بـــودنــت را حــال درکـــ مـیـکنـم . . .
حــال کـه دیگـر کـنارم نـیستـیکـیلـومـتـرهــا فــاصـلـه دیــوانــه ام مـیـکـنـد . . . !
آن هــم فـاصـلـه از تــو ،
از تــو کـه تـمـام زنــدگــیـم هـستی !
دلـــم بــرایـت تـنگ تـنگ اســت !
حــال مـی فـهـمـم خـنــده هـایـت ، نـفس هـایـت ، نـگاه هـایـت را
چـــقـدر دوســت دارم . . .
قــسم بـه تـمـام ایــن اشکــ هـا
قـسـم بـه تـمـام ایـن فـاصـلـه
قـلبـم بــدون تـــو نـخواهـد تـپـیـد !
نـشِـنـیــدی كــه دلــم گــفـت بـمـــان ایـســت نـــرو
بــه خــدا وقـت خــداحــافـظـی ات نـیـسـت نــرو
نـكـنـد فـكـــر كـنـی در دل مـن مـهــر تــو نـیـسـت
گـوش كـن نـبـض دلــم زمــزمـه اش چـیـسـت نـرو
كـاش ایــن ســاده دلـی هــای مـرا كــرده قـبـول
بـه خــدا در دل مـن مـهـر كـسی نـیـست نـرو
حـجــم شـب طـی شـد و مـن پـشـت سـرت داد زدم
كـه بــمـان زنــدگـیـم ، عـشـق صـبـاحـیـسـت نــرو
گــرچــه دل دفـتـر عـاشـق شـدگان سـوخـت ولـی
بــاز از آن مـانــده هـنـوز اســم تــو در لـیـسـت نـرو
تــرس مــن گـم شـدن عـقــربــه هــا نـیـسـت ولـی
بـی گـمـان راه تــو آخــر بـه دو راهـیـسـت نــرو
« اردشیر آقایی »
هکتور جنگ را باخت
هکتور شکست خورد
سرزمین عشق را فتح کرد و باخت
خیانت کرد و سرزمین تروی را رها کرد
،،،اهالی تروی می گفتن
انها می گفتن ولی نمی دانستن
که من از دشمن شکست نخوردم
من با یک نگاه از غیر دشمن شکست خوردم
با یک نگاه
از یک چشم
شکست خوردم
اهالی تروی
نمی خواستن
نمی دیدن
نمی ذاشتن
اهالی تروی نمی دانستن
انها می گفتن
ولی درک نمی کردن
کمک نمی کرد
مانع می شدن
نمی دانستن این اندام کوچیک
♥*•♫.•*♥♥*•♫.•*♥♥*•♫.•*♥
همه بغضشون گرفته چرا بارون نمیاد
لیلی مرد از غم دوری چرا مجنون نمیاد
روی ماهش کجا پنهون شده اون رفته کجا
چرا از اون ور ابرا دیگه بیرون نمیاد
نیتت رو واسه فال قهوه کردم ولی حیف
عکس چشمای قشنگت توی فنجون نمیاد
منو کشتی تو با اون خنجر دوریت
عجبه چرا از این دل دیوونه یه کم خون نمیاد
مگه تو بی خبری موم و پریشون می کنم
دل تو حتی واسه موی پریشون نمیاد
دلت از بس که سفید ه و لطیفه مثل برف
از خجالت تو برفی تو زمستون نمیاد
تو دلم فقط یه بار مهمونی بود تو اومدی
درها رو بستم از اون وقت دیگه مهمون نمیاد
صدای بارون قشنگه به شیشه که می خوره
اما با غم نجیب روی ناودون نمیاد
دو سه بار واست نوشتم مثل آینه می مونی
تو یه بار جواب ندادی چرا شمعدون نمیاد
عمری اسیرتم اسیر اون چشمای ناز
یه ملاقاتی واسم یه بار به زندون نمیاد
نمی گه کسی واسه مرمّتش فکری کنیم
هیچ کسی سراغ این کلبه ویرون نمیاد
زندگی بازی شطرنج و من منتظرم
طرف مقابلم ولی به میدون نمیاد
گاهی وقتا انقدر آب و هوام ابری میشه
که قدّ اشکای من از رود کارون نمیاد
گاهی با خودم می گم شاید می خواد زوق بکنم
اما معلومه بخواد بیاد که پنهون نمیاد
اون که برای دیدنش ستاره میشمری اهل نازه
پس با یه خواهش آسون نمیاد
توی نامه آخری کلی دلیل آورده بود
مثلا چون تشنه ان یاسای گلدون نمیاد
لا اقل کاش راستشو برای من نوشته بود
کاش واسم نوشته بود به خاطر اون نمیاد
♥*•♫.•*♥♥*•♫.•*♥♥*•♫.•*♥
حــواستـ بــاشد بــانو
اگــر بهــ مردی بیــش از حــد بهـا دهــی
دیگـر بـرای داشتنت تــلاش نمــیکند
نــگاهـش ســرد میشـود
کلامــش بــی روح
دسـتانش یـخ زده
حـرف هایش بـوی دل مــردگی می گیرد
و آغوشش بی هــوس...
و درسـت میشوی زخــم خــورده ای شبــیه مـن..
مـرد ات را تشــنه نگه دار
آخرای ساله امسالم گذشت
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﺧﺘﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻧَﻔَﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻧَﻔَﺲ ﺍُﻓﺘﺎﺩﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﺪﻥ ﺍﻻﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺨﻨﺪَﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺍﻭﻣﺪﻥ (تولد) ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻦ (مرگ)
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧَﻤﻮﻧَﻦ
امسالم گذشت…ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻦ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ
ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯿﺶ ﻣﯽ اﺭﺯﻩ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩﻩ
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣَﺮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﯿﺎین ﻗﺪﺭ ﻫﻤﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ
ﻧﺬﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﺑﻤﻮﻧﯿﻢ پروانه به خرس گفت: دوستت دارم…
خرس گفت: الان میخوام بخوابم،باشه بیدار شم حرف میزنیم…
خرس به خواب زمستانی رفت و هیچوقت نفهمید که عمر پروانه فقط ۳ روز است…
“همدیگر را دوست داشته باشیم؛ شاید فردایی نباشد”..
آدمای زنده به گل و محبت نیاز دارن و مرده ها به فاتحه !
ولی ما گاهی برعکس عمل میکنیم !
به مرده ها سر میزنیم و گل میبریم براشون, ولی راحت فاتحه زنده ها رو میخونیم !
گاهی فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست!
بیائیم ساده ترین چیز رو از هم دریغ نکنیم:
“” محبت “”
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سینه می فشارمت، اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت، اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت، اما ندارمت
می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت
می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
#سعید بیابانکی
عقل بیهوده سرطرح معمادارد
بازی عشق مگرشایدوامادارد؟
بانسیم سحری دشت پرازلاله شکفت
سر سربسته چرااین همه رسوادارد
درخیالامدی وایینه قلب شکست
اینه تازه ازامروزتماشادارد
بس که دلتنگم اگرگریه کنم میگویند:
قطره ای قصدنشان دادن دریادارد
تلخی عمربه شیرینی عشق آکنده ست
چه سرانجام خوشی گردش دنیادارد
عشق رازی ست که تنهابه خدابایدگفت
چه سخن هاکه خدابامن تنها دارد