جلسه دوازدهم ازدوره پانزدهم از سری کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سهروردی به نگهبانی"مسافر سعید" و استادی کمک راهنمای محترم "مسافرمحمدرضا"و دبیری "مسافرمحسن" با دستور جلسه "بنیان کنگره60" و "جشن سومین سال رهایی کمک راهنمای محترم مسافر مسلم"در روز پنجشنبه مورخ 20 آذر ماه ۱۳۹۹رأس ساعت 16 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
تاریخ 15 آذر 1376 که جناب مهندس به رهایی رسیدند ان هم پس از 17 سال سپری کردن تاریکی ها. در واقع روز زنده شدن و تاریخ تولد تک تک ماست ..این حال خوبی که ما داریم مدیون رهایی آقای مهندس هستیم و این روز را به خانواده جناب مهندس تبریک می گوییم که آنها هم در این رهایی کمک های زیادی نمودند. الان ببینید روش درمان D.S.T کاملترین روش درمان در این حوزه است و بحمدالله این متد در حال جهانی شدن می باشد.
آقای مهندس بنیانگذار نیست او بنیان و خود ریشه کنگره است. او سند بدون نقص این روش درمان است و بزرگترین کاری که ایشان انجام دادند استفاده از تریاک در درمان بود که شاید به نظر مراکز پزشکی کاری بعید و دور از ذهن بنظر می رسید. شرکت های دانش بنیان را در نظر بگیرید. آین شرکتها روشی و یا اختراعی را به ثبت می رسانند تا یک سرمایه گذار بتواند اختراع آنان را به مرحله تولید انبوه و استفاده فراگیر برسانند.
تفاوت و برتری کنگره با این شرکتها در این است که تمام تجربیات کنگره به رایگان در اختیار دیگران قرار می گیرد و کسی مطالبه
پاداشی ندارد. همه در اینجا بدون هیج جشم داشتی و پاداشی در حال خدمت و اشاعه این متد هستند. حال ببینید ثمره این پاداش چیست؟ نتیجه این متد، کتاب عبور از منطقه60 درجه می باشد اما حکم قاضی در زمان خویش بزرگ به نظر نمی آید.
در کنگره با آموزش هایی که میگیریم آموختیم که هر کسی در هر مرحله ای و جایگاه خدمتی که باشد باید مراقب اعمال و رفتار خود باشد و صادقانه خدمت نماید. این صندلی ها تک تک حق الناس دارد. چیزی که من در کنگره یاد گرفتم حرمت های کنگره می باشد.
تفاوت احترام و حرمت در چیست ؟ ..احترام می تواند به نسبت جایگاه ها باشد..کسی بعنوان راهنما و یا رهجو ویا آقای مهندس دارای احترام می باشد اما حرمت یعنی همه ما با یک هدف در یک جایگاه می باشیم و در این راه هیچ تفاوتی با هم نداریم.
اما دستور جلسه دوم: تبریک می گویم به آقا مسلم عزیز و همسفرشان که امروز از خدمت گزاران صدیق کنگره هستند. من در مورد آقا مسلم بگویم محبت ومهربانی وخدمت مشتاقانه ایشان برای من الگویی به تمام معنی می باشد. یادم می آید روزی که مسلم برای اولین بار به جلسه آمدند وبه لوژیون من آمد شرایط جسمانی شان اصلا قابل قیاس با امروز نبودند.
درجشن یکسالگی مسلم یکی از ارزوی هایش را داشتن شال کمک راهنمایی می دانست و خوشحالم که ایشان به این مرحله رسیده اند وازین بابت بسیار خوشحالم.
چرخش سبد قانون یازده
مرزبان گروه خانواده
پیام امتحانات داخلی، ورزش و نشریات و مرزبان کشیک
پیام سفر دوم
اعلام سفر مسافر مسلم:
تخریب 10 سال، آنتی ایکس مصرفی کراک، تریاک، شیره، قرص، متادون، هرویین و شیشه، 10 ماه و 12 روز سفر کردم با راهنمایی آقا محمد به روش dst و داروی ot رهایی 3 سال و 2 ماه
در ادامه با بیش از 15 سال تخریب وارد لژیون وایت شدم، 12 ماه و 23 روز سفر کردم، رهایی 3 سال.
آرزوی اول مسافر مسلم:
من آرزوی سلامتی آقای مهندس را دارم.
دومین آرزو:
امیدوارم بتوانیم همیشه در کنگره بمانیم وخدمت گزار باشیم.
آرزوی همسفر مریم:
آرزو می کنم که هر مسافر و همسفری که خواسته کمک راهنمایی دارد در آزمون کمک راهنمایی شرکت کنند و قبول شود
آرزوی همسفر جواد:
آرزوی من سلامتی آقای مهندس دژاکام است.
سخنان مسافر مسلم:
خیلی خوشحال که امروز توانستم جشن سه سال رهایی ام را برگزار کنم از تمام دوستان سپاسگذارم بخاطر مشارکت های مهر آمیزی که کردند به بنده لطف دارند.
من اگر بخواهم از زندگیم بگویم میتوان گفت: زندگی من به سه بخش تقسیم می شود.
بخش اول قبل از ورود به کنگره که با مصرف کراک شروع کردم و بعد از آن متادون، هروئین و شیشه مصرف کردم. میتوان گفت از تخریب های موادی که مصرف میکردم یک بار باعث شد من خودکشی کنم، زندگی بسیار آشفته ای داشتمف در اعماق تاریکی ها بسر میبردم، از کار اخراج شدم. توسط آقای حسین حیدری پیام کنگره را دریافت کردم و در آذرماه سال 95 وارد کنگره شدم خیلی خرسند هستم که تولد من مصادف شده با هفته بنیان کنگره 60 و خدا را شکر میکنم.
این هفته عزیز را به همه شما عزیزان تبریک می گویم. آقای مهندس در 76/9/15 به درمان رسیدند و من در تاریخ 95/9/15 شروع به خوردن داروی ot کردم بخاطر این موضوع بسیار خوشحال هستم.
در سفر اول گوش دادن به حرف های کمک راهنمایم باعث شد از افکار افیونی بیرون بیایم، و کمک راهنمایم بود که حمایتم کرد. اولین رهجویی بودم که به عنوان دبیر در لژیون انتخاب شدم و به مدت شش ماه خدمت کردم و این باعث پیشرفت من شد از آن پس سعی کردم خدمت کنم. چرا که خدمت کردن باعث پیشرفت می شود، من همیشه می گویم شاید تقدیر قابل تغییر نباشد اما تغییر را میشود انجام داد.یعنی باید سعی و تلاش کنم من این کار را کردم و به درجه کمک راهنمایی رسیدم. من متوجه شدم باید خدمت کنم، من خدمت کردم حتی در سفر اول چون حالم خوب بود واین حال خوبی باعث شد پله های ترقی را طی کنم. در قسمت ot زیر نظر آقا سعید خدمت کردم ،خاطره ای از آن زمان دارم؛ یک روز آقا سعید به من گفتند: باید پنج شنبه بروی شعبه شیخ بهایی و من چون شغلی که داشتم با آن ساعت جور نمی شد آن روز گفتم من نمیتوانم بروم و همین باعث شد آقا سعید خدمت من را در ot دیگر فبول نکنند و من فقط گفتم چشم.
چهل روز بعد توانستم مجدد به بخش ot بروم و خدمت کنم و این امر باعث شد من مسئولیت پذیرشوم و ظرفیت پیدا کنم. بعد از مدتی در نشریات در خدمت آقا هادی خدمت کردم و بعد از آن خدمت مرزبانی را گذراندم و الان هم خدمت کمک راهنمایی را می گذارانم در اصل می خواهم بگویم یک سفر اول اگر می خواهد درمان بشود باید تغییر کند. من هیچ موقع حال بدی هایم را به کنگره نمی آورم همیشه خندان بودم همه را با آغوش باز می پذیرم و آن ها را بغل می کنم و خدا را شاکرم که زندگیم در صراط مستقیم حرکت میکند، حداقل می توانم آموزش ها را به خانواده ام انتقال بدهم یا دست یک نفر را بگیرم همان جمله معروفی که می گوید: دیگران کاشتند ما خوردیم الان ما بکاریم دیگران استفاده کنند. در آخرتشکر می کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان، از کمک راهنمای عزیزم آقا محمد تشکر می کنم که انشاالله همیشه موفق باشند. راهنما اعتبار یک رهجو است باید به راهنما احترام گذاشت و از آن سپاسگذاری کرد. اگر سپاسگذار راهنما باشی روزی خودتان راهنما می شوید باید این جایگاه را ارج بنهید. از دیده بان محترم آقا کامران، از ایجنت محترم آقا محمد و خانم اعظم و سرکار خانم افسانه که چراغی بودند برای زندگی من و از همه عزیزان تقدیر و تشکر می کنم از همسفرم تقدیر و تشکر می کنم که واقعا درست می گویند همسفر بال پرواز است اگر این همسفرم نبود من الان وجود نداشتم چرا که همیشه و در همه حال با من بود تمام سختی ها را تحمل کرد چه آن موقعی که من کمپ رفتم همراهم بود که بدون نتیجه بود و چه وقتی که به کنگره آمدم.
بسیار از همسفرم تشکر می کنم از فرزندانم تشکر می کنم و از آن ها می خواهم که من را حلال کنند.
صحبتهای ایجنت محترم خانم اعظم :
خدارا شکر میکنم که توفیق داشتم در این جایگاه و این جشن بزرگ حضور داشته باشم. ابتدا هفته بنیان رو به بنیان کنگره60 و خانواده محترم ایشان و تک تک شما تبریک میگویم؛ این هفته تولد تک تک ما هست که در کنگره هستیم. به خودم تبریک میگویم و خوشحالم که عضو کوچکی از این خانواده بزرگ هستم گر چه کاری برای کنگره انجام ندادم و کنگره کماکان برای من خدمت میکند؛ هر گوشه از زندگیام را نگاه میکنم نشانه آقای مهندس و کنگره در ان به چشم می خورد و چیزهایی به ما داده است که درمان اعتیاد، ناچیز است؛ یا چیزهایی داد که متوجه نشدیم منشا اصلی آن از کنگره بود. چیزی که الان به ذهنم رسید این بود که بزگترین و با ارزشمند ترین چیزی که کنگره به ما داد حال خوشی است که امروز همه ما به لطف اینجا در زندگی داریم و این خیلی خیلی ارزشمند است؛ بیرون از کنگره همه به دنبال حال خوش میگردند و دست به هر کاری میزنند تا به این حال خوش برسند؛ بعضی ها با پول، با کسب جایگاه، تغییر چهره و ظاهر و ... تا به حال خوش برسند و هیچ وقت این اتفاق نمیافتد، چون نمیدانند که حال خوش باید از درون اتفاق بیفتد. اینکه میگویم حال خوش، این نیست که حال ما خوب است و هیچ مشکلی نداریم! نه... قطعا من، خانم مریم و آقا مسلم و همه مشکلاتی در زندگی داریم چون مشکلات از بین نمیرود؛ فقط از رنگی به رنگ دیگر، از شکلی به شکل دیگر در میآید؛ مهم این است که حال ما در کنار مشکلات خوب است، این ارزشمند است؛ چیزی که کنگره به ما داد و ما اموختیم که چگونه با آرامش مشکلات را حل کنیم. نگاه میکردم به چهره تازه واردین و یادم افتاد به روز اولی که خودم وارد کنگره شدم؛ دوست نداشتم وارد کنگره بشوم و فکر میکردم چون حالم خیلی بد است، میایم بین افرادی که قطعا به خاطر اعتیاد حال آنها خراب است و افسرده و درمانده هستند و حال بد من را دو چندان میکند و میگفتم بین انها نمیآیم؛ ولی خدا روزی من گذاشت و وارد جمع کنگره شدم و شاید باورتان نشود من در کنگره حال بد، افراد افسرده و ناامید ندیدم؛ مطمئن باشید اگر امروز کسانی حالشون بد هست، قطعا به حال خوش میرسند و اینجا آدم افسرده و حال خراب نداریم. من هیچ موقع چهره خانم مریم که روزهای اول که وارد شعبه سهروردی در خمینیشهر شدند را فراموش نمیکنم؛ بهم ریخته بودند و مشخص بود کاملا بریده بودند و از همه جا درمانده به کنگره آمدند و خداروشکر حرکت کردند و چهره خانم مریم بهتر شد، زندگی آنها قشنگ شد و خداراشکر میکنم که امروز با این حال خوش ایشان را میبینم و مریم زمان قبل الان مریمی شده است که نه تنها زندگیاش را به خوبی اداره میکند بلکه یک شعبه را هم اداره میکند و این کار کمی نیست و همیشه لبخند به لبشان هست. داشتم فکر میکردم که چقدر جالب است این تولد و این دستور جلسه با هم یکی شود و اینها اتفاقی نیستند و تک تک اینها پیام است و فکر میکردم که پیام آن چه چیزی میتواند باشد و گفتم چه زیباست که آقای مهندس درمان شدند و درمان را فقط برای خودشان نخواستند و کنگره را بنیان کردند؛ برای آقا مسلم و خانم مریم هم همین اتفاق افتاد، میتوانستند وقتی درمان شدند، دیگر نیایند؛ چون فاصله خمینی شهر تا اینجا زیاد بود و میتوانستند خیلی راحت نیایند ولی درمان را فقط برای خودشان نخواستند و خداراشکر اقا مسلم دوره مرزبانی گذراندند و در دوره مرزبانی شال کمک راهنمایی گرفتند؛ امیدوارم این اتفاق برای همسفرشان هم بیفتد و امسال شال کمک راهنمایی را بگیرند. باز هم به آقای مهندس تبریک میگویم که کنگره را بنیان کردند تا تک تک ما آموزش بگیریم و این تولد را به آقای مهندس و ایجنت محترم شعبه و کمک راهنمای بزرگوار آقای رحمت الهی، خود آقا مسلم و همسفر عزیزشان و بچههای عزیزشان تبریک میگویم و تبریک ویژه خدمت خانم افسانه عزیز و بابت پرورش چنین رهجویی هایی خداقوت میگویم.
سخنان مرزبان محترم همسفر مریم:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من همسفر هم اجازه داد تا در خدمت شما دوستان محبت باشم.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند که امروز ما دور هم جمع بشویم و خدمت کنیم و آموزش بگیریم.
هفته بنیان را به بنیان گذار کنگره 60 آقای مهندس و تمام اعضای کنگره ۶۰ تبریک می گویم، از راهنمای بزرگوار آقا محمدتشکر میکنم که زحمات زیادی برای مسافر من کشیدند تا بتوانند در این جایگاه باشند و خدمت کنند.
از ایجنت محترم آقای امینی تشکر می کنم از ایجنت محترم قسمت همسفران خانم اعظم تشکر می کنم که حدود سه ماه است که در خدمت خانم اعظم عزیز هستم و آموزش می گیرم.
از استادبزرگوار خودم خانم افسانه تشکر میکنم که با آموزشهای ایشان بود که من الان در این جایگاه هستم و خدمت میکنم، چون وقتی با آن حال خراب که به کنگره آمدم و کنگره و کمک راهنمایم به من همسفر میگفتند که بال پروازی برای مسافرت باش، در صورتی که تمام پرو بال من در تاریکی اعتیاد مسافرم به هم ریخته شده بود با خودم می گفتم با این وضعییت چگونه می توانم بال پروازی باشم برای مسافرم!؟
اما با آموزشهای کمک راهنمای خوبم خانم افسانه بود که باعث شد بتوانم در کنار مسافرم بمانم و ایشان هم سفر کند و امروز هم در این جایگاه خدمت گزار باشند.
جا دارد که از تمامی شما عزیزان که امروز در جشن ما حضور پیدا کردید تشکر کنم. همچنین کمال سپاسگزاری از هم لژیونی های خودم را دارم که تشریف آوردن و در جشن ما شرکت کردند. در آخر باز هم از جناب مهندس و خانواده محترمشان به خاطر ایجاد این بستر تشکر و قدر دانی میکنم.
خدمتگزاران
دعای کنگره
با آرزوی موفقیت برای تمامی اعضاء کنگره 60
تشکر از کلیه خدمتگزاران در بخش مسافران و همسفران گرامی
نویسندگان:همسفر پریسا،همسفر منیره، همسفر مریم، مسافر فرهاد و مسافر اصغر
عکس و ارسال: مسافر علی اصغر و مسافر امین