★•.¸¸.•´¯`•.¸¸.ღعارفان عشقღ•.¸¸.•´¯`•.¸¸.✿
** به نامردی نامردان قسم خوردم که نامردی کنم در حق نامردان عالم **
جیزیم نیست فقط راستش را بخواهی دلم برای با هم بودن های یواشکی مان لک زده است .......... همیشه نمی توان زد به بی خیالی و گفت : تنها آمَده اَم ؛ تنها می روم .... یک وقت هایی ،شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای .... کَم می آوری .......... دل وامانده اَم یک نَفَر را می خواهد......
خواسته ی دل.........
خداوندا ! دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها،
یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا کن یا دلم را از آرزوهای
دست نیافتنی خالی کن...
ارتباط با من(مهران)
ایمیلم:m_khoshtip.2010@yahoo.com
وب دیگرم
www.eshghe-penhone2love.blogfa.com
با همه کس بوده است
عجب
هرزه ای است این
تنهایی........
لمس
کن کلماتی راکه برایت می نویسم
تابخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم میدهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست
که ازقلبم بر قلم وکاغذ میچکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را تویی که میدانی من چگونه عاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام...
ڪافے ست؟
פֿہ ، ــــﮧפֿوز دلت خاڪ دارد
ےڪ تڪاפֿ دےگر بس است
تڪاندے؟
دلت را ببےפֿ
چقدر تمےز شد... دلت سبڪ شد؟
حالا اےפֿ دل جاے "او"ست
دعوتش ڪפֿ
اےפֿ בل مال "او"ست...
همہ چےز رےخت از בلت، همہ چےز افتاבو حالا
و حالا تو مانבے و یڪ בل
یڪ בل و یڪ قاب تجربہ
یڪ قاب تجربہ و مشتے خاطرــــــــﮧ
مشتے خاطرہ و ےڪ "او"
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
میگن:
لحظه ای که به شدت احساس تنهایی میکنی ، حتما یکی دلتـنــگــتـه…
نمیدونم واقعا کسی دلتنگم هست؟!!!!!
میگفتند:
سختی ها نمک زندگــــــی است
امّا چرا کسی نفهمید
"نمــــــک" برای من که خاطراتم زخمی است
شور نیست
مزه "درد" میدهد..!
کم طاقتی
عادت آن روزهایت بود
این روزها
برای گرفتن خبری از من
عجب صبور شده ای .......!
تقصیر همون حسوداست که حالا
هستی ما شده یکی بود یکی نبود…