کد دعای فرج برای وبلاگ

باران دلتنگی

چقدر دنیا کوچیکه...

جمعه 31 مرداد 1399 02:30 ق.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد



دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -

مرد خدا،حاج عباسعلی نژاد فلاح پدر چهار شهید...

جمعه 24 آبان 1392 05:57 ب.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 28 آذر 1392 11:27 ق.ظ

من معذرت می خواهم...

جمعه 15 شهریور 1392 11:18 ب.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: انسان وار زندگی کردن ، انسان بودن ، زندگی ، ایمان ، عشق خدایی ، عفاف و حجاب ، شهدا ، چشم ها ، کنترل ، آخرالزمان ، مردانگی ، بی طرف ، مذهبی ، عمومی ، پیامک ،

 

اگر آن قدر نتوانسته ام تو را دوست داشته باشم، و این دوست داشتن را به تو نشان دهم، که تو با تمام وجود دریابی که برایم عزیزی و برای همین است که اعتقاد دارم باید از گوهر ارزشمند وجودت پاسداری شود، مشکل از من است

 

 من از جانب تمام کسانی که شعار دادند "مرگ بر بدحجاب" از تو معذرت می خواهم.

 

من از جانب تمام کسانی که شعار دادند " ملت ما بیدار است، از بدحجاب بیزار است" از تو معذرت می خواهم.

 

من از جانب تمام کسانی که فعل تو را از خود تو جدا نکردند، معذرت می خواهم

 

من می دانم که تو اگر اهمیت و فلسفه ی حجاب را بدانی، به حجابت از من هم پایبندتر خواهی بود.

 

من می دانم که اگر ظاهر امروز تو این است، من نیز بسیار مقصرم که اگر من توانسته بودم منطق و احساسم را راجع به حجاب به تو منتقل کنم، ظاهر امروز تو این نبود.

 

من می دانم که اگر در فرهنگ سالمی که حکم اکسیژن را دارد، نفس کشیده بودی، ریه های عفافت غبار نمی گرفت.

 

من می دانم که اگر عمق نقشه ها و اهداف دشمن و تلاش شبانه روزی شان را برای تاراج حیا می دانستی، مشتی محکم بر دهانشان می کوبیدی.

 

عزیز دلم!

 

اسلام را با آن چیزی که من و امثال من می گوییم و عمل می کنیم، نشناس!

 

حساب اسلام را از جامعه ی مسلمین جدا کن! که اگر ما به اسلام درست عمل کرده بودیم، پاکی همه جا را فرا می گرفت!

 

عزیز دلم!

 

اگر آن قدر نتوانسته ام تو را دوست داشته باشم، و این دوست داشتن را به تو نشان دهم، که تو با تمام وجود دریابی که برایم عزیزی و برای همین است که اعتقاد دارم باید از گوهر ارزشمند وجودت پاسداری شود، مشکل از من است!





دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: جمعه 15 شهریور 1392 11:21 ب.ظ

مغایرتهای زمان ما

شنبه 28 اردیبهشت 1392 11:09 ق.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: انسان وار زندگی کردن ، انسان بودن ، زندگی ، ایمان ، عشق خدایی ،

مغایرتهای زمان ما

 

1.  ما امروزه خانه های بزرگتر اما; خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر 

 

2. مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم؛

 

 

3.متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر

 

 

4. بدون ملاحظه ایام را میگذرانیم، خیلی کم میخندیم، خیلی تند رانندگی میکنیم، خیلی زود عصبانی میشویم، تا دیروقت بیدار

 

5. میمانیم، خیلی خسته از خواب برمیخیزیم، خیلی کم مطالعه میکنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه میکنیم و خیلی بندرت دعا میکنیم.

 

6.چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت میکنیم، به اندازه کافی دوست نمیداریم و خیلی زیاد دروغ میگوییم.

 

7. زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان

 

8. ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر

 

9. بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم، بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم.

 

10.                   ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم.

 

11.                     فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را

 

12.                    بیشتر مینویسیم اما کمتر یاد میگیریم، بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر به انجام میرسانیم.

 

13.                   عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر

 

14.                   کامپیوترهای بیشتری میسازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم.

 

15.                   اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی

 

16.                   فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده

 

17.                   بدین دلیل است که پیشنهاد میکنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است.

 

18.                   در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید.

 

19.                   زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید.

 

20.                  زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است

 

21.                    از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید.

 

22.                   عباراتی مانند ”یکی از این روزها“ و ”روزی“ را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم ”یکی از این روزها“ بنویسیم همین امروز بنویسیم.

 

23.                  بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که میتواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید.

 

24.                  هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن میتواند آخرین لحظه باشد.

 

25.                  اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست دارید بفرستید، و به خودتان میگویید که ”یکی از این روزها“ آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنید ... ”یکی از این روزها“ ممکن است شما اینجا نباشید که آنرا بفرستید!

 

به قلم : علی فلاح نژاد




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -

باران

دوشنبه 14 اسفند 1391 10:17 ب.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: انسان بودن ، زندگی ، عشق خدایی ،

 

صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد

چیک چیک
گونه ام را بوسید

نم نم
از گوشه چشمم چکید

باز هم خاطراتم زنده شد

من و تو به یاد باران
یا شاید
به یاد تو , من و باران

فرقی نمی کند

چه در کنارم باشی

چه در کنارش باشی

زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !

 




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: دوشنبه 14 اسفند 1391 10:34 ب.ظ

فلسفه ذهن

سه شنبه 5 دی 1391 07:08 ق.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد

فلسفه ذهن

فلسفه ذهن از شاخه‌های فلسفه تحلیلی است که ماهیت ذهن، رویدادهای ذهنی، کارکردهای ذهنی، خودآگاهی و رابطه‌ی آنها با بدن، به ویژه مغز را بررسی می‌کند. مساله ذهن بدن (mind-body problem) که مربوط به چگونگی رابطه‌ی بین ذهن و بدن است، مساله‌ای محوری در فلسفه ذهن است.
در پاسخ به مساله ذهن-بدن، دو رویکرد متفاوت وجود دارد؛ این دو رویکرد عبارتند از: دوگانه انگاری (
dualism) و یگانه انگاری (monism). دوگانه‌انگاری که رویکرد قالب است، ریشه در فلسفه یونان باستان دارد و می‌توان ردپای آن را در اندیشه‌های افلاطون و ارسطو یافت. البته، پایه‌گذار اصلی این مکتب رنه دکارت فرانسوی است. در دوگانه‌انگاری مبنا بر آن است که انسان از دو گوهر متمایز تشکیل شده است، بدن که از جنس ماده است و ذهن که از گوهری فرا‌مادی است. در مورد بدن فراوان می‌دانیم چرا که از گوهری مادی ساخته شده است و هر چیز مادی برای ما قابل شناخت است؛ اما در مورد ذهن کمتر می‌دانیم. رویکرد دوگانه‌انگاری، ذهن را ماهیتی مستقل از بدن می‌داند که نمی‌توان آن را به بدن یا ذهن کاهش داد. به عبارت دیگر، نمی‌توان چنین جمله‌هایی را به کار برد که «ذهن همان بدن یا ماده است که ...». ذهن همان بخش از وجود انسان است که احساسات گوناگون مانند غم، شادی، ترس، لذت و ... در آن شکل می‌گیرد.
از سوی دیگر، در پاسخ به مساله ذهن-بدن دیدگاه یگانه انگاری بر آن است که همه چیز از یک گوهر تشکیل شده‌اند. دو دسته عمده‌ای که با رویکرد یگانه‌انگاری به مساله ذهن-بدن پاسخ می‌دهند، عبارتند از: فیزیکالیسم و ایده‌آلیسم. فیزیکالیست‌ها بر این اعتقادند که تنها نهادهایی وجود دارند که با تئوری‌های فیزیکی شناخت‌پذیر هستند؛ بنابر این، ذهن هم سرانجام روزی بر پایه مفاهیم فیزیکی توصیف خواهد شد. در مقابل، ایده‌آلیست‌ها چنین می‌اندیشند که همه چیز ذهن است و جهان پیرامون ما نیز یک پدیده ذهنی است و خیالی است که ساخته و پرداخته ذهن است.

مساله ذهن و بدن

آنچه در مساله ذهن-بدن مورد توجه است، رابطه‌ای است که بین ذهن یا فرآیندهای ذهنی و حالت‌ها یا فرآیندهای بدنی (مغزی) است. مهم‌ترین هدف پژوهشگران در این حوزه، آشکارسازی طبیعت و چیستی ذهن و حالت‌ها/فرآیندهای ذهنی است و اینکه آیا ذهن بوسیله‌ی بدن تحت تاثیر قرار می‌گیرد یا نه و اگر بله، چگونه. از دیگر سوال‌های مطرح این است که آیا ذهن هم بر بدن تاثیر می‌گذارد.
تجربه‌های ادراکی ما وابسته با تحریک‌های جهان پیرامون است که از اندام‌های حسی ما به مغز می‌رسند و حالت‌های ذهنی ما را دگرگون می‌سازند. برای نمونه، هنگامی که یک غذای خوشمزه می‌بینیم، واقعیتی از جهان بیرون بوسیله‌ی اندام بینایی حس می‌شود و پس از گذر پیام‌های حسی به مغز، حالت ذهنی ما دگرگون می شود و حس خوشایندی به ما دست می‌دهد. این فرآیند، نمونه‌ای از تاثیر بدن بر ذهن است. از سوی دیگر، حالت‌های ذهنی ما مانند احساس خوشایند بوجود آمده از دیدن غذای خوشمزه، می‌تواند محرک بدن ما برای حرکت به سوی آن غذا شود. اینجا این سوال پدید می‌آید که آیا حالت‌های ذهنی هم بر بدن تاثیر می‌گذارند.

پاسخ دوگانه‌انگارها به مساله‌ی ذهن-بدن

دوگانه‌انگاری مجموعه‌ای از دیدگاه‌ها در مورد ارتباط بین ذهن و ماده (بدن) است. این دیدگاه‌ها از آنجا آغاز می‌شود که پدیده‌های ذهنی از برخی جنبه‌ها غیر‌فیزیکی هستند. در فلسفه‌ی هند باستان دیدگاه دوگانه‌انگاری به خوبی دیده می‌شود. آنها چنین می‌اندیشیدند که دنیا از دو قسمت تشکیل شده است: دنیای روح یا ذهن و دنیای ماده. در فلسفه غرب هم اولین جرقه‌ها در نوشته‌های افلاطون و ارسطو پدیدار شد. اما، اولین و یکی از بهترین نسخه‌های شناخته شده از دوگانه‌انگاری که به خوبی بیان شده است، توسط رنه دکارت مطرح گردید. دکارت از نخستین کسانی بود که آشکارا ذهن را با هوشیاری (consciousness) و خودآگاهی (self-awareness) گره زد و آن را از بدن به عنوان سرچشمه هوشمندی (intelligence) جدا نمود.

مبانی دوگانه انگاری

یکی از پایه‌های اندیشه دوگانه انگاری که بسیار به کار گرفته می‌شود این است که، سر چشمه تجربه‌های حسی (conscious experience) از ماده بیجان جدا است. اگر پرسیده شود ذهن چیست، گفته می‌شود چیزی است که همواره در فرد با «خود» (self)، شخصیت، روح، جان یا هر نهاد این چنینی شناخته می‌شود. ممکن است یک دوگانه انگار پاسخ دقیقی برای سوال «ذهن چیست؟» نداشته باشد، ولی تردیدی در اینکه «ذهن، مغز نیست» به خود راه نمی‌دهد. فیلسوفان مدرن این نوع استدلال را گمراه کننده می‌دانند و تاکید دارند که باید گواه تجربی از علوم برای آنها آورد تا مشخص شود آیا پایه‌ی درستی برای آنها وجود دارد یا خیر. 
یکی دیگر از پایه‌های دوگانه‌انگاری آن است که ذهن و مغز (حالات ذهنی و حالات مغزی) ویژگی‌هایی گوناگون و شاید ناسازگار دارند. رویدادهای ذهنی کیفیتی درونی (
subjective) و سنجش گریز دارند، در حالی که رویدادهای مغزی (و به طور کلی فیزیکی) چنین نیستند.

 




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -

راه اندازی وبلاگ "خور(نگین بلورین استان البرز) همیشه استوار،متحد و یک دل"

چهارشنبه 15 آذر 1391 09:44 ب.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: شهدا ، خور ساوجبلاغ ، استان البرز ، شهرک خور ، بی طرف ، فرهنگی ، شهرستان ساوجبلاغ ، خبر ، عمومی ،

با عرض سلام و خیر مقدم به خوانشگران ول نوشت بنده...

در جست و جویی که در شب قبل در google داشتم متوجه ایجاد وبلاگی به نام خور(نگین بلورین استان البرز) همیشه استوار،متحد و یک دل

شدم که بسیار برایم خرسند بود که این وبلاگ ایجاد گردیده...

آرزوی موفقیت برای مدیریت این وبلاگ از خداوند منان خواستارم...

موفق و پیروز و سربلند باشید...

یا علی مدد...خدانگهدار

آدرس وبلاگ: www.khoresavojbolagh.mihanblog.com




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -

بیشترین جستجوی ایرانیان در گوگل

شنبه 15 مهر 1391 06:52 ب.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: چشم ها ، کنترل ، اختراعات ، پدیده های علمی ، خبر ، علمی ، عمومی ،

 

 

کل سود موتور جست‌وجوی گوگل در سال ۲۰۱۱ حدود ۳۶ میلیارد دلار بوده که سود این موتور جست‌وجو از کاربران ایرانی در سال گذشته، ۴۴۳ میلیارد تومان تخمین زده شده است.


ادامه مطلب

دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: شنبه 15 مهر 1391 06:54 ب.ظ

مراسم گرامیداشت شهدای گرانقدر شهرک خور

پنجشنبه 13 مهر 1391 01:20 ق.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: ایمان ، شهدا ، امام زمان(عج) ، خور ساوجبلاغ ، استان البرز ، شهرک خور ، ولایت فقیه ، حرف حق ، فرهنگی ، شهرستان ساوجبلاغ ، خبر ، مذهبی ،

مراسم گرامیداشت شهدای گرانقدر شهرک خور

 

پنجشنبه 13/7/1391 از ساعت 14:30 الی 16:30

مسجد جامع شهرک خور

سخنران:سردار سرلشکر رحیم صفوی

مداح:یونس حبیبی




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: پنجشنبه 13 مهر 1391 01:35 ق.ظ

اندیشه...

یکشنبه 2 مهر 1391 08:18 ب.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: انسان وار زندگی کردن ، انسان بودن ، زندگی ، ایمان ، عشق خدایی ، شهدا ، چشم ها ، کنترل ، برنامه ریزی ، اختراعات ، امام زمان(عج) ، آخرالزمان ، مردانگی ، ولایت فقیه ، حرف حق ، بی طرف ، فرهنگی ، خبر ، الکترونیک ، مذهبی ، علمی ، پیامک ، عمومی ، عاشقانه ،

اندیشه های ما آنقدر نیرومندند که وقتی آنها را بر چیزی متمرکز می کنیم نیروهای جادویی شگفتی را به حرکت در می آوریم که نهایتا تصویر فکری ما را به حقیقت می پیوندند.

اندیشه ها و باورهای ما در ضمیرمان جای دارند پس ضمیرمان زندگی ما را تحت کنترل داردزیرا بزرگترین نیروی موجود در روی زمین نیروی اندیشه است.




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -

خدا...

یکشنبه 2 مهر 1391 08:11 ب.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: انسان وار زندگی کردن ، انسان بودن ، زندگی ، ایمان ، عشق خدایی ، شهدا ، عاشقانه ، پیامک ، عمومی ، علمی ، مذهبی ، مردانگی ، آخرالزمان ،

خدا ...

بچه بودم فكر می‌كردم خدا هم مثل ماست
مثل من و تو،ما و همه او نیز موجودی دو پاست

در خیال كوچك خود فكر می‌كردم خدا
پیرمردی مهربان است و به دستش یك عصاست

یك كت‌و شلوار می‌پوشد به رنگ قهوه‌ای
حال و روز جیبهایش هم همیشه روبراست

مثل آقاجان به چشمش عینكی دارد بزرگ
با كلاه و ساعتی كهنه كه زنجیرش طلاست

فكر میكردم كه پیپش را مرتب می‌كشد
سرفه‌های او دلیل رعد و برق ابرهاست

گاه گاهی نسخه می‌پیچد،طبابت می‌كند
مادرم میگفت او هر دردمندی را دواست

فكر می‌كردم شبها روی یك تخت بزرگ
مثل آدمها و من در خوابهای خوش رهاست

چند سالی كه گذشت از عمر ،من فهمیده‌ام
تو حسابش از عالم و آدم جداست

مهربان‌تر از پدر،مادر،شما،آقا بزرگ
او شبیه هیچ فردی نیست ،نه!چون او خداست




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -

خدایا...

یکشنبه 2 مهر 1391 08:07 ب.ظ

نویسنده : علی فلاح نژاد
ارسال شده در: انسان وار زندگی کردن ، انسان بودن ، زندگی ، ایمان ، عشق خدایی ، شهدا ، عاشقانه ، پیامک ، عمومی ، علمی ، مذهبی ، خبر ، فرهنگی ، بی طرف ، حرف حق ، ولایت فقیه ، مردانگی ، آخرالزمان ،

خدایا ...
چشمانم را می گشایم، دیواری است به بلندای نا امیدی ...
در خود می پیچم و بغض می کنم .
چون درختی شده ام که تبر بر شاخسارش فرو می آورند و نفس در ریشه هایش تنگ می شود ...
خدایا در این دیوار پی روزنم که خویش را از این همه منجلاب فسادی بیرون کشم ...
خدایا دستتت را بر شانه های خسته ام قرار بده ...
ای خدای بزرگ
تویی که به کوه فرمان ایستادن داده ای و به رود فرمان رفتن ...
به پرندگان فرمان پرواز و به ستارگان فرمان درخشیدن داده ای .
به من نیز بیاموز ایستادن و رهایی را ...
پرواز و روشنایی را ...
تا شاخسار شکسته ام را جوانه های امید بشکفد ...
ای خدای بزرگ ...
ای خدای متعال ...
و ای خدای منّان می خواهم یاد بزرگت در تار و پود جانم رسوخ کند ...
آنچنان که باران به درختان می بخشد تا شاخه های بلند به آسمان برسد ...
من درمانده تشنۀ محبّت توام ...
صدایم کن تا حجم این همه فریاد از خاطرم پاک شود ...
تا جز صدای پاک قدسی تو چیزی نشنوم ...
خدایا ...
ای خدای بزرگ و مهربان ...
نگاهم کن تا فراموش کنم این نگاههای بی خورشید و آشفته را ...
و جز چشمان مهربان تو هیچ نبینم ...
می خواهم خالی شوم از هر چه غیر توست ...
از این زمین پر هیاهو که درشب و روزش مردم روح و تن می سپارند ...
خدایا دلم تنگ آرامشی ژرف است، تو را می خوانم ...
دستم را بگیر و خاطر ابریم را به خورشید بسپار ...
و لحظه ای این جان بی قرار را به خویش نگذار ... یا ارحم راحمین ...




دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -



تعداد کل صفحات : 20 1 2 3 4 5 6 7 ...
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات