به همکلاسی‎هایش اشاره می‎کرد و می‎گفت: «من وظیفه‎ام این است که این‎جا بمانم و ادامه بدهم.»

او آرمان‎‎های خود را حتی با این ضرر‎هایی که می‎دید، دنبال می‎کرد؛ متوجه این موضوع بود و از جان به نظام اعتقاد داشت و از جان هزینه می‎کرد.

صبر و استقامت او زیاد بود. در طول این سال‎ها‎ همیشه در این مسیر (تهران نطنز) رفت‎وآمد می‎کرد. چالش حیاتی، توسعه تکنولوژی غنی‎سازی و به تشخیص مصطفی، تحریم قطعات بود و رفت که آن را حل کند و واقعا خوب حل کرد و خلاقانه همه‎ چیز را تحلیل می‎کرد.

خیلی وقت‎‎ها در دعوا‎های کاری و سلیقه‎‎ای از خودش ‎می‎گذشت و فقط برای خدا این کار را انجام می‎داد. در حین کار، بعضی مواقع فکر می‎کرد کارش پیش نمی‎رود؛ به او پیشنهاد شد نذر کند و او این کار را هم کرد و مشکلش حل شد. این اواخر دوباره کارش گیر کرد و تا 70درصد حقوق خودش را نذر کرد، هرچند فرصت ادای آن پیش نیامد. او بسیار برای کارش دعا و نذرونیاز می‎کرد.

نقدپذیر بود و روحیه انقلابی داشت و برای آمدن به این فضا راحت‎طلب نبود. مصطفی به نوعی قهرمان مهار استاکس نت بود. او به دنبال هزینه از انقلاب برای خودش نبود بلکه دنبال هزینه برای انقلاب بود. در طول این هفت سال با تلاش فراوان خود، مجاهدتی مستمر داشت.  ریسک‎پذیر و تحول‎گرا بود و تحول‎خواهی در روحیه‎اش موج می‎زد. می‎توان گفت بخش اعظم تحولات صنعت هسته‎ای از سال 88، مدیون تلاش ایشان بود و تا آخر هم دنبال کرد.

هرجا مشکلی بود، ورود پیدا می‎کرد و هرجا احساس می‎کرد که ضعفی است سریع اقدام لازم را برای جبران انجام می‎داد.
شهادت‎طلبی ایشان بسیار خاص بود. جالب است که او در سال 88 آن‎قدر عاشق شهادت بود که در دیدار با یکی از علما که همه از او طلب رفع مشکلات دنیوی می‎کردند، مصطفی در اولین برخوردش گفت: «حاج‎آقا دعا کنید شهید بشوم، ذکری نیست بدهید تا ما زودتر شهید بشویم؟» همه جدیت او پشت این لایه شاد و خندان پنهان بود و خیلی‎ها نمی‎توانستند این لایه را ببینند. در همه این دوران، در تمام تحولات این صنعت حضور داشت؛ مصطفی یکی از چند نفر اول صنعت غنی‎سازی بود.
در پایان باید گفت ایشان آدمی‎ متعهد و متخصص بود و در مصداق کلمه، یک بسیجی دهه چهارم انقلاب بود
* نویسنده این مقاله به لحاظ امنیتی نخواست نامش فاش شود.

منبع: هفته نامه پنجره به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران
سایت شهید احمدی روشن
 


موضوع: مطالب ویژه | نویسنده: labeik ya s.a.kh

یک بار خاطره ای از جبهه برام تعریف می کرد.  می گفت: کنار یکی از زاغه مهمات ها سخت مشغول بودیم؛ تو جعبه های مخصوص، مهمات می گذاشتیم. گرم کار، یکدفعه چشمم افتاد به یک خانم محجبه، با چادری مشکی! داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت توی جعبه ها.


با خودم گفتم حتما از این خانم هاییه که میان جبهه.

اصلا حواسم نبود که هیچ زنی را نمی گذارند وارد آن منطقه بشود. به بچه ها نگاه کردم. مشغول کارشان بودند و بی تفاوت می رفتند و می آمدند. انگار آن خانم را نمی دیدند.قضیه عجیب برام سوال شده بود. موضوع عادی به نظر نمی رسید. کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست. رفتم نزدیکتر. تا رعایت ادب شده باشد سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم: خانم! جایی که ما مردها هستیم شما نباید زحمت بکشین.

رویش طرف من نبود. به تمام قد ایستاد و فرمود: مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟

یک آن یاد امام حسین(ع) افتادم و اشک توی چشمام حلقه زد.

خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست. بی اختیار شده بودم و نمی دانستم چه بگویم. خانم، همان طور که رویشان آن طرف بود فرمودند: هر کس که یاور ما باشد البته ما هم یاری اش می کنیم.

شهید برونسی



موضوع: مطالب ویژه | نویسنده: labeik ya s.a.kh
همایش بزرگ دوچرخه سواری و تجدید میثاق با شهدا
برگزاری همایش بزرگ دوچرخه سواری و تجدید میثاق با شهدا
همراه با روایتگری برادر توانگر
حرکت جمعه صبح مسجد نورباران اصفهان به سوی جوار نورانی شهدای اصفهان
فرهنگ پایداری-کانون فرهنگی بسیج نورباران




تعداد صفحات :29
    1   2   3   4   5   6   7   ...  

 
آخرین کتاب الکترونیکی تولید شده
چشمانی به وسعت آسمان


شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات