نوشته شده توسط : Ghasem
مطلب رمز دار : Just because one
یکشنبه 1392/03/19 10:10 ب.ظ
کانال شعر و ادب / اشعار بسیار زیبا
دوشنبه 1395/04/28 08:23 ق.ظ
telegram.me/shahryareshahryaran
نوشته شده توسط : Ghasem
غزالی زیبا
سه شنبه 1393/11/28 02:39 ب.ظ
نوشته شده توسط : Ghasem
جواب هما میر افشار به شعر "بی تو مهتاب شبی..."از فریدون مشیری
دوشنبه 1392/07/1 07:51 ب.ظ
-« کوچه - فریدون مشیری »
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید : تو به من گفتی :
از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم :
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پیش تو؟
هرگز نتوانم!
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم"
باز گفتم که: " تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
اشکی ازشاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید،
یادم آید که از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
جواب هما میر افشار به فریدون مشیری
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صیدافتاده به خونم
تو چهسان میگذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطرهای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود ازاین دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من
که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی؟
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم
نوشته شده توسط : Ghasem
دوستان عزیز به این وبلاگ سر بزنید
چهارشنبه 1392/05/23 10:07 ب.ظ
سلام دوستان عزیزم
خواهشا به این وبلاگ هم سر بزنید،منتظر کامنتاتون هستیم.
ممنون
نوشته شده توسط : Ghasem
تاثیر موسیقی
چهارشنبه 1392/04/5 11:43 ق.ظ
فریدون مشیری
چهارشنبه 1392/03/22 08:17 ب.ظ
کوچه بی تو مهتاب شبی باز
از آن کوچه گذشتم. همه تن چشم شدم،خیره
به دنبال تو گشتم . شوق دیدار تو لبریز
شد از جام وجودم. شدم آن عاشق دیوانه
که بودم. در نهان خانه ی
جانم،گل یاد تو درخشید، باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید. یاد م آمد که شبی
باهم از آن کوچه گذشتیم، پر گشودیم و در آن
خلوت دل خواسته گشتیم، ساعتی بر لب آن جوی
نشستیم. تو،همه راز جهان
ریخته در چشم سیاهت، من ،همه محو تماشای
نگاهت. آسمان صاف وشب آرام، بخت ،خندان و ،زمان
رام. خوشه ی ماه فرو
ریخته در آب، شاخه ها دست برآورده
به مهتاب. شب و صحرا و گل و
سنگ، همه ،دل داده به
آواز شباهنگ. یادم آید،تو به من
گفتی:«از این عشق حذر کن!»
...
روحش شاد و یادش گرامی
نوشته شده توسط : Ghasem
کد آهنگ پیشواز مجید خراطها(ایرانسل)
دوشنبه 1392/02/30 10:55 ق.ظ
برای دریافت کد آهنگ های پیشواز ایرانسل مجید به ادامه مطالب بروید.
نوشته شده توسط : Ghasem
برای عشق...
دوشنبه 1391/05/23 03:12 ب.ظ
نوشته شده توسط : Ghasem
باور کنین دیگه عشقی وجود نداره چون...
دوشنبه 1391/04/12 02:40 ب.ظ
خوندنیه بخونید
افشین آذری هم با این حرفاش که تو یکی
از آهنگاش میزنه حرفای منو تائید میکنه
حتما بخونیین
ای خدا خبر نداری،عاشقا دارن میسوزن
هرکی تا یکی رو میخواد،لباشو به هم میدوزن
ای خداخبرنداری،عاشقا،تنهای تنها،قطره قطره اشک خون میریزن
قربونت برم خدایا،عاشقا دارن میسوزن
هرکی تا یی رو میخواد،لباشو به هم میدوزن
ای خدا خبر نداری،عاشقا تنهای تنها،قطره قطره اشک خون میریزن
خدا دلگیر نشو ازمن،ته نامردیه دنیات
فقط اینو ازت میخوام،خلاصم کن از این دنیات
خدا دلگیر نشو ازمن ته نامردیه دنیات
بیا حرفامو باور ن،دیگه خستم از این دنیات
ای خدا کی از تو خواسته،منو به دنیا بیاری؟
نمیشد با یه بهونه،من یکی رو جا بذاری؟
دیگه رفته،دیگه من چیزی نمیخوام،نمیخوام تو این دنیا بمونم...
نوشته شده توسط : Ghasem
سخنانی زیبا از بزرگان
پنجشنبه 1391/01/24 10:53 ق.ظ
عشق فقط نمیتونه رابطه دو نفره باشه
عشق از دیدگاه بزرگان
اشو:
عشق بزرگترین هدیه خداست،غذای روح است و آغازگر همه چیزهای
باشکوه،هنر آنرا بیاموز.
اشو:
عشق مسیر زندگی است،گشاده نظری است،حساسیت پذیری
است،شهامت عمل کردن بدون نتیجه گیریست.
سوزان جفر:
زندگی اسم نیست،درواقع زیستن است.عشق نیست،عشق ورزیدن
است.رابطه نیست،ربط یافتن است.آواز نیست،آوازخواندن است.رقص
نیست،رقصیدن است.
اندرومتیوس:
عشق احساسی سطحی و زودگذرنیست،قدرت و تعهد است.
عشق،شهامت است.عشق احترام قائل بودن برای خود و دیگران
است.عشق جستجوی خوبی های مردم است.
چارلی چاپلین:
با پول میشود خانه خرید ولی آشیانه نه،رختخواب خرید ولی خواب نه،
ساعت خرید ولی زمان نه،مقام خرید ولی احترام نه،کتاب خرید ولی
دانش نه،داروخرید ولی سلامتی نه،خانه خرید ولی زندگی نه،و بالاخره
می توان قلب خرید ولی عشق نه.
محبت و دوستی ازدیدگاه بزرگان
براون:
هرگز فرصت گفتن "دوستت دارم" را ازدست مده.
امت فاکس:
اگر میتوانستید به اندازه کافی دوست بدارید مقتدرترین شخص جهان
میشدید.
آنتونیا پورشیا:
دلی که پر ازمحبت باشد برای هر چیز جا دارد و اگرخالی باشد برای
برای هیچ چیز جا ندارد.
برای دیدن سخنان زیبای دیگر به ادامه مطلب بروید.
به عشق بزرگان نظر بدین
نوشته شده توسط : Ghasem
عکس هایی از "آنجلینا جولی"
سه شنبه 1391/01/15 12:33 ب.ظ
آنجلینا جولی چهره محبوب
برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بیایید
نظر یادتون نره
نوشته شده توسط : Ghasem
سخنان زیبا
چهارشنبه 1391/01/9 03:32 ب.ظ
چندتا سخن كوتاه و زیبا
حتما بخونید قول میدم لذت ببرید
كوروش
روزی دختری نزد كوروش كبیر رفت وبه او گفت:"من عاشق تو هستم"
كوروش گفت:برادر من بسیار زیباست و لیاقت تو برادرم هست والان پشت سر تو ایستاده است
دختر برگشت و پشت سرش را نگاه كرد و دید كسی نیست
كوروش گفت:"اگر واقعا عاشقم بودی بر نمی گشتی"
برگ نقاشی
معلم بخاطر سفید بودن برگ نقاشی ام تنبیهم كرد و همه به من میخندیدند...
اما من خدایی را كشیده بودم كه "همه"میگفتند دیدنی نیست.
باران
گاهی باران همه دغدغه اش باغچه نیست گاهی ازشدت تنها شدنش می بارد
مرد زندانی
مرد زندانی میخندید.......!!!!
شاید به زندانی بودن خویش
شاید هم به آزاد بودن ما
راستی،زندان كدام سوی میله هاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فداكاری بی منت
رفاقت ایستادن زیر باران وباهم خیس شدن نیست!
رفاقت آن است كه برای یكی چتر شوی و دیگری "هیچ وقت" نداند كه چرا خیس نشد!
قحطی عشق
قحطی عشق می آید نه هفت سال!
هفتصد سال!!
در سیلوی قلبم ذخیره وپنهانت میكنم،بگو كنعانیان منتظر نباشند تقسیم شدنی نیستی
حتی اگر یعقوب بیاید.......
خیانت
وقتی سگها در بیابان از گرگها رشوه می گیرند
و مترسكها در مزارع با كلاغ ها تبانی میكنند
.
.
.
.
از وفاداری آدم ها چه انتظاریست؟
دلقك
روزی مردی نزد روانپزشكی رفت و از غم بزرگی كه در دل داشت برای دكتر تعریف كرد
دكتر توصیه كرد به فلان سیرك برو آنجا دلقكی هست آنقدر تورا میخنداند كه غمت از یاد خواهی برد
مرد لبخند تلخی زد و گفت:"من همان دقلكم"!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ازهر كدوم كه بیشتر خوشتون اومد بیایید تو نظرات عنوانشو بنویسید
عاشقتونم نظر بدین
نوشته شده توسط : Ghasem
قسمتی از مناجات نامه خواجه عبدا...انصاری با كمی تغییر وتحول
شنبه 1391/01/5 02:11 ب.ظ
من فامیلیم زكیه بخاطر كلمه زكی تعجب نكنین بخاطر تنوعه امیدوارم خوشتون بیاد
الهی!اگربهشت چون چشم و چراغ بی دیدارزكی درد و داغ است
الهی!اگربرسر خاك من گیاهی روید ازهر برگی بوی وفای زكی زند
یارب دل پاك و جان آگاهم ده آه شب وگریه ی سحرگاهم ده
درراه خود اول ز خودم بیخود كن بیخود چو شدم ز خودبخود راهم ده
الهِی!یادتو درمیان دل و زبان است و مهر زكی میان سر وجان
مست توام از جرعه و جام آزادم مرغ توام از دانه و دام آزادم
مقصود من از كعبه و بتخانه تویی تو ورنه من ازاین هردومقام آزادم
الهی!ای سزای كرم،ای نوازنده ی عالم،نه با یاد تو اندوه است و نه با یاد زكی غم
روزمحشر عاشقان را باقیامت كارنیست كار عاشق جز تماشای وصال یار نیست
ازسر كویش اگر سوی بهشتم می برند پای ننهم كه درآنجا وعده ی دیدارنیست
الهی!نفسی ده كه حلقه بندگی نوگوش كند وجانی ده كه زهر حكمت زكی نوش كند
الهی!در سرآب دارم،در دل آتش،در باطن خواهش،در دریایی نشستم كه آنرا كران نیست،بجان زكی دردیست كه آنرا درمان نیست
الهی!زكی برچیزی آید كه وصف آن بر زبان نیست
الهی!مرا دل ازبحر زكی دركار است وگرنه مرا بادل چه كار است،آخر چراغ مرده را چه مقدار است
الهی!اگر كاسنی تلخ است ازبوستان است و اگر زكی مجرم است ازدوستان است
الهی!زكی را ازسه آفت نگاه دار:از وساوس شیطانی و خواهشهای نفسانی و غرور نادانی
نوشته شده توسط : Ghasem
مرگ عشق
جمعه 1391/01/4 03:09 ب.ظ
عشق ، ترس ، مرگ
درددرسینه پنهان كرده ام دراین قفس
در قفس مهمان من باش ای نفس
همچو عشقم در كنار من بمان
گر روی دیوانه می باشم نفس
این تن بی ارزشم ، بی ارزش است
جان ندارد بی تو این تن ای نفس
خانه ی خود را رها كردی كه چه؟
خانه تاریك است بی تو ای نفس
تو كه تصمیمت گرفتی پس برو
من دگر خستم از این تن ای نفس
در كنار كوله بارت جای هست ؟
قصد مهمان بودنت دارم نفس
آری ای جان در كنار من بیا
آمدم به به! چه جایی ای نفس
این رهی كه می رویم آخر كجاست؟
قول برگشتن به من ده ای نفس
جان من قولی به تو نتوان دهم
پس مرا كشتی،درست است ای نفس؟
اسم این ره راكه میریم هست مرگ
پس بگو عشقم كجا رفته نفس؟
عشق را در این سفر تابی نماند
پس دروغین بود عشقم ای نفس؟
آری ای جان عشق رامفهوم نیست
پس مرا بسپر به مرگم ای نفس
این نوشته خودم بود امیدوارم خوشتون بیاد بنظر من كسی كه عاشق میشه باید عشقش به حدی قوی و ریشه دار باشه كه حتی با مرگ هم ازبین نره ولی بنظرم عشقای الان وقتی بوی مرگ رو حس میكنن دغ مرگ میشن
فداتون بشم نظر یادتون نره
نوشته شده توسط : Ghasem