اللهم عجل لولیک الفرج...
دلم نمی سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست
چندگاهیست وقتی می گویم: «ولیا و حافظا»
احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده
و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است
چندگاهیست وقتی می گویم: «و قائدا وناصرا»
به یاد پیروزی لشکرت،
در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمیزند
چندگاهیست وقتی می گویم: «و دلیلا و عینا»
یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی
چندگاهیست وقتی می گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا»
یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین،
من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم
چندگاهیست وقتی می گویم: «و تمتعه فیها طویلا»
به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو
طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم
اما چندگاهیست دعای فرج را چندبار می خوانم
تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد،
هم در جست و جویت باشم،
هم سرپرستم باشی،
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم
وهم احساس کنم خدا در
نزدیکی من است…
و باز هم با شرم
می گویم : اللهم عجل لولیک الفرج
یک جمعه ی دیگر درحال گذر است...
و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد…
و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان
در تمام سال از او غافلیم،
و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد میکنیم…
اما آقـــــــای ما
به رو سیاهیمان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی اند
و به زبانمان نیز گوش مسپار
که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند،
قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببین
که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را میخوانند…
خـــود نوشت:
آقا جان دلم برایت بسیار تنگ است...
این روزهایم بارانیست...
تنها ظهور تو را کم دارد این دلم،تا با آمدنت هوای دلم آفتابی شود...
آقا جان بدی های من و امثال من را کنار بگذار ...خوبی ها را ببین و بیا!
تو خوبی،بیا و با خوبی هایت این دنیا را هم زیبا و نورانی کن.
این دنیـــــا فقـــط ظهور تـــــو را کم دارد آقا جان...
اللهم عجل لولیک الفرج