کلبه چوبی

به عاشقی گفتند عشق چیست؟............چیزی نگفت:آهی کشید وسخت گریست..!

سلام به همه! خیلی دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــتون دارم !!بدون نظر خارج نشید تا بیشتر دوستون داشت باشم!!باشه؟
نوشته شده در پنجشنبه 19 آبان 1390 ساعت 01:24 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

سر میز شام
یادت ڪه می افتم بغض میکنم
اشک در چشمانم حلقه میزند
هــمه متعجب نگاهم میکنند
لبخند میزنم و میگویــــــــم
چقدر داغ بود...!


نوشته شده در چهارشنبه 8 آذر 1391 ساعت 01:43 ق.ظ توسط شیدا نظرات |

.

کسانی که در حال رقص هستند

توسط کسانی که صدای موسیقی را نمی شنوند دیوانه انگاشته می شوند !!!

نوشته شده در پنجشنبه 8 تیر 1391 ساعت 04:51 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

تلفن همراه پیرمردى كه توى اتوبوس كنارم نشسته بود زنگ خورد...

پیرمرد به زحمت تلفن را با دستهاى لرزان ازجیبش درآورد،
هرچه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو كرد
نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند...

رو به من كرد و گفت،
ببخشید ، چه نوشته؟
گفتم نوشته،
"همه چیزم"

پیرمرد: الو، سلام عزیزم...

یهو دستش را جلوى تلفن گرفت و با صداى آرام و
لبخندى زیبا و قدیمى
به من گفت،

همسرم است...♥


نوشته شده در دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 ساعت 10:46 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

به روزها دل مبند ، روزها به فصل که میرسند ، رنگ عوض میکنند
با شب بمان ، شب گرچه تاریک است ، لیکن همیشه یک رنگ است . . .

نوشته شده در دوشنبه 4 اردیبهشت 1391 ساعت 10:42 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

تو مرا یاد کنی یا نکنی، باورت گر بشود گر نشود

حرفی نیست...

اما...

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست...

نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 11:12 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

اگر این سطح پر از آدمهاست پس چرا این همه دلها تنهاست؟!
نوشته شده در جمعه 30 دی 1390 ساعت 06:17 ب.ظ توسط شیدا نظرات |


می خواهم ...

مُچــاله و خیــس!
در آغـوشت بمــانــم!
از پهن شدن بــر بنــد خاطــرات
بیـــــزارم ...



نوشته شده در جمعه 30 دی 1390 ساعت 06:12 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید ...:
چرا مرا دوست داری ...؟
چرا عاشقم هستی ...؟
پسر گفت ...:
نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم ...

دختر گفت ...:
وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟
پسر گفت... :
واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم ...
دختر گفت ...:
اثبات.!.!.؟
نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم ...
شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد...
اما تو نمی توانی این کار را بکنی ...
پسر گفت ...:
خوب ...
من تو رو دوست دارم ...
چون ...
زیبا هستی...
چون...
صدای تو گیراست ...
چون...
جذاب و دوست داشتنی هستی...
چون ...
باملاحظه و بافکر هستی ...
چون ...
به من توجه و محبت می کنی ...
تو را به خاطر لبخندت ...
دوست دارم ...
به خاطر تمامی حرکاتت...
دوست دارم ...
دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد ...
چند روز بعد ...
دختر تصادف کرد و به کما رفت...
پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت...
نامه بدین شرح بود ...:
عزیز دلم ...
تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم ...
اکنون دیگر حرف نمی زنی ...
پس نمی توانم دوستت داشته باشم ...
دوستت دارم ...
چون به من توجه و محبت می کنی ...
چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی...
نمی توانم دوستت داشته باشم...
تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم ...
آیا اکنون می توانی بخندی ...؟
می توانی هیچ حرکتی بکنی ...؟
پس دوستت ندارم ...
اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد...
در زمان هایی مثل الان...
هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم...
آیا عشق واقعا به دلیل نیاز داره...؟
نه هرگز...
و من هنوز دوستت دارم ...
عاشقت هستم


نوشته شده در یکشنبه 25 دی 1390 ساعت 12:27 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور میکنی به آخر دنیا رسیده ای،درست در نقطه آغاز هستی...
نوشته شده در سه شنبه 13 دی 1390 ساعت 02:27 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

پاسخهای جالب این دانش اموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها و جوابها را بخوانید

1) درکدام جنگ ناپلئون مرد؟
در اخرین جنگش

... ... 2) اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟
در پایین صفحه

3) چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟
زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد

4) علت اصلی طلاق چیست؟
ازدواج

5) علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟
امتحانات

6) چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟
نهار و شام

7) چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟
نیمه دیگر ان سیب

8) اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟
خیس خواهد شد

9) یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟
مشکلی نیست شبها می خوابد

10) چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟
شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

11) اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خوهید داشت؟
دستهای خیلی بزرگ

12) اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟
هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده!!!

نوشته شده در چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 05:13 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

این روزها بیشتر آدم ها به دست هم پیر میشوند

نه به پای هم....

نوشته شده در جمعه 18 آذر 1390 ساعت 08:57 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

میدونی چراوقتی دلت میگیره گونه هات خیس میشن؟
چون خدابه فرشته هاش میگه
گونه هاتوغرق بوسه کنن

نوشته شده در جمعه 18 آذر 1390 ساعت 08:55 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

گفته بودی که:_چرا محو تماشای منی؟

و انچنان مات،که یکدم مژه بر هم نزنی!

_مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی!



نوشته شده در جمعه 20 آبان 1390 ساعت 07:24 ب.ظ توسط شیدا نظرات |

هیچ وقت رازت رو به کسی نگو. وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی


چطور انتظار داری کسی دیگه‌ای برات راز نگهداره

 


نوشته شده در پنجشنبه 19 آبان 1390 ساعت 01:23 ب.ظ توسط شیدا نظرات |


 Design By : Pichak