تجــــــــربه ها (جملات قشنگ) |
||
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 13 خرداد 1392 توسط Samiraaa
در مــن آدم بــرفــی ای ســت کــه عــاشــق آفتــاب شــده! و ایــن، خــلاصــه همــه داستــان هــای عــاشقــانــه جــهان اســت . . . من اگه خدا بودم...
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم... نوشته شده در تاریخ یکشنبه 1 تیر 1393 توسط ستاره میرزایی
باید برم تا آسمون اسمتو قاب کنم بزارم کنار خورشید تا محو بشه، کدر بشه، زمین خورده نور عشقت بشه... باید برم تو تقویم، تموم روزهارو بزارم روز مادر، کلمه عشق و رفاقتو از تو تموم فرهنگ لغتا حذف کنم و به جاش بنویسم مادر. باید برم تو ردیف آرامش بخش ترین و زیباترین صدای جهان بنویسم صدای لالایی مادر که همه بدونن هیچ سمفونی و صدای خواننده ای آرامش بخش تر و زیباتر از این صدا نیست...! باید لیست تموم عجایب دنیارو خط بزنم و به جاش بنویسم آغوش مادر، نگاه مادر، دست های مادر، نوازش مادر... باید همه جا این مهربونی و ایثارو فریاد زد تا همه بدونن که مادرا تنها کسائین که دل و امید خیلی هارو گرم و روشن نگه داشتن اما تو دل خودشون یه دنیا درد و غم یواشکی پنهون شده...! باید برم روبروش زانو بزنم و بگم دلخور نباش از رفتارای بچگونه ام، از بهونه گیریام و قـُر زدنام که هیچی تو این دنیا مثل ناز کشیدنات، مهربونیات و نگاه با محبتت واسم تکرار نمیشه ...! و همیشه باید شکر گزار خدای عزیز و مهربانی باشم که مادر را آفرید تا واژه عشــق را برای تموم دنیا معنا کنه! * * آرزو دارم خداوند مهربان تمام مادران عزیز را در پناه خودش حفظ بفرماید و برای آن دسته از عزیزانی که از نعمت وجودی مادر محروم و یا مادر عزیزشان دنیا را به مقصد بهشت ترک گفته آرزوی سعادت و آرامش دارم. دلم تنگ شده براے روز هاے کودکے... که بهانه ے گریه ام داشتن یک عروسک بود... نه یک آدم... نوشته شده در تاریخ سه شنبه 9 اردیبهشت 1393 توسط Samiraaa
اینده چیزیست که ما از خودمون تصور داریم خودت خودت را ترسیم کن نه دیگران تورا نوشته شده در تاریخ سه شنبه 9 اردیبهشت 1393 توسط Samiraaa
کوله باری از خاطره شده ای برایم نه توان حملشان مانده نه قدرت رهایی نه امانت چون مختص منی حتی در "خاطره" تو نیازی به بازگشت نداری عزیزِ من وقتی هنوز از خاطرم نرفته ای من چون پرنده ای اسیر ، درمیان تارهای حنجره ات هستم
مرا به نام بخوان عزیزِ من ، صدایم کنی از قفس بغض رها می شوم کودک ِدلم بلای جانم شده است
دیگر تو را در هر لحظه اش بهانه می گیرد لطفا بیا و خودت پاسخش را بده... بدون زن
مردانگی مرد شایعه ای بیش نیست... هر چه موهایت بلندتر
عمر من بلندتر است گیسوان آشفته روی شانه هایت تابلویی از سیاه قلم و مرکب چینی و پرهای چلچله هاست که به آن دعاهایی از اسماء الهی می بندم می دانی چرا در نوازش و پرستش موهایت جاودانه می شوم ؟ چون قصه ی عشق ما از اولین تا آخرین سطر درآن نقش بسته است موهایت دفتر خاطرات ماست پس نگذار کسی آن را بدزدد نوشته شده در تاریخ جمعه 20 دی 1392 توسط Samiraaa
از چوپان پیری که دیگر توان چوپانی نداشت پرسیدند… چه خبر؟؟ با لهن تلخی گفت: گرگ شد! … آن بره ای که نوازشش میکردم… نوشته شده در تاریخ جمعه 20 دی 1392 توسط Samiraaa
ازاتاق خاطراتمـــ بوی حلوا بلند شده استـــــــــــــ آرام فاتحه ای بخوان... شاید خدا گذشته امـــ را بیامــــرزد...!!! نوشته شده در تاریخ دوشنبه 27 آبان 1392 توسط Samiraaa
همیشه طوری زندگی کن که وقتی یه لحظه تو خلوت خودت میشینیو به خودتو اتفاقاتو گذشتت نگاه میکنی با خیال راحت بگی راضیم و اگر دوباره دنیا بیای دوسداشته باشی همون طور زندگی کنی |
||
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک |