sekevazendegy
چگونه زندگی کنیم
مسلم است که شیخیه برای شیخ احسائی مقامی بسیار ارجمند قائلند.چنانچه عنوان شیخیه نیز که به اعتبار پیروی ایشان از اوست گویای این مطلب است.اما سخن در این است که این مقام ارجمند تا چه درجه ای است؟آیا شیخ نزد شیخیه دارای مقام عصمت یا نیابت خاصه می باشد یا خیر؟
در آثار مولفان و سران شیخیه خصوصا شاخه ی کریم خانی دو پاسخ متفاوت به این سوال دیده می شود.از سویی حاج محمد کریم خان کرمانی صریحا می گوید:شیخیه شیخ جلیل و سید نبیل[سید کاظم رشتی] را مفترض الطاعه نمی دانند چرا که ایشان را معصوم نمی دانند...))
در آثار مولفان و سران شیخیه خصوصا شاخه ی کریم خانی دو پاسخ متفاوت به این سوال دیده می شود.از سویی حاج محمد کریم خان کرمانی صریحا می گوید:شیخیه شیخ جلیل و سید نبیل[سید کاظم رشتی] را مفترض الطاعه نمی دانند چرا که ایشان را معصوم نمی دانند...))
شیخ به اعتراف خود در عالم خواب از جانب پیامبر(ص)مکلف میشود که علم خود را اشکار کند اما او برای این که این مسئو لیت را نپذیرد دست به دامن یک یک ائمه(ع) میشود اما از طرف انها نیز این ماموریت تاکید می شود و اخرالامر به اصرار اهل بیت این کار را می پذیرد و اجازه هایی با مهر ائمه برای شیخ صادر می شود.و ظاهرا در پی همین خواب است که اراء و عقاید خاصی را اظهار میکند که برای شیخ بعد ها موجب تکفیر او می شود و زمینه را برای انحرافات بعدی باز میکند چنان که روشن خواهد شد احسائی در نقل های خود از رویاهایی که می دیده است به خودستایی پرداخته و خود را دارای مقامی بلند معرفی می کند گویا فقط اوست که لیاقت دارد پیامبر و ائمه به او توجه کنند و سوالات او را جواب دهند و اوست که مورد توجه اهل بیت است.
این نوع گرایش شیخ باعث شد نسبت به بعض از مفاهیم دینی برداشت ویژه ای داشته باشد و بدون اقامه دلیل و استدلال ادعاهای خویش را نشر دهد.هرگاه بر آرای وی ایرادی وارد می کردند می گفت:در طریق من مکاشفه و شهود است نه برهان و استدلال...
از ویژگی های دیگر شیخ احسائی این بود که گفتن نمی دانم را حرام میدانست.
این نوع گرایش شیخ باعث شد نسبت به بعض از مفاهیم دینی برداشت ویژه ای داشته باشد و بدون اقامه دلیل و استدلال ادعاهای خویش را نشر دهد.هرگاه بر آرای وی ایرادی وارد می کردند می گفت:در طریق من مکاشفه و شهود است نه برهان و استدلال...
از ویژگی های دیگر شیخ احسائی این بود که گفتن نمی دانم را حرام میدانست.
یکی دیگر از ویژگی های شیخ احمد این است که وی به خواب و رویا اهتمام زیادی داشته است به گونه ای که این خصلت در شکل گیری شخصیت او بسیار تاثیر گذار بوده است.چنانکه خود وی از رویایی در ایام تحصیل خود یاد می کند که در ان شخصی تفسیر عمیقی از دو ایه قران به او ارائه کرده بود او در این باره می گوید:این رویا مرا از دنیا و ان درسی که می خواندم روی گردان ساخت از زبان هیچ بزرگی که به مجلس او میرفتم نظیر سخنان ان مرد را نشنیده بودم و از ان پس تنها تنم در میان مردم بود.
این حالت سراغاز تحولی در زندگی احسائی بود که رویاهای الهام بخش دیگری را پی آورد!و به ادعای پسرش پس از انکه به دلالت یکی از رویا به عبادت و اندیشه بسیار پرداخته است پاسخ مسائل خود را در خواب از ائمه اطهار دریافت می کرده و در بیداری به درستی و مطابقت ان پاسخ ها با احادیث پی می برده است.
و از او قول شده است در هر زمانی که یکی از امامان را قصد میکردم در عالم رویا به دیدار او مشرف می گشتم و حل از ایشان می کردم.اما این حالت به اقرار خود شیخ در اثر ارتباط با دربار قاجار از وی سلب شد چنانکه شیخ رفت و امد با شاهنشاه قاجار و حاکمان و خوردن از خوراک ایشان باعث شد آن حالت نخست که ارتباط با ائمه در عالم رویا بود از او کم شود و ائمه کمتر به خواب ببیند.
این حالت سراغاز تحولی در زندگی احسائی بود که رویاهای الهام بخش دیگری را پی آورد!و به ادعای پسرش پس از انکه به دلالت یکی از رویا به عبادت و اندیشه بسیار پرداخته است پاسخ مسائل خود را در خواب از ائمه اطهار دریافت می کرده و در بیداری به درستی و مطابقت ان پاسخ ها با احادیث پی می برده است.
و از او قول شده است در هر زمانی که یکی از امامان را قصد میکردم در عالم رویا به دیدار او مشرف می گشتم و حل از ایشان می کردم.اما این حالت به اقرار خود شیخ در اثر ارتباط با دربار قاجار از وی سلب شد چنانکه شیخ رفت و امد با شاهنشاه قاجار و حاکمان و خوردن از خوراک ایشان باعث شد آن حالت نخست که ارتباط با ائمه در عالم رویا بود از او کم شود و ائمه کمتر به خواب ببیند.
علامه حسن زاده آملی نیز در تعلیقه خود بر شرح منظومه سبزواری ذیل بحث اصالت الوجود آورده است:شیخ احمد احسائی که قائل به اصالت وجود و ماهیت است و قوائد فلسفی را معتبر نمیداند بدون انکه متوجه باشد در گرداب ثنویت افتاده است که قائل به یزدان و اهریمن هستند و سهمی از توحید ندارند...
شیخ هم به ادعای خود و هم به تصریح دیگران از علوم مختلفی برخوردار بود اما وقتی از او درباره ی استفاده از بعض علومی که در اختیار دارد سوال میکنند می گوید من این علم را میدانم اما عمل انرا ندارم.به عنوان مثال وقتی در مقابل هزار تومان یک باب بهشت را به شاهزاده-حاکم کرمانشاه- فروخت از وی سوال کردند:مگر علم کیمیا نمی دانی؟ حال که از اسرار علم کیمیا سر رشته داری چرا بهشت به شاهزاده می فروشیاز علم کیمیا استفاده کن و قروض خود را ادا نما؟ شیخ در پاسخ گفت:من علم کیمیا دارم اما عمل انرا ندارم همانطور که علم طی الارض را دارم اما عمل انرا ندارم.
شیخ هم به ادعای خود و هم به تصریح دیگران از علوم مختلفی برخوردار بود اما وقتی از او درباره ی استفاده از بعض علومی که در اختیار دارد سوال میکنند می گوید من این علم را میدانم اما عمل انرا ندارم.به عنوان مثال وقتی در مقابل هزار تومان یک باب بهشت را به شاهزاده-حاکم کرمانشاه- فروخت از وی سوال کردند:مگر علم کیمیا نمی دانی؟ حال که از اسرار علم کیمیا سر رشته داری چرا بهشت به شاهزاده می فروشیاز علم کیمیا استفاده کن و قروض خود را ادا نما؟ شیخ در پاسخ گفت:من علم کیمیا دارم اما عمل انرا ندارم همانطور که علم طی الارض را دارم اما عمل انرا ندارم.
احسائی خود بیان میکند که علمش را از طریق تفکر در احادیث و خوابهایی که دیده کسب کرده است.
از جمله علومی که شیخ وارد ان شده علم حکمت و فلسفه است.وی کتابهای فلسفی ملاصدرا را مطالعه و شرح کرده است.ولی به عقیده بزرگان این علم از شرح فلسفی او کاملا واضح است که بهعمق فلسفه دست نیافته است.وی از اصطلاحات نقلی و اخباری در کتاب های فلسفی خود استفاده کرده است.
شیخ اصطلاحاتی از فلسفه اشراق را گرفته و بدون انکه به عمق انها پی ببرد از انها بهره برده است.
چنانکه مرحوم اشتیانی درباره ی فهم فلسفی شیخ مینویسد:((حقیر اثار او چندین بار مکرر به دقت مطالعه کرده است و به جرات مدعی است که شیخ احمد برای نمونه یک قائده از قوائد فلسفه و عرفان را درک ننموده است و من حیث لا یشعر در جمیع مبانی فلسفی قلم فرسایی نموده است.))
از جمله علومی که شیخ وارد ان شده علم حکمت و فلسفه است.وی کتابهای فلسفی ملاصدرا را مطالعه و شرح کرده است.ولی به عقیده بزرگان این علم از شرح فلسفی او کاملا واضح است که بهعمق فلسفه دست نیافته است.وی از اصطلاحات نقلی و اخباری در کتاب های فلسفی خود استفاده کرده است.
شیخ اصطلاحاتی از فلسفه اشراق را گرفته و بدون انکه به عمق انها پی ببرد از انها بهره برده است.
چنانکه مرحوم اشتیانی درباره ی فهم فلسفی شیخ مینویسد:((حقیر اثار او چندین بار مکرر به دقت مطالعه کرده است و به جرات مدعی است که شیخ احمد برای نمونه یک قائده از قوائد فلسفه و عرفان را درک ننموده است و من حیث لا یشعر در جمیع مبانی فلسفی قلم فرسایی نموده است.))
برای پی بردن به زمینه های به وجود اورنده یک مکتب و روش لازم است از خصوصیات و ویژگی های موسس آن اطلاعاتی در دست داشته باشیم تا با توجه به آن حالات بتوان قضاوت بهتری داشت.برای همین منظور به طور اجمال ویژگی های شیخ احمد احسائی موسس و بنیانگذار مکتب شیخیه را بررسی می کنیم.
حاج محمد کریم خان کرمانی-بنیانگذار شیخیه کرمانیه-شیخ احمد را این گونه معرفی می کند:او قریب پنجاه سال در گوشه انزوار نشسته و بسیاری از عمر خود را در بیابان ها و کوه ها و گوشه ها گذرانید.درآسمان و زمین تفکر کرد و ریاضت های شرعیه بسیار دشوار کشید تا اینکه خدا به او مکنتی مادی داد.
اما همو معتقد است که شیخ در37علم از جمله موسیقی هیات جفرو...صاحب تالیف و صاحب نظر است.مولف روضات الجنات درباره جایگاه علمی شیخ احمد احسائی با تعریض می نویسد:بعضی احسائی را در کمال به سرحدی معرفی کرده که گفته انددر اغلب علوم ماهر بود و از حرف و رسوم باخبر بوده است و طب و قرائت و ریاضی و نجوم می دانسته و مدعی علم کیمیا و اعداد در طلسمات و امثال آنها از امور مکتوبه بوده و اظهار می داشته به حضور حضرت بقیه الله شرفیاب شده.در نقل قول و نسبت آنها به وی و صحت سندشان خدا دانست.
حاج محمد کریم خان کرمانی-بنیانگذار شیخیه کرمانیه-شیخ احمد را این گونه معرفی می کند:او قریب پنجاه سال در گوشه انزوار نشسته و بسیاری از عمر خود را در بیابان ها و کوه ها و گوشه ها گذرانید.درآسمان و زمین تفکر کرد و ریاضت های شرعیه بسیار دشوار کشید تا اینکه خدا به او مکنتی مادی داد.
اما همو معتقد است که شیخ در37علم از جمله موسیقی هیات جفرو...صاحب تالیف و صاحب نظر است.مولف روضات الجنات درباره جایگاه علمی شیخ احمد احسائی با تعریض می نویسد:بعضی احسائی را در کمال به سرحدی معرفی کرده که گفته انددر اغلب علوم ماهر بود و از حرف و رسوم باخبر بوده است و طب و قرائت و ریاضی و نجوم می دانسته و مدعی علم کیمیا و اعداد در طلسمات و امثال آنها از امور مکتوبه بوده و اظهار می داشته به حضور حضرت بقیه الله شرفیاب شده.در نقل قول و نسبت آنها به وی و صحت سندشان خدا دانست.
فاجعه ی کربلا
شیخ پس از انکه در شهرهای ایران دیگر جایگاهی برای خود ندید به قصد زیارت عازم عتبات شد اما برخورد علمای حوزه های دینی انجا نسبت به شیخ به گونه گذشته نبود بلکه درصورتی مخالف از خود واکنش نشان می دادند.علمای بزرگ شیعه در کربلا از تکفیر ها و طرد ها و طعن های مکرر و متعددی که درباره ی شیخ رخ نموده بود و نیز از عقاید و سیر و سلوک شیخ اشنایی لازم را بدست اورده بودند و همین امر موقعیت مذهبی شیخ را متزلزل کرده بود.
بنا به گزارش حاج محمد کریم خان کرمانی در این میان عده ای از مردم عراق کتاب شرح زیارت جامعه کبیره شیخ را نزد داود پاشا حاکم سنی عثمانی بردند که در ان ذم خلفا بود.
داود پاشا مناخور مامور ساخت تا را با قوای خود محاصره و سپس اشغال کرده به سرکوبی شیعیان و مراکز دینی انان همت گمارده.کربلا در این حمله به مدت11 ماه در محاصره بود.قحطی شدید در کربلا افتاد و عده ی زیادی کشته شدند. از این رو شیخ کربلا و عراق و ایران را مکانی مساعد برای ماندن ندید و برخلاف سیره علمای شیعه که در این گونه موارد پناهگاه مردم بوده و هستند و به تعبیر حاج محمد کریم خان کرمانی عازم بیت الله الحرام شد به مقتضای ففروا الی الله فرار را برقرار اختیار کردند و رو به مکه معظمه رفتند.
شیخ در دو فرسخی مدینه مزاجش بر هم خورد و در تاریخ21 ذیقعده1241هجری در سن75سالگی وفات یافت.جسدش را به مدینه حمل کردند و در قبرستان بقیع به خاک سپردند.
شیخ پس از انکه در شهرهای ایران دیگر جایگاهی برای خود ندید به قصد زیارت عازم عتبات شد اما برخورد علمای حوزه های دینی انجا نسبت به شیخ به گونه گذشته نبود بلکه درصورتی مخالف از خود واکنش نشان می دادند.علمای بزرگ شیعه در کربلا از تکفیر ها و طرد ها و طعن های مکرر و متعددی که درباره ی شیخ رخ نموده بود و نیز از عقاید و سیر و سلوک شیخ اشنایی لازم را بدست اورده بودند و همین امر موقعیت مذهبی شیخ را متزلزل کرده بود.
بنا به گزارش حاج محمد کریم خان کرمانی در این میان عده ای از مردم عراق کتاب شرح زیارت جامعه کبیره شیخ را نزد داود پاشا حاکم سنی عثمانی بردند که در ان ذم خلفا بود.
داود پاشا مناخور مامور ساخت تا را با قوای خود محاصره و سپس اشغال کرده به سرکوبی شیعیان و مراکز دینی انان همت گمارده.کربلا در این حمله به مدت11 ماه در محاصره بود.قحطی شدید در کربلا افتاد و عده ی زیادی کشته شدند. از این رو شیخ کربلا و عراق و ایران را مکانی مساعد برای ماندن ندید و برخلاف سیره علمای شیعه که در این گونه موارد پناهگاه مردم بوده و هستند و به تعبیر حاج محمد کریم خان کرمانی عازم بیت الله الحرام شد به مقتضای ففروا الی الله فرار را برقرار اختیار کردند و رو به مکه معظمه رفتند.
شیخ در دو فرسخی مدینه مزاجش بر هم خورد و در تاریخ21 ذیقعده1241هجری در سن75سالگی وفات یافت.جسدش را به مدینه حمل کردند و در قبرستان بقیع به خاک سپردند.
همچنین سید کاظم رشتی جانشین شیخ نیز اقرار به کفر امیز بدن ظاهر بعض عباراتشیخ کرده است و این مطلب را به خط خود نوشته و آن را مهر نموده است و آقای حاج محمد کریم خان کرمانی در کتاب سی فصل اظهار می دارد کلام ما و احادیث را باید بر ظاهرش حمل کرد.
تکفیر شیخ اکبر شیخیه را از جامعه شیعه منزوی کرد کشمکش هایی به دنبال ان رخ داد.
شیخ پس از تکفیر شدن توسط ملا محمد تقی برغانی دیگر در قزوین نماند و به یزد رفت اما در انجا با مشکلات فراوانی روبرو گشت و دیگر ان احترام و منزلت قبل را نداشت به طوری که از انجا روانه اصفهان شد این تنزل موقعیت منحصر به یزد نبود بلکه علمای دیگر نقاط مثل عراق خراسان نجف و اصفهان نیز همانند علمای قزوین و یزد همراه این جریان شدند.
تکفیر شیخ اکبر شیخیه را از جامعه شیعه منزوی کرد کشمکش هایی به دنبال ان رخ داد.
شیخ پس از تکفیر شدن توسط ملا محمد تقی برغانی دیگر در قزوین نماند و به یزد رفت اما در انجا با مشکلات فراوانی روبرو گشت و دیگر ان احترام و منزلت قبل را نداشت به طوری که از انجا روانه اصفهان شد این تنزل موقعیت منحصر به یزد نبود بلکه علمای دیگر نقاط مثل عراق خراسان نجف و اصفهان نیز همانند علمای قزوین و یزد همراه این جریان شدند.
حضور رهبر انقلاب اسلامی در مناطق زلزله زده موجب تسلی خاطر بازماندگان شد...
شاهزاده رکن الدوله علینقی میرزا به قصد اصلاح رابطه تیره شده میان احسائی و برغانی ضیافتی ترتیب داد و همه علماء را دعوت کرد.
مرحوم برغانی در جمع علمای مجلس گفت:در میان کفر و ایمان اصلاح و آشتی نیست.شیخ را در معاد مذهبی است که خلاف ضروری اسلام است و منکر ضروری کافر است.
قابل توجه این که مسئله تکفیر منحصر به ملا محمد تقی برغانی نمی باشد.بلکه سال ها قبل وقتی شیخ احسائی در بصره بود عبارات معما گونه و مرموز او خشم علمای بصره را برانگیخت و بین او و شیخ محمد ابن شیخ مبارک قطیفی احسائی حاکم آن سامان برخورد شدیدی ایجاد کرد.بعد از تکفیر شیخ توسط برغانی فقهای بزرگ دیگر همچون:صاحب جواهر/؟آقا سید محمد مجاهد/سید مهدی طباطبایی پسر سید علی(صاحب ریاض) که در صدور فتوا احتیاط زیادی داشت نیز حکم به تکفیر شیخ نمودند.
مرحوم برغانی در جمع علمای مجلس گفت:در میان کفر و ایمان اصلاح و آشتی نیست.شیخ را در معاد مذهبی است که خلاف ضروری اسلام است و منکر ضروری کافر است.
قابل توجه این که مسئله تکفیر منحصر به ملا محمد تقی برغانی نمی باشد.بلکه سال ها قبل وقتی شیخ احسائی در بصره بود عبارات معما گونه و مرموز او خشم علمای بصره را برانگیخت و بین او و شیخ محمد ابن شیخ مبارک قطیفی احسائی حاکم آن سامان برخورد شدیدی ایجاد کرد.بعد از تکفیر شیخ توسط برغانی فقهای بزرگ دیگر همچون:صاحب جواهر/؟آقا سید محمد مجاهد/سید مهدی طباطبایی پسر سید علی(صاحب ریاض) که در صدور فتوا احتیاط زیادی داشت نیز حکم به تکفیر شیخ نمودند.
تکفیر شیخ احسائی توسط بزرگان شیعه:
شیخ احسائی در سفرش به سوی مشهد به هنگام ورود به قزوین در منزل((میرزا عبد الوهاب قزوینی)) که جزء علماء قزوین بود اقامت گزید.شیخ روزها در مسجد جمعه نماز می خواند و علماء قزوین همه حاضر می شدند و به او اقتدا می کردند.
بنا به رسم و عادت معمول شیخ احمد به بازدید علمای قزوین می رفت.بعضی از علماء هم همراه او بودند.
روزی به بازدید حاج ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث رفت.پس از تعارف های رسمی شهید از شیخ پرسید: مذهب شما در معاد چیست؟ شیخ گفت:من معاد را جسم هورقلیائی می دانم.آن هم در همین بدن عنصری است مانند شیشه در سنگ.شهید گفت:جسم هور قلیایی غیر از بدن عنصری است و از ضروریات دین اسلام این است که در روز قیامت همین بدن عنصری بازگشت میکند نه بدن هور قلیائی.
در ان مجلس شیخ تکفیر شد و چون برای نماز به مسجد رفت هیچ کس از علماء به همراه او نرفت مگر حاج ملا عبد الوهاب
شیخ احسائی در سفرش به سوی مشهد به هنگام ورود به قزوین در منزل((میرزا عبد الوهاب قزوینی)) که جزء علماء قزوین بود اقامت گزید.شیخ روزها در مسجد جمعه نماز می خواند و علماء قزوین همه حاضر می شدند و به او اقتدا می کردند.
بنا به رسم و عادت معمول شیخ احمد به بازدید علمای قزوین می رفت.بعضی از علماء هم همراه او بودند.
روزی به بازدید حاج ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث رفت.پس از تعارف های رسمی شهید از شیخ پرسید: مذهب شما در معاد چیست؟ شیخ گفت:من معاد را جسم هورقلیائی می دانم.آن هم در همین بدن عنصری است مانند شیشه در سنگ.شهید گفت:جسم هور قلیایی غیر از بدن عنصری است و از ضروریات دین اسلام این است که در روز قیامت همین بدن عنصری بازگشت میکند نه بدن هور قلیائی.
در ان مجلس شیخ تکفیر شد و چون برای نماز به مسجد رفت هیچ کس از علماء به همراه او نرفت مگر حاج ملا عبد الوهاب
ارتباط با دربار قاجار2
از دیگر نشانه های ارتباط دو سویه احسائی با قاجاریه میتوان به سفر وی بعد از تکفیر به منطقهمشهد و تربت اشاره کرد در انجا مورد استقبال حاکم تربت((محمد خان پسر اسحاق خان))قرار گرفت.سپس به طبس رفت در انجا نیز حاکم طبس ((علی نقی خان پسر میر حسین خان طبسی)) و اهل طبس از شیخ تجلیل کردند و از او به خوبی استقبال کردند.پس از انکه شیخ قصد سفر به دارالعباده یزد کرد حاکم طبس پسر عمویش((مراد علی)) را با صد سوار همراه شیخ فرستاد تا از گزند بلوچان درامان باشد و تا ورود به انجا ا را همراهی کردند.
همچنین شیخ به اصفهان می رود به گفته شیخ احسائی در خانه((عبدالله خان امین الدوله پسر میر حسین خان صدر- الدین)) منزل می کند.عبدالله خان کسی است که اعتماد السلطنه در خاطراتش از او این چنین یاد می کند که خیلی شراب میخورد و با دولت انگلستان ارتباط کامل داشته و از هوا خواهان آن دولت در ایران بود.
از سوی دیگر شیخ احسائی هم در قبال این خدمات قاجار از دولت و حکومت قاجار مکررا با عباراتی تملق امیز یاد می کند که این گونه عبارات با حالات و روحیات شخص زاهد و گوشه گیر سازگاری ندارد.
از دیگر نشانه های ارتباط دو سویه احسائی با قاجاریه میتوان به سفر وی بعد از تکفیر به منطقهمشهد و تربت اشاره کرد در انجا مورد استقبال حاکم تربت((محمد خان پسر اسحاق خان))قرار گرفت.سپس به طبس رفت در انجا نیز حاکم طبس ((علی نقی خان پسر میر حسین خان طبسی)) و اهل طبس از شیخ تجلیل کردند و از او به خوبی استقبال کردند.پس از انکه شیخ قصد سفر به دارالعباده یزد کرد حاکم طبس پسر عمویش((مراد علی)) را با صد سوار همراه شیخ فرستاد تا از گزند بلوچان درامان باشد و تا ورود به انجا ا را همراهی کردند.
همچنین شیخ به اصفهان می رود به گفته شیخ احسائی در خانه((عبدالله خان امین الدوله پسر میر حسین خان صدر- الدین)) منزل می کند.عبدالله خان کسی است که اعتماد السلطنه در خاطراتش از او این چنین یاد می کند که خیلی شراب میخورد و با دولت انگلستان ارتباط کامل داشته و از هوا خواهان آن دولت در ایران بود.
از سوی دیگر شیخ احسائی هم در قبال این خدمات قاجار از دولت و حکومت قاجار مکررا با عباراتی تملق امیز یاد می کند که این گونه عبارات با حالات و روحیات شخص زاهد و گوشه گیر سازگاری ندارد.
ارتباط با دربار قاجار
فتحعلی شاه با اغراض سیاسی به دنبال برقراری دوستی با عالمان دین بود و به این وسیله میخواست جایگاه از دست رفته خود در میان مردم را ترمیم کند. وی طی نامه ای از شیخ برای سفر به پایتخت و حضور در دربار دعوت کرد.ابتدا شیخ از پذیرش این درخواست خودداری کرد.ولی آخرالامر دعوت را پذیرفت و مدتی را در دربار قاجار گذراند.پس از مدتی مجددا شیخ به یزد برگشت.پس از2سال به قصد زیارت عازم عتبات شد.در کرمانشاهان((شاهزاده محمد علی میرزای دولت شاه))والی ان دیار و خوزستان به همراه اهل شهر به استقبال شیخ رفتند و بیرون شهر منتظر ورود شیخ شدند و پس از ورود شیخ والی از او خواست که در ان شهر اقامت گزیند.شیخ درخواست را اجابت کرد مشروط به اینکه هر ساله بتواند به زیارت عتبات برود.او در مدت حضورش از وضعیت رفاهی خوبی برخوردار بود و سالانه 700تومان مقرری از طرف والی کرمانشاه می گرفت.
فتحعلی شاه با اغراض سیاسی به دنبال برقراری دوستی با عالمان دین بود و به این وسیله میخواست جایگاه از دست رفته خود در میان مردم را ترمیم کند. وی طی نامه ای از شیخ برای سفر به پایتخت و حضور در دربار دعوت کرد.ابتدا شیخ از پذیرش این درخواست خودداری کرد.ولی آخرالامر دعوت را پذیرفت و مدتی را در دربار قاجار گذراند.پس از مدتی مجددا شیخ به یزد برگشت.پس از2سال به قصد زیارت عازم عتبات شد.در کرمانشاهان((شاهزاده محمد علی میرزای دولت شاه))والی ان دیار و خوزستان به همراه اهل شهر به استقبال شیخ رفتند و بیرون شهر منتظر ورود شیخ شدند و پس از ورود شیخ والی از او خواست که در ان شهر اقامت گزیند.شیخ درخواست را اجابت کرد مشروط به اینکه هر ساله بتواند به زیارت عتبات برود.او در مدت حضورش از وضعیت رفاهی خوبی برخوردار بود و سالانه 700تومان مقرری از طرف والی کرمانشاه می گرفت.
سفر به ایران
شیخ احسائی در سال 1221ه برای زیارت امام هشتم شیعیان حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) از راه نجف و کربلا به سوی ایران رهسپار گشت و مدتی در شهر های یزد و اصفهان اقامت کرد.در این میان عالمان شیعی و مردم استقبال بسیاری از او کردند و در یزد از او درخواست کردند که برای همیشه در یزد بماند.شیخ پس از زیارت امام رضا(ع) به یزد برگشت و برای مدتی در انجا ماند. در این مدت آوازه شهرت و دانش و زهدش به همه شهرهای شیعی رسید و در مدارس علوم دینی ایران همه جا گفتگو از او بود.وی در شهر یزد مجلس درس و بحث دایر کرد و بیشتر تالیفاتش را در انجا انجام داد. در اندک مدتی عقاید و نظرات تازه اش در ایران انتشار یافت به طوری که فتحعلیشاه قاجار مرید او گشت و خواهان دیدارش شد.
شیخ احسائی در سال 1221ه برای زیارت امام هشتم شیعیان حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) از راه نجف و کربلا به سوی ایران رهسپار گشت و مدتی در شهر های یزد و اصفهان اقامت کرد.در این میان عالمان شیعی و مردم استقبال بسیاری از او کردند و در یزد از او درخواست کردند که برای همیشه در یزد بماند.شیخ پس از زیارت امام رضا(ع) به یزد برگشت و برای مدتی در انجا ماند. در این مدت آوازه شهرت و دانش و زهدش به همه شهرهای شیعی رسید و در مدارس علوم دینی ایران همه جا گفتگو از او بود.وی در شهر یزد مجلس درس و بحث دایر کرد و بیشتر تالیفاتش را در انجا انجام داد. در اندک مدتی عقاید و نظرات تازه اش در ایران انتشار یافت به طوری که فتحعلیشاه قاجار مرید او گشت و خواهان دیدارش شد.
Design By : Pichak |