مطلبی که هم اینک +امیر حسن سقا بخاطر نگارش آن در بازداشت است:
---------------------------------------------
پنج پرده (برداشتی متفاوت از اجرای عدالت توسط صاحبان قدرت)
بسم الله…
پرده اول:
برادر قاضی القضات ، شرف یاب می شود خدمتشان ، از ایشان طلب می کند مقداری پول را ، قاضی القضات حرارت آتشی را کف دستش می گذارد
بعد ها مردم شهر گفتند قاضی القضات را عدل کشت نه عدو..
پرده دوم :
والی شهر ، رو به پسرانش می گوید “ من مانع از فعالیت شما نمیشوم اما اگر خواستید دنبال این فعالیتها بروید نام شما مال خودتان باشد و دیگر تعلق به من ندارید، برخلاف برخی از بزرگانی که فرزندان آنها در کارهای اقتصادی وارد شدند و به فرزندان خود اجازه دادند از رانت و وابستگی به پدران استفاده کنند “
قبل ترهاهم ، هنگامی که والی مشغول سخنرانی ای بود ، جوانی از وسط جمع بلند میشود و به والی جسارت می کند ، جوان را میگیرند ، پس از مراسم والی به اطرافیانش می گوید آن جوان چه شد ؟ اگر وابسته به گروهکی ست که بسپاریدش به قانون اگر هم به جایی وابسته نیس رهایش کنید…
.
(پرده بسته می شود اما سایه هایی معلوم هستند که گویا در حال جه به جا کردن خطی هستند که از قضا رنگش قرمز است)
پرده سوم :
برادر قاضی القضات رئیس مجلس می شود ، جوان های شهر که به اخوی اش نقد می کنند ، حرارت آتشی ، بر سینه شان می گذارد . / جوان های شهر سه سال قبلترش در حمایت از والی شهر توهین ها و فحش ها شنیده بودند..
پرده چهارم :
(پرده که باز میشود ، دودی تمام صحنه را فرا میگیرد که صحنه غبارآلود می گردد)
بازی ای که در پرده چهارم اتفاق افتاده ، پشت دودو غبار صحنه بوده که اسامی برخی بازیگرانش معلوم وبرخی دیگر مجهول ست / وجه تقارن این بازیگران با بازیگران پرده قبل در این ست که سه سال پیش بازیگران این پرده تا جایی که توانستند به والی شهر توهین کردند که یکی از آن ها اول اسمش فائزه هاشمی بود که شما بخوانید ف ه تا درد سر نشود .
پرده پنجم :
بَلِ الْأِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَةٌ وَ لَوْ اَلْقى مَعاذیرَهُ ( بلکه انسان بر خودش بینا است اگر چه پوزشها بیاورد ) / قیامة – آیه ۱۴