هیچوقت فکر نمیکردم ی روزی مجبور شم از میهن بلاگ برم ... ولی الان باید تن بدم به این اجبار ... موقعی که وارد میهن شدم و وبمو زدم هیچوقت فکر نمیکردم با آدمایی آشنا شم که برام متفاوت و خاص باشن و همشون بشن خونواده ی مجازیم ! آره ... مگ همینطور نبود ؟! ما اینجا کنار هم زندگی کردیم, کنار هم بزرگ شدیم , روز به روز قد کشیدیم , افکار و عقایدمون رو با هم به اشتراک گذاشتیم و رشد کردیم چه از نظر جسمانی چه عقلانی ! وقتی در حال انتقال تمام پست های وبم به بیان بودم , هم خوشحال بودم هم ناراحت . خوشحال از اینکه تمام مطالب وبلاگم رو باز هم داشتم و ناراحت از اینکه جلوی چشمام تمام کامنت هایی ک تک تکشون برام خاطره بود ,پر کشیدن و از صفحه ی روزگار محو شدن ... ولی خب به هرحال به قول ملی هر اومدنی یه رفتنی داره و خب الان من هم -متاسفانه- باید به این رفتنِ به اجبار تن بدم ! خوشحال میشم توی بیان هم کنارم باشین و داشته باشمتون :) -البته هنوز قالب درست درمونی واسش پیدا نکردم :/ - با آرزوی جاودانگی واسه وبلاگ هامون ؛ ستایش :)
موضوعات: خیلی مهمـ× ، | You know about me? |