فرهنگ اگر شما فرهنگ را هدایت نکنید فرهنگ شما را هدایت می کند
| ||
روایات بسیارى از حضرت امام محمّدباقر ( علیه السلام ) درباره مهدى موعود ( علیه السلام ) رسیده كه قسمتى از آنها درباره سیره و صفات آن حضرت است و هر كدام از آن روایات، گوشه اى از صفات و حالات و سیره آسمانى آن بزرگوار را بازگو مى كند و اینك این چند مورد را یادآور مى شویم.
این آیه براى قائم آل محمّد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و یاران او است. خداوند، مشارق زمین و مغارب آن را به آنان مى دهد: آنچه در این عبارت شاخص است، ظاهر نمودن دین، از بین بردن بدعت ها، محو كردن آثار ظلم و امر به معروف و نهى از منكر است. همه این امور به دست حضرت ولى عصر ( علیه السلام ) صورت خواهد گرفت و با خواست و اراده آن بزرگوار تحقّق خواهد یافت و البتّه یاران آن بزرگوار، ایشان را در این امور یارى مى كنند.
اینها صفات نورانى و سیره مقدّس آن بزرگ مصلحى است كه در آخرالزّمان ظهور مى كند و از خاندان پیامبر اكرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و از اعقاب و ذریّه آن حضرت است. آرى سیره و صفات او طبق این روایت: الف) عمل به كتاب خداست. او به قرآن كریم عمل مى كند و طبق كتاب آسمانى اسلام حركت نموده و گام برمى دارد او قرآن را در براى تشریفات نمى داند؛ بلكه آن را كتاب عمل مى داند كه باید در جامعه پیاده شود و كارهاى روزمرّه جامعه با آن انطباق پیدا كرده و به عنوان منشور نجات و رهایى جامعه به اجرا در مى آورد. ب) برنامه و سیره آن حضرت نهى از منكر است. بنگرید كه حضرت باقر ( علیه السلام ) این مطلب را به چه صورتى ادا مى كنند. مى فرماید: «و لا یرى منكراً الّا انكره» او منكر و خلاف شرعى را نمى بیند جز اینكه اعتراض مى كند و خروش برمى آورد و عدم رضایت خود را نسبت به انجام آن منكر در جامعه ابراز مى دارد. او طبیعت منكر و جنس عمل بد را آفت و آسیب جامعه دانسته و عامل فساد امّت، عایق انسان از خدا، جهان ابدى و سیر اكمالى مى داند و از این رو نه تنها خود از اعمال بد و كارهاى نادرست و مورد انكار دورى مى گزیند كه هر كسى مرتكب آن شود نیز مورد انكار و اعتراض آن حضرت قرار خواهد گرفت، منكر هر منكرى باشد و مرتكب آن هر كس باشد.
یعنى پیامبر در میان امّتش با نرمى و مهربانى سیر كرد، همواره با مردم الفت مى گرفت ولى قائم، با قتل و كشتنِ سركشان سیر مى كند كه در كتابى كه با اوست امر به او شده كه با قتل حركت كند و كسى را به توبه فرا نمى خواند واى بر كسى كه با او مخالفت و دشمنى كند.» شایان ذكر است كه در این روایت آمده كه امام زمان ( علیه السلام ) به سیره پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) رفتار نمى كند. حال آنكه در روایات بسیارى آمده كه سیره او سیره رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) است و سیر و حركت آن حضرت را خواهد داشت و چه بسا تصوّر شود كه این روایت با آن روایات منافات دارد و ناهماهنگ است. ولى تأمّل در این روایت، خود رفع كننده مشكل است؛ زیرا این روایت جهت قیام به سیف، مأمور به قتل بودن و نفى تشابه مى كند. آرى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) هر چند بالأخره جنگید و غزواتى در دوران آن حضرت روى داد، ولى قیام و حركت او همراه با قتل و كشتن افراد نبود؛ بلكه مأمور بود كه با ایجاد الفت و با نرمى و مدارا دعوت را آغاز كند؛ در حالى كه امام زمان ( علیه السلام ) طبق منشورى كه در دست دارند، مأمور به قتل طاغیان است و از آن طرف امام زمان ( علیه السلام ) در منهدم ساختن اساس كفر و ضلال و از بین بردن عادات زشت و قوانین و نظام هاى باطل همانند پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )، رفتار نموده و راه آن حضرت را سیر مى كند و همان اهداف را دنبال مى نماید. امّا اینكه در این روایت آمده كه از كسى درخواست توبه نمى كند یا كسى را امر به توبه نمى نماید، این هم اشكالى به بارنمى آورد؛ زیرا درخواست توبه نكردن یك مطلب است و قبول نكردن توبه مطلب دیگرى و آنچه كه در اینجا نفى شده، درخواست توبه است؛ ولى اگر كسى خود به خود توبه كرد، چه بسا كه بپذیرد و مى پذیرد؛ زیرا مقتضاى اطلاقات آیات و روایاتى كه راجع به توبه داریم، پذیرش آن است و اینكه توبه انسان تائب، مقبول واقع خواهد شد و شخص نادم و پشیمان را رد نخواهند نمود.
و امّا اینكه چرا آنقدر از اشخاص را مى كشد، پاسخ آن روشن است؛ زیرا بعد از آن همه اتمام حجّت و دعوت و ابلاغ پیام دین در دوران غیبت صغرا و كبرا و فرا رسیدن روز ظهور، اگر كسى به خود نیامده باشد، معلوم مى شود كه او عنصرى ناباب و ناپاك و خطرناك است و عضوى است كه مخلّ سلامت اعضاى دیگر بوده و فساد را به همه جا مى كشاند و عضو سرطانى چه چارهاى جز قطع كردن و بریدن دارد؟ بسوزند شاخ درختان بىبر سزا خود همین است هر بىبرى را پى نوشتها:
طبقه بندی: مذهبی، [ سه شنبه 28 آبان 1398 ] [ 06:52 ب.ظ ] [ سید وحید حسینی ]
چند روزی است که تبلیغاتی تحت عنوان ضرورت احیای چند همسری در شبکههای مجازی دست به دست میشود؛ کارگاهی رایگان که به گفته برگزارکنندگان، در این کارگاه الزامات تشکیل خانوادههای چند همسری، احکام فقهی مربوط به آنها و مهارتهای ارتباطی در این خانوادهها آموزش داده میشود. این در حالی است که میلیونها جوان ایرانی، به دلیل شرایط سخت اقتصادی در سنین بالای سی سال هنوز مجرد هستند و تصمیم به ازدواج ندارند چون شرایط اقتصادی جامعه این امکان را برای آنها فراهم نکرده است که بتوانند یک ازدواج ایدهآل داشته باشند. با این همه پوستر مربوط به برگزاری کارگاه چند همسری با واکنشهای منفی در شبکههای مجازی همراه شد تا جاییکه حتی برخی مسئولان نیز در رابطه با این موضوع واکنش نشان دادند. این در شرایطی است که امین دریانورد طراح و تصویر ساز خوب کشورمان مدعی است طرح ارائه شده در پوستر مذکور پازلی از طرحهای او بوده که کنار هم چیده شدهاند بدون اینکه از او اجازه نشر آثارش آن هم به این شیوه گرفته باشند. او با ارائه تک تک آثارش را در صفحه شخصی اینستاگرامش این ادعا را ثابت کرده است و اعتراض خودش را نسبت به این موضوع اعلام کرده است. >مسئولان برگزاری کارگاه چند همسری چه میگویند؟ واکنشها به این موضوع سبب شد تا برخی خبرگزاریها و پایگاههای خبری به سراغ مسئولان برگزاری این کارگاه بروند و با آنها به گفتوگو بنشینند. از این گفتوگوها فایلهای صوتی و گزارشهایی منتشر شده است که به اختصار به بازگویی برخی از آنها میپردازیم. حجتالاسلام محمد عسگری مسئول واحد مشاوره موسسه حیات حسنی در شهر قم در گفتوگو با ایرنا درباره این کارگاهها گفته است:«ما در این کشور حدود 100 هزار خانوادهای داریم که تعددی هستند، یعنی یک آقا چند همسر دارد. آیا اینها نیاز ندارند مرکزی باشد که به صورت علمی و مشاورهای به آنها خدمت کند؟» او در رابطه با منبع آماری که درباره چند همسری ذکر کرده است گفته:«شما میتوانید از مراکز رسمی تایید این آمار را بگیرید!» او همچنین درباره موسسه «حیات حسنی» که برگزار کننده این کارگاهها است نیز گفته است:«یک موسسه آموزشی، تبلیغی و طلبگی در حوزه آموزش تعدد زوجات و فرهنگسازی در این زمینه است، فعالیتهای جهادی هم داریم و وابستگی به نهاد خاصی نداریم. دورههای کارگاهی برگزار میکنیم برای اعضای خانوادههای تعددی چه مردان و چه زنان.» او در رابطه با واکنشها در شبکههای مجازی و همچنین غیر عرفی بودن چند همسری نیز گفته است:«بله خلاف عرف است و اشتباه همینجاست. خدای متعال مرد را به طور تکوینی تعددی خلق کرده و متناسب با آن، قانون تشریح کرده، کسی میتواند منکر این واقعیت شود؟ ما سوپر میلیاردرهایی را داریم که بندگان خدا، دوست دارند که زندگی دوم تشکیل بدهند، سفرهی دیگری را پهن بکنند اما، جریان فرهنگی غرب زده، فمنیستهای غربگرا و البته فمنیستهای مذهبی و حتی مسجدی به همراه قانون ظالمانهای که ایجاد شده، مانع از این واقعیت مهم (چندهمسری) در جامعه ما شدهاند.» او همچنین در رابطه با این موضوع که آیا مشکلات فعلی تنها با چند همسری حل میشود گفت:«بالاخره در حوزههای دیگر الیماشاءالله هستند نهادهایی که تبلیغ میکنند. نظام خانواده شامل بخشهای مختلفی است و چندهمسری هم یکی از ضلعهای این مجموعه است. اگر راه حلال را ببندیم و سگ را ببندیم و سنگ را باز بگذاریم، فحشا جامعه را در بر میگیرد. همانطور که میبینیم برخی در جامعه گرفتار هستند. اگر راه حلال را باز بگذاریم و آنها عدالت داشته باشند این مشکلات دیگر پیش میآید. وقتی راه حلال باز شود دیگر راه لاابالی بسته میشود. مخالفت با چندهمسری علاوه بر مردان، ظلمی علیه زنان نیز هست. متاسفانه این حق زنانی است که همسر ندارند و حق آنها ضایع میشود. یک مردی میخواهد بیاید و مسئولیت بپذیرد کجای این ماجرا بد است؟ بالاخره زنان نیاز تکوینی به شوهر دارند و نمیتوان مانع این نیاز شد. زنان چهار نوع نیاز به شوهر دارند، نیاز عاطفی، نیاز معنوی به شوهر و نیاز جنسی به شوهر و نیاز اقتصادی به شوهر. شما به عنوان دولت اگر زنی ازدواج نکرده شما میتوانید نیاز اقتصادی آن را حل کنید باقی نیازها چه میشود؟ در این کارگاهها ضرورتها و الزامات زندگی تعددی تبیین میشود. احکام شرعی چند همسری تبیین میشود که باور بفرمایید تا کنون باز نشده است. از بحث نفقه یا روابط بین خود. مهارتهای زندگی چندهمسری هم یکی دیگر از سرفصلهاست که تاکنون مطرح نشده. ما الان حدود 100 هزار خانواده دارای چندهمسر در کشور داریم که ممکن است برخی از این خانوادهها دچار بحرانهایی باشند وقطعا نیاز به آموزش دارند و باعث میشویم زندگی آنها قوام داشته باشد.» >نامه به وزرا دربارهی «کارگاه چند همسری!» سیده حمیده زرآبادی نماینده قزوین در مجلس شورای اسلامی نیز روز گذشته در نامهای به علوی وزیر اطلاعات، رحمانی فضلی وزیر کشور و جعفرپور رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس خواستار بررسی دقیق و کارشناسانه درباره برگزاری کارگاه آموزشی با موضوع مهارتهای ارتباطی خانوادههای چند همسری شد که متن نامه او به شرح زیر است: «همانگونه که مستحضرید چند روزی است تصویری از برگزاری کارگاه آموزشی با موضوع «مهارتهای ارتباطی خانوادههای چند همسری» با کوشش موسسه حیات حسنی با هدف «پژوهش، تبیین، و حمایت از سبک زندگی اسلامی از جمله ازدواجهای چند همسری اسلامی، در سطوح محلی و ملی و بینالملل» و دارای مجوز رسمی ( به ادعای ایشان) در سطح شهرهای قم، اصفهان و تهران پخش گردیده است. این در حالی است که سه معضل اصلی اشتغال، اقتصاد و ازدواج گریبانگیر درصد بالایی از جوانان این سرزمین است که هر سه این مقولهها رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند. نبود بازار کار مناسب، بیکاری، مشاغل کاذب و در پی آن مشکلات اقتصادی، مقولههای خطرناکی همچون نرخ بالای طلاق، عدم رغبت جوانان به ازدواج و ازدواج سفید را در پی داشته است. حال در این زمان که به دلیل فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمهای حداکثری اعمال شده بر مردم، حفظ آرامش در جامعه در دستور کار وزارتخانههای اطلاعاتی و امنیتی قرار گرفته است آیا ترویج فرهنگ چند همسری منتج به افزایش نارضایتی بیش از نیمی از جامعه بالاخص زنان و در نتیجه ایجاد التهاب در کشور نخواهد شد؟ آیا مجوز برگزاری چنین کارگاههایی که نه تنها مشکلی از مشکلات اجتماعی جوانان و جامعه را حل نمیکند بلکه سبب افزون طلبی و زیاده خواهی قشر خاص و بعضا متمول جامعه و در پی آن افزایش شکاف طبقاتی، ایجاد ناامنی و هرج و مرج در کشور خواهد بود یک تصمیم کارشناسانه و مدیریتی است؟ با عنایت به اهمیت موضوع و جلوگیری از تنشهای احتمالی اجتماعی در سطح جامعه و نیز جهت تحکیم بنیان خانواده، حفظ آرامش زنان اسلامی و ایرانی و جلوگیری از ترویج ساختارهای هنجارشکنانه خواهشمند است به قید فوریت و در اسرع وقت دستور فرمایید موضوع مورد بررسی دقیق و کارشناسانه قرار گرفته و از نتیجه اقدامات به عمل آمده اینجانب را مطلع نمایید.» >وزارت جوانان: چندهمسری در فرهنگِ ما نیست معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان نیز با بیان این که در حال حاضر اولویت کشور ازدواج جوانان است، گفت:«از کسانی که میخواهند در خصوص ترویج ازدواج دوم فرهنگسازی یا کمک کنند، خواهش میکنم که این هزینه را به خیرین ازدواج بدهند تا جوانان کشور که دچار موانع اساسی در امر ازدواج هستند، مشکلاتشان حل شود.» محمدمهدی تندگویان با بیان این که در حال حاضر ازدواج جوانان و شکلگیری آن جزو اولویتهای اصلی کشور است، گفت: «این در حالی است که آمار ازدواج اول برای جوانان نیز نهتنها در حال کاهش است بلکه به دنبال مشکلات موجود شاهد افزایش سن ازدواج آنها نیز هستیم. بنابراین وقتی با مشکل اساسیتری روبهرو هستیم، مطرحکردن این موضوع نمیتواند جزو اولویتهای ما قرار بگیرد. از سوی دیگر کشور ما کشوری نیست که از لحاظ ساختار جنسیتی دچار مشکل باشد و نیاز داشته باشیم تا موضوع ازدواج دختران یا زنان دچار تجرد قطعی را مطرح کنیم. در حال حاضر در کشور بین جمعیت زنان و مردان تناسب برقرار است و در مرحله بحران نیستیم تا این موضوع را مطرح کنیم، اگر هم قرار است این اتفاق ترویج شود، بهتر است در مورد ازدواج مجدد برای کسانی که توانایی این را دارند که با زن سرپرست خانواری که سن بالایی دارد و گرفتار نگهداری فرزندانش است، ترویج شود. همچنین این ازدواج باید مشروط بر رعایت تمام حقوق همسر اول و با رضایت قانونی و ثبت شده وی باشد اما این موضوع برای بانوان و دخترانی که در آستانه ازدواج اول قرار دارند صدق نمیکند و توصیه نیز نمیشود؛ چراکه این موضوع به بافت جمعیتی کشور برای ازدواج پسران جوان آسیب میرساند.» تندگویان با تاکید بر این که اولویت ما در حال حاضر ازدواج جوانان است، ادامه داد: شرایط فعلی فرهنگ ما چنین موضوعاتی را نمیپذیرد و ترویج چنین موضوعاتی نیز جوابگو نیست. جامعه فعلی ما با موضوعات مختلف فرهنگی، مسائل اقتصادی و آسیبهای اجتماعی موجود این فرهنگ را نمیپذیرد. هنوز نتوانستهایم برای موضوع ازدواج ساماندهی مناسبی داشته باشیم که حالا بخواهیم روی مدلهای مختلف ازدواج بحث کنیم.» >چندهمسری بحران ازدواج در کشور را حل نمیکند رئیس کارگروه خانواده در معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری نیز در این خصوص گفته است:«معتقدم چندهمسری نه تنها نمیتواند بحران ازدواج در ایران را حل کند، بلکه نهاد خانواده را با مشکل و تهدید مواجه خواهد کرد، از طرفی آیا یک جوان توانایی ایجاد امکانات لازم مطابق رسم و رسومات برای تشکیل خانواده در ایران را دارد که او را به چندهمسری تشویق میکنند؟ بنابراین کارکرد این تفکر باعث بوجود آمدن تنش، از هم گسیختگی، ایجاد خشونت علیه نهاد خانواده، زنان و فرزندان در خانواده ایرانی خواهد بود.» شکربیگی در بخش دیگری از صحبتهایش در پاسخ به این سوال که آیا آنطور که تبلیغ میشود، موضوع چندهمسری میتواند جایگزینی برای دوستیهای اجتماعی شود، خاطرنشان کرد:«در جامعه امروز ما با مسائلی مواجه هستیم که مردان به طور غیررسمی علاوه بر همسران خود دارای دوستانی هستند که تحت عنوان دوست اجتماعی از آن یاد میکنند و فضای مجازی نیز در این موضوع به آنها کمک کرده است و در مواردی نیز ما شاهد هستیم که این دوستیهای اجتماعی منجر به از هم گسستگی خانواده و ارتباطات عاطفی و انسانی در خانوادهها نیز شده است. بنابراین ما در جامعه امروز با فرهنگهای نوظهور مواجه هستیم، یعنی فرهنگهایی که در طول زمان به عنوان رفتار و عادتواره در مردم خلق میشود و کم کم درونی شده و در برخی فضاها بازتولید میشود مانند دوستیهای اجتماعی، البته این موضوع به مسئله چند همسری ارتباطی ندارد و اگر بخواهیم چندهمسری را به جای دوستیهای اجتماعی قالب کنیم، باید بدانیم که اکثریت جامعه و خانوادههای ایرانی باز هم زیر بار این تفکر نخواهند رفت. افراد در فضای مجازی و حقیقی، خانواده و اجتماع برای خود حقوقی را قائل میشوند و این حق را مسلم میدانند که به انسانها نگاه انسانی داشته باشند و در این راستا در دوستیهای اجتماعی شاهد شکلگیری نوعی فردیت هستیم. در حقیقت در دوستیهای اجتماعی اینگونه نیست که اگر زن و مرد باهم ارتباط داشته باشند، حتما این رابطه به ناکجا آباد خواهد رسید و اغلب افرادی که با جنس مخالف دوستی اجتماعی برقرار کردهاند، معتقدند که نگاه انسانی به یکدیگر دارند، حال اینکه این نگاه چقدر در جامعه ما نهادینه شده است، مسئله دیگری است که نیاز به پژوهش دارد. شکلگیری نگاه انسانی و حق شهروندی باید در جامعه ما درونی شود و این موضوع ربطی به چند همسری ندارد.» با این حال جنجالها درباره این کارگاه و مجوزهای اخذ شده برای آن همچنان ادامه دارد. زنان و کارگاه چند همسری مریم یوسفی- جامعه شناس و استاد دانشگاه: من امروز سر کلاس آسیب شناسی دانشگاه بودم و وقتی در خصوص مسئله چند همسری بحث شد استرس و ترس را در چهره تک تک زنان و دختران دانشجو میدیدم. درست است که دین اسلام این اجازه را به مردان داده است که چند همسر داشته باشند اما هیچ یک از کسانی که از چند همسری دم میزنند به احکام این موضوع اشارهای ندارند. در قرآن آمده است که هر وقت شما توانستید حتی نگاهتان را هم نسبت به زنان به صورت مساوات رعایت کنید آن وقت میتوانید چند همسری داشته باشید، سوال اینجاست که واقعا چه کسی میتواند تا این حد مساوات و عدالت را بین همسرانش بر قرار کند؟ شرایطی که برای مردان در رابطه با چند همسری گفته شده است به وضوح سد بزرگی برای آنها نسبت به این موضوع ایجاد کرده است اما به این سدها هیچ توجهی نمیشود. حالا بحث جمعیتی و بالا رفتن سن ازدواج را مطرح میکنند اما دقیقا موضوع این است که چند همسری هیچ یک از این مشکلات را حل نمیکند، درست است از نظر هرم سنی دچار مشکل هستیم و جمعیت کشورمان رو به سالمندی میرود اما این را نمیتوانیم انکار کنیم که مسائل و مشکلات اقتصادی دلیل اصلی فرزند آوری کم در خانوادههای جوان است. از یک طرف تورمی که روز به روز بالا میرود و از طرف دیگر خرج و مخارج مربوط به فرزندان و حقوق ناچیزی که قشر کارگر و کارمند دریافت میکنند، همه و همه سبب میشود تا خانوادههای جوان نخواهند بیشتر از یک فرزند داشته باشند، حتی در برخی از موارد هم شاهدیم که در شروط ضمن عقد نداشتن فرزند را قید میکنند، این موضوع یک معضل و آسیب اساسی است اما با چند همسری که این موضوع را نمیتوان حل کرد! از طرف دیگر از بالا رفتن سن ازدواج زنان صحبت میکنند، خب دختری که سن ازدواجش به هر دلیلی بالا رفته است چطور ممکن است که تن به چند همسری بدهد؟ یکی از زنان جوان متاهل امروز از من میپرسید وقتی این اجازه را انقدر علنی به مردان میدهند که میتوانند چند همسر داشته باشند، من باید چطور رفتار کنم که همسرم دنبال چنین مسئلهای نرود؟ من ترس و استیصال را در چهره این زن میدیدم. این زن و امثال آن به جدیت در چنین شرایطی به نا امنی میرسند. تجربههای چند همسری در بیشتر مواقع این را نشان میدهد که وقتی یک مرد چند همسر دارد حداقل آسیبش این است که خانواده مربوط به همسر اولش به طور کلی از نظر روحی و روانی از بین میروند. یعنی همسر اول و فرزندان آن بعد از ازدواج مجدد مرد به طور کلی نابود میشوند! با این همه موضوعی که غیر قابل انکار است این است که زنان حس مالکیت خیلی زیادی نسبت به مردان دارند، آنها فکر میکنند که از نظر احساسی و عاطفی مالک مردانی که دوستشان دارند هستند. آیا کسی میآید چیزی را که عاشقانه دوست دارد و خودش را مالک آن میداند با دیگری تقسیم کند؟ فکر کنید در چنین شرایط شوکی به نام چند همسری وارد جامعه میشود، البته این شوک وجود داشت اما پنهانی و در خفا بود و آنقدر علنی برای آن کارگاه آموزشی راه نمیانداختند! من به وضوح دیدم که فارغ از باورها و اعتقادات، بسیاری از زنان دچار نگرانی وصف ناشدنی شده بودند! باید به این فکر کرد که آیا بستر اجتماعی آمادگی چنین اتفاقی را دارد؟ زنان دچار تشویش شدهاند و عکس العملهای آنها را حتی در فضای مجازی هم میتوانید پیگیری کنید! آنها احساس نا امنی میکنند و این یک آسیب بزرگ برای جامعه محسوب میشود چرا که مادری که احساس آرامش نداشته باشد مسلما نمیتواند فرزندان خوبی تربیت کند و به این نحو یک نسل به نابودی کشیده میشود. حس رقابت از زن جدا ناپذیر است بنابراین وقتی فرهنگ سازی صورت نگرفته و بستر به هیچ عنوان مهیا نیست چطور چنین مسئلهای را آن هم به بدترین شکل ممکن عنوان میکنند؟ اگر بستر سازی درست اتفاق میافتاد آن وقت شاید ما با زنانی رو به رو میشدیم که مثل پیش از این به چند همسری رضایت داشتند اما حالا این موضوع آسیب روانی زیادی به جامعه زنان کشور وارد کرده است. ما این روزها با جوانانی مواجه هستیم که به دلایل اقتصادی و اجتماعی نمیخواهند ازدواج کنند، چرا از پتانسیل این کارگاهها برای آموزش جوانان و دعوت آنها به ازدواج به خصوص ازدواجهای ساده استفاده نمیکنید؟ چرا به موضوعی میپردازید و جنجال بهوجود میآورید که هیچ اولویت در شرایط امروز جامعه ندارد؟ آسیب روانی که با این کار ایجاد شده است را چه کسی میخواهد جبران کند؟ راهکار مبارزه با مشکلات اجتماعی کشورمان این نیست. کاش دست اندر کاران چنین کارگاههایی بدانند چه آسیبی را به جامعه وارد کردهاند. طبقه بندی: فرهنگی، اجتماعی، [ پنجشنبه 16 آبان 1398 ] [ 07:20 ب.ظ ] [ سید وحید حسینی ]
خشم، ناامیدی، ترس و دیگر «احساسات منفی» همگی بخشی از تجربه ما هستند. همه آنها میتوانند منجر به استرس شوند و همیشه تلاش میشود که نادیده گرفته شوند. اما واقعیت این است که این احساسات میتوانند به سلامت ما کمک کنند. رویکرد بهتر این است که بهجای انکار کردن، این احساسات را مدیریت کنیم. همراه ما باشید، میخواهیم به شما بگوییم با احساسات منفی خود چه کنید. مدیریت احساسات منفی ایده مدیریت کردن احساسات منفی ایده پیچیدهای است.مدیریت کردن بهمعنای نادیده گرفتن این احساسات نیست، تلاش برای نادیده گرفتن آنها معمولا باعث نتیجه معکوس میشود. همچنین معنای مدیریت کردن این نیست که اجازه دهید این احساسات منفی زندگی شما را نابود کنند. مدیریت کردن احساسات منفی بیشتر بهمعنای پذیرفتن این واقعیت است که ما آنها را احساس میکنیم. سپس باید مشخص کنیم که چرا چنین احساسهایی وجود دارند و به خودمان اجازه دهیم پیامی را که آنها ارسال کردهاند، دریافت و به سمت جلو حرکت کنیم. (بله این جمله ممکن است کمی عجیب بهنظر برسد، اما قطعا احساسات طوری طراحی شدهاند تا پیامیهایی را برای ما ارسال کنند که اگر به آنها گوش بدهیم، پیامشان میتواند بسیار ارزشمند باشد. در ادامه این مقاله، توضیحات بیشتری در این مورد داده خواهد شد.) همچنین مدیریت کردن احساسات منفی به این معنا است که ما میتوانیم بدون انکار این واقعیت که آنها را احساس میکنیم، چنین احساساتی را کنترل کنیم. احساسات منفی مقابل احساسات مثبت هنگامی که ما درباره بهاصطلاح احساسات منفی صحبت میکنیم، مهم است بهیاد داشته باشیم که این احساسات بهخودیخود منفی یا بد نیستند، بلکه آنها مخالف مثبت بودن هستند. احساسات لزوما خوب یا بد نیستند، آنها فقط حالتها و نشانههایی هستند که باعث میشوند توجه بیشتری به دلایل و عوامل این احساسات داشته باشیم و به این ترتیب به ما انگیزه میدهند تا اقداماتی انجام دهیم.تجربه کردن احساسات منفی مانند بیشتر احساسات به دلایل مشخصی ایجاد میشوند و تجربه کردن آنها میتواند کاملا سودمند باشد. تاثیراحساسات منفی عصبانیت، ترس، رنجش، ناامیدی و اضطراب حالتهای روانی هستند که بسیاری از افراد بهطور روزمره آنها را تجربه میکنند اما در تلاش هستند تا آنها را نادیده بگیرند. این حالتهای روانی منفی میتوانند استرس بیشتری در بدن و ذهن شما ایجاد کنند که نهتنها ناراحتکننده است، بلکه اگر استرس به یک عارضه مزمن تبدیل شود، میتواند باعث بروز مشکلاتی برای سلامتی شما نیز شود. هیچ فردی دوست ندارد احساس ناراحتی کند، درنتیجه بسیار طبیعی است که بخواهیم از این احساسات فرار کنیم، همچنین استرس مدیریتنشده واقعا خطرناک است. با وجود این، گاهی افراد گمان میکنند که این احساسات برای همیشه همراهشان خواهد بود یا اینکه مشکل اصلی خود این احساسات هستند.در اکثر موارد، این احساسات سودمند هستند، چراکه میتوانند پیامی برای ما داشته باشند. برای مثال، خشم و اضطراب نشان میدهند که لازم است چیزی تغییر کند و شاید رفاه ما بهخطر افتاده است. ترس نشانه این است که سطح ایمنی شما کاهش یافته است. اساسا احساسات منفی وجود دارند تا به ما هشدار دهند که لازم است چیزی تغییر کند و به ما انگیزه میدهند که این تغییر را ایجاد کنیم.روانشناسان مثبت نیز بر این باورند که اگرچه احساسات مثبت مانند امیدواری، مزایای زیادی دارند، اما برخی تأثیرات منفی نیز وجود دارد که میتواند با آنها همراه شود. برای مثال خوشبینی مزایای بسیار زیادی برای سلامتی، خوشحالی و موفقیت فردی ما دارد، اما خوشبینی کنترلنشده میتواند منجر به انتظارات غیرواقعبینانه و حتی ریسکهای خطرناک شود که ما را متضرر کند و در نتیجه میتواند احساسات منفی زیادی با خود به همراه داشته باشد. اما حالتهای روانی آزاردهندهتر مانند اضطراب میتواند ما را تحریک کند تا تغییراتی ایجاد کنیم که باعث موفقیت بیشتر و کاهش خطر شود.یکی از دلایلی که نباید احساسات منفی را نادیده گرفت این است که آنها طراحی شدهاند که ما را ایمن و دارای انگیزه نگه دارند تا زندگیمان را بهبود دهیم، درست مانند احساسات مثبت. راهکارهای مدیریت احساسات منفی حوزه روانشناسی مثبت به تحقیقاتی میپردازد که نهتنها بر روی این موضوع متمرکز است که چه چیزی ما را خوشحال، پرانرژی و موفق میکند، بلکه به جنبه تاریک خوشحالی نیز توجه میکند. اخیرا یاد گرفتهایم که احساسات منفی چه تأثیری روی ما میگذارند و با آنها چه کار کنیم و چگونه میتوانیم از نظر احساسی سالم بمانیم. درست مانند احساسات منفی که مزایایی به همراه دارند، مضراتی نیز در «مثبت بودن دروغین» وجود دارد که ما از داشتن آنها احساس شرمندگی میکنیم و میخواهیم آنها را نادیده بگیریم یا وانمود کنیم که احساس مثبت بیشتری داریم. بهترین استراتژی این است که حالتهای منفی را بپذیریم. البته شرکت کردن در فعالیتهایی که میتوانند این احساسات منفی را به تعادل برسانند نیز میتواند روش خوبی باشد. طبقه بندی: اخلاق، [ یکشنبه 5 فروردین 1397 ] [ 10:16 ق.ظ ] [ سید وحید حسینی ]
اگر شما افکار منفی داشته باشید مانند: «من احتمالا در پروژه جدید موفق نمیشوم»، « او واقعا مرا دوست ندارد» و «من دوباره کار را درست انجام نمی دهم.». این جملات در نتیجه باورهای منفی است که پیشتر در زندگی شما وجود داشته است. برای مثال در جمله « من احتمالا در پروژه جدید موفق نمیشوم » در نتیجه این باور می تواند باشد: «من آنقدرها خوب کار نمیکنم» و «من توانایی کافی ندارم». و همچنین جمله «من دوباره کار را درست انجام نمی دهم.» نتیجه این باور میتواند باشد: «من هیچ کاری را به طور مطلوب نمی توانم انجام دهم».بنابراین عاملی که شما را از رسیدن به موفقیت و شادمانی بازمی دارد افکار منفی نیست بلکه باید گفت این افکار بازتاب نوع نگاه شما به جهان است. شما همیشه با باورهای خود درباره زندگی، مردم و خودتان زندگی می کنید. حتی اگر شما از افکار منفی خلاص شوید باز هم باورها در زندگی شما وجود دارند. دورشدن از افکار منفی اگر شما سعی کنید از افکار منفی خود فرار کنید ؛ نمی توانید آنها را از بین ببرید. در بدترین حالت شما فقط نتوانستید در حذف این افکار موفق شوید. اما در بهترین حالت این افکار از ذهن شما دور شده اند ولی هنوز از بین نرفته اند بلکه به صورت پنهانی هدایت میشوند. این افکار مثل توپی هستند که تلاش می کنید زیر آب نگه دارید. شما میتوانید برای مدت کوتاهی توپ را زیر آب نگه دارید اما در نهایت از این کار خسته می شوید و توپ از خارج می شود. باورهایی که درباره خود و زندگی دارید عامل به وجود آمدن افکار منفی شماست،در این شرایط مثبت اندیشی فایده ای ندارد. چون ممکن است حتی هنگامی که هیچ فکر منفی ندارید دچار سوءظن شده و برای خلاص شدن از شر افکار منفی انرژی خود را هدر دهید.علاوه براین افکار و احساسات سرکوب شده معمولا زمانی که انتظارش را ندارید در رفتارتان آشکار می شوند. اغلب این افکار به صورت اضطراب و نگرانی خود را نشان میدهند و این در حالی است که ما از منبع این اضطراب و نگرانی ها بی اطلاع هستیم و گمان می کنیم بدون دلیل بروز کرده اند. تحقیقات زیادی نشان می دهند که سرکوب احساسات منفی باعث بروز بیماری می شود.به جای سرکوب بهتر است وجود این افکار و احساسات را تایید کنیم. برخی انسانها هر روز جلوی آینه می ایستند و با صدای بلند میگویند «من خیلی خوب هستم. من می توانم.» به ندرت پیش می آید که این تمرین بتواند افکار شما را تغییر دهد. دلیل آن این است که شما میدانید آنچه را در مورد خودتان بر زبان می آورید صحیح نیست. وقتی با صدای بلند می گویید: «من خیلی خوب هستم.» با خود می اندیشید: «اما من میدانم اینطور نیست.»«من می توانم.» - « اما من میدانم اینطور نیست.» روش دیگر برای اینکه بفهمید چرا گفتن جملات مثبت همیشه جواب نمی دهد این است که از خود بپرسید: «چه کسانی جلوی آینه می ایستند و جملات مثبت را تکرار می کنند؟» کسانی که واقعا به این جملات باور داشته باشند هرگز آنها را بر زبان نمی آورند. درواقع کسانی که جملات مثبت را درباره خودشان به کار می برند، می خواهند از افکار منفی فرار کنند. از بین بردن افکار منفی بنابراین اگر تفکر مثبت جواب نمی دهد پس راه حل چیست؟ همان طور که دیدیم باورهای منفی ما تقریبا تمام افکار منفی ما را به وجود می آورند. یک باور در واقع همان چیزی است که ما احساس میکنیم واقعیت دارد. تا زمانی که ما احساس میکنیم: «من خیلی خوب نیستم. من از عهده کارهایم بر نمی آیم.» این جملات واقعا در مورد ما صحیح است. و ما بر مبنای آنها زندگی میکنیم. این باورهای ما هستند که به ما می گویند چگونه احساس کنیم، چگونه زندگی کنیم و چگونه بفهمیم.تنها راه مؤثر برای از بین بردن افکار و باورهای منفی این است که باورهای زندگی خودمان را تغییر دهیم نه اینکه سعی کنیم بر افکار منفی سرپوش بگذاریم و یا وانمود کنیم افکار منفی از بین رفته اند. باورهای منفی را از بین ببرید منبع اولیه احتمالی یک باور زندگی خود را پیدا کنید. چه اتفاقی افتاد که به این باور رسیدید؟ برای مثال بیشتر والدین وقتی فرزندانشان مطابق میل آنها رفتار نمی کنند آنها را مورد سرزنش قرار می دهند و این کار باعث به وجود آمدن این باور می شود:«من خیلی خوب نیستم.» فرزندان به حضور فیزیکی والدین خود نیاز دارند. با توجه به این نکته در صورتی که والدین این حضور فیزیکی را از فرزندان خود دریغ کنند باعث میشود این باور در آنها به وجود بیاید: «من مهم نیستم.»هنگامی که منبع یک باور مشخص شد متوجه میشوید که باور شما تفسیری از تجربیات شما است. بنابراین تفاسیر دیگری هم برای باور شما میتواند وجود داشته باشد. در اینجاست که متوجه میشوید باور شما تنها بخشی از واقعیت است و نه تمام واقعیت.برای مثال وقتی از سوی والدین خود برای انجام ندادن کاری سرزنش میشوید میتوان اینطور برداشت کرد که شما از عهده آن کار بر نمیآیید. همچنین میتوان اینطور تفسیر کرد که پدر و مادر شما انتظارات غیرمنطقی از شما دارند. یا ممکن است پدرو مادر شما در مورد توانایی شما برای انجام کاری اشتباه کرده باشند. و یا ممکن است شما در انجام دادن کار بخصوصی توانایی نداشته باشید. مسلم است که نمیتوان نتیجه گرفت شما برای کارهای دیگر هم توانایی ندارید. ممکن است شما به دلیل کم سن و سال بودن نتوانید کاری را انجام دهید و این به معنی این نیست که هرگز نمی توانید آن کار را انجام دهید. میتوان باور را دید؟ خودتان را در حوادثی که باعث ایجاد یک باور شدند قرار دهید و از بیرون به خودتان بنگرید و از خودتان بپرسید: «آیا میتوانم آن باور زندگی ام را ببینم؟» پاسخ افراد به این سؤال همیشه این است: «بله، شما هم اگر آنجا بودید می توانستید ببینید» حال از خود بپرسید: «آیا من واقعا میتوانم آن را ببینم؟» اگر شما واقعا بتوانید یک باور زندگی خود را ببینید باید بتوانید آن را با یک رنگ، شکل و موقعیت توصیف کنید. حال آنکه نمی توانید توصیفی از ظاهر یک باور داشته باشید. در حقیقت شما نمی توانید یک باور را ببینید بلکه فقط حوادث و رویدادها را می بینید. باورها فقط در ذهن شما نقش میبندند. علتی که برای یک فکر منفی پیدا کردید و ادعا میکنید که میتوانید آن را ببینید در واقع فقط یک تفسیر از تمام تفاسیری است که در ذهن شما به وجود آمده است. شاید از خودتان بپرسید پس رویدادهایی که باعث به وجود آمدن یک باور شده اند هیچ معنا و مفهومی ندارند؟ قبل از اینکه شما به آنها معنی بدهید چه مفهومی داشتند؟ میتوانید دریابید که این رویدادها مفاهیم متعددی دارند. البته هیچ مفهوم واحدی برای آنها نمی توان متصور شد. میتوان گفت رویدادها مفهوم مشخص و ثابتی ندارند و این شما هستید که در ذهن خود به آنها مفهوم میدهید. به طور خلاصه میتوان گفت: باورها واقعیاتی هستند که احساس میکنیم حقیقت دارند. آنها حقایق جهان پیرامون ما میباشند. ما باورهای خودمان را قبول داریم چون تصور می کنیم می توانیم آنها را ببینیم. به جای اینکه مثبت بیاندیشید سعی کنید باورهایی که باعث به وجود آمدن افکار منفی شدند را از بین ببرید. زمانی که برای مثبت فکر کردن تلاش نمی کنید در واقع مثبت خواهید بود. طبقه بندی: اخلاق، [ چهارشنبه 16 اسفند 1396 ] [ 11:53 ق.ظ ] [ سید وحید حسینی ]
حتما برای شما هم پیش آمده که در جمعی قرار گرفتید و توجهتان به سمت خوشخندهترین فرد جمع جلب شده است. احتمالا پیش خودتان او را یک فرد مهربان، سرزنده و موفق یافتهاید و فکر کردهاید که خودتان چرا شاد نیستید؟ اگر جزو آدم های شاد نیستید و دوست دارید برای داشتن زندگی شادتر، در تفکر و رفتار خود تغییر ایجاد کنید به نکاتی که در این مقاله ذکر شدهاند، توجه کنید.همه میخواهند شاد باشند اما چه تعداد از آدمها میتوانند مدعی شوند که واقعا شاد هستند؟ اگر خودتان جزو آدم های شاد نباشید، احتمالا یک فرد شاد را در اطراف خود میشناسید. حال میخواهیم ببینیم آدم های شاد چه خصوصیات رفتاری متمایزی دارند. آنها آدمهای خوبی هستند ممکن است این صفت کمی کلی بهنظر بیاید، اما آدمهای شاد معمولا خوب و مهربان هستند. آنها در هر جمعی که قرار بگیرند محبوباند. آنها متواضع، صمیمی، باملاحظه و یاریرساناند. حسود نیستند و وقتشان را با غرزدن و شایعهپراکنی تلف نمیکنند. بهنظر میرسد صبرشان بیپایان است. ویژگیهای اینچنینی تنها میتواند در حس خشنودی عمیق آنها ریشه داشته باشد. آدمهای خوب جو اجتماعی مثبتی میسازند که همه چیز را برای اطرافیانشان راحت میکند. آنها صادق هستند خشنودی واقعی هرگز نمیتواند با دروغ همراه باشد. کسانی که به خودشان دروغ میگویند اغلب به دیگران نیز دروغ میگویند. مقدمه صداقت، داشتن ذهنی آگاه است. آدم های شاد خود را میشناسند و از نشاندادن خود واقعیشان واهمهای ندارند. آنها همیشه خودشان هستند و هیچوقت به پوشیدن نقاب یا وانمودکردن به رفتاری که متفاوت از خودشان باشد نیاز ندارند. وقتی به خودتان اجازه بدهید که خود واقعی و همیشگیتان باشید، زندگی هم برایتان راحتتر میشود. آدم های شاد با کنارزدن دروغها، به الگویی برای اطرافیانشان تبدیل میشوند که آنها را به رشد و شکوفایی تشویق میکنند. آنها روحیه همکاری دارند اینکه چرا افرادی که در مسابقهای برنده میشوند اغلب درباره کسانی که برای رسیدن به این موفقیت به آنها کمک کردهاند در سخنرانیشان صحبت میکنند، علت خاصی دارد و آن این است که هیچکس نمیتواند بهتنهایی چنین مسیری را طی کند و تصور اینکه تمام امتیازها را تنها یک نفر بهدست آورده برای آنها ناخوشایند است. برای اکثر این افراد، ایده برندهشدن یا بهتنهایی در صدر قرارگرفتن نشانه نادیده گرفتن دیگران و کمکهایشان است. کسانی که زحمتهای دیگران را در نظر میگیرند و لذت پیروزی را با دیگران به اشتراک میگذارند، از زندگی شادتری برخوردارند. آنها لبخند زیبایی دارند با تأثیر لبخند زدن روی خودتان و اطرافیانتان چقدر آشنایی دارید؟ یکی از ویژگیهای آدم های شاد، داشتن لبخند زیبا است. تفاوت چشمگیری میان لبخندزدن در برابر دوربین عکاسی و لبخندزدن از روی شادی وجود دارد. همه میتوانند لبخند بزنند اما آدم های شاد با تمام وجود و با تمام انرژیشان لبخند میزنند. خنده واقعی هیچوقت نمیتواند مصنوعی باشد. آنها احساسات و افکار متعادلی دارند آدم های شاد کوچکترین اتفاقات خوشایند زندگی را جشن میگیرند. این رفتار منابع شادیبخش را در دسترس آنها قرار میدهد که خیلی از مردم آن را نادیده میگیرند. در عین حال آنها به بسیاری از موارد جزئی که برای خیلیها آزاردهنده است اهمیت نمیدهند. آنها میدانند چه چیز ارزش دارد و از چه مسائلی باید چشمپوشی کرد. آدم های شاد قادرند بین خوشیها و ناخوشیها توازن برقرار کنند؛ در نتیجه با دید مثبت به زندگی، میتوانند هر مشکلی را به فرصتی برای رشد تبدیل کنند. تاثیر گذاری مثبت آدم های شاد معمولا تنها نیستند. آنها یا بهصورت آگاهانه بهدنبال یافتن دوستان و افرادی با عادتهای مشابه خودشان هستند یا قدرت تاثیرگذاری مثبت بر روی دیگران را دارند. خوشحالی و نشاط مسری است. اغلب مردم تمایل دارند از بهترین رفتارهایی که دوروبرشان می بینند سرمشق بگیرند. اگر مردم بهگونهای با اطرافیانشان برخورد کنند که دوست دارند دیگران هم همانطور با آنها رفتار کنند، نتیجهای فراگیر شکل میگیرد که حتی روی افرادی که فقط شاهد این رفتار هستند تأثیرگذار خواهد بود. آنها در زمان حال زندگی میکنند ارجنهادن به هر ثانیه باارزشی که میگذرد، یک بخش اساسی احساس شادی است. اگر زندگی کردن در زمان حال اینقدر آسان است چرا بسیاری از مردم وقت خود را صرف فکرکردن درباره گذشته و آینده میکنند؟ آدم های شاد از موقعیت خود راضی هستند.آنها نسبت به آنچه در لحظه درحال رویدادن است کاملا آگاهند و احساس خشنودی میکنند. این امر به آنها اجازه میدهد برخلاف دیگران که نسبت به همه چیز وسواس به خرج میدهند، موقعیتهای خوش زندگی را دریابند. این تنها بخش کوچکی از حضور پرانرژی آدم های شاد در همه موقعیتهای زندگیشان است. آنها شنوندههای خوبی هستند معاشرت چیزی فراتر از غرولندکردن است و جای تعجب ندارد که چرا هیچکس به حرفهای آدمهای غرغرو گوش نمیکند. آدم های شاد برای کسب اطلاعات جدید، همیشه به دنبال نوع نگاه تازهای هستند. احساسات دیگران عمیقا برای آنها مهم است. آدم های شاد برای یادگیری مداوم با خود یک تعهد همیشگی دارند و میدانند که سکوتکردن و گوش دادن به دیگران تنها راه انجام این کار است. آنها کمتوقع هستند واضح است که اگر توقع شما پایین باشد، به کمترین امکانات راضی خواهید بود. این ذهنیت رویکرد پایدارتر و غیرمادیتری را نسبت به زندگی شکل میدهد. کسانی که از اطرافیانشان توقع دارند همیشه در خدمت آنها باشند و دستوراتشان را اطاعت کنند، نارضایتی بیشتری هم نصیبشان میشود. شادی واقعی از درون سرچشمه میگیرد، نه از اعمال و رفتاری که خارج از ذهن رخ میدهد. آدم های شاد به این موضوع آگاهند. به همین دلیل آنها بهجای مسئولدانستن و توقعداشتن از دیگران، مشکلات و مسائل را با ذهنی باز میپذیرند تا به یافتن راه حل مناسب برای مسئله فکر کنند. آنها قضاوت نمیکنند آدم های شاد طبق تجربه خودشان میدانند که هر موقعیتی میتواند باعث ایجاد تغییراتی در همه ما شود. با این تفکر، نگهداشتن فکرهای بیهوده و حسادتورزیدن به دیگران کاری بیمعنی بهحساب میآید. آدم های شاد میدانند که انسانها نقطهضعفهای متفاوتی دارند و در وقت مناسب، ظرفیت آگاهی تازهای برای همه وجود خواهد داشت. این طرز تفکر، آدم های شاد را نسبت به کسانی که همیشه درحال قضاوت دیگران هستند به همنشینهای بهتر و صبورتری تبدیل میکند. سخن آخر طیکردن مسیر منتهی به شادی و رضایت کار آسانی نیست. این کار به فروتنی صادقانه نیاز دارد که بهطور طبیعی در همه انسانها وجود ندارد. آدم های شاد به دلایل خاصی محبوب و موفق هستند. هرکس که بهاندازه آنها لبخند بزند بدون شک در مسیر درستی قرار گرفته است.الان زمان آن رسیده که متوجه شوید چه چیزهایی میتوانید از این افراد یاد بگیرید. آدم های شاد دوست ندارند دیگران به آنها حسودی کنند. آنها میخواهند شادیشان را با دیگران قسمت کنند و برای یادگیری درسهایی که در محیط اطراف وجود دارد، به ایجاد انگیزه در دیگران بپردازند. آدم های شاد همواره درحال یادگیری نکات جدیدی هستند که در وجود افراد مختلف میبینند. طبقه بندی: اخلاق، [ چهارشنبه 16 اسفند 1396 ] [ 11:48 ق.ظ ] [ سید وحید حسینی ]
|
|
|