برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  32400744196336986483.jpg
مشاهده: 8
حجم:  4.5 کیلو بایت



در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم

شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.

کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...

با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.

رخشان بنی اعتماد ....
یه روز یه ترکه… نه! یه روز یه رشتیه… نه! یه روز یه لره… نه! یه روز…

اصلا ولش کن! بذار از اول میگم!

یه روز یه ترکه اسمش ستار خان بود، یا نمیدونم شایدم باقرخان؛ خیلی شجاع و

باهوش بود. یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی بر اومد. جونش رو کف دستش گذاشت و

سرباز راه مشروطیت و آزادی شد. فداکاری کرد؛ برای امروز من؛

برای امروز تو؛ برای همه ما، برای ایران. برای این که حالا ما بتونیم تو این مملکت،

آزاد زندگی کنیم…

یه روز یه رشتیه اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.

نترس و با غیرت بود و جلوی ارتش شوروی و بیگانه وایستاد تا نتونن خاک کشورش رو

اشغال کنن. مردم شهر و استانش رو با تعصبشون علیه حمله کنندگان به خاک ایران

جمع کرد و جلوی قدرت مطلقه ایستاد و برای مهار کردنش تلاش کرد؛ برای این که

کسی نتونه توی این مملکت ادعای خدایی کنه. اونقدر جنگید تا خونش رو

فدای ما کرد؛ فدای میهنش؛ فدای ایران…
یه روز یه قزوینیه...


به نام علامه دهخدا ؛


از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد

یه روز یه جنوبیه اسمش علی هاشمی بود؛ سردار هور؛ جونش رو فدای آرمانهاش کرد،

فدای سرزمینش، فدای ایران من و تو…

یه روز یه فارسه اسمش کوروش بود. ۲۵۰۰سال قبل، وقتی که همه دنیا و کشورایی

که الان ادعای بزرگی دارن یا فرهنگ نداشتن یا اصلا کشف نشده بودن،

منشور حقوق بشر رو نوشت و توی وصیت نامه اش سفارش کرد که بدنش رو

بدون مومیایی و چیزی توی خاک ایران دفن کنن تا ذرات بدنش خاک ایران رو تشکیل بدن؛

ایران امروز من و تو…

یه روز یه لره اسمش آریوبرزن بود. وقتی که اسکندر و متجاوزین به کشور ایران

حمله کرده بودن با سپاه کم تعدادش جلوی ارتش بزرگ مقدونی واستاد و وقتی

همه سربازاش کشته شدن، با تعصب بالا جلوی دشمن واستاد تا تکه تکه شد،

برای اینکه از خاک ایرانش دفاع کنه، از ایرانی که من و تو به گذشته اش میبالیم…

یه روز ما همه با هم بودیم… ترکه و رشتیه و لره و اصفهانیه و فارسه و آبادانیه و…

ما با هم دوست بودیم و متحد. تا این که یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردن

و قفل دوستی ما رو شکستن.

حالا دیگه یه ترکه ست… یه رشتیه ست… یه لره ست… یه اصفهانیه ست…

یه آبادانیه ست… یه…

حالا دیگه ما برای هم جک می سازیم… به همدیگه میخندیم و

همدیگه رو با هم دشمن میکنیم… ما اینجوری شادیم…

خیلی داره بهمون خوش میگذره، نه؟! خوش میگذره؟! پس یه روز یه…