عادت داستان عجیبی دارد....

شادم تصور می کنی، وقتی ندانی لبخندهای شادی و غم با هم فرق دارند.

اگر آدمهای اطرافتان میگویند به چیزی ،
دیگر مهم نیست

فکر نکنید راحت میگویند،، فکر نکنید همین طوری دل را به دریا زده اند و میگویند ..
بدانید بعضی از این مهم نگفتن ها ،نشان میدهد
آدمها لااقلا حدود چهار بار به سلاخ کشیده اند خود را، دوبار نفس خود را کشته اند..
نگاهِ سرد خریده اند..
آدمها را نباید به جایی کشاند که بگویند ،،
مهم نیست..
ولی میدانیم که مهم است...
آدمها نباید مفت بِبازند، که می بازند...
.
.
.
.
دلشو داری برو ادامه مطلب!!
.
.
پ.ن:
ببخشید به خاطر تاخیر!!!
 

ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 13 مهر 1392 ساعت 10:33 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

یک وقتایی هست مثل امروز یا شایدم دیروز یا ....
دنبال یه نفر میگردی واسه این که باهاش حرف بزنی.
فقط گوش بده..اما هرچی تو لیست شماره های گوشیت بالا پایین میری
میبینی انگار هیچ کس نیس یا حرفات ارزش شنیدن نداره.....


گاهی ٬ زِ آهی ٬ پناهی ٬ نیست ....باید سوخت ...



نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392 ساعت 12:56 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

دست از دستت که می‌کشم
حسرتِ همین روزهای کذایی
در دلم تاب می‌خورند
 
آینده
چیزی نیست
که بشود پنهان‌اش کرد !

 باید از همین جا شعر را
قیچی بزنم
هفته‌‌ها و ماه‌ها و سال‌ها را
رد کنم
بدوزم به یک سطر مانده به آخر ..
من حالم برای تاب آوردن خوب نیست...

"سید محمد مرکبیان"
****************************
پ.ن:
شاید بی ربط باشه  بابا اما.....
امان از اونروز که خاطرهات برات آرزو بشه....

نوشته شده در یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 ساعت 08:01 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

"پنجشنبه 21 بهمن 1389 10:29 ب.ظ"
.
.
.
.
.

اولش همه شكل هم هستیم
كوچولو و كچل
حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است
با اولین گریه بازی شروع میشه
هی بزرگ میشیم
بزرگ و بزرگتر
اونقدر بزرگ كه یادمون میره
یه روز كوچولو بودیم
دیگه هیچ چیزمون شبیه هم نیست
حتی صداهامون
گاهی با هم میخندیم،گاهی به هم ! اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده
واسه بردن بازی
روی نیمهء دوم نمی شه خیلی حساب كرد
گاهی باید برای بردن بازی
بین دو نیمه
دوباره متولد شد.....!!!

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391 ساعت 10:18 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

بعضی شبها هست مثل دیشب که پر از بغضی اما از طرفی خوشحال واسه بهترین دوستت...!




مطربا ..نام بر از معشوقی کز دل ما ببرد صبر و قرار....

نوشته شده در جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 10:56 ق.ظ توسط Golly Hatt نظرات |


حال ِ آدم‌ها رو از خودشون نپرسین که مجبور بشن دروغ بگن: خوبم...
حال آدم ها رو از تعداد خنده هاشون، از ساعت خابیدنشون، از پلی لیست موزیکاشون
از طرز لباس پوشیدنشون، از غم چشماشون،از  بغض تو صداشون بفهمید....
.
.
.
.
.
.
.
.
......
پ.ن: با یه کم تغییر از بچه های پلاس..


نوشته شده در سه شنبه 26 دی 1391 ساعت 02:24 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |


گـاهـی ایـنـکـه صـبـح هـا

دلـت نـمـی خـواد بـیـدار بـشـی

هـمـیـشـه نـشـونـه ی تـنـبـلـی نـیـسـت !

خـسـتـه ای از همه اتفاقایی که دوست نداری

نـمـی خـوای قـبـول کـنـی کـه یـک روزِ دیـگـه شـروع شـده ...


نوشته شده در جمعه 22 دی 1391 ساعت 07:00 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

ترکهایی مویی هرگز معلوم نمیشوند. تا ان زمان که به تلنگری همه چیز در هم بریزد.
چقدر حوصله میخواهد. این بهم ریختگی را درست مثل یک پازل کنار هم بچینی و بند بزنی.
چقدر زمان میخواهد سر پا شوی با ظاهری سالم ومملو از ترک های ناپیدا.
ترک های که دیگران نمیبینند اما زندگی خوب میداند وجود دارند.



پ.ن:
1. یه جایی تو پلاس
2. هرچقدر دوس داری برو پایین،بالا، هرجا که دوست داری هرچی میخای بنویس.

نوشته شده در دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 02:15 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

دلم عصر پاییزی میخاد!
تو خونه باشم کتاب بخونم با تاربک شدن هوا عشق کنم...
یا اصن با یه دوستم برم پارک رو برگا قدم برنیم از سرما بلرزیم....
بعد شب دوباره باهم چت کنیم من به پست نوستال بزارم...
بعد ....

***********************
پ.ن:
نوشتم فقط از نظر سطح خاسته و آرزوهام که به چه چبزی رسیده....
چقد دلم برات تنگ شده بود بابایی...

نوشته شده در چهارشنبه 24 آبان 1391 ساعت 11:09 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

وزن ندارند، صدا ندارند، شعور ندارند، رنگ ندارند، احساس ندارند، شکل ندارند، قدرت ندارند…
خلاصه بی همه چیزند این کلمه‌ها.
اما می‌توانند جوری زاده شوند که ویرانت کنند. که درد داشته باشند و فلجت کنند.
می‌توانند جوری بپرند توی هوای ِ دلت که راه نفست را ببندند.
این کلمه‌های لامصب ِ بی همه چیز، می‌توانند یکهو همه چیزت را بگیرند و غیب شوند.
این کلمه‌های خالی، می‌توانند سنگین‌تر از پتک شود؛ بکوبند و تمام....

**************
منبع: به جایی تو گودر

نوشته شده در چهارشنبه 19 مهر 1391 ساعت 12:28 ق.ظ توسط Golly Hatt نظرات |




فامیل دور : سه جور دور داریم
اقای مجری : خوب بگو
فامیل دور : یه دور اونه که دستمون نمیرسه
یه دور اونه که چشممون نمیبینه
یه دور هم اونه که فکرمون نمیرسه...

نوشته شده در یکشنبه 16 مهر 1391 ساعت 09:54 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

پله ها شاید شانس نیاورده باشند،
هرچه باشند، نیمکنت نیستند،
یا صندلی های کافی شاپ،
یا تخت حتی.

پله ها پل نشدند،
که چه روی رودخانه چه اتوبان عاشق میکنند،
پله ها معمولا محل قرار نیستند،
هیچ کس آدرس پله به کسی نمیدهد،
پله ها محل رد شدن اند.

گاهی اگر کسی پیدا شود که روی پله ای بنشیند،
پله ها،
بهترین ................ میسازند.

*******************
پ.ن:
1.نقطه چین هارو تو پر کن!!!
2.
شاید بهترین متنی که میتونستم حسمو بگمو همین بود.
میدونم که میفهمی تو این روزا و این شرایط ینی چی.....


3.
تولدت هزاران بار مبارک....

نوشته شده در چهارشنبه 12 مهر 1391 ساعت 09:53 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

پاییز آمد، در میان درختان ....


پ.ن:
روی برگها راه میرفتیم و ....
همه پاییز برای من و "او" نوستال میباشد.....
"او" ایهام دارد!!!


نوشته شده در شنبه 1 مهر 1391 ساعت 09:40 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

ادای آدم های قوی را در آوردن هنر می خواهد؛
اینکه خسته باشی،
بغض داشته باشی
و از درون شکسته ...
صورتت را با سیلی سرخ نگه داری
و خودت را به زور سر ِپا!
هی به خودت بگویی اتفاقی نیافتاده است
ولی ته دلت بدانی"اتفاق" افتاده است جانم ، افتاده است ...

m_???
**********************
پ.ن:
منبع: ؟؟؟

نوشته شده در پنجشنبه 26 مرداد 1391 ساعت 10:10 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

چیزی نیست...
جز
چیزی که نیست...!!!




نوشته شده در پنجشنبه 29 تیر 1391 ساعت 10:18 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

بچه ها اگه گفتید....؟!!!!



وای چقد دلم تنگ شده!!!

نوشته شده در پنجشنبه 1 تیر 1391 ساعت 09:50 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

من از این همه گریزانم، از این همه همهمه گریزانم...
نوشته شده در پنجشنبه 1 تیر 1391 ساعت 09:41 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

آنچه آدمها را کنار هم نگه میدارد
شباهت هایشان نیست!!!
درک و شعورشان نسبت به تفاوتهایشان است.....!!!



پ.ن: البته خیلی ها نمیتونن اینو درک کنند و نتیجش میشه......!!!

نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391 ساعت 01:01 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

یادم هست ....


نوشته شده در دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 09:46 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |

مشکل از اونجایی شروع میشه که احساس میکنی تو دنیای بزرگ شدن رویاهات وجود دارن
اما وقتی احساس میکنی داری نزدیک میشی یه جورایی داری قدم به قدم ازشون دور میشی!!!

شایدم دور نمیشی اما سختیاش زیاده. اونجور که فکر میکردی نیست.سختره!
مثل اون راه کجه!!! مثل اون روز دور!!! مثل ....!!!

این سختیا و ترس از نشدن و نبودن کسایی که دوستشون دارم، غمگینم میکنه...


نوشته شده در سه شنبه 2 خرداد 1391 ساعت 10:17 ب.ظ توسط Golly Hatt نظرات |


(تعداد کل صفحات:6) 1 2 3 4 5 6

Design By : Pichak