منوی اصلی
دوست داشتنی های خودم
  • sepideh جمعه بیست و پنجم اسفندماه سال 1396 12:35 نظرات ()
    سلام
    خوبید؟
    واقعا هنوز کسی هست بلاگ بخونه؟

    کسی هست درگیر تکنولوژی های جدید تر نشده باشد؟

    امروز داشتم لیست آرزوهای 1397 مینوشتم
    دیدم برای همش پول لازم دارم و کمی جرات
    خیلی ناراحت شدم و افسرده 
    و شاید هم افسوس خوردم از اینکه کاری ندارم که بتونم پول خوب در بیارم  
    یک آرزوی دیگه هم باید اضافه کنم پس بنظرم یافتن یک کار خوب 


    آخرین ویرایش: جمعه بیست و پنجم اسفندماه سال 1396 12:41
    ارسال دیدگاه
  • sepideh یکشنبه شانزدهم مهرماه سال 1396 11:36 نظرات ()
    بلاخره ارشد هم تموم شد 
    دفاع کردم هفته پیش
    پیش به سوی گام بعدی
    آخرین ویرایش: یکشنبه شانزدهم مهرماه سال 1396 11:53
    ارسال دیدگاه
  • sepideh پنجشنبه ششم مهرماه سال 1396 19:50 نظرات ()
    سلاااااااااااام 
    چطورید؟
    هم اکنون نیازمند دعا های خالصانه اتان هستم 
    ممنون میشم این شب های عزیز یادی هم از من بکنید
    یکی از بزرگترین اتفاق های زندگیم سه شنبه قراره بیفته 
    پس منو از دعا هاتون محرووم نکنید
    آخرین ویرایش: پنجشنبه ششم مهرماه سال 1396 19:52
    ارسال دیدگاه
  • sepideh پنجشنبه دوازدهم مردادماه سال 1396 20:44 نظرات ()
    هفته پیش پنجشنبه راه افتادیم رفتیم سفر 
    از این طرف رفتیم شب بسطام 
    که چه هوایی داشت 
    چه قدر سر سبز 
    چه قدر خنک و چه فضای دوست داشتنی
    بعد از اون هم رفتیم سمت بابلسر 
    و دریاااااا 
    و دریا و دریا 
    تمام سفر من به دریا ختم میشه 
    و صدای اب 
    به جنگل ها و کوه های سر سبز 
    به شال ها و لباس ها و لواشک های کنار جاده ها 
    به شالیزار ها 
    دلم یک سفر میخواد که با پای پیاده تمام اون مسیر ها برم 
    البته دلم گیلان میخواد 
    سر سبزی گیلان و مدلش با مازندران فرق داره
    البته ناگفته نمونه که همیشه  
    هر وقت اسم شمال میاد یاد سریال دریا میفتم 
    یاد بچه های مدرسه همت
    که همیشه عاشق تیتراژش بودم 
    اون لحظه ای که از بالای کوه و ابر ها میرفت پایین به سمت مدرسه 
    فضایی که نشون میداد عالی بود 

    در انتها 
    سفر خوبی بود ولی کمی سخت 


    آخرین ویرایش: پنجشنبه دوازدهم مردادماه سال 1396 22:47
    ارسال دیدگاه
  • sepideh پنجشنبه دوازدهم مردادماه سال 1396 09:03 نظرات ()
    you ask about my height , i should tell you my height was normal and i don't want be higher.
    آخرین ویرایش: پنجشنبه دوازدهم مردادماه سال 1396 09:06
    ارسال دیدگاه
  • :O

    sepideh پنجشنبه دوازدهم مردادماه سال 1396 08:55 نظرات ()
    I have a question.
    Who are you commenting in my blog?
    and why ?
    آخرین ویرایش: پنجشنبه دوازدهم مردادماه سال 1396 08:58
    ارسال دیدگاه
  • sepideh شنبه هفدهم تیرماه سال 1396 10:40 نظرات ()
    سلاام 
    من اومدم مجدد با یک هفته قبل دیگه 
    دوشنبه پیش خونه عمه بزرگم روضه بود و روه خونه این عمه ام زیاد بار معنوی نداره و بیشتر بار عاطفی داره 
    میریم هم ببینیم و صله رحم و از این برنامه ها برای همین زود تر از معمول میریم
    بعد از ناهار ما پاشدیم شروع کردیم به حاضر شدن  و با خودم گفتم موهام اتو کنم این دفعه 
    و پیرهن گل گلی ام بپوشم و اقا در کل بنظر خودم تیپ زدم 
    رفتیم  در همان ابتدای ورود با بچه یکی از دخترعمه هام که یک کادو فسقلی دستش بود یک صحبتی کردم و گفتم پدرام چه کادویی 
    که یهو گفت برای تو هم یک عالمه کادو آوردیم و رو  کرد به مامانش که مامان کادو های سیپیده بده 
    من هم یهو گفتم نکنه میخوان برام تولد بگیرن 
    سریع از اتاق خودم پرت کردم تو هال انگار حرف اون نشنیدم 
    بعد هم فکر کردم گفتم نه اون ها این کار نمیکنند 
    حتما راحله خودش تنها کادو اورده
    یکم که گذشت
    با رفتار های بقیه دیدم نههههههه 
    قراره من سورپرایز بشم و همه با هم همکاری داشتند
    دیگه از بقیه جزییات میگذرم 
    فقط میتونم بگم
    من عاشقشون هستم 
    بهترین تولدی بود که میتونستم داشته باشم 
    و خاطره اش هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه 
    ازشون بی نهایت ممنونم 
    به ویژه از پدرامی که لو داد 

    آخرین ویرایش: سه شنبه بیستم تیرماه سال 1396 11:00
    ارسال دیدگاه
  • sepideh شنبه دهم تیرماه سال 1396 10:38 نظرات ()
    سلام 
    خوبید ؟
    در طی هفته گذشته بلاخره رنگ اتاقم تموم شد و یکم تغییرات توش دادم
    و خدا رو شکر راضی ام  
    شما هم اگه از رنگ اتاقتون خسته شدید 
    دنبال یک تغییر  راحت و نسبتا کم خرج هستید 
    اتاقتون رنگ کنید حتی شده یک دیوارش 

    قبلا رو یکی از دیوار های اتاقم یک سری نخ وصل کرده بودم و روش هرچی دوست داشتم آویزون میکردم 
     حالا دلم نمیاد به دیوار میخ بزنم 
    رویاگیری که کادو تولد پارسالم هم هست هم هنوز وصل نکردم 
    گفتم کادو تولد 
    تولدم نزدیک 17 تیر 
    و دوست هام به رسم سال های قبل تو تلگرام گروه مخفی زدن و برنامه ریزی
    به یکیشون گفتم به بقیه بگه تولد نمیخوام نه کادو نه هیچی
    نکه دوست نداشته باشم
    یا خودم بگیرم 
    نه بابا 
    فقط تولد هاشون خیلی بهم نزدیک و فشرده است و منم بیکار خیلی باید صرفه جویی کنم تا از پسش بربیام
    خب امیدوارم به حرفم گوش کنند 
    نمیتونم هی بگم کادو نگیرید چون مطمئنا میگن این کیه دیگه و چه لوس و از این حرفا 
    فقط امیدوارم بامبولی در نیارند.....
    دیشب یکی از بچه های لیسانس که دت ها بود ازش خبر نداشتم پیام داد و گفت میخوام ببینمت 
    به اونم شک دارم 
    البته با کسی در ارتباط نیست ولی خب 
    تو هفته گذشته یک حرکت دیگه هم زدم سه روز LAST SEEN کردم تلگرام 
    بد نبود ولی مثل اینکه یک سری از دوست ها ازم ناراحت شدند 
    خب گاهی ادم ها به یک محیط شخصی نیازمندن
    همیشه نمیشه آنلاین بودن تو بقیه ببینند و توقع جواب سریع داشته باشند ازت 
    بلاخره همه گاهی نیاز به سکوت دارند
    خب این سه روز هم دیشب تموم شد و من باز انلاین شدم


    آخرین ویرایش: شنبه دهم تیرماه سال 1396 10:43
    ارسال دیدگاه
  • sepideh یکشنبه بیست و هشتم خردادماه سال 1396 18:41 نظرات ()
    سلام 
    شب های قدر هم تموم شد و فقط یک هفته از ماه رمضان باقی مونده .
    مدت ها بود تصمیم داشتم اتاقم رنگ کنم و یک تغییر دکوری توش ایجاد کنم ولی هر بار به علت وجود حجم بالای وسایل از این کار صرفه نظر میکردم
    ولی در روز گذشته یهو یک جو عظیمی منو گرفت و من اتاق خالی کردم 
    حالا خالی کردنش خیلی هم سخت نبود 
    لحظات سخت الان هستند که من بی اتاق درگوشه ای از هال اطراق کرده ام 
    و هیج مکانی برای خودم ندارم
    تنها جمله ای که میتونم بگم 
    هیچ گاه جوگیر نشوید
    همون اتاق کثیف قدیمی خوب بود 
    حالا امیدوارم نتیجه خوب بشه از اخر
    آخرین ویرایش: یکشنبه بیست و هشتم خردادماه سال 1396 18:49
    ارسال دیدگاه
  • sepideh پنجشنبه بیست و پنجم خردادماه سال 1396 20:42 نظرات ()
    بازم شب های قدر شد 
    و منم با یک دنیا خواسته اودم 
    با یک دنیا حرف که نمیدونم کدوم تو اولویت بزارم 

    البته امسال تصمیم مشخص 
    بعد از سلامتی برای همه 
    یک کار خوب نیازمندم با یک درامد خوب انشالله به زودی بیابم کار مورد نظرم

    امیدوارم تو این شب عزیز همه انسان های خوب با هر دینی 
    به هرچی که صلاحشون برسند 
    همین طور شمایی که داری متن منو میخونی
    مثبت فکر کن
    انرژی های مثبت ما رو به سمت موفقیت پیش میبرند 
    پس یک نیا انرژی مثبت براتون میفرستم 

    تو این شب عزیز منو هم دعا کنید 
    ممنون 
    آخرین ویرایش: پنجشنبه بیست و پنجم خردادماه سال 1396 20:46
    ارسال دیدگاه
  • sepideh دوشنبه یکم خردادماه سال 1396 10:11 نظرات ()
    از امروز 1/3/96 تا 1/4/96 فرصت دارم یک تز جمع کنم 
    دعا کنید که بتونم .


    روز اول:
    فهمیدن معادلات اصلی و شبیه سازی شون 
    آخرین ویرایش: دوشنبه یکم خردادماه سال 1396 10:14
    ارسال دیدگاه
  • sepideh پنجشنبه بیست و هشتم بهمنماه سال 1395 20:47 نظرات ()
    بلاتکلیفی
    سخت ترین اتفاق دنیا 
    اینکه ندونی میخوای چیکار کنی خیلی بده
    بین چند راه که شاید هیچ کدوم اون نتیجه ای که میخوای نداشته باشند گیر کنی 
    اتفاق غمگین و سختی
     درسی که با عشق و علاقه خوندی ولی الان میبینی  به درد نخوره و کاربرد نداره برات
    اینکه بازم ادامه بدیش یا بگردی دنبال یک کار 
    ولی هیچ کار مرتبطی با رشته ات گیر نیاری
    نه بتونی بری سراغ یک هنری
    یا یک کار متفاوت 
    شرایط خیلی سختی میشه
    یعنی سخت شده
    هی هم سخت تر میشه
    حالا تصمیم بگیری چیکار کنی 
    خودش یک پروسه طولانی
    و اعتراف به ندونستن و نیافتن راه حل بااااااااااااز خودش یک اتفاق غم انگیز دیگر است
    آخرین ویرایش: پنجشنبه بیست و هشتم بهمنماه سال 1395 20:53
    ارسال دیدگاه
  • sepideh یکشنبه بیست و چهارم بهمنماه سال 1395 21:32 نظرات ()
    بعد 8 ماه یک هو بزنه به سرت و بیای وبلاگت باز کنی ببنی چه خبر
    بعد میبینی خبری نیست 
    همه وبلاگ دوست هات از بین رفته 
    و هیج کی نیست
    یهو دلت تنگ بشه برای فروم هایی که عضو بودی
    برای بچه های فروم
    برای اون هایی که از بین ما رفتند سلطان 
    برای خیلی ها 
    چه زود گذشت 
    چه زود تلگرام این فروم ها از بین برد 
    آخرین ویرایش: یکشنبه بیست و چهارم بهمنماه سال 1395 21:35
    ارسال دیدگاه
  • sepideh پنجشنبه بیستم خردادماه سال 1395 11:13 نظرات ()
    شده احساس کنید خیلی خسته شدید ولی نتونید دست بکشید از کار هاتون 
    و هی بگید فقط یکم دیگه تو میتونی و ادامه بدید 
    خوندن ارشد عجیب سخته 
    عجیب وقت گیر 
    و ادم تنبلی مثل من در حال مردن تا یک ساعت راحت بخوابه 
    تا یک ساعت دغدغه تحویل پروژه و تمرین نداشته باشه 

    +----------------------
    نمیدونم چی شد 
    یهو دلم خواست اینجا بیام چیزی بنویسم 
    شاید یکم خستگی ام در بره 

    آخرین ویرایش: پنجشنبه بیستم خردادماه سال 1395 11:56
    ارسال دیدگاه
  • :(

    sepideh چهارشنبه چهارم فروردینماه سال 1395 21:44 نظرات ()
    دل است دیگر خسته میشود......!!! از روزگار از آدمها از خودش از اثبات از توضیح از کلماتی که رابطه ها را به گند میکشند....!!!! از این همه مهربانی کردن و نا مهربانی دیدن......!!!! از سنگ صبور بودن وآخرهم مهر سنگ بودن،خوردن....!!! از زهر حرف هایی که تا آخر عمر آدم را می آزارد......!!! خسته ام همین ....
    آخرین ویرایش: - -
    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 35 1 2 3 4 5 6 7 ...
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات