باران نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 29 آبان 1395 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
آن که ویران شده از یار مرا می فهمد
وآن که تنها شده بسیار مرا می فهمد چه بگویم که از تو چنان فرو ریخته ام که فقط ریزش آوار مرا می فهمد آنقدر بی کس و بی تکیه گه و بی یارم که فقط شانه ی دیوار مرا می فهمد من تمام غمم از عشق به پا خواست ولی عشق انگار نه انگار که مرا می فهمد چه عبث در پی یارم ، چه عبث در پی یار و عبث متهمم یار مرا می فهمد نه ببین آیینه از درد ترک خورد، ببین آن من مثل من انگار مرا می فهمد یار من آیینه سان ، مثل خودم می ماند اوست آری ، خود من ، مرا می فهمد او همان است ، همان گمشده در من آری او همان است که بسیار مرا می فهمد دانلود دکلمه با صدای امیرشهریار حکمت خواه نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 2 مرداد 1392 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
دارم از تو می نویسم... که یه وقت نگی دوست ندارم... از تو که غم داره نگات .... از تو که با یه نگاهت زیر رو شد روزگارم ..... دارم از تو می نویسم امیر شهریار.... از کجا شروع کنم ، از چی بگم ....از ریا یا از تذویر از دروغ یا از تنفر .....می خندیم اما دروغ می گرییم اما بی فلسفه ، محبتامون همش پوچ همش ریا دوستیامون پر از نیرنگ ، شب تا صبح تو فکر این هستیم چجوری کلاه برداریمو . چجوری بجاش کلاه بذاریم....مردممون شدن بو قلمون ، رنگا با رنگن تو آن واحد هم میخندن هم گریه میکنن ، هم دوستن هم دشمنن ، واسه پیشرفتت دعا میکنن ولی تو همون لحظه زیر پاتو خالی میکنن که زمین بخوری ...آشفته بازاریست ...ای داد بیداد.... ای داد بیداد...... دوستای عزیز امروز میخوام این پستو تقدیم کنم به خودم ، چون خیلی وقته دستی به این دلم نکشیدم و صفایی بهش ندادم خب طفلکی حق داره بگیره.... آنچه میخوانید تصویر و روایتی است از زندگی ...برداشت از تیتر رو پای مخاطب میذارم... زندگی.... زندگی بیشترش سوختن است ، درس آموختن است .... یک برادر دارم واسه من دیوارش از همه کوتاه تر است ، توی روزای تنگ دستی و گرفتاریه من.... زندگی فانوسیست لب دریای خیال آویزان .... میتوان آن را دید ، و نه بیش ..روشن است اما به اندازه ی خویش... زندگی تابلوییست نیمه ی راه که زسر منزل مقصود خبر می آرد .... کار او هشدار است ، گر مسافر رهش بیدار است.... زندگی راز بزرگیست که در ما جاریست.... زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست.... زندگی وزن نگاهیست که در خاطره ها می ماند.... شاید این حسرت بیهوده که بر دل دارند، شعله ی گرمی امید تو را خواهد کشت ..... زندگی درک همین اکنون است ..... زندگی شوق رسیدن به همان فردایی ست،که نخواهد آمد .... تو نه در دیروزی و نه در فردایی.... ظرف امروز پر بودن توست ..... شاید این خنده که امروز دریغش کردی،آخرین فرصت همراهی با امید است.... زندگی یاد غریبست که در سفیدی خاک بجا میماند..... زندگی خاطره ی آمدن و رفتن ماست.... لحظه ی آمدن و رفتن ما تنهایست..... من دلم میخواهد قدر این خاطره را دریابیم...... تقدیم با تمام وجودم و به واقعیت عشق و به حرمت صداقت و به وسعت معرفت به امیرشهریار حکمت خواه نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 30 خرداد 1392 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
با سلام و عرض ادب به همه ی دوستای عزیزم که تو لحظه لحظه ی زندگیم منو تنها نذاشتن و همیشه باعث دلگرمیم شدن ، دوستای عزیزم نمیدونم با چه زبونی و با چه وجودی این محبتتون رو ابراز کنم و مهربونیتونو بیان کنم ...عزیزانم من از همین جا و از صمیم قلبم آرزو میکنم که همیشه سلامت باشین و ایام بکامتون و روز و روزگارتون خوش باشه و زندگی بر پاشنه ی آرزوهاتون بچرخه ..... زندگی باور آرزوهای قشنگ است ..... و من برایتان آرزوهای قشنگ میکنم و شما اونا رو باور کنید... این شعر رو تقدیم میکنم به شما دریا دلان : نه تو میمانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی.... به حباب نگران لب یک رود قسم...و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت.... غصه هم میگذرد ، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ..... لحظه ها عریانند ، به تن لحظه ی خود ، جامه ی اندوه مپوشان هرگز..... ( تقدیم به همه ی دوستای مجازیم که حقیقی بودن را همیشه و همیشه به یدک میکشند ) با تشکر : امیرشهریار حکمت خواه نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
َشیشه ای میشکند...... َ یک نفر می پرسد، که چرا شیشه شکست؟ یک نفر میگو ید: شاید رفع بلاست ! دیگری میگو ید : شیشه را باد شکست....! دل من سخت شکست............. هیچ کس هیچ نگفت......... از خودم می پرسم ؟؟؟؟ ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟؟؟ ( تقدیم به همه ی آنانی که قلبشان بی صدا می شکند ) نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : سه شنبه 20 فروردین 1392 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
بنام یگانه مهر زیبایی
سلام به همه ی دوستای مجازیم ، مجازی بودن تنها بک واژه ست ، چرا که همشون با تمام وجودشون و از صمیم قلبشون واقعی واقعین.. نمیدونم از کجا شروع کنم ... قلم دستم گرفتم که از عشق بنویسم به پهنای وسعتش گم شدم، خواستم از فیلم نامه ی خودم بنام خسرو قلم را به روی برگ جولان دهم! دیدم گفتن زندگی پردرد خودمه ، به خودم گفتم آخه شهریار تا الان خودت فیلم بودی ، الان میخوای مردمو فیلم کنی... خواستم از داستان کباب غاز محمد علی جمال زاده بنویسم دیدم تو این اوضاع نابسامان که برنج کیمیا شده ، مرغ ، سیمرغ افسانه ها شده ما رو چه به کباب غاز.... میخوام چندتا تیتر بنویسم و تقدیم کنم.... تقدیم به دل خودم .... دیدی ای دل عاقبت زخمت زدنند.... گفته بودم مردم اینجا بدند ..... دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست، آن عزیزت عهد و پیمانش شکست.... دیدی ای دل حرف من بیجا نبود، یار تو آن عشق رویاها نبود..... آن بهار عمر را دیدی چه شد؟ زندگی را هیچ فهمیدی چه شد ؟ ای دل اینجا باید از خود گم شوی... عاقبت همرنگ این مردم شوی.... این تیترو خودم گفتم و تقدیمش میکنم به اونایی که دل شکستن رو یاد گرفتن... ..... شکستن ساده ترین است ، نه هنر میخواهد ، نه ابزار ، هنر بند زدن است از کاسه ی چینی گرفته تا قلب یک انسان! هنری میخواهد به وسعت معرفت ...... و آخرین تیترو تقدیم میکنم به همه ی دوستان... فقط پلی برای عبورت هستم رفیق...فکر تخریبم نباش، به آخر که رسیدی ، فقط دست تکان بده ! خودم فرو میریزم.. خدانگهدار...... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : دوشنبه 7 اسفند 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
زندگی چیست؟ زندگی یک گل سرخ که من از بوته ی احساس خودم می چینم.... لبه ی یک پنجره ی آبی چوبی! به تماشای جریان سرخی اش می نشینم.... لب این پنجره تا این گل هست! می توان تا قله های اوج رفت.... می شود پرنده بود.. از درهای غم گذشت زندگی دیگر چیست؟؟؟ زندگی راز شکیبایی توست.... وقت آزادی پروانه عشق... که تو از عمق وجود در پیله ی دل پروردی! از برای آزادیش ، شهری از دل افکندی.... از عشق خود دل کندی........ و باز زندگی.......... رودی خورشان میرود از کنار تو ... پا در این رود گذاری ، تا همیشه در جریانی.... .... ورنه از دورمی بینی ، که از قافله جا میمانی ....... ( تقدیم به همه ی خوزستانیهای خونگرم و شجاع که باعث افتخار این مرز بوم هستن ) نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 1 دی 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
افسوس.......... بیخودی پرسه زدیم صبحمان، شب بشود ،،،، بیخودی حرص زدیم ، سهممان کم نشود ،،،، ما خدا را با خود سر دعوا بردیم، و قسم ها خوردیم،،،، ما بهم بد کردیم، ما بهم بد گفتیم ،،،،، ما حقیقتها را زیر پا له کردیم،،،، چقدر حض بردیم، که زرنگی کردیم ؟؟؟؟ روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم ،،،،،،،،،، از شما می پرسم ما که را گول زدیم؟؟؟؟ (سخنانی بود از دکتر علی شریعتی امید است بر دم مسیحاییتان نوای محبت بکارد ) با تشکر : امیر شهریار حکمت خواه نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 27 مهر 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
باز باران ....... باز باران با ترانه ، میخورد بر بام خانه ....... خانه ام کو ؟ خانه ات کو ؟ دل دیوانه ات کو ...... روزهای کودکی کو ؟ فصل خوب سادگی کو ؟ یادت اید روز باران گردش یک روز دیرین ؟ پس چه شد دیگر ، کجا رفت ؟ خاطرات خوب و رنگین ........... در پی ان کوی بن بست در دل تو ارزو هست ....؟ کودک خوشحال دیروز ، غرق در غمهای امروز ... یاد باران رفته از یاد ، ارزوهای رفته بر باد.... باز باران ، باز باران ، میخورد بر بام خانه .... بی ترانه ، بی بهانه ، میخورد بر بام خانه .. شایدم گم کرده خانه .. شایدم گم کرده خانه .... و کمی دلتنگی با باران ......! ( نیا باران ، زمین جای قشنگی نیست ..... من از اهل زمینم .... خوب میدانم : که گل در عقد زنبور است و اما ..... ! پروانه را هم دوست میدارد..............) نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : دوشنبه 10 مهر 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
در جمع من و این بغض بی قرار جای تو خالی
خسرو جان دلم گرفته دلم عجیب گرفته و هیچ چیز نه این دقایق خوشبو که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش
که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند
( از آلبوم سهراب-سهراب سپهری) نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 8 مهر 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
زندگی حکمت اوست ......
زندگی دفتری از حادثه هاست ..... ...... چند برگی را تو ورق خواهی زد ..... ................ ما بقی را قسمت ....... دور باش ، اما نزدیک ...... من از نزدیک بودن های دور می ترسم ....... گاهی گذشت میکنیم ........ گاهی گذر ........ و ای کاش بدانی فرق این دو را ............ نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 29 شهریور 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
این غزل خوانده شده در مایه دشتی توسط امیر شهریار حکمت خواه در تاریخ 11/6/91 زیر پل خواجو اجرا شد. این دکلمه افسانه عشق و عاشقی فروغ فرخ زاد و حمید مصدق می باشد که بر اساس یک سوءتفاهم این عشق به نافرجامی می رسد.(گوینده دکلمه امیر شهریار حکمت خواه-اصفهان 7 شهریود 90) نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 29 شهریور 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
بنام خداوند شعر و شعور خداوند گلهای باغ بلور ... ماه من غصه چرا ؟؟؟؟؟؟ تو مرا داری و من هم دل تو ! ارزویم همه خوشبختیه ماست ! کاش می شد که تو را می بوسید.... ماه من ! غم اندوه اگر روزی مثل بارید .... یا دل شیشه ای ات از لب پنجره ی عشق زمین خورد شکست .... با نگاهی به دلم چتر شادی وا کن ...... و بگو با دل خود که یکی هست ! یکی هست یادم .... او همانی است که در تارترین لحظه ی شب یاد من بود ولی بی من بود..... عاشقم بود و کمی گونه هایش نم بود..... ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد.... بودن غمهایت ! معنی خوشبختیست ...... و دلم می گوید : بی تو هم میمانم تا اخر ..... ( سهراب سپهری ) گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد... و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض تا بیاید از راه... از خم پیچک نیلوفر ها، روی موهای سرت بنشیند! یا که از قطره ی آب کف دستت بخورد! گاهی یک سنجاقک همه ی معنی یک زندگی است... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : چهارشنبه 29 شهریور 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
گذری بر گذشته استاد معین در شهر نجف آباد استان اصفهان به دنیا آمد. نام درست ایشان نصرالله معین نجف آبادی است. استاد معین در یك خانواده كاملا مذهبی به دنیا آمده است. یازده برادر و خواهر هستند كه نام چهار برادر عبارتند از: صیف الله(شاید فتح الله)، نصرالله( استاد معین )، مرتضی و نام برادر چهارم كه متاسفانه برای ما مشخص نیست. استاد معین فرزند هفتم این خانواده می باشد و خانم اشرف فرزند آخر این خانواده و خواهر استاد معین به همراه ایشان زندگی می كنند. اصفهان معین، اصفهان، زادگاه زیبای خود را بسیار دوست داشت و با اینكه در زمان معین مكان تجمع هنرمندان در پایتخت كشور یعنی تهران بود معین در اصفهان ماند و در هتل شاه عباس اصفهان به اجرای برنامه پرداخت و اصفهان را ترك نكرد. تمام عشق و علاقه معین پس از خانواده اش در اصفهان پایان می پذیرد. او اصفهان را بسیار دوست دارد و هنوز هم دلش می خواهد به اصفهان برگردد. آغاز رسمی فعالیت هنری فعالیت هنری استاد معین به طور رسمی پس از انتشار ترانه یكی را دوست می دارم شروع شد. این ترانه در ایران و در زمانی منتشر شد كه حكومت مركزی ایران جمهوری اسلامی ایران بود. اما پس از آن دیگر مجالی برای صدای قلب های شكسته نبود و استاد معین ایران سرزمین مادری خود را ترك كرد. استاد معین پس از اینكه ترانه یكی را دوست می دارم را در ایران منتشر كرد كشور را ترك كرد؛ و این وداع تلخ استاد معین بود با وطن عزیزش ایران كه خود در ترانه ی ایران عشق فراوانش را به سرزمین آریا نشان می دهد. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : سه شنبه 28 شهریور 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
متولد سال 1334 محل تولد: همدان
پرویز
پرستویی متولد سال 1334 در همدان نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : سه شنبه 28 شهریور 1391 :: نویسنده : امیر شهریار حکمت خواه
منوی اصلی درباره وبلاگ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها نویسندگان آمار وبلاگ
امکانات جانبی |