plz dont forget comment
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:جمعه 22 دی 1391-12:16 ب.ظ
سلام خوش اومدین
نظر یادتون نره
نظرات()
پیامک ایران
لطفا در نظر سنجی شرکت کنید
ساخت apple id با قیمت بسیار پایین
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:دوشنبه 25 آذر 1392-07:39 ب.ظ
سلام امروز میخوام براتون اپل آیدی با قیمت فقط و فقط 2000 تومن(دو هزار تومن) بسازم
اگه خواستین با شماره زیر تماس بگیرین و سفارشتون رو بدید و تا 2 ساعت بعد اپل آیدیتون رو تحویل بگیرین
راستی من اپل آیدی رو 2000 تومن میسازم ولی تو بعضی از سایتها 10000 تومن(ده هزار تومن) هس
تلفن تماس:
09190531044
برچسب ها:
اپل آیدی
شنقل
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:شنبه 1 تیر 1392-11:37 ب.ظ
شنقل ماه رمضون میره خونه دوستش می خوابه
دوستش بهش میگه سحر صدات کنم؟
شنقل می گه نه همون شنقل صدام کنی بهتره!
پری
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392-09:43 ب.ظ
یكی بود یكی نبود
زیر گنبد كبود
لخت و عور تنگ غروب
سه پری نشسته بود
زار زار گریه میكردن پریا
مثل ابرای بهار گریه میكردن پریا
پریای نازنین
جه تونه زار میزنین
نمی گین كه برف میاد
نمی ترسین پریا
پریا گشنه تونه
پریا تشنه تونه
پریا خسته شدین
مرغ پر بسته شدین
دنیای ما قصه نبود
پیغوم سربسته نبود
دنیای ما عیونه
هر كی بخواد بدونه
دنیای ما مار داره
بیابوناش خار داره
هر كی باهاش كار داره
دلش خبردار داره
دنیای ما بزرگه
پر از شغال و گرگه
ترک
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:سه شنبه 24 اردیبهشت 1392-01:49 ب.ظ
خانومه تو تاکسی داشته از گرونی میگفت که :
رون و سینه چقدر گرون شده !
یه مسافر ترک میگه :
خانوم لاپا رو بگو که چقدر گیـران شودی !
خانومه با عصبانیت میگه : خفه شو بی‌ادب :|
ترکه میگه : خانوم... لاپا ، عدس ، نوخود گیران نشد؟
برای هر کلیک 2 دلار
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392-01:42 ب.ظ
سلام امروز 2013/04/24 میخوام براتون یه سایتیرو معرفی کنم که برای هر کلیکی که از طرف شما زده میشه 2 دلار به حسابتون واریز میشه
منم اولش فک کردم سر کاریه ولی 300 دلاررو که تو حساب paypal خودم دیدم شوکه شدم
خواستم اگه کسی احتیاج داره این پستمو ببینه به ارزوهاش برسه
راستی نظر یادت نره هااااااااااااااااااا
شیطوووووووووووووون
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392-12:26 ب.ظ
خداییش اگه این پیشت بود چیکار میکردی؟؟؟؟
صداقت زیباست............
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:دوشنبه 26 فروردین 1392-05:51 ب.ظ
به چه می اندیشی؟ و چه می اندیشی؟
که چرا آمده ایم؟ یا چرا باید رفت؟
و من امروز به تلخی دیدم،
ساده دل بود دل ما که گمان داشت صداقت زیباست
شاید........
نویسنده :احساس شکسته
تاریخ:جمعه 23 فروردین 1392-11:36 ق.ظ
هیچوقت پل های پشت سرتان راخراب نکنید!!!!شایددرجلوبن بستی درانتظارشماست....
بهم قول ندید..........
نویسنده :احساس شکسته
تاریخ:جمعه 23 فروردین 1392-11:30 ق.ظ
پادشاهی دریک شب زمستانی درکاخ به یکی ازنگهبانان برخورد..گفت:سردت نیست؟گفت قربان عادت دارم ..پادشاه گفت میگویم برایت لباس گرم بیاورند..پادشاه رفت ویادش رفت بگه..صبح جنازه نگهبان راپیداکردند که روی دیوارنوشته بود...من به سرماعادت کرده بودم..وعده ی لباس گرمت مراازپای دراورد
خدا!!!
نویسنده :احساس شکسته
تاریخ:جمعه 23 فروردین 1392-11:29 ق.ظ
خدایابه قولت وفانکردی
گفتی حق انتخاب دارم
بس چراانتخابم درکناردیگریست؟
ارام باش رفیق!
نویسنده :احساس شکسته
تاریخ:جمعه 23 فروردین 1392-11:26 ق.ظ
ارام باش رفیق!
هیچ گرسنه ای نمیماند..
شک ندارم همین روزها همه سیرمیشوند:
..اززندگی..
پشه
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:جمعه 23 فروردین 1392-10:59 ق.ظ
دیشب یه پشه نیشم زد. پاشدم دنبالش کردم .
اومدم بکشمش ! یهوگفت : بابا !!
راست میگفت : من باباش بودم !
آخه خون من تو رگهاش بود !
تا صبح تو بغل هم گریه کردیم !
( برگی از رمان بنده خدا ! )
داستان یه پیرمرد و راننده تاکسی
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:پنجشنبه 22 فروردین 1392-02:30 ب.ظ
طبق معمول توی تاکسی نشسته بودم، دو تا آقای تقریباً مسن هم عقب نشسته بودن.
نزدیک پیاده شدن شون یکی به اون یکی گفت : به خدا اگه بزارم دست تو جیبت کنی! من کرایه رو حساب میکنم…
بعد از راننده پرسید : ببخشید چقدر شد ؟
راننده: هزار تومن !
یارو برگشت به راننده گفت: آدمــــــی ؟؟!!
راننده گفت : جـــان ؟
مرد : گفتم آدمی یا …؟
راننده گفت : حرف دهنتو بفهم درست صحبت کن!
یارو دوباره گفت: نه.. آدمی؟؟!
راننده هم با عصبانیت ترمز کرد برگشت عقب گفت : نــــــــه … فقط تو آدمی!
یارو گفت : یعنی چی؟ من میگم آدمی هزار تومن؛یا دوتاییمون باهم هزار تومن ؟
خودتون تصور کنید راننده بیچاره چه حالی شد !
داستان زنگ زدن اشتباه(طنز)
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:پنجشنبه 22 فروردین 1392-02:12 ب.ظ
صدای زنگ تلفن
دختر کوچولو گوشی رو بر میداره
-سلام . کیه؟
-سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!
- نمیشه!...
- چرا؟
- چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!...سکوت...
- بابایی ما که عمو حسن نداریم!
- چرا داریم. الآن پهلو مامانه.
- ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به درو بگو بابا اومده خونه!
- چشم بابا!......چند دقیقه بعد...
- بابا جون گفتم.
- خوب چی شد؟
- هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره دیگه؟!
- خوب عمو حسن چی؟
- عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پری روز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همونطور خوابیده!
- استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ******* نیست؟
- نه!
-- ببخشید مثل اینکه اشتباه گرفتم!!!!!
میخوای دلارها به سرت مثه باران ببارن؟
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:چهارشنبه 21 فروردین 1392-05:15 ب.ظ
میخوای دلارها به سرت مثل ابشار بریزه ؟
پس بیا تا 10000 دلار کار کن که به پول الان میشه (40میلیون تومن)
برو به سایتش و عضو شو و شروع کن
برچسب ها:
میخوای دلارها به سرت مثه باران ببارن؟
غربت
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:سه شنبه 20 فروردین 1392-08:47 ب.ظ
چو بغضی کهنه در غربت اسیرم
چو آهی کز صدای خفته سیرم
من اینجا مانده ام تنها خدایا
همین روزاس که در غربت بمیرم
ببین اینجا پرنده رو زمینه
یه عمره خواب ِ پرواز و می بینه
در اینجا پشت ِ هر آهوی معصوم
ببین گرگی نشسته در کمینه!!
در اینجا باید از خوبان جدا بود
مث ِ شبنم غریوی بی صدا بود !!
در اینجا زندگی تلخه خدایا
چقد سخته غریبی آشنا بود !!
در اینجا قلب صاف و صادقی نیست
میان گریه هاشان هق هقی نیست !
در این دنیای تلخ بی مروت
دریغا ای دریغا ، عاشقی نیست
نظرت چیه؟(خودمم)
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:دوشنبه 19 فروردین 1392-05:45 ب.ظ
راستی من فقط بخاطر فتوشاپ میگم چطوره بخاطر قیافم نمیگم نظر بدین
بعضی از پسرا
نویسنده :mazgamet khan
تاریخ:شنبه 17 فروردین 1392-10:19 ب.ظ
بعضی از پسرارو که میبینم دلم میخواد بهشون بگم:
خوشگل خانوم کدوم ارایشگاه میری ؟!!!
شما اقا پسری که ابروهاتو ور میداری که خوشگل بشی , فقط با یه ابرو ورداشتن که خوشگل نمیشی , باید رژ لب بزنی,دامنم بپوشی که ناز بشی !
برچسب ها:
بعضی از پسرا
