پــُــســ ـت ثــابت
می گویند : شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
اما با چشمهای خیس...!
شـهــــرک غــ ـــم
دلتنگی هایی واسه کسی که دیگه نیست...
پاییز
هی پاییز !
حواست را جمع کن...
دور تو و تمام عاشقانه هایت را خط میکشم...
اگه با آمدنت او حتی یک سرفه کند!
آرزویم
عزیزم آرزویم با تو بودن است...
اما ،
نه به بهای پا گذاشتن روی آرزوی تو!!
آرزویم این است...
که بخواهی و بمانی...
نه اینکه بمانی به خواهشم
...
نگذار هرکس که آمد و ماندنی نشد
تو را ،
دلت را ،
صداقتت را با خودش یدک بکشد...
که هروقت از سرِ بی حوصلگی ،
از سرِ نبودنِ آرامشی،
آمد و سراغت را گرفت ،
حالت را پرسید ،
دلت را قل قلک داد و باز رفت و گم شد ،
تو بمانی و دنیایی اشک...
تو بمانی و چرا و اما و اگر ...
آنکه میرود باید می رفته ...
اصلا برایِ رفتن آمده بود ...
تو هم برو ...
تو هم خودت را از لحظه هایش که هیچ ،
از فکرش هم بگیر ...
تو باید تمامت بماند برایِ کسی که تمامش تنها و تنها برایِ توست ...
ماندنی هرجا میرود با تــــو میــــرود...
تو هم نباشی خاطرت با او هست... !!!
چتر خیال تو
حالا که به اندازۀ تمام فصل های بی تو بودن
قابِ چهرۀ آرامت
تاقچه نشینِ دلم شده است
چتر خیال تو را
در کوچه های شب زدۀ بی باران
باز می کنم
بگذار عابرانِ عاقل
لبخند تمسخرشان را بزنند و رد شوند .
خاطرات تو تاریخ انقضا ندارند
هر وقت که بیایند
می توانند آستین های مرا
از اشک خیس کنند
به همین راحتی ..
نبودن او
آۍ مَــــــــــردُمــــ . . .
امسال هم قوټِ غالبم،غصہ ۍ نبــــــودڹ اوســـټ . . .
شـما بگویــــــــــیـد . . .
فطریہ ۍ امسالـــــم چیسټ ؟ ؟ ؟
جانم
زخـم معـده اهـمیتـۍ نـدارد.....
جـانـم را مـۍدهـم و روزه مـۍگـیـرم....
تـا هـنگـام اذاڹ دُعـا ڪنم....
براۍ اینڪہ همیشہ دوستـم داشتـہ بـاشــــۍ.....
هوای تو
ایـڹ رۅزا خیـــــلـــــۍ دلـــــم هـــــۅاتـو ڪرده . . .
شـــــدۍ دعـــــاۍ مــۅقـــــع افـــــطـــــار . . .
درد
تو بـغـلـش خواستم خودمو لوس کـنم
خودمو زدم ب خواب!!
اما شنیدم زیر لب گفت...
کاش ب جای تو عشقم بغلم بود...!!
این بـــــود درد...
بسلامتــــــــــی
شــــــــــراب
بــــــــــرایــــــــــت می آورم....
بنــــــــــوش
بسلامتــــــــــی دلــــــــــم ڪہ شڪســــــــــت
بسلامتــــــــــی اشڪم ڪہ ریخـــــــــت
مــــــــــن عــــــــــاشقانہ خواستمــــــــــت
ولــــــــــی ناجوانمــــــــــردانہ شکستم
نــــــــــــــــــــوش دلبـــــرمْ
شـَـب
کـاش مـیــشــد
شــب را ســوزانــد
تــا هــرشــب
در هــوای کــســی کــه
قــصــد امــدن نــدارد
نَــســوخــت
تنها
گـاهی هـیچڪَـس را نَـداشـته بـاشـے بِـهتَـر اَسـت..
بـاوَر ڪُـڹ بَـعضـۍ هـا تَــــنـهـاتَـرَٺ مـے کُـنَـند ➣
آرزوی من
وقتی " تو " آرزوی من شدی...
فهمیدم...
بعضی آرزوها دورند......
خیلی دور...
با این حال...
اگر هنوز هم " تو " را آرزو می کنم...
شاید...
آرزویی زیباتر از تو سراغ ندارم!...
غروب جمعه
ﻏﺮﻭﺏ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺎﺷـــــہ
ﺩﻟﺘﻢ ﺗﻨﮓ ﻭ ﭘﺮ ﺑﺎﺷﻪ، ﭼﺸﻤﺎﺗﻢ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ﺑﺎﺷـــــہ
ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﯼ، ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﺭﻭ ﭘﺮ ﮐﻨـــــہ
ﯾﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ، ﯾﻪ ﻗﻬﻮﻩ ﺗﻠﺦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪگیتـــــ
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺠﻮﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺫهنتـــــ
ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺘﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻒ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﺴﺘـــــے
ﭘﺎﮐﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭﺗﻮ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﯼ، ﻣﯿﺮﯼ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺗﮏ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺸﯿﻨـــــے
ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﯿــﮕﺎﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﯿــــﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯽ
بازگشت دوباره
سلام
بعد از ۱۹ ماه غیبت دوباره برگشتیم
سعی میکنم هر روز دو الی سه پست بذارم
دلم برای وبلاگم تنگ شده بود♡
