نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلام
من تیلا هستم
به وبم خوش اومدی
قوانین وبم :
دعوا نکنین و دوست باشین
با هم مهربون باشین و وقتی دل دوستتون پره درد و دل کنین
هک هم نمیدونم هرکاری میکنین بکنین ولی تا میتونین هک نکنین
ورود پسرا هم ممنوع
از پست ها کپی نکنین وگرنه...............
معرفی میشید به عنوان دزد
نویسنده ها هم هر هفته ۲ یا ۳ اپ کنن
نویسنده ها و من هم حق کپی کردن نداریم
خب همینا کافیه
منم قول میدم تا میتونم پست بزارم
البته قول نمیدم
خب برین و خوش بگذرونین
دیدگاه ها :
نظرات
آخرین ویرایش:
شنبه 20 مرداد 1397 03:24 ق.ظ
دوشنبه 26 خرداد 1399 05:51 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلاااااااااااام
خوبید؟
اینم یه قسمت جدید دیگه
میدونم خیلی تند تند دارم مینویسم ولی نمیتونم دست از نوشتن بردارم.
هم اینکه اشتیاق های شما واقعا به ادم انگیزه ی نوشتن میدن!
و من ازتون خیلی خیلی ممنونم!
برید ادامه.
بدو بیا فقط بپا نیوفتی!
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
دوشنبه 26 خرداد 1399 05:55 ب.ظ
دوشنبه 26 خرداد 1399 05:47 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلاااااااااااام
خوبید؟
قسمت جدید اومد!
امیدوارم لذت ببرید!
برید ادامه
بدو بیا فقط بپا نیوفتی!
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
دوشنبه 26 خرداد 1399 05:50 ب.ظ
دوشنبه 26 خرداد 1399 05:46 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلام بچه ها
اینم قسمت جدید
میدونم قالب وب هیچ ربطی به داستان و.......نداره
ولی خیلی ساده و شیکه!
خیل خب......
برید ادامه امیدوارم خوشتون بیاد
بدو بیا فقط بپا نیوفتی!
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
دوشنبه 26 خرداد 1399 05:47 ب.ظ
دوشنبه 26 خرداد 1399 05:42 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلاااااام
خوبید؟
قسمت جدید رو نوشتم
چقدر خوشم میاد وقتی میبینم مشتاقید تا قسمت جدید و بخونید
خیلی خب برید ادامه
راستی این قسمت کوتاهه
ادامش و وقتی کلاسم تموم شد مینویسم
این اتاقی که توش کامپیوتره لعنتی خیلی خیلی خیلی خیلی گرمه
باد کولر هم تو اتاق نمیاد
با سرعت اومدم داستان و بنویسم در اتاق و باز کردم یک باد گرم خیلی خیلی خیلی بدی من و سوزوند!
ولی خب باحال بود خوشم اومد
ولی الان دارم میپزم !
خلاصه برید ادامه!
بدو بیا فقط بپا نیوفتی!
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
دوشنبه 26 خرداد 1399 05:45 ب.ظ
جمعه 2 خرداد 1399 11:26 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلام بچه ها
برای کسایی که بلاگفا سختشونه اینجا گذاشتم
الان میتونید چند خط پایین بیاید
یا حتی از نقطه و.........استفاده کنید
اینم قسمت جدید
برید ادامه و لذت ببرید
امیدوارم که خوشتون بیاد
بدو بیا فقط بپا نیوفتی!
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
جمعه 2 خرداد 1399 11:34 ب.ظ
جمعه 2 خرداد 1399 09:54 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلام بچه ها
خوبید؟
از اونجا که میدونم سخته اینطوری نظر دادن و بدون شکلک کاملا ترسناک میشه
پست ها رو تو وب بلاگفام مینویسم
اینم ادرسش:
دیدگاه ها :
نظرات
آخرین ویرایش:
جمعه 2 خرداد 1399 09:58 ب.ظ
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 06:52 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلاااااااااام
خوبید؟
اونم یه چند تا مطلب در مورده ترسا و ادوارد بزارم تا یکم باهاشون اشنا بشید
چون بدبخت ترسا تنها شخصیتی بود که هیچ حرفی تو داستان نزد و یهو همه خبر مرگش و فهمیدن
برای همین اومدم یکم با ترسا و ادوارد اشناتون کنم
اینم زن و شوهر رو یک بیس
خیل خب برید ادامه
بفرما دم در بده!
دیدگاه ها :
مهربون نظر دادن
برچسب ها:
بیوگرافی ،
ادیت ،
آخرین ویرایش:
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 08:44 ق.ظ
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 05:51 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلام به همگی
خوبید؟
من با یه ادیت کیوت اومدم
ایناها
اون دوتا بالایی الیسا و استوارد هستن
و این دوتا پایینی ترسا و ادوارد
خیلی شبیه همن
و خیلی هم گوگولی
همین دیگه حرفی ندارم بزنم
اگه دلت خواست نظر بده
دیدگاه ها :
چی شد دلت خواست؟ منم دلم خواست!
برچسب ها:
ادیت ،
آخرین ویرایش:
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 06:32 ق.ظ
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 03:42 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلااااااام
اومدم با یک پست از خودم و ترسا
فقط لازمه بگم ادیته قدیمی هست
و من اون دوران نمیدونستم که موهام فره
برای همین صاف میکشیدم
خیل خب اینم از ادیت
چقدر نازه کیوتی
چند سال پیش تو دوران مدرسه اینقدر باهاش خاطره داشتم
همش باهاش بودم
با دوستم در مورده خونواده اش داستان ساخته بودیم
همین چند وقت پیش هم تولد بچه های ترسا بود که من اصلا یادم رفت!
من یادمه روز تولدشون داستان مخصوص تولد کوچولو ها رو مینوشتم
کلا یه زمان همه ی فکرم ترسا بود. ولی خب در موردش نمینوشتم.
دوست صمیمی ساکتی بود
خونوادش و هم خیلی دوست داشتم وقتی در موردش تو دفترم مینوشتم یا نقاشی میکشیدم و.....حس میکردم در مورده خونواده ی خودم دارم مینویسم
و خیلی وقتا که حالم بد بود ترسا کاری کرد حالم بهتر شه
و خلاصه در اخر من اون و کشتم
*عذاب وجدان گرفتن*
حالا بگذریم از اینا نظر بدید
دیدگاه ها :
نظرت راحبش چیه؟
برچسب ها:
ادیت ،
آخرین ویرایش:
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 04:13 ق.ظ
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 02:38 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلام بچه های گل
خوبید خوشگلای من؟
قسمت جدید اومد!
این قسمت اونقدر غمگین نیست نگران نباشید.
میتونید دستمالا رو پایین بزارید.
اما اگه خیلی خیلی احساساتی هستید پیشنهاد میکنم نگه دارید
خب دیگه زیاد حرف نزنم
برید ادامه لذت ببرید!
بدو بیا ولی بپا نیوفتی!
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 02:51 ق.ظ
جمعه 26 اردیبهشت 1399 09:37 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلام بچه ها
خوبید؟
یه وبی هست که میخوام برید و نظر بارونش کنید!
یه وب خیلییییی فوق العادس!
اون هم دنیا داره ارتا و داستاناشم حرف ندارن!
میدونی کدوم وب و میگم؟
وب شهردار گلمون! شهردار آیه!
اینم ادرس وبش:
http://myimaginarycity.mihanblog.com
دیدگاه ها :
نظرات
آخرین ویرایش:
- -
جمعه 26 اردیبهشت 1399 05:35 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلاااااااام
خوبید؟
این لوریتای قدیمی هست . قبلا رنگ پوستش بنفش بود
و این لوریتای الانمونه. رنگ پوستش تغییر کرده
تو عکس اولی هم بچه تر بود
شما کدومشو بیشتر میپسندید؟
اینجا خانوم تر شده.
رفتاراش هم تغییر کردن.
همین دیگه
فعلا
دیدگاه ها :
نظرات
برچسب ها:
ادیت ،
آخرین ویرایش:
جمعه 26 اردیبهشت 1399 05:40 ق.ظ
جمعه 26 اردیبهشت 1399 05:12 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
پ
سلااااااااااام
خوبید؟
اومدم با قسمت جدید!
امیدوارم ازش راضی باشید
برید ادامه و لذت ببرید
بدو بیا فقط بپا نیوفتی!
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
جمعه 26 اردیبهشت 1399 05:26 ق.ظ
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1399 05:41 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلااااااااام
همچی از عنوان این پست پیداست!
همچنین میتونید یکم بیشتر با من اشنا بشید
خیل خب.........
نکته ای که قراره بدونید اینه که من همینطور که سعی میکنم ادم شادی باشم و بخندم و.......
نه نه اشتباه نکنید! نمیخوام بگم پشت این خنده گریه است :/
میخوام بگم ادم زودرنج و عصبی ای هم هستم
و خیلی چیز ها تو یه روز میتونن من و عصبی کنن
البته هربار شدت داره . گاهی که خیلی شاد هستم میتونم جلوی خشم و بگیرم ولی گاهی یهو اتیش میگیرم!
که البته این اصلا خوب نیست.......
میدونید؟ ادم هایی که من تو روز باهاشون سروکار دارم تو دسته های مختلفی هستن.
باهاشون اشنا میشید!
وقتی بیدار میشم اولین چیزی که چک میکنم خوراکیه!
همیشه برای من یه بیسکویت روی میز نگه میدارن تا وقتی بیدار شدم بتونم بردارم بخورم
حالا این به کنار
بعدش تو گوشی واتساپ و چک میکنم
و میبینم کلی پیامه از کانال مدرسه و بچه ها و دوستا
خلاصه واتساپم شلوغ میشه
میرم استوری ها رو میبینم
خیلی از استوری ها مربوط میشه به کیپاپ!
دسته ی اول از ادم های تو زندگیم که درصد زیادی رو هم تشکیل میدن
دوستای من تو مدرسه همه کیپاپر هستن
ولی من کیپاپر نیستم . من وقتی میبینم خیلییییییی زیاد ملت درگیر چیزی شدن و جوری رفتار میکنن انگار فقط همون یه چیز وجود داره از اون چیز متنفر میشم.
وقتی چیز های مربوط به کیپاپ و میبینم یهویی عصبی میشم
و سعی میکنم بزنم زود برن.
دوستای مدرسم که کیپاپر هستن همیشه بهم میگن تو بد سلیقه ای .
حتی کار به جایی رسیده بود که وقتی we میگفتم طرف به v توی بی تی اس ربطش میداد و بهم میگفت:
اسم عشق من و یه بار دیگه تکرار کنی...... (فحش میداد )
منم سعی میکردم چیزی نگم.
تو مدرسه حرفی نمیتونم بزنم باهاشون تا یه چی میگم بعدش سریع به کیپاپ برمیگردن و تند تند در مورده کیپاپ میگن هی کیپاپ کیپاپ پشت سر هم در مورده کیپاپ میگن.....
یه روز سعی کردم بحثی رو باهاشون باز نکنم ببینم چی میشه
از زنگ اول تا اخر فقط کیپاپ بود!
سرم داشت میرفت دیگه!
اخرس دوستم گفت چرا ساکتی؟
ولی اونقدر خسته شده بودم حال حرف زدن دیگه نداشتم.
بعدش میگفتم من از فلانی تو مدرسه خوشم میاد به نظرم خیلی با درکه
که با چیز هایی مثل :
وای باز این شروع کرد!
چقدر بد سلیقه!
کدوم خری از این خوشش میاد که تو خوشت میاد؟
رو به رو میشم.
یه بار دوستم بهم گفت چه اهنگی گوش میدی؟
گفتم فلان اهنگ
کلی خنده داد
عصبی شدم . گفتم خب باشه مثلا گات سون و اکسو گوش میدم که برات طبیعی به نظر بیاد
گفت اره دقیقا . اونا چیه گوش میدی ؟ کیپاپ و عشق است
و راستش من واقعا بهم برخورد و عصبی شدم.
نمیگم چرا به کره ایا و کیپاپ علاقه دارید اصلا علاقه داشته باشید واسه خودتون نگه دارید خب!
حداقل هی جلوی یکی که کیپاپر نیست از کیپاپ نگید!
یه گروه سه نفره زده بودم من و دوتا از دوستام
اونجا هم اومدن دارن از کیپاپ میگن!
حالا طرف میاد پیوی به من داره میگه چرا تو هم نمیگی؟
طرف میدونه کیپاپر نیستم باز میاد میگه
یه بار دوستم گفت من عالیییم امروز عالی بود
گفتم چی شد مگه؟
گفت امروز بیکار بودیم تو مدرسه با دوستم تند تند تند تند هی پشت سر هم در مورده کیپاپ گفتیم اینقدر حال داد دلم خنک شد!
منم گفتم اخییییی
ولی دلم میخواست گوشی و بگیرم پرتاب کنم بخوره تو سرش!
خیلی وقتا تو گروها میبینم یهو یکی میگه : جیییییییییییییییییغ نههههههههههه
و کلی شکلک گریه میده!
بهش میگم چی شده؟
میگه نمیدونی چی شدهههههههه دارم میمیرمممممممم من افسرده شدم
میگم مشکل چیه؟
و جوابایی مثل این:
فلانی رفت سربازی
فلانی تو مسابقه اول نشد .
فلانی ناراحته
به فلانی شک کردن بردنش زندان
و من خیلی وقتا تو این شرایط یهو خونم جوش میاد دیگه! دست خودم نیست.
بعد هی میخوام سعی کنم خودم و اروم کنم و طرف و دلداری بدم ولی واقعا اون لحظه کنترلم از دستم خارجه و نمیتونم و عصبی میشم.
یا مثلا میگن فلانی به اون قرار گذاشت من بدم میاااااااد!
و واسه همین داره گریه میکنه!
این از دسته ی اول
دسته ی دوم هم.........
همچی خوب و عادی میگذره تا اینکه یهو میبینم یکی استوری کرده:
و من همه ی دوستام و ترک کردم :)
و اونا درکم نکردن :)
اونا به من خندیدن چون من فرق دارم من بهشون خندیدم چون همشون مثل همن :)
من یه اضافی ام :) دارم میرم بمیرم :) سر قبرم گریه نکنید :) بای بای :)
من نخواستم اذیتت کنم من قدرت و دونستم خودت نخواستی باهام خوب رفتار کنی من خیلی دوستت داشتم خودت دوستم نداشتی :) به خودت بگیر# :)
من دارم میرم رگ بزنم:)
من دارم چاقو برمیدارم:) حرف اخر؟ :)
و از این چرت و پرتا
اینا که اصلا یهو من و اتیش میزنن!
برای همین نمیتونم خودم و کنترل کنم یهو اینجوری شروع میکنم:
باز چی شده تو رو؟
باز تو شروع کردی؟
ای بابا دیگه چی شده؟
گروه سوم میرسه به گروه کسایی که فکر میکنن شاخن
تو گروه فحش های ناجور میدن که بگن اره ما دپرسیم :)
و فحشایی که میدن اعصاب ادم و خورد میکنه
بعد بهشون گیر میدم که زیاد داری فحش میدی میگه من اصلا از این گروه میرم راحت شید بابا
و میره
این گروه و گروه بالایی شبیه هم بودن .
گروه بعدی میرسه به دوست پسر :/
میرن جاهای مختلف حرف میزنن پسره میاد مزاحم میشه اینا میگن پسره ما رو دوست داره :/
وای ارشم :/
شوهرم :/
من و اقامون یهویی :/
حسودی میکنی میبینی من دوست پسر دارم تو نداری سینگل بدبخت؟ :/
یهو همچی عوض میشه:
من اون و خواستم اون من و نخواست :) درد از این بدتر؟ :)
من یه دوست داشتم همینجوری بود.
منم همش سعی میکردم کمکش کنم ولی یه بار بهم گفت خودم میخوام اینجوری باشم دخالت نکن
الان دوستیم باهاش قطع شده از اونایی هست که بود و نبودش برام مهم نیست
گروه بعدی منحرفاس!
کلا نمیشه با این گروه یه حرف راحت زد . هرچی میگی به چیزای بد ربط میدن
و به من میگن : مشکل از زیاد مثبت بودنه توعه
گروه بعدی تر مربوط به کساییه که بعد سال ها میان پیوی برای درخواست!
سلام نگین . فلان صفحه رو میدی؟
سلام . مطالعات و میدی؟
سلام بیس داری؟
سلام فلان داری؟
سلام از اون عکس میگیری بهم بدی؟
سلام امتحانه؟
سلام تقلب میدی؟
سلام . چرا عکس ندادی؟
ای بابا چرا هیچکس نمیده؟ شما چطوری میخواید فردا امتحان بدید؟
و اینا هم خیلی وقتا رو مخ ادم راه میرن!
و در اخر گروهی که فقط میخواد تایید بشه!
یعنی واسه درد و دل میان پیویم
و من تا میگم فلان راه اشتباهه من و مقصر میکنن
و هرچی بیشتر به این گروه کمک کنی بدتر دشمن به حساب میای
و فقط باید هرچی گفتن تایید کنی تا برن
برای مثال میان پیوی:
من کرونا میگیرم!
داییم گفته فلان ویروس اومده فلان میکنه بسار میکنه بعد میکشه!
و هرچقدر سعی میکنم ارومشون کنم گوش نمیدن! میگن ای بابا!
و دوباره یکم بعد به ناله کردن ادامه میدن.
یا اخرش میگن تو چرا میخوای کمکم کنی؟ من خودم مادر دارم زنده هست میتونه کمکم کنه! تو رو روح مادرت قسم دست بردار!
همه ی این گروها با هم تو یه روز فعالیت میکنن....
اخرشم میگن من مشکل دارم و من عصبی هستم.
همینجوری هم تو گروه معلما همش داریم امتحان میدیم
حس بدیه وقتی خسته شدی و دیگه تحمل هر روز چند تا امتحان دادن و نداری با این حال میبینی معلم تو ویس با خنده داره میگه امتحان فردا رو یادتون نره ها......
گاهی دلم میخواد بگم همتون برید! دیگه با هیچکدومتون حرف نمیزنم همتون برید هرکاری میخواید بکنید!
گاهی میخوام با هیچکدوم حرف نزنم دلم میخواد برم یه جایی که فقط خودم باشم........
تمامیه اینا تا شب و موقعی که میخوام بخوابم ادامه داره حالا درگیری های خودمم هست.....
از اونور خیلی ها غمگینن به ادم نمیگن که کمکشون کنم . بهشون میگم غمگینید میگن نه بابا
و کلی استیکر شاد و خنده و انرژی مثبت که مثلا من باور کنم
فرداش استوری میزارن : و خنده ی من از گریه غم انگیز تر است.....
هرچی که هستید کیپاپرید عاشقید نیازی به کمک ندارید اهل ناله کردنید هرچییییییییی که هستید!
تو خلوتتون لذت ببرید نیاز نیست اینقدر تو استوری بزارید!
نیاز نیست اینقدر تو چت بگید!
نیاز نیست اینقدر راجبش بگید!
دلم یکی رو میخواد اهل هیچی نباشه......
نه کیپاپر.....نه اوتاکو.......نه فوتبالی.........نه منحرف.......نه شاخ......نه عاشق............کاملا معمولی.........
گاهی واقعا خسته میشم...........
ادم گاهی دلش میخواد با یه باشه بسه همچی حل شه.....
اما حل نمیشه که......
امروزم دلم خیلی پر شد گفتم این پست و بزارم.
اگه خواستید نظر بدید
دیدگاه ها :
فقط ایراد نگیر خسته شدم دیگه!....
برچسب ها:
درد و دل ،
آخرین ویرایش:
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1399 08:06 ب.ظ
سه شنبه 23 اردیبهشت 1399 05:55 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلااااام
خوبید؟
این عکس هم قدیمی هست
مربوط میشه به زمانی که نیلیا و شاینا تازه با لوکاس و ایریس اشنا شده بودن
اینم عکسه
اون ناشناسم از نمک ریختنامون بود
مثل همیشه همین دیگه
فعلا
دیدگاه ها :
نظرات
برچسب ها:
ادیت ،
آخرین ویرایش:
- -
سه شنبه 23 اردیبهشت 1399 05:45 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلاااااااام
خوبید؟
بنده با یه عکس اومدم از پسرای گل
بفرمایید
همتونم میشناسیدشون
اگه کسی رو نشناختید....
اینی که اسپایک کنارشه لولو
اون مو سیاهه که کت ابی پوشیده گری
کناریش که موی قهوه ای تیز داره و لباس سبز گابریل
کناریش ماتیاس
ایگور
برایان
ریچارد
همین دیگه
عکس قدیمی ای هست ولی دیدم از هیچی بهتره
همین دیگه
فعلا
دیدگاه ها :
نظرات
برچسب ها:
ادیت ،
آخرین ویرایش:
سه شنبه 23 اردیبهشت 1399 05:50 ق.ظ
جمعه 19 اردیبهشت 1399 05:01 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
دیدگاه ها :
نظر داریم!
برچسب ها:
ادیت ،
آخرین ویرایش:
جمعه 19 اردیبهشت 1399 05:26 ق.ظ
جمعه 19 اردیبهشت 1399 02:40 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلام بچه ها
خوبید؟
قسمت جدید رو نوشتم
امیدوارم ازش خوشتون بیاد
این قسمت کوتاه و خوبه
برید ادااااامه
بدو بیا ولی بپا نیوفتی
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
جمعه 19 اردیبهشت 1399 02:44 ق.ظ
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 06:44 ب.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلاااااااااااام
اینم از قسمت جدید!
من خودم سر این قسمت گریه ام گرفت!
از نظرم دستمال همراه خودتون نگه دارید!
حالا برید ادامه و از داستان لذت ببرید!
بدو بیا ولی بپا نیوفتی
دیدگاه ها :
نیوفتادی که؟ بیا اینجا با هم حرف بزنیم و چای بخوریم
برچسب ها:
اتفاق ،
آخرین ویرایش:
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 06:53 ب.ظ
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 02:41 ق.ظ
نویسنده :
❄* Tila*❄ ...√Dagger√...
سلااااااام به بچه های گل
داشتم تو نت میگشتم یهو متوجه ی چیزی شدم
نیچرلند واقعا وجود داره!
البته اسم یه هتله!
ولی خب......به هر حال
اینا
اینم یکی از تختا که روش نیچرلند نوشته
به نظر خیلی باحاله
یه روزی به اینجا سر میزنم
همین دیگه
نظر شما راجبش چیه؟
دیدگاه ها :
تو هم دوست داری از اونجا دیدن کنی؟
آخرین ویرایش:
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 02:47 ق.ظ
تعداد کل صفحات : 35
1
2
3
4
5
6
7
...