چایـــت را بنــــوش
نگــران فردا نبـــاش
از گندمزار مـــن و تـــو مشتی کاه می ماند بــرای بــادها
نیما یوشیج
طبقه بندی: شعر،
کسانی را که دوســـت داری ، همیـــشه کنار خود داشته باش ؛
و بگو چقدر به آن ها علاقه و نیاز داری
مراقبشان باش
"گابریل گارسیا مارکز"
طبقه بندی: سخنان بزرگان،
برچسب ها: فردا، دوست داشتن، عشق، زندگی،
شادمانی آن زمان رخ می دهد
که آنچه فکر می کنی با آنچه بر زبان می آوری
و
آنچه انجام می دهی در هماهنگی باشد.
مهاتما گاندی
طبقه بندی: سخنان بزرگان،
برچسب ها: مهاتما گاندی، شادمانی، فکر، زبان،
ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠـــﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺧﻮﺩ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﻭﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨــﺪﻩ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔــﺮﯾﻪ
ﮔﺎﻩ ﺧﺸــﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺷـﺮ ﺷﺮﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘــﺮﻣﺮﮒ
ﺑﻪ ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻥ ﻗﻮﺱ ﻭ ﻗﺰﺡ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭد
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﻮﯾﯽ
ﯾﮏ ﺳﺮﺍﻏﺎﺯﻗﺸــﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭد
زندگـــــی کن…
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳﺖ
ﻗﺼﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺎ
ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯﺩﻓﺘﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﺯﺑﻘﺎﺳﺖ
ﺩﻝ ﺍﮔــــﺮﻣﯽﺷﮑﻨﺪ
ﮔﻞ ﺍﮔـــﺮﻣﯽﻣﯿﺮﺩ
ﻭ ﺍﮔﺮﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ
ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ
ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺑﻪ ﻫمـﯿـــﻦ ﺯﯾﺒـــﺎﯾﯽ…
ﺑﻪ ﻫﻤﯿـــﻦ ﮐﻮﺗـــﺎﻫﯽ....
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: زندگی، عشق، گل، خنده، محبت،
خــــــــــدایا تو را عاشـــق دیــدم و غریبـــانه عاشــقت شــدم
تو را بخشنـــده پنداشتـــم و گنه کار شـــدم
تو را وفادار دیـــدم و بی وفایی نمـــودم ولی هر کـــجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گـــرم دیدم و در ســردترین لحظات به سراغت آمدم
امـــــا…
تو مــرا چه دیدی که همــچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟؟؟
طبقه بندی: خدایا،
برچسب ها: پروردگار، خدایا، عشق، بنده،
خیالِ مـــن گنجشــک کوچکی ست که
به حیاط نگاهت عادت دارد
به طمـــع دانه های محبتی که
هــر روز می پاشی
طبقه بندی: جملات زیبا،
برچسب ها: جملات زیبا، خیال، محبت، گنجشک،
گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی
کو رفیق رازداری ! کو دل پرطاقتی ؟
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی
تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
غنچهای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟
گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره ماند
دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی
روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت
کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی
بس که دامان بهاران گلبهگل پژمرده شد
باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی
من کجا و جرأت بوسیدن لبهای تو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی
فاضل نظری
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شعر، فاضل نظری، درد دل، هم صحبت،
در اتاقی که به انـدازه ی یـک تنهاییست
دل مـن
که به انـدازه ی یک عشقست
به بهانه های ساده
ی خـوشبـختی خــود می نگرد
به زوال زیبــای گــل ها در گلدان
بـه نهـالی کـه تـو در باغـچه ی خـانـه مـان کاشتـه ای
و به آواز قنـاری ها
که به انـدازه ی یـک پنـجره می خــوانند
فروغ
فـرخزاد
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: فروغ فرخزاد، شعر، گلدان، عشق، زیبا،
مــــــی خواهم
طوری لبخند بزنم که گویی هیــــــچ چیز اشتباه نیست
چنان صحبت کنم انگـــار ... همــــه چیز عالیست
آن چنان عمل کنم که رؤیایـــــی است تمام اش
و وانمود کنم … هیـــــچ چیـــزی آزرده ام نمی کند
طبقه بندی: جملات زیبا،
برچسب ها: لبخند، جملات زیبا، زندگی، رویا، صحبت،
برادران یوسف وقتـــی می خواستند یوسف را به چاه بیفکنند
یوسف لبخنـــدی زد
یهــودا پرسید : چـــرا میخندی ؟ اینجا که جای خنـــده نیست !
یوسف گــفت :
روزی در فکر بودم چگونه کسی می تواند به من اظهار دشمنی کند
با اینکه برادران نیرومندی دارم !
اینک خــداوند هــمین برادران را بر من مســلط کرد تا بدانم که
" نــــباید به هـــــیچ بــــنده ای تکـــیه کرد "
طبقه بندی: خدایا،
برچسب ها: یوسف پیامبر، یهودا، خداوند، خندیدن، دشمن، فکر،
حـــرف هایی هست
بدجـــور دل می شکنند
بدجـــور دل می سوزانند
بدجـــور خراب می کنند
حـــرف هایی از نزدیک ترین کسانت
از عـــزیـــزتـــرین کسانت
گاهــــی دلـــت می خواهد
نـــزدیک ترین آنقدر عــــزیز نبود
یا اگــــــر بود
کمی بیشـــتر حواســـش
به تاثیرحـــــرف هایش بود
طبقه بندی: جملات زیبا،
برچسب ها: دل، حرف هایی، عزیزانت، دل شکستند،
هیـــچ وقت شعار نـــداده ام که به زور باید لبــــخنـد زد
بعضی وقت ها باید تا نهایت آرامـــش گــــریست
آنگاه است که تبســـمی میهمان لبانــت می شــود
که
زیباتــــر از رنگــین کمان بعد از بـــاران اســت
طبقه بندی: جملات زیبا،
برچسب ها: باران، جملات زیبا، رنگین کمان، لبخند، تبسم، زیبا، آرامش،
پـــروردگارا
کمکم کن هـــرگز فراموشـــت نکنم که آرامــــش دل تنـــها با یـاد تو میــسر است
خـــــدایا
گاهی حجـــم دنیای درونم از وجودت تهی می شود آن وقت من می مانم و تنهایی و ترس هایم
درها دیوار می شوندامیــدهایم یک آرزوی دور از دســترس می شوند
خـــدای مهربانــم
روزنه قلبـــم را برویــت باز کن چون تنــها نور وجـــود تو است که دلم را روشــن نگاه می دارد
طبقه بندی: خدایا،
برچسب ها: پروردگار، آرامش، خدایا، دنیا، قلبم، خدای مهربان،
خـــــــــداوندا
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر و گناه است ببخشایم
آنجا که تفرقه و جــدایی است پیوند بزنم
آنجا که خطاست , راستی را هـــدیه کنم
آنجا که شک است ایمــــان بدهم
آنجا که نومید است , امیـــد شوم
آنجا که ظلمت است, چراغی برافروزم
آنجا
که غـــم است شـــادی به
پا کنم
طبقه بندی: خدایا،
برچسب ها: خداوند، عشق، نفرت، مهربانی، ظلم، شادی، گناه،
به زنـــدگی فــــکر کــــن ولــــــی بـــرای زنـــدگی غصــه نخور
دیــدن ؛ حقیقـــت اســـت ولی درســت دیدن فضــــیلت
ادب خــــرجی نــدارد ولــی همـــــه چیز را می خــرد
زندگی معلم بی رحمــیست که اول امتحان می کـــند بــعد درس می دهد
بـــا شـــــروع هر صبح فـــــکر کــــن تــازه بـه دنیا آمـدی
پس مهـــربان باش و دوســـت
بدار شاید که فــردایی نباشد
و شـــاید فـــــردایی بـــــاشــــد! امــــا
عـــــزیــزی نباشد
طبقه بندی: جملات زیبا،
برچسب ها: جملات زیبا، زندگی، محبت، ادب، فضیلت، معلم، غصه،
بیـــادتــان مـــی آورم
تا همیشـــه بدانیــد که زیباتــرین منـــش آدمی
محــبت اوســـت
پس محـــبت کـــنید چــه بــه دوســت ، چــه بــه دشـــمن
که محـــبت دوســـت را بـــــزرگ می کـــند و دشـــمن را دوســـت
کــوروش کــبیر
طبقه بندی: سخنان بزرگان،
برچسب ها: سخنان بزرگان، محبت، ادب، کوروش کبیر، دشمن، دوست، بیادتان می آورم،
چه زیباســـت بر ســپید و ســیاه روزگـــار لبخند زدن حتـــی اگر پرهایت بسته باشد
حتـــی اگر بخاطر ناگفته ها ساز حنجره ات کوک نباشد
حتـــی اگر در لحظه هایت تلنبار نگـــرانی باشد
حتـــی اگر پیچک خاطرات در هزار توی دالان اندیشه ات پیچیده باشد.
به آسمــان بنگر ٬قطره قطره لبـــخند حمایت می بارد٬
فاصله ی ما تا خدا فقط به اندازه ی باور یک لبخــند اســت
طبقه بندی: جملات زیبا، خدایا،
برچسب ها: جملات زیبا، خدا، زیبا، روزگار، لبخند، اندیشه، آسمان،
از دست دادن هر انســانی که دوستــش می داشــتم آزاردهــنده بود
گرچه اکنون متقاعـــد شــده ام که هیچ کس کسی را از دست نمی دهد
زیرا هیچ کس مالک کسی نیست
این تجربه واقعی آزادی اس
داشتن مهمترین چیزهــای عالــم بی آن که صاحبشــان باشی
پائولو کوئیلو
طبقه بندی: سخنان بزرگان،
برچسب ها: دوست داشتن، سخنان بزرگان، پائولو کوئیلو،
همـــیشه سکـــوت
نشانه تایید حــــرفِ طرفِ مقابل نیســت
گاهی نشانه قطـــع امیـــد
از سطح شعــــــور اوست
میشل فوکالت
طبقه بندی: سخنان بزرگان،
برچسب ها: سخنان بزرگان، سکوت، شعور، حرف، امید،
بدیهــای مــن به خاطـــر بـــدی كــردن نیســـت
به خاطر احســـاس شــدید خوبـــیهای بیحاصـــل است
میخواهم به اعمــاق زمیــن برســم
عشــق من آنجاســـت
در آنجایی كه دانهها ســـبز میشوند و
ریشهها بههم میرسنــد و آفـــرینش
در میان پوســیدگی خود را ادامه میدهــد.
گویی بدن من یك شكل موقتی و زودگذر آن است
میخواهم به اصلش برسم
میخواهم قلبــــم را مثل یك میوهی رسیده به همهی شاخههای درختان آویزان كنم
فروغ فرخزاد
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: فروغ فرخزاد، نامه ای به ابراهیم گلستان، شعر، خوبی، بدی ها، عشق، زمین،
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یك ماشین تصادف كرد و آسیب دید.
عابرانی كه رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان كردند. سپس به او گفتند:
"باید ازشما عكس برداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شكستگی ندیده باشد.
پیرمرد غمگین شد ،
گفت عجله دارد و نیازی به عكسبرداری نیست
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند. زنم در خانه سالمندان است.
هر صبح آنجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود
پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر میدهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم
. او آلزایمر دارد. چیزی
را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمیشناسد!
پرستار با حیرت گفت: وقتی كه نمیداند شما چه كسی هستید،
چرا هر روز صبح
برای صرف صبحانه پیش او میروید؟
پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت:
انــدوه که از حد بگذرد
جایش را می دهـــد
به یک بی اعـــتنایی مزمن
دیگر مهــم نیست
بودن یا نبـــودن
دوســـت داشتــن یا نداشــتن
دیگر حســی ترا به احســاس کردن
نمی کشــاند!
در آن لحــظه
فقــط در سکـــوت غــرق می شوی
و فقط نــــگاه می کنـــی
نــــگاه
سیمین بهبهانی
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شعر، سیمین بهبهانی، اندوه، بی اعتنایی، سکوت، دوست داشتن، نگاه،
حال آدم که دســــــت خــودش نیســـت
عکســـی می بیند
تـــرانه ای می شنود
خطــی می خواند
اصــلا هیچــی هم نشده
یکهو دلـــش ریــش می شود
حالا بیا وُ درستــش کن
آدمِ دلگیـــر
منطق سرش نمی شــود
برای آن ها که رفته انــد
آن ها که نیســتند ، می گــــرید
دلــتنگ می شــود
حتــی برای آنها که هنوز نیامــده اند.
دل که بلــرزد
دیگــر هیچ چیز سرِ جای درستــش نیست
این وقـت ها
انگار کنار خیــابانی پر تردد ایستاده ای
تا مجال عــبور پیدا کنی
هم صــبوری می خواهد هم آرامــش
که هیچــکدام نیست
آدم تصــادف می کــند،
با یک اتوبوس خاطـــره های مست...
شهریار بهروز
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شعر، شهریار بهروز، خاطره، دلگیر، دلتنگ، عکس، ترانه،
.: Weblog Themes By Pichak :.