بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)

اولاً خوشامد عرض میكنیم؛ ثانیاً تبریك عرض میكنیم این عید سعید را. و با حضور شما و نفسهاى گرم شما و برنامه‌هاى خوبى كه اجرا كردید، روز ما را عید كردید؛ امیدواریم ان‌شاءالله دلهاى شما همیشه شاد، همیشه متذكّر، همیشه در حال سِیر به مقامات عالى‌تر باشد.
یك جمله درباره‌ى امام بزرگوار و عالِم آل محمّد حضرت علىّ‌بن‌موسى‌الرّضا (علیه آلاف التّحیّة و الثّناء) عرض بكنیم. مقامات معنوى و روحانیّت این وجودات مقدّسه، حقیقتاً از درك عقلانى ما هم بیشتر است، چه برسد به توصیف زبانىِ ما؛ لكن در مقابل چشم ما و چشم تاریخ، زندگى این بزرگواران یك درس عملى و جاودان و غیرقابل انكار است. اگر ما در مواردى به زندگى ائمّه (علیهم‌السّلام) میپردازیم، سیاستهاى آنها را، تدبیرهاى آنها را، شرح حال آنها را مورد تكیه قرار میدهیم، نه به این معنا است كه این بخش، اهمّ و اعظم بخشهاى زندگى آن بزرگواران است؛ نه، آن عالَم معنا و آن قرب الى‌الله و آن معرفت و محبّتى كه موج میزند در آن دلهاى بى‌نظیر، یك داستان دیگرى است. لكن آنچه جلوى چشم ما است، زندگى این بزرگواران است كه باید از آنها درس گرفت.
عمر مبارك امام رضا (سلام‌الله‌علیه) تقریباً پنجاه و پنج سال بوده است - یعنى از سال ۱۴۸ كه سال شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) است تا سال ۲۰۳ - تمام زندگى این بزرگوار با همه‌ى این عظمتها و عمقها و ابعاد گوناگونى كه میشود براى آن ذكر كرد و تصویر كرد، در همین مدّت عمر نسبتاً كوتاه انجام گرفته است. از این مدّت پنجاه و پنج سال، نزدیك به بیست سال - تقریباً نوزده سال - مدّت امامت این بزرگوار است؛ امّا همین مدّت كوتاه را كه ملاحظه میكنید، تأثیرى كه در واقعیّت دنیاى اسلام گذاشت و به گسترش و عمقى كه به معناى حقیقىِ اسلام و پیوستن به اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و آشنا شدن با مكتب این بزرگواران انجامید، یك داستان عجیبى است، یك دریاى عمیقى است. آن وقتى كه حضرت به امامت رسیدند، دوستان و نزدیكان و علاقه‌مندان حضرت میگفتند كه: علىّ‌بن‌موسى در این فضا چه كار میتواند انجام بدهد - این فضاى شدّت اختناقِ هارونى كه در روایت دارد كه میگفتند: وَ سَیفُ هارونَ تَقطُرُ دَما؛ خون میچكد از شمشیر هارون - این جوان در این شرایط، در ادامه‌ى جهاد امامان شیعه و در مسئولیّت عظیمى كه برعهده‌اش است، میخواهد چه بكند؟ این اولِ امامت علىّ‌بن‌موسى‌الرّضا (علیه‌السّلام) است. بعد از این نوزده سال یا بیست سال كه پایان دوران امامت و شهادت علىّ‌بن‌موسى‌الرّضا است، وقتى شما نگاه میكنید، مى‌بینید كه همان تفكّر ولایت اهل‌بیت و پیوستگى به خاندان پیغمبر آن‌چنان گسترشى در دنیاى اسلام پیدا كرده كه دستگاه ظالم و دیكتاتور بنى‌عبّاس از مواجهه‌ى با آن عاجز است؛ این را علىّ‌بن‌موسى‌الرّضا انجام داده. شنیده‌اید شما كه دعبل به مروْ، به خراسان آمد و آن اشعار معروف را در مدح امام رضا انشاء كرد و انشاد كرد؛ بعد هم جایزه‌اى گرفت؛ و حالا فرض بفرمایید چند روزى هم در مروْ و در سایر شهرهاى خراسان ماند، بعد هم راه افتاد رفت به طرف بغداد و كوفه و همان جاهایى كه میخواست برود. در میان راه دزدها به كاروانى كه دعبل در آن بود حمله كردند و غارت كردند این كاروان را. كاروانى‌ها نشسته بودند تماشا میكردند، اموالشان همه به غارت رفته بود، رئیس دزدها هم نشسته بود بالاى بلندى روى یك سنگى، او هم با تبختر تماشا میكرد این زندانى‌ها و اسراى كاروانى و این اموالى را كه گرفته بودند و جمع میكردند و مى‌بستند و ضبط میكردند. دعبل شنید كه رئیس دزدها دارد با خودش زمزمه میكند، یك شعرى را میخواند؛ گوش كرد، دید شعر خودش است. یك بیت از همان قصیده‌اى را كه فرضاً یك ماه پیش، یك ماه و نیم پیش در مرو سروده - «أرَى فَیئَهُم فى غَیرِهِم»(۲) تا آخر - رئیس دزدها در بین راه، در نزدیكى مثلاً رى و عراق، این شعر را دارد از حفظ میخواند. دعبل خوشحال شد، بلند شد گفت كه این شعرى كه میخوانى، مال كیست؟ گفت: این شعر مال دعبل خزاعى است. گفت: خب، دعبل خزاعى منم! رئیس دزدها وقتى كه دید این شخص دعبل خزاعى است، بلند شد او را در آغوش گرفت، بوسید، گفت: به بركت حضور این شخص در این كاروان، همه‌ى اموال را پس بدهید. همه‌ى اموال را پس دادند، كاروانى‌ها را احترام كردند، راه انداختند، رفتند. خب، این حادثه‌ى كوچكى است در تاریخ، امّا معناى بزرگى دارد. شعرى كه در باب علىّ‌بن‌موسى‌الرّضا در مروْ سروده میشود؛ بعد از حدود یك ماه، یك ماه و نیم - كمتر، بیشتر - در رى و عراق از زبان یك راهزن، آن هم به صورت حفظ شده، تكرار میشود. معناى این چیست؟ معنایش این است كه زمینه آن‌چنان براى ترویج اهل‌بیت و براى نام مبارك امام رضا مساعد است كه این شعر - كه آن روز شعر یكى از مؤثّرترین و نافذترین رسانه‌ها بوده - در یك مدّت كوتاهى دست به دست میچرخد تا میرسد به یك آدمى كه مثلاً یك راهزنى در وسط بیابان است. این نشان‌دهنده‌ى حركت عظیمى است كه در دوران امامت علىّ‌بن‌موسى‌الرّضا (سلام‌الله‌علیه) براى ترویج مكتب اهل‌بیت انجام گرفته؛ محبّت آنها همه‌گیر شده است؛ حضور آنها و وجود آنها در جامعه‌ى اسلامى به اعماق دلهاى مردم نفوذ پیدا كرده است. اینكه شما مى‌بینید امامزاده‌هاى بزرگوار بلند شدند، راه افتادند، آمدند اینجا، غیر از جنبه‌ى عزا و غمناك قضیّه كه شهادت اینها در بین راه است، یك جنبه‌ى مثبت و پرمعنا دارد؛ معناى این، درخواست مردم، تقاضاى مردم، زمینه‌ى پذیرش و قبول مردم نسبت به اهل‌بیت است. میدانید وقتى میگوییم «اهل‌بیت»، یعنى این مكتب، این معنا و لبّى كه اهل‌بیت از اسلام معرّفى میكردند؛ یعنى یك كار عمیقاً فرهنگى و معنوى و یك كار بزرگ اعتقادى.
این حركت امام رضا (علیه‌السّلام) است؛ تا بالاخره مأمون طىّ همان قضایایى كه شنیده‌اید و تكرار شده است و میدانید، احساس میكند كه ناچار است علىّ‌بن‌موسى‌الرّضا (علیه‌السّلام) را - كه با نیّتهاى خاصّ خودش، آن بزرگوار را از مدینه كشانده بود، آورده بود، به خود نزدیك كرده بود و قصد كشتن آن بزرگوار را هم نداشت - برخلاف آنچه تدبیر كرده بود، به شهادت برساند؛ كار قضاء الهى و اراده‌ى الهى و تدبیر الهى - كه پاره‌ى تن پیغمبر در این نقطه‌ى دوردست از مدینه مدفون بشود كه خود این یك تدبیر الهى است، یك مهندسى الهى است - به وسیله‌ى دشمنان اهل‌بیت انجام بگیرد.
كار براى اهداف بلند را این‌جورى باید انجام داد؛ نگاه به بلندمدّت را با این انگیزه‌ها، با این نیّتها، با این امیدها باید انجام داد؛ سپاه در یك چنین موضعى قرار دارد. بحث این نیست كه یك حكومت جدیدى بعد از انقلاب سر كار آمد، یك عدّه طرفدار دارد، یك عدّه مخالف دارد، یك عدّه هم طبعاً سرباز و مراقب و نیروى مسلّح دارد، این نیست مسئله؛ مسئله بالاتر از این حرفها است؛ مسئله‌ى انقلاب اسلامى - كه شما سپاه پاسداران انقلاب اسلامى هستید - مسئله‌اى فراتر از این حرفها است. حالا من اول در باب تجربه‌ى سپاه در این سالهاى متمادى یك جمله عرض بكنم، بعد بپردازم به مطلبى كه مورد نظرم است كه به شما برادران عزیز عرض بكنم.
كارنامه‌ى سپاه در این سى و چند سال، یك كارنامه‌ى درخشان است؛ این كلمه را به عنوان یك كلمه‌ى متعارف و معمول و جارى‌شونده‌ى بر زبان در خیلى جاها عرض نمیكنم، واقع قضیّه این است. كارنامه‌ى سپاه در این مدّت در واقع نمایشگر تجربه‌ى یك ملّت است؛ یعنى اعماق شخصیّت و هویّت ملّت ایران را میتوان در این كارنامه مشاهده كرد؛ چون سپاه با ایمان و عقیده وارد میدان شد. میدانِ چه؟ میدان «مجاهدت و مقاومت». باهوش‌ترین و قوى‌ترین فرماندهان نظامى را تربیت كرد؛ این كسانى كه در سنین جوانى و كمتر از سى سال، طرّاحان و به تعبیر فرنگى‌ها استراتژیست‌هاى برجسته‌ى میدان جنگ در سپاه شدند، هیچ دانشگاه نظامى ندیده بودند؛ این تربیت سپاه بود، تربیت این فضا بود كه فضاى نورانى است، تربیت این سازمان بناگذاشته شده‌ى بر مبناى ایمان و عقیده بود؛ آن شخصیّتهاى برجسته را - كه هرگز ملّت ما و تاریخ ما اسم آنها را فراموش نخواهد كرد - تربیت كرد؛ این هنر سپاه است. این در زمینه‌ى جنگ؛ علاوه‌ى بر این باتدبیرترین و قوى‌ترین و بهترین مدیران كشور را هم در زمینه‌ى غیر نظامى، باز مى‌بینیم سپاه تربیت كرده و تحویل داده؛ صادرات انسانىِ سپاه به مجموعه‌ى دستگاه‌هاى حاكمیّتى نظام جمهورى اسلامى یك فهرست طولانى و افتخارآمیز است؛ كارنامه‌ى سپاه این است.
یكى از بخشهاى مهمّ كارنامه‌ى سپاه، انقلابى زیستن و انقلابى ماندن سپاه است؛ یعنى حوادث، جریانات نتوانست این تشكیلات مستحكم و قوى‌بنیه را از مسیر اصلى و درست، به بهانه‌ى اینكه دنیا تغییر كرده، زندگى تغییر كرده، منحرف كند؛ بهانه‌هایى كه میشنوید و مى‌بینید كه مى‌آورند، براى وادادگى بهانه مى‌آورند، براى پشیمانى بهانه مى‌آورند؛ بهانه هم این است كه دنیا تغییر كرده، همه چیز عوض شده. خب، یك چیزهایى عوض نمیشود؛ از اولِ تاریخ تا امروز حُسن عدالت و عدالت‌طلبى انسان تغییر نكرده، زشتىِ ظلم تغییر نكرده، حُسن استقلال ملّى و عزّت ملّى تغییر نكرده، اینها و بسیارى از اصول دیگر كه تغییرپذیر نیست. اینكه دنیا تغییر كرده، بهانه نمیشود براى اینكه ما رفتار خودمان، هدف خودمان، آرمان خودمان را عوض كنیم؛ وقتى آرمان عوض شد، راه عوض میشود؛ وقتى هدف نهایى عوض شد، دیگر معنى ندارد كه شما در راه قبلى حركت كنید، میروید به سمت هدف جدید كه راه جدیدى است، راه دیگرى است. یكى از مهمترین نقاط قوت سپاه ایستادگى و استقرار و ثبات‌قدم در این راه نورانى است. این حالا درباره‌ى سپاه؛ البتّه در باب سپاه خیلى میشود حرف زد، خیلى حرف زده‌ایم، خیلى حرف زده‌اند، خیلى حرفهاى نزده هم هست كه حالا در این زمینه بیش از این عرض نمیكنیم.
آنچه كه مهم است این است - این را من میخواهم عرض بكنم - سپاه، پاسدار انقلاب اسلامى است؛ نمیخواهم بگویم این پاسدارى به معناى این است كه در همه‌ى عرصه‌ها - عرصه‌ى علمى، عرصه‌ى فكرى، عرصه‌ى فرهنگى، عرصه‌ى اقتصادى - سپاه باید بیاید پاسدارى كند؛ نه، منظورم این نیست؛ لكن مقصود این است كه سپاه به عنوان یك موجود زنده باید بداند كه از چه میخواهد پاسدارى كند؛ این انقلاب چیست. لزومى ندارد حتماً سپاه در عرصه‌ى سیاسى برود به پاسدارى بپردازد، امّا باید عرصه‌ى سیاسى را بشناسد. این خلط مبحثى كه بعضى میكنند باید بدقّت روشن بشود؛ نمیشود یك مجموعه‌اى به عنوان بازوى نگاهبان و پاسدار انقلاب در كشور تعریف بشود، امّا در زمینه‌ى جریانهاى گوناگون سیاسى - بعضى انحرافى، بعضى غیرانحرافى، بعضى وابسته به اینجا و آنجا - چشمِ بسته و ناآگاه و نابینا داشته باشد، این معنى ندارد؛ باید بداند كه از چه میخواهد دفاع كند. اینكه ما بیاییم چالش انقلاب را فرو بكاهیم به چالشهاى سیاسى و خطّى و جناحى و مقابله‌ى زید و عمرو با یكدیگر، این سهل‌نگرى است، مسامحه است، سهل‌انگارى است؛ چالش انقلاب اینها نیست. اینكه یك خطّ سیاسى، یك جریان سیاسى با یك جریان سیاسى دیگر دعوا دارند، یا زیدى با عمرواى اختلاف دارد، اینها چالش انقلاب نیست؛ چالش اساسى انقلاب عبارت است از اینكه انقلاب یك نظم جدیدى را براى بشریّت ارائه كرده. نمیگوییم انقلاب از اول با مخاطب قرار دادن كلّ بشر آمد؛ نه، انقلاب اسلامىِ «ایران» بود، متوجّه مسائل ایران بود، متوجّه ایجاد تغییرات بنیادى در ایران بود؛ امّا زبان این انقلاب و پیام این انقلاب پیامى بود و زبانى بود كه نمیتواند و نمیتوانست - به طبع حال - در مرزهاى ایران منحصر بماند؛ یك مفهوم جهانى، یك حقیقت جهانى، یك حقیقت بشرى به وسیله‌ى انقلاب پیام داده شد كه هر كسى در دنیا آن را بشنود احساس میكند كه به این پیام دلبسته است. آن پیام چیست؟ اگر بخواهیم آن پیام را در شكل اجتماعى و انسانى آن در یك جمله بیان بكنیم: مقابله‌ى با نظام سلطه است؛ این پیام انقلاب است. نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است؛ منطق انقلاب كه منطق اسلام است، «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون»(۳) است؛ نباید ظلم كنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود. كیست در همه‌ى صفحه‌ى بشرى و عرصه‌ى وجود انسان كه از این پیام خرسند نباشد، به این پیام دلبسته نشود؟ نه ظلم كن، نه ظلم بشو. این درست نقطه‌ى مقابل نظم حاكم بر جهان است از بعد از پیدا شدن تمدّن جدید صنعتى و شیوع ابزارهاى صنعتى و به تبع آن، شیوع فرهنگ سلطه در عالم. هر دستگاهى در دنیا كه وابسته‌ى به نظام سلطه باشد، با این پیام مخالف است. آن كسانى كه خودشان سلطه‌گرند - یعنى دولتهاى جبّار، شبكه‌هاى اقتصادى مكنده‌ى ثروتهاى ملّى، ثروتهاى ملّتها - با این پیام مخالفند، چون ظلم میكنند. دولتهاى زیردست و فرودستى كه بر ملّتهاى فقیر یا ثروتمند حكومت میكنند و تابع آن نظام سلطه‌ى جهانى هستند، خودشان اقتدارى ندارند، سلطه‌اى ندارند، امّا تابع آنها هستند، دنبال آنها راه مى‌افتند، مخالف این پیامند. فلان دولتى كه سیاستهاى نظام سلطه را، سیاستهاى فرضاً آمریكا را یا یك روزى سیاستهاى انگلیس را موبه‌مو در كشور خود اجرا میكند، این با پیام «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» به طور طبیعى مخالف است؛ كمپانى‌هاى بین‌المللى و چند ملّیّتى و تك ملّیّتى و جمع كنندگان ثروتهاى عمومى [با این‌] مخالفند؛ آن سیاستهایى كه در دنیا سه عنصرِ جنگ و فقر و فساد را گسترش میدهند، با این مخالفند. جنگهاى دنیا در این برهه‌ى اخیر، در این دو سه قرن اخیر، غالباً تحت تأثیر نفوذ نظام سلطه بوده؛ یا خودشان با كسى جنگ داشتند یا دو گروه را به جنگ هم انداختند براى اینكه سود ببرند. فقر هم كار آنها است، بسیارى از این كشورهاى فقیرى كه مردم آن در فقر زندگى میكنند و از منابع طبیعى خودشان نمیتوانند بهره‌بردارى كنند، گناه فقر آنها به گردن اینها است. اینها خیلى از كشورها را بر اثر سلطه‌ى سیاسى، از موجودى دانش خودشان هم تهى كردند. این كتاب جواهر لعل نهرو - نگاهى به تاریخ جهان - را بخوانید؛ در بخشى كه دخالت و نفوذ انگلیسها در هند را بیان میكند، تصویر میكند، تشریح میكند - او آدمى است هم امین، هم مطّلع - میگوید صنعتى كه در هند بود، علمى كه در هند بود، از اروپا و انگلیس و غرب كمتر نبود و بیشتر بود. انگلیسها وقتى وارد هند شدند، یكى از برنامه‌هایشان این بود كه جلو گسترش صنعت بومى را بگیرند. خب، بعد كار هند به آنجا میرسد كه ده‌ها میلیون آن وقتها، صدها میلیون در دوره‌هاى بعد، فقیر و گدا و خیابانْ‌خواب و گرسنه‌ى به معناى واقعى داشته باشد؛ آفریقا همین‌جور است؛ بسیارى از كشورهاى آمریكاى لاتین همین‌جورند. پس نظام سلطه علاوه بر اینكه جنگ‌افروز است، فقرآفرین است. این ثروتهاى عظیمى كه شما مى‌بینید در قلّه‌هاى ثروت - این ثروتمندان درجه یك دنیا - جمع شده، همان «ما رَأیتُ نِعمَةً مَوفورَة، اِلّا وَ فى جانِبِها حَقٌّ مُضَیَّع» است. وقتى نفت یك كشور را غارت میكنند، محصول كشاورزى یك كشور را غارت میكنند، چاى یك كشور را غارت میكنند، تجارت یك كشور را در دست خودشان میگیرند كه مردم خود آن كشور از آن محروم بمانند، تولید را، صنعت را و بقیّه‌ى شئون پیشرفت ملّى را از یك ملّت سلب میكنند، خب ملّت فقیر میشود. پس، هم جنگ كار آنها است، هم فقر كار آنها است، هم فساد كار آنها است. گسترش فساد در دنیا و برافروختن آتش میل جنسى - كه یك امر طبیعى است و قابل برافروخته شدن و شعله‌ور شدن در همه‌ى انسانها - كار آنها است؛ كه هر كدام از اینها داستان جداگانه و مفصّلى است.
خب، نظام سلطه جنگ را، فقر را، فساد را گسترش میدهد، با همان سازوكار مشخّص تقسیم دنیا به ظالم و مظلوم. اسلام - یعنى انقلاب اسلامى كه برگرفته‌ى از همان مفاهیم اسلامى است - مى‌آید میگوید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون، یعنى همه‌ى این عوامل را نفى میكند؛ چالش اصلى اینجا است؛ دعواى اصلى اینجا است؛ دعواى با انقلاب اینها است؛ بقیّه‌ى حرفها بهانه است. تحریم، جنگ داخلى، ایجاد كودتا، بقیّه‌ى چیزهایى كه در این سالها [بوده‌]، مسئله‌ى انرژى هسته‌اى، همه را در این چهارچوب باید نگاه كرد، باید دید: یك انقلابى مى‌آید برخلاف تصور همه‌ى دنیا پیروز میشود، دولت تشكیل میدهد و آن دولت ماندگار میشود و میماند - برخلاف تصور همه‌ى دنیا كه خیال میكردند جمهورى اسلامى ظرف شش ماه، یك سال، دو سال، بعد یك خرده تخفیف دادند، ظرف سه چهار سال، باید از بین میرفت - روزبه‌روز قوى‌تر شد، روزبه‌روز «اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِى السَّماء. تُؤتى اُكُلَها كُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها»(۴) شد، تبدیل شد به یك قدرت منطقه‌اى، تبدیل شد به یك كشور اثرگذار در مسائل كلان جهانى؛ با این مخالفند، با این دشمنند.
بحث سلاح هسته‌اى را مطرح میكنند. خب، ما سلاح هسته‌اى را نه به‌خاطر زید و عمرو، نه به خاطر آمریكا و غیر آمریكا، به‌خاطر عقیده‌مان قبول نداریم؛ هیچ كس نباید داشته باشد. وقتى ما میگوییم شما نداشته باش، معنایش این است كه خودمان هم قاطعاً میگوییم نباید داشته باشیم و نخواهیم داشت؛ امّا مسئله‌ى آنها مسئله‌ى دیگرى است؛ آنها حرفى ندارند كه برخى از كشورها هم فرضاً به‌وجود بیایند [كه‌] انحصار آنها را به هم بزنند، البتّه نمیخواهند انحصارشان به هم بخورد، امّا قیامتى هم بر پا نمیكنند؛ در مورد ایران اسلامى و جمهورى اسلامى قیامت بپا میكنند؛ چرا؟ چون داشتن یك چنین توانى، یك چنین قدرتى، پشتوانه‌ى این نظامِ «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون» است؛ چالش اصلى اینجا است؛ این را باید شناخت، این را باید دید، در این چهارچوب بایستى رویكردهاى آمریكا و غرب و فلان كشور وابسته‌ى به اینها و فلان جریان وابسته و دلبسته‌ى به اینها را تفسیر و تحلیل كرد؛ انقلاب اسلامى این است.
هیچ كس در چشم این دشمنان منفورتر از چهره‌ى درخشان و آفتاب فروزان امام بزرگوار ما نبود؛ برایش احترام قائل بودند، امّا از ته دل دشمنش بودند؛ به‌خاطر اینكه ایستاده بود، به‌خاطر اینكه امام با دو خصوصیّت بى‌نظیر «بصیرت كامل» و «قاطعیّت تمام» - هم خوب میدید و درست میفهمید، هم قاطع مى‌ایستاد - سدّى بود در مقابل پیشرفت اینها و در مقابل ناخن زدن و نیش زدن و ضربه زدن اینها؛ لذا با او دشمن بودند. البتّه عرض كردیم برایش احترام هم قائل بودند، میفهمیدند عظمت او را، امّا هرچه عظیم‌تر، از چشم آنها مبغوض‌تر؛ امروز هم همین‌جور است؛ هر كسى كه در پایبندى به این ارزش اصولى و اصلى، یعنى ارزشى كه هویّت سیاسى انقلاب را معیّن میكند - لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون - پایبندتر باشد و بفهمد كه فهرست مشكلات تولیدشده و ایجادشده‌ى دشمنان علیه نظام اسلامى در این چهارچوب میگنجد - هركسى با یك چنین بینشى و با ایستادگى در این راه باشد - همان‌قدر براى آنها مبغوض است. البتّه عالَم دیپلماسى، عالَم لبخند زدن است؛ لبخند هم میزنند، مذاكره هم میكنند، درخواست مذاكره هم میكنند، خودشان هم میگویند. به یكى از این سیاستمداران غربى چند روز پیش از این گفته بودند شما كه میخواهید مذاكره بكنید با ایران، خب دشمن است ایران؛ گفته بود خب، آدم با دشمن مذاكره میكند دیگر! یعنى اقرار به دشمنى با ایران؛ صریح میگویند. علت دشمنى اشخاص نیستند، علت دشمنى این حقیقت و این هویّت است. همه‌ى آنچه كه میگویند در این چهارچوب باید تفسیر و تحلیل بشود، در این چهارچوب باید فهمیده بشود.
ما مخالف با حركتهاى صحیح و منطقى دیپلماسى هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسى ، چه در عالم سیاستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چیزى هستم كه سالها پیش اسم‌گذارى شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یك جاهایى بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبى ندارد، اما این كشتى‌گیرى كه دارد با حریف خودش كشتى میگیرد و یك جاهایى به دلیل فنّى نرمشى نشان میدهد، فراموش نكند كه طرفش كیست؛ فراموش نكند كه مشغول چه كارى است؛ این شرط اصلى است؛ بفهمند كه دارند چه‌كار میكنند، بدانند كه با چه كسى مواجهند، با چه كسى طرفند، آماج حمله‌ى طرف آنها كجاى مسئله است؛ این را توجّه داشته باشند.
خب، پاسدار انقلاب اسلامى هستید؛ معناى پاسدار انقلاب اسلامى این نیست كه در همه‌ى عرصه‌ها و میدانها بایستى برود حضور پیدا كند [و] یك وظیفه‌اى بر دوش او است؛ نه، وظیفه‌ى مشخّصى است، معیّنى است، مضبوطى است كه در بیانات این فرمانده‌ى محترم و عزیز ما هم منعكس بود امروز، همان نگاه به گستره‌ى فعّالیّت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، درست است، بنده تأیید میكنم؛ لكن سپاه اولاً بایستى همواره بداند كه چه كار میخواهد بكند، از چه چیزى میخواهد پاسدارى كند؛ ثانیاً ثبات قدم خود را كه مؤلّفه‌ى اصلى هویّت پُرافتخار سپاه است، فراموش نباید بكند؛ این را همه، در همه‌ى سطوح توجّه داشته باشند.
مكرّر عرض كرده‌ایم كار سپاه متّكى به معنویّت است؛ معنویّت منافات با پیشرفتهاى علمى و ابتكارات گوناگون علمى و عملى و شیوه‌هاى نو و سازماندهى‌هاى هوشمندانه ندارد. نه اینكه خیال كنیم وقتى چشم انسان به معنویّت است، به ظواهر [نپردازد]؛ نخیر، بهترین و هنرمندانه‌ترین شیوه‌هاى رزمى را در صدر اسلام، پیغمبر اكرم و امیرالمؤمنین و مسلمانها در عرصه‌هاى جنگ از خودشان نشان میدادند؛ در دوره‌ى ما هم در دفاع مقدّس، نیروهاى انقلابى - چه سپاه، چه ارتش، چه مجموعه‌ى نیروهاى انقلاب - هنرمندانه‌ترین تاكتیك‌ها و روشها و شیوه‌هاى كارى را در پیش میگرفتند. معنویّت منافات ندارد با پرداختن به اصول مادّى كار و تنظیم درست كار؛ بایستى این معنویّت را حفظ كرد. این معنویّت اساس كار است.
آخرین مطلب من هم این است: به نظر بنده، آینده، آینده‌ى روشنى است براى انقلاب اسلامى؛ نه به معناى یك دل‌خوش‌كُنَك، بلكه به معناى ملاحظه‌ى همه‌ى آنچه كه جلو چشم ما است. دو استدلال را اینجا انسان نگاه كند: یك استدلال، استدلال تجربه است؛ خب، ما از چه وضعیّتى در اوائل انقلاب، از لحاظ فقر نیروى انسانى، فقر نیروى مادّى، فقر سلاح، فقر تجربه‌ى مدیریّتى و فقرهاى گوناگون دیگر، امروز به چه وضعیّتى رسیدیم؛ غناى نیروى انسانى، غناى مادّى، غناى علمى، غناى سیاسى، غناى آبرو و حیثیّت بین‌المللى. خب در این سى و چند سال ما از كجا به كجا رسیدیم؟! همه‌ى این حركتى هم كه ما در این سى و پنج سال كردیم، مواجه با فشار طرف مقابل بود، یعنى باد مخالف میوزید و ما توانستیم جلو برویم؛ جریان تند مخالف ما بر این بسترى كه ما در آن حركت كردیم حضور داشت و ما توانستیم پیش برویم؛ این تجربه خوب نیست؟ كافى نیست؟ جریانهاى مخالف و دشمنى‌ها نمیتواند ملّتى را كه متّحد است و مصمّم است و با ایمان است و میداند و میفهمد میخواهد چه كار كند، گیج و گم نیست، متوقّف كنند. در این حوادثى كه اخیراً رخ داد در دنیاى اسلام در این منطقه‌ى ما، هر جایى مى‌بینید خسارتهایى متحمّل شدند، به‌خاطر این است كه نمیدانستند چه كار باید بكنند، یك خطّ درست راهنما حاكم نبود بر كارها؛ خب این‌جورى شد؛ البتّه این‌جور هم نخواهد ماند. اینجا هم آن اتّفاقى كه در منطقه‌ى اسلامى و كشورهاى اسلامى افتاده است - آن بیدارى - یك چیز بى‌سابقه‌اى است، كار خودش را خواهد كرد. این یك عنصر، یك استدلال، كه استدلال تجربه است.
یك استدلال دیگر این است كه ما داریم با منطق پیش میرویم، با محاسبه‌ى علمى پیش میرویم؛ طرف مقابل ما دچار ضعفهاى روزافزون و تناقضهاى درونى است به‌خاطر غلطِ فاحش بودنِ ساختِ درونى آن تمدّن؛ آنها دارند عقب‌نشینى میكنند - البتّه لازم نیست به این عقب‌نشینى اعتراف كرده باشند یا به طور محسوس و واضحى در حرفهاى آنها دیده بشود - واقع قضیّه این است، حقیقت قضیّه این است. وقتى یك ملّتى با محاسبه‌ى درست، با پیداكردن نقطه‌ى صحیح كار، كار را پیش میبرد، قطعاً به نتایج مطلوب خواهد رسید. ما گفته‌ایم «ساخت درونى نظام» باید استحكام پیدا كند؛ ما گفته‌ایم «علم» بایستى رشد پیدا كند؛ ما گفته‌ایم «تولید داخلى» بایستى اساس كار باشد؛ ما گفته‌ایم «نگاه خوشبینانه به استعداد بومى كشور» بایستى جدّى باشد، استعدادها پرورش پیدا كند؛ اینها پایه‌هاى اصلى كار است. وقتى كشورى با تكیه‌ى به استعدادهاى درونى، با تكیه‌ى به ابتكار نیروى انسانى خود، با تكیه‌ى به علم و دانش خود، با تكیه‌ى به ایمان خود و با اتّحاد حركت میكند، قطعاً به نتایج مطلوب خواهد رسید. بنابراین ما تردیدى نداریم كه آینده‌ى روشنى داریم؛ البتّه اینكه این آینده زود باشد یا دیر باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنیم، آینده زودتر خواهد رسید؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنیاپرستى و دل دادن به این ظواهر، چشم ما را یك قدرى پُر كند، ساقط كند ما را، در درون خودمان ریزش - چه ریزش شخصى در درون، چه ریزش اجتماعى - پیدا بكنیم، البتّه دیرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون تردید به دست خواهد آمد و این به بركت مجاهدتها و فداكارى‌ها است كه بحمدالله در میدان فداكارى هم شماها فعّال بودید، خوب بودید، حركت درخشانى كردید، در آینده هم ان‌شاءالله همین‌جور خواهد بود.
امیدواریم ان‌شاءالله خداوند همه‌ى شما را مشمول دعاى حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) قرار بدهد و به معناى حقیقى كلمه، شما و ما را پاسدار اسلام و پاسدار انقلاب اسلامى قرار بدهد و روح مطهّر شهیدان و روح مطهّر امام بزرگوار را با اولیائش و با پیغمبر محشور كند.
والسّلام علیكم و رحمةالله و بركاته‌

۱) این دیدار به‌مناسبت تشكیل بیستمین مجمع سراسرى فرماندهان و مسئولین سپاه پاسداران انقلاب اسلامى برگزار شد.
۲) أرَى فَیئَهُم فى غَیرِهِم مُتَقَسِّما / وَ أیدیَهُم مِن فَیئِهِم صَفِرات‌
۳) سوره‌ى بقره، بخشى از آیه‌ى ۲۷۹
۴) سوره‌ى ابراهیم، بخشى از آیات ۲۴ و ۲۵



نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 20 شهریور 1392 :: نویسنده : امین م


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

اوّلاً خوشامد عرض میكنیم به همه‌ى برادران و خواهران عزیز، كارگزاران پر افتخارِ یكى از برجسته‌ترین خدمات در جامعه‌ى اسلامى، یعنى حجّ ابراهیمى و زیارت خانه‌ى خدا و زیارت مدینه‌ى منوّره. و امیدواریم كه این افتخار بزرگ ذخیره‌ى آخرت براى شماها باشد و حركت و تلاش و اقدام در این مجموعه‌ى مبارك را آن‌چنان با اخلاص انجام بدهید كه در نامه‌ى اعمال شما ان‌شاءالله مثل خورشیدى بدرخشد. از زحماتى هم كه آقایان محترم، مسئولین در باب حج میكشند، تشكّر میكنیم؛ حقیقتاً جاى قدردانى دارد این اقداماتى كه بیان كردند؛ چه در زمینه‌هاى فرهنگى و معنوى و اخلاقى و تربیتى، و چه در زمینه‌هاى عملیّاتى و اجرایى و سازمانى.
 آنچه مهم است این است كه ما بدانیم حج یكى از نقاط قوّت آیین مقدّس اسلام است؛ گرچه نقاط قوّت در مجموعه‌ى شریعت اسلامى یكى دوتا نیست، كم نیست، امّا حج به خاطر این خصوصیّاتى كه در آن هست - كه كمابیش همه با این خصوصیّات آشنا هستیم - یك برجستگى‌اى دارد؛ در واقع میشود گفت كه حج مایه‌ى اقتدار جامعه‌ى اسلامى است، مایه‌ى اقتدار امّت اسلامى است. آن روزى كه ما مسلمانها در كشورهاى مختلف، از مذاهب مختلف این توفیق را پیدا كنیم، این بلوغ فكرى را پیدا كنیم كه در واقع و به معناى حقیقى كلمه "امّت اسلامى" را تشكیل بدهیم - كه متأسّفانه تا حالا ما مسلمانها این توفیق را پیدا نكردیم و به این بلوغ سیاسى و فكرى و اخلاقى نرسیدیم - و بتوانیم مجموعه‌ى مسلمانها از اقصاى شرق عالم تا منتهاى غرب عالم اسلامى یك امّت باشیم، ولو با دولتهاى مختلف، آن روز خواهیم فهمید كه حج چگونه مایه‌ى اقتدار و استحكام و اعتلا و آبرومندى این امّت است.
 امروز هم نظام جمهورى اسلامى با این چشم باید به حج نگاه كند: وسیله‌ى اقتدار؛ چه‌جور اقتدارى؟ آیا مراد ما از این اقتدار، شبیه اقتدارهاى مادّى و سیاسى و نظامى، یا حتّى از قبیل اقتدارهاى نرم‌افزارى، مثل اقتدار فرهنگى [و] اقتدار زبان است؟ نه، خیلى بالاتر از این است. حجّ علاوه بر اینكه اقتدار سیاسى دارد، علاوه بر اینكه اقتدار فرهنگىِ نظام اسلامى را به دنیا نشان میدهد، اقتدار معنوى دارد؛ یعنى انسانها را از درون میسازد، آماده‌ى عبور از موانع دشوار میكند، چشم آنها را به حقایقى باز میكند كه بدون حضور در عرصه‌ى حج این حقایق دیدنى نیست، لمس كردنى نیست؛ آنجا است كه انسان میفهمد برخى از حقایق معنوى اسلام را، حقایق تربیتى اسلام را؛ یك چنین چیزى است حج.
 یكى از لوازم حجِّ به معناى درست كلمه، این است كه حجّاج در عرصه‌ى حج و در میدان این فریضه‌ى بزرگ اسلامى، به معناى واقعى كلمه برادرانه با هم رفتار كنند؛ به چشم برادر به یكدیگر نگاه كنند، نه به چشم بیگانه، نه به چشم دشمن؛ به چشم كسانى به هم نگاه كنند كه به سمت یك هدف در حال حركتند؛ یك چیز را میجویند؛ بر گرد یك محور حركت میكنند. اینكه فرمودند: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِى الحَجّ،(۱) مراد از "لا جدال" جدال با دشمن نیست؛ اتّفاقاً حج مظهر جدال با دشمن است. بعضى از كج‌بین‌ها و بددل‌ها خواسته‌اند این‌جور بگویند كه "لا جدال فى الحجّ"؛ شما چرا در حج مراسم برائت برپا میكنید؟ این جدالى كه در برائت هست، جدال با شرك است، جدال با كفر است؛ این جزو اساسى‌ترین خطوط حیات اسلامى است؛ آن جدالى كه در حج نباید باشد، جدال برادران با یكدیگر است، جدال مؤمنین با یكدیگر است، جدال دلهاى معتقد به توحید با یكدیگر است؛ این جدال نباید باشد. باید سعى بكنیم كه نه فقط جدال زبانى نداشته باشیم، تنافر قلبى هم نداشته باشیم؛ درست عكس آن چیزى كه امروز دشمنان اسلام درصدد ایجاد آن در جامعه‌ى اسلامى‌اند؛ این را توجّه داشته باشید. اختلاف مذاهب اسلامى، اختلاف شیعه و سنّى در حدّ اختلاف عقیدتى - یكى یك عقیده‌اى دارد، دیگرى یك عقیده‌ى دیگرى دارد؛ اینها باهم اختلاف دارند - مشكلى به‌وجود نمى‌آورد؛ مشكل آن وقتى است كه این اختلاف عقیدتى به اختلاف روحى، به اختلاف رفتارى، به درگیرى، به ستیزه‌گرى، به دشمنى بینجامد؛ دشمنان دنیاى اسلام دنبال این فكرند، دنبال این نقشه‌اند. خوب فهمیدند كه اگر در دنیاى اسلام مذاهب اسلامى گریبان یكدیگر را بگیرند و كشمكش با همدیگر را شروع كنند، رژیم غاصب صهیونیست نفس راحتى خواهد كشید؛ این را خوب فهمیدند، درست فهمیدند؛ لذا از یك طرف گروه‌هاى تكفیرى را به راه مى‌اندازند كه نه فقط شیعه را تكفیر كنند، بلكه بسیارى از فِرق اهل سنّت را هم تكفیر كنند؛ از آن طرف هم یك عدّه مزدور را به راه بیندازند كه براى این آتش هیمه فراهم كنند، بنزین روى آتش بریزند؛ كه مى‌بینید، میشنوید، یا خبر دارید. وسائل ارتباط جمعى و رسانه در اختیار اینها میگذارند؛ در كجا؟ در آمریكا! در كجا؟ در لندن! آن تشیّعى كه از لندن و از آمریكا بخواهد براى دنیا پخش بشود، آن تشیّع به درد شیعه نمیخورد. رهبران دینى تشیّع و بخصوص بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، امام بزرگوار و دیگران، این همه تأكید میكنند بر حفظ اتّحاد امّت اسلامى و برادرى مسلمانان با یكدیگر، آن‌وقت یك عدّه‌اى - كاسه‌ى داغ‌تر از آش - دنبال آتش‌افروزى، دنبال ایجاد درگیرى و اختلاف [هستند]. این همان چیزى است كه دشمن میخواهد؛ این همان چیزى است كه دشمنان دنیاى اسلام كه نه شیعه‌اند، نه سنّى‌اند، نه این را دوست دارند، نه آن را دوست دارند، دنبالش هستند. اینها را باید بفهمیم، اینها را باید توجّه كنیم.
 یك نكته‌ى اساسى دیگر كه باز نقطه‌ى قوّت حج است و مایه‌ى اقتدار حج است، این است كه فرهنگ اسلامى ناب میان مسلمانان تبادل پیدا كند، تجربیّات اسلامى میان مسلمانها تبادل پیدا كند. از فلان كشور اسلامى ممكن است ما چیزهایى شنیده باشیم، امّا شنیدن فرق میكند با اینكه انسان با مردمى كه اهل آن كشورند بنشیند، رویاروى از آنها بشنود؛ او هم آنچه را كه درباره‌ى ایران اسلامى عزیز ما شنیده است، این را با آنچه كه در شما میبیند، از شما میشنود، مقایسه بكند، بتواند حقیقت را كشف كند. حجم تبلیغات علیه نظام جمهورى اسلامى یك حجم وحشت‌آورى است؛ تعداد رسانه‌ها - با شیوه‌هاى گوناگون - علیه نظام جمهورى اسلامى در دنیا یك تعداد نجومى عجیبى است. فلان جوانى كه اهل فلان كشور آفریقایى است یا فلان كشور آسیایى است یا فلان كشور عربى و غیر عربى است، وقتى مى‌نشیند پاى اینترنت یا مى‌نشیند پاى فلان رسانه‌ى بین‌المللى یا در دست میگیرد فلان مطبوعه‌ى بین‌المللى را، از كجا بفهمد كه آنچه در اینجا نوشته است نسبت به ایران اسلامى، خلاف واقع است؟ حضور شما در حج، در این عرصه‌ى بین‌المللى این فرصت را به شما میدهد كه حقایق را منتقل كنید؛ نه فقط با زبان، بلكه با زبان و عمل؛ حقایق اسلام را بگویید، حقایق شیعه را بگویید، حقایق انقلاب اسلامى را بگویید، ماجراهایى را كه امروز وجود دارد بگویید.
 یك نقطه‌ى مهم و اساسى دیگر در حج، همان چیزى است كه اشاره شد: تقویت معنویّت در وجود خود ما. عزیزان من! ما در میدانهاى جهاد در راه خدا در صورتى میتوانیم مقاومت كنیم كه دلمان لبالب باشد از ایمان به خدا و سرشار از توكّل به خداى متعال؛ بدون معنویّت نمیشود حركت كرد، بدون ایمان قوى نمیشود گردنه‌هاى دشوار را پیمود، بدون توكّل به خداى متعال نمیشود چشم بر هیمنه‌ى ظاهرى قدرتها بست و قدرت حقیقى را دید؛ توكّل لازم است، ایمان لازم است، حُسن‌ظنّ به وعده‌ى الهى لازم است؛ اینها در حج تأمین میشود. آنجا انسان میرود «لیشهدوا منافع لهم»؛(۲) این منافع فقط منافع دنیوى نیست؛ منافع دنیوى است، منافع اخروى است، منافع معنوى است، منافع روحى است؛ این حج است.
 خب، امروز ملاحظه میكنید در دنیاى اسلام غیر از كارهایى كه دشمنان در زمینه‌ى ایجاد اختلاف فكرى و روحى و عقیدتى میكنند، آتش‌افروزى هم میكنند؛ ببینید در كشورهاى همسایه‌ى ما - در پاكستان یك جور، در عراق یك‌جور، در سوریه یك‌جور، در بحرین یك‌جور - چطور آتش جنگ را برمى‌افروزند بین مردم به بهانه‌ى شیعه و سنّى؛ آنجایى هم كه مسئله‌ى شیعه و سنّى نیست، اسم شیعه و سنّى رویش میگذارند، كه من مكرّر اشاره كرده‌ام به مواردى از اینها؛ حاضرند منطقه را به آتش بكشند، براى خاطر مقاصد سیاسى؛ ابرقدرتها این‌جورى‌اند. ابرقدرتها از اینكه یك انفجارى در فلان محلّه‌ى فلان شهر عراق رخ بدهد، پنجاه نفر در این انفجار كشته بشوند، هیچ باكى ندارند؛ از اینكه در كشور سوریه حوادثى به‌وجود بیاید كه یك كشور بتدریج تبدیل بشود به ویرانه؛ یا در مصر یا در نقاط دیگر، هیچ باكى ندارند. براى منافع نامشروع خودشان ابرقدرتها - آمریكا و امثال آمریكا - از این قبیل كارها انجام میدهند. حالا این رویكرد جدیدى كه آمریكایى‌ها در مورد سوریه دارند،(۳) امیدواریم جدّى باشد؛ این هم باز یك بازى سیاسى دیگرى نباشد؛ هفته‌ها است كه دارند مردم این منطقه را تهدید میكنند به ایجاد یك جنگ، ایجاد یك درگیرى پرخسارت، براى خاطر منافعى كه براى خودشان تعریف كرده‌اند، دفاع از این منافع را هم براى خودشان مشروع میدانند، ولو منافع ده كشور دیگر و ده ملّت دیگر را هم پایمال بكنند؛ این‌جورى‌اند. انصاف و نگاه به منافع بشریّت و انسانیّت و منافع كلان آحاد بشر كه برایشان مطرح نیست، اسمش را میگذارند منافع ملّى [كه‌] در واقع منافع ملّى خودشان هم نیست، منافع صهیونیستها است، منافع دشمنان بشریّت است، منافع سرمایه‌دارانى است كه در طول هفتاد هشتاد سال گذشته نشان دادند كه به هیچ اصلى از اصول انسانیّت پایبند نیستند؛ اسم این را میگذارند منافع ملّىِ خودشان و براى این منافع ملّىِ ادّعایى، حاضرند همه‌ى آتشها را برافروزند. الان چندین هفته است كه در این منطقه با تهدید به جنگ و تهدید به بمباران جنجالى بپا كردند. خب، حالا این رویكرد اخیر اگر جدّى باشد، برگشت از آن كارِ خودسرانه و غلطى است كه در این چند هفته دنبال كردند؛ امیدواریم جدّى باشد؛ این وضع منطقه است، وضع دنیا است.
 جمهورى اسلامى با نگاه باز، با چشم باز، با حواس جمع، به همه‌ى این مسائل نگاه میكند؛ آنچه ما میفهمیم این است كه ما بایستى به‌عنوان یك ملّت، به‌عنوان یك جمعیّت عظیم هفتاد هشتاد میلیونىِ واقع در یك منطقه‌ى حسّاس عالم، با نگاه درست، با استفاده‌ى از اقتدار اسلامى، جاى پاى خودمان را محكم كنیم؛ اهداف انسانى و والاى خودمان را كه از اسلام گرفته‌ایم، در معرض نگاه و دید همه‌ى بشریّت بگذاریم و بشریّت را دعوت كنیم به آن چیزى كه اسلام به بشریّت هدیه میدهد؛ این وظیفه‌ى ما است. مكرّر عرض كرده‌ایم: ساخت اقتدار درونى ملّت كه در درجه‌ى اوّل با ایمان صحیح و راسخ و با اتّحاد آحاد مردم و با عمل درست مسئولین كشور و با همراهى مسئولان و آحاد مردم و با توكّل به خداى متعال انجام خواهد گرفت؛ یعنى به‌كار گرفتن عقل و معنویّت و توكّل و حركت و عمل؛ بلاشك در اوضاع منطقه هم اثر میگذارد، كما اینكه تا حالا هم اثر گذاشته است. و امیدواریم كه ان‌شاءالله این حضور معنوى در عرصه‌هاى مختلف و از جمله حضور شما در حج با این منطق قوى، با این نگاه روشن، بتواند آن چیزى را كه اسلام براى نظام، براى مردم عالم، براى مسلمانان، براى غیرمسلمانان، براى انسانیّت خواسته است، تأمین كند و وسائل سعادت عمومى را فراهم بكند.
 از همه‌ى شما التماس دعا داریم، امیدواریم ان‌شاءالله حجّ خوبى را امسال داشته باشید و توفیقات الهى [و] لطف الهى شامل حال همه‌ى شما و همه‌ى حجّاج ایرانى و همه‌ى حجّاج بیت‌الله‌الحرام از اكناف عالم اسلام باشد؛ حجّ مقبولى ان‌شاءالله داشته باشید.
والسّلام علیكم و رحمةالله و بركاته‌
 
۱) سوره‌ى بقره، بخشى از آیه‌ى ۱۹۷
۲) سوره‌ى حج، بخشى از آیه‌ى ۲۸
۳) پس از پیشنهاد روسیّه و استقبال سوریّه از اینكه تمامى سلاحهاى شیمیایى خود را تحت نظارت سازمانهاى بین‌المللى قرار دهد، آمریكا كه خود را براى حمله به این كشور آماده میكرد، دچار تردید و عقب‌نشینى از موضع جنگ‌طلبانه‌اش شد.




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

خوشامد عرض میكنم به آقایان محترم، علماى اعلام و برجستگان روحانى در سرتاسر كشور كه بحمداللَّه در این جلسه مجتمع هستید. و اگرچه وظیفه‌ى مجلس خبرگان وظیفه‌ى محدّدى است در قانون اساسى، لكن نفْس تشكیل این جلسه و اجتماع آقایان، موجب این شده است كه بحثهاى گوناگون مربوط به جنبه‌هاى مختلف و عرصه‌هاى مختلف كشور هم مطرح بشود، آقایان اظهارنظر كنند. خب، مسئولین هم در جلسه حضور دارند، خوشبختانه رئیس جمهور محترم و بعضى از مسئولین محترم دیگر، عضو این مجلس هستند و این امید افزایش پیدا میكند كه نظرات آقایان مورد توجّه بیشترى قرار بگیرد. امیدواریم ان‌شاءاللَّه كه همین‌جور باشد؛ ما هم تا آنجایى كه توان هست، امكان هست و سعه‌ى میدان مسئولیّت و قدرت هست، ان‌شاءاللَّه به آنچه مورد نظر آقایان است، كمك خواهیم كرد.
این نكته را هم من لازم میدانم عرض بكنم كه كار تشییع جنازه‌ى شهدا - كه در آغاز این اجلاس انجام گرفت - كار بسیار مفید و سازنده‌اى بود.(۲) اینكه مردم ببینند شخصیّتهاى محترم و بزرگ، ریاست محترم مجلس و دیگران، به پیكر شهدا و تابوت شهدا احترام میگذارند - شهدایى كه آنها را نمیشناسند؛ به صِرف اینكه اینها شهیدان راه انقلاب و راه حق هستند - زیر تابوت آنها میروند و تشییع میكنند، این درسى است براى جامعه‌ى ما؛ و من عرض بكنم كشور ما و جامعه‌ى ما تا مدّتهاى مدید نیاز به این دارد كه یاد شهیدان زنده بماند و راه شهیدان نمایان بماند.
مطلبى كه به ذهن من رسید كه عرض بكنم، این است كه ما در سطوح مختلف تصمیم‌گیرى و تصمیم‌سازىِ نظام، وظیفه داریم به مسائل گوناگون كشور با نگاه كلان و جامع نگاه كنیم. پیدا است كه حوادث گوناگون كه خارج از اختیار ما است - چه در سطح منطقه، چه در سطح جهان و چه حتّى در سطح كشور - اتّفاق مى‌افتد. نظام اسلامى و مسئولان و ستونهاى نگه‌دارنده‌ى این نظام در كنار آحاد مردم وظائفى دارند، نمیتوان این وظائف را در نسبتِ با حوادث تعریف كرد؛ یعنى حادثه‌اى اتّفاق مى‌افتد، ما به صورت انفعالى در مقابل این حادثه یك حركتى بكنیم، یك موضعى بگیریم، یك اقدامى بكنیم، این نمیشود؛ این به معناى كشانده شدن نظام جمهورى اسلامى به این‌سو و آن‌سو است. لازم است نگاه جامع و نگاه كلان به مسائل - كه خب بحمداللَّه در كشور این نگاه كلان و جامع حاكم هم بوده؛ این‌جور نبوده است كه مسئولان از اوّل انقلاب تا امروز غفلت از این كرده باشند - همچنان حفظ بشود و با این نگاهِ جامع در مقابل حوادث موضع بگیریم، حادثه را بشناسیم.
نظام جمهورى اسلامى در میان تندبادِ حوادث گوناگون شكل گرفت؛ این حرفِ بارهاتكرارشده است، لكن نباید از یاد ببریم نظامى كه شعارش عبارت است از تحقّق دین خدا در زندگى مردم و در جامعه‌ى مردمى و كشور، شعارش قالب‌گیرى زندگى اجتماعى ما است با شریعت الهى و دین الهى و ضوابط و ارزشهاى الهى، یك چنین نظامى در دنیایى كه دو سه قرن با سرعت به سمت مادّى‌گرى پیش رفته و شكل گرفته، چیزى شبیه معجزه بود و این معجزه اتّفاق افتاد.
از اوّل تشكیل نظام اسلامى هم معارضه‌ها با "تكیه‌ى بر اسلام" شروع شد؛ نگوییم كه استقلال كشور یا سیاست مبارزه‌ى با نظام استكبار موجب دشمنى‌هاى آنها بود - كه این حقیقتى است، همین است - منتها مبارزه‌ى با استكبار از دل اسلام جوشید، مردم‌سالارىِ ما از دل اسلام جوشید. بارها عرض شده است كه این‌جور نیست كه وقتى ما میگوییم مردم‌سالارى دینى، این به معناى یك تركیب انضمامى بین مردم‌سالارى با یك مفهومى است و دین با یك مفهوم دیگرى؛ این نیست. مردم‌سالارى ما از دین سرچشمه گرفته است، اسلام این راه را به ما نشان داده است، با هدایت اسلام است كه ما به نظام جمهورى اسلامى رسیدیم؛ بعد از این هم به توفیق الهى همین‌جور خواهد بود. این دشمنى‌ها متمركز و متوجّه به اسلام است؛ اگر چنانچه اسلام را از این نظام گرفتند و حذف كردند، آنچه ناشى از اسلام هم هست، به‌طور طبیعى حذف خواهد شد یا تضعیف خواهد شد یا كم‌رنگ خواهد شد؛ با این نگاه باید مسائل را تحلیل كرد. صف‌بندى‌هایى وجود دارد در دنیا و در بسیارى از این صف‌بندى‌ها ما یك طرف قضیّه هستیم؛ باید ببینیم طرف مقابل ما كیست؟ چیست؟ چرا دشمنى میكند؟ ما چرا در مقابل او مقاومت میكنیم؟ اینها را با یك نگاه كلان باید دید. فرمود: اَفَمَن یَمشى مُكِبّاً عَلى‌ وَجهِهِ اَهدى‌ اَمَّن یَمشى سَوِیّاً عَلى‌ صِراطٍ مُستَقیم؛(۳) معناى «سَوِیّاً عَلى صِراطٍ مُستَقیم» همین است كه با چشم باز، با بصیرت، با بینش، با ملاحظه‌ى همه‌ى جوانب، ببینیم كه هدف چیست و راه [رسیدن‌] به این هدف چیست و واقعیّاتى كه در سر راه ما وجود دارد، اینها چیست؟ با توجّه به اینها تصمیم‌گیرى كنیم و حركت بكنیم.
امروز شما ملاحظه كنید در منطقه‌ى ما حوادث گوناگونى در جریان است. از چندین سال پیش تا امروز، دستگاه استكبار، غربِ آسیا را منطقه‌ى تاخت‌وتاز خودش قرار داده؛ على‌رغم حضور استكبار در منطقه و فعّالیّتى كه آنها كردند، بیدارى اسلامى به‌وجود آمد؛ و من عرض بكنم بیدارى اسلامى تمام‌شده نیست؛ این‌جور نیست كه ما خیال كنیم كه حالا با حوادثى كه در بعضى از كشورها اتّفاق افتاد، بیدارى اسلامى از بین رفت. بیدارى اسلامى یك حادثه‌ى سیاسىِ محض نبود كه مثل یك كودتایى، مثل یك جابه‌جایى‌اى یكى بیاید و یكى برود، بعد دیگرى بیاید او را از بین ببرد. بیدارى اسلامى به معناى این بود كه یك حالت تنبّه و آگاهى و خودباورى با تكیه‌ى به اسلام در جوامع اسلامى پدید آمد؛ در شمال آفریقا بر طبق یك اقتضائاتى، در مصر مثلاً یا در تونس یا قبل از اینها در سودان، حوادثى را به‌وجود آورد؛ در جاهاى دیگر هم این زمینه‌ى بالقوّه به‌طور كامل وجود دارد. این‌جور نیست كه ما فكر كنیم كه بیدارى اسلامى از بین رفته است؛ نه، این یك واقعیّتى در زیر پوست ظاهرى جوامع است. لذا شما مى‌بینید در كشورى كه ادّعاى گرایش به اسلام میكند، مردم به آن دولتى كه گرایش به اسلام دارد رأى میدهند؛ این نشانه‌ى اقبال به اسلام و توجّه به اسلام است. بنابراین حادثه‌ى بیدارى اسلامى یك حادثه‌ى بسیار بزرگى است كه وجود داشت؛ على‌رغم استكبار این حادثه به‌وجود آمد، برخلاف خواسته‌ى استكبار بود. و طبیعى است كه از آن طرف هم واكنش وجود دارد؛ امروز ما واكنش جبهه‌ى دشمن را داریم مشاهده میكنیم، هم در شرق منطقه‌ى ما، یعنى در منطقه‌ى پاكستان و افغانستان، تا منتهاالیه غرب آسیا، یعنى منطقه‌ى سوریّه و لبنان، حوادث وجود دارد. جبهه‌ى استكبار - كه خب فرد شاخص جبهه‌ى استكبار هم دولت ایالات متّحده‌ى آمریكا است - منافعى براى خودشان در منطقه تعریف كردند با نگاه استكبارى - یعنى همان نگاه استعمارى قرن نوزدهمى با شكل جدید - و به دنبال این هستند كه همه‌ى مسائل منطقه را با توجّه به این منافعى كه براى خود تعریف كردند، حل بكنند؛ قضیّه‌ى سوریّه هم از همین قبیل است، قضیّه‌ى بحرین هم از همین قبیل است. حضور استكبار در این منطقه، حضور متجاوزانه و زورگویانه و زیاده‌خواهانه‌اى است كه هر مقاومتى در مقابل خودش را میخواهد از بین ببرد؛ البتّه تا به حال بحمداللَّه نتوانستند و نخواهند توانست.
این منطقه، منطقه‌ى سرشار از ثروت و داراى موقعیّت بسیار مهمّ جغرافیایى و طبیعى است، طبعاً به این منطقه توجّه دارند، نظر دارند، كه اگر انسان نگاه كند به حرفهاى اینها و آنچه كه تاكنون انجام دادند، هدفشان این است كه این منطقه را با محوریّت رژیم صهیونیست، متعلّق به خودشان كنند و حاكمیّت خودشان را در آنجا مستقر كنند؛ دنبال این هستند. در همین قضایاى اخیر سوریّه هم ملاحظه میكنید، این بهانه‌اى كه اخیراً مطرح كرده‌اند، مسئله‌ى شیمیایى است. حالا البتّه با زبانْ‌بازى و لفّاظى سعى میكنند كه وانمود كنند به خاطر یك مسئله‌ى انسانى میخواهند وارد این قضیّه بشوند؛ كیست در دنیا كه دروغ بودن این ادّعا را نداند؟ آنچه كه براى سیاستمداران آمریكا بلاشك مطرح نیست، همین جنبه‌هاى انسانى است. اینها كسانى هستند كه در زندان گوانتانامو و قبل از آن در ابوغریب عراق، چند هزار زندانى را بى‌محاكمه به صِرف اتّهام، چند سال نگه داشتند، هنوز هم عدّه‌اى از آنها هستند؛ خب، این انسانى است؟ اینها كسانى هستند كه بمباران شیمیایى وسیع صدام را در این منطقه - چه آنچه در حلبچه‌ى عراق اتّفاق افتاد، چه آنچه در شهرهاى ما، سردشت و غیره، اتّفاق افتاد - دیدند و دم بر نیاوردند، بلكه حتّى كمك هم كردند؛ حالا ما فرض كنیم كه كمك به معناى این نبوده است كه آمریكایى‌ها ابزار شیمیایى را به آنها داده باشند - البتّه غربى‌ها دادند، در این تردیدى نبود و اطّلاعاتش دست ما هست - ولى حدّاقل این است كه آمریكایى‌ها دیدند، مطّلع شدند و كمترین اعتراضى نكردند؛ اینها مسئله‌ى انسانى‌شان این‌جورى است. در افغانستان، در پاكستان، كاروانهاى عروسىِ مردمى را به رگبار بستند، افرادى را كشتند، صدها هزار را در عراق به زور و ظلم كشتند، از بین بردند، الان هم عوامل آنها هنوز دارند همین كارها را میكنند؛ اینها دم بر نمى‌آورند. مسئله‌ى انسانیّت چیزى نیست كه كسى در دنیا باور بكند كه آمریكایى‌ها دنبال این هستند؛ حالا لفّاظى میكنند، زبانْ‌بازى میكنند، این را میگویند براى اینكه بتوانند حركت خودشان را توجیه كنند. و البتّه ما عقیده‌مان این است كه اینها اشتباه میكنند، خطا میكنند و ضربه‌ى وارده‌ى بر خودشان را در این زمینه احساس خواهند كرد و قطعاً در این مورد ضرر خواهند كرد؛ در این تردیدى وجود ندارد. خب، این وضع منطقه است.
نظام جمهورى اسلامى با آن سابقه‌ى بسیار معجزآسا - كه در میان این تندباد حوادث به‌وجود آمد، بعد هم در طول سالهاى متمادى، در مقابل معارضه‌ها ایستاد و نه فقط ضعیف نشد و شعارهاى او كمرنگ نشد، بلكه روزبه‌روز از لحاظ واقعى قوى‌تر شد؛ كه جمهورى اسلامىِ امروز با جمهورى اسلامىِ سى سال قبل و بیست و پنج سال قبل، از لحاظ اقتدار و توسعه‌ى نفوذ و توانایى‌هاى درونى، تفاوت از زمین تا آسمان دارد؛ و شعارهاى او هم شعارهاى مستحكمى است - و با نگاه به نقشه‌ى دشمن در این منطقه، باید بداند كه چه باید انجام بدهد؛ آنچه ما تصوّر میكنیم كه وظیفه‌ى ما است، وظیفه‌ى مجموعه‌ى مسئولان كشور است، وظیفه‌ى دولت جمهورى اسلامى است، این است كه این سه مؤلّفه‌ى بزرگ را براى همه‌ى تصمیم‌گیرى‌ها و همه‌ى اقدامها در نظر داشته باشد:
مؤلّفه‌ى اوّل عبارت است از آرمانها و اهداف نظام جمهورى اسلامى؛ كه این اهداف و آرمانها مطلقاً نبایستى از نظر دور بشود؛ كه آرمان نظام جمهورى اسلامى را میشود در جمله‌ى كوتاهِ "ایجاد تمدّن اسلامى" خلاصه كرد. تمدّن اسلامى یعنى آن فضایى كه انسان در آن فضا از لحاظ معنوى و از لحاظ مادّى میتواند رشد كند و به غایات مطلوبى كه خداى متعال او را براى آن غایات خلق كرده است برسد؛ زندگى خوبى داشته باشد، زندگى عزّتمندى داشته باشد، انسان عزیز، انسان داراى قدرت، داراى اراده، داراى ابتكار، داراى سازندگىِ جهان طبیعت؛ تمدّن اسلامى یعنى این؛ هدف نظام جمهورى اسلامى و آرمان نظام جمهورى اسلامى این است.
مؤلّفه‌ى دوّم عبارت است از راه‌هایى كه ما را به این اهداف میرساند؛ راهبردهاى عمومى و كلّى؛ این راهبردها را بایستى شناخت، تكیه‌ى بر اسلامیّت، ملاحظه‌ى ظالم نبودن و مظلوم نشدن در تعاملات گوناگون؛ اینكه فرمود: كُونا لِلظّالِمِ خَصماً و لِلمَظلُومِ عَوناً،(۴) این یك وظیفه است، این یك راهبرد كلّى است. راهبرد تكیه‌ى به آراء مردم و آنچه كه مردم‌سالارى را تشكیل میدهد و راهبردهایى از این قبیل؛ اینها سیاستهاى كلان و اساسى و راهبردهاى اصلى نظام جمهورى اسلامى است براى رسیدن به آن آرمانها؛ كار عمومى، تلاش عمومى، ابتكار عمومى، وحدت ملّى، و از این قبیل چیزهایى كه وجود دارد.
[و سوّم‌] واقعیّات، واقعیّات را هم باید دید؛ كه من حضور مسئولان نظام و كارگزاران نظام در ماه مبارك رمضان،(۵) عرض كردم كه آنچه ما لازم داریم، آرمان‌گرایى با نگاه به واقعیّتها است. واقعیّتها را هم باید درست فهمید، آنچه كه از واقعیّتها موجب اقتدار است، آنها را باید شناخت؛ آنچه از واقعیّتها كه كمبود و نقص است، آنها را هم باید شناخت؛ آنچه كه مانع حركت است، اینها را باید شناخت؛ واقعیّتها را باید درست فهمید. من تعدادى از واقعیّتها را اسم بردم در آنجا كه اینها واقعیّتهاى شیرین موجود ما است، همه‌اش نباید نقصها را دید یا ضعفها را دید. وجود فكرهاى برجسته، وجود عناصر فعّال و مبتكر، رواج معرفت دینى و معنویّت در بین بخش وسیعى از نسل جوان، بقاء شعارهاى دینى و اسلامى، نفوذ روزافزون نظام جمهورى اسلامى در منطقه و در عالم؛ اینها واقعیّتهایى است كه وجود دارد؛ این واقعیّتها را هم باید دید. البتّه واقعیّتهاى تلخى هم در كنار این، مثل همه‌ى زندگى انسان كه مخلوطى از شیرینى و تلخى است، وجود دارد؛ با تكیه‌ى به آن واقعیّتهاى شیرین و تقویت آنها، بایستى كوشش كرد براى اینكه واقعیّتهاى تلخ و نامطلوب زدوده بشوند یا كم بشوند.
این سه عنصر را باید در نظر داشت؛ یعنى آرمانها را از نظر دور نداشت، راهبردها را نبایستى از نظر دور داشت، البتّه واقعیّتها را هم باید دید. اگر چنانچه واقعیّتها را نبینیم، راه را درست نخواهیم رفت؛ امّا وجود واقعیّتها هم نبایستى ما را از راه‌هایمان منصرف بكند. اگر چنانچه وجود یك صخره‌اى در راه موجب بشود ما از راه برگردیم، خطا كردیم؛ اگر وجود این صخره ندیده گرفته بشود و بى‌محابا انسان برود، باز هم خطا كرده؛ امّا اگر چنانچه نگاه كنیم ببینیم در اطراف این صخره چه راه‌هایى را میتوان ایجاد كرد، یا خود این صخره را چگونه میتوان برداشت، یا در او منفذى ایجاد كرد، یا راه موازى‌اى براى آن پیدا كرد، آن‌وقت این نگاه صحیح به واقعیّتها است، این همان كارى است كه امام بزرگوار ما در فصل اوّل این انقلاب یعنى در آن ده سالِ تعیین‌كننده و بسیار حسّاس انجام دادند. امام بزرگوار، در مقابل واقعیّتها چشم خود را نبست، امّا كوتاه هم نیامد، راهبرد را فراموش نكرد. ببینید وضعیّت امام را، زندگى امام را، شعارهاى امام را؛ امام بزرگوار همان كسى است كه در مورد مسئله رژیم صهیونیستى از هیچ كس تقیّه نكرد؛ اینكه رژیم صهیونیستى یك غدّه‌ى سرطانى است و باید از بین برود، این حرف امام است. در قبال شرارتهاى قدرت مستكبر و مداخله‌گر آمریكا هیچ تقیّه‌اى و ملاحظه‌اى نكرد؛ اینكه آمریكا شیطان بزرگ است، این حرف امام است. اینكه حمله‌ى جوانان مسلمان و دانشجویان مسلمان به سفارت آمریكا و تصرّف ابزارها و مدارك جاسوسى آنها را امام انقلاب دوّمى دانست كه شاید از انقلاب اوّل مهم‌تر است، این حرف امام است؛ اینها حرفهاى امام است، اینها روشهاى امام است. در قضیّه‌ى جنگ، اینكه فرمود: جنگ تا رفع فتنه، این حرف امام است؛ دیگران میگفتند جنگ جنگ تا پیروزى، امام فرمود جنگ تا رفع فتنه. این ایستادگیها بود كه پایه‌ى این نظام را مستحكم كرد.
آن كسانى كه این راه را نشناختند و در كشورهاى خودشان جور دیگرى عمل كردند، براى اینكه دل مستكبرین را به‌دست بیاورند از اصول خودشان گذشتند و شعارهاى اساسى خودشان را فراموش كردند، ملاحظه میكنید كه به چه روزى افتادند؛ آنها كسانى هستند كه اگر چنانچه در مصر شعار مبارزه‌ى با اسرائیل وجود میداشت، اگر در مقابل وعده‌هاى آمریكا و عوامل آمریكا كوتاه نمى‌آمدند، این‌جور معلوم نبود بشود، یعنى قطعاً این‌جور نمیشد كه دیكتاتور سى ساله‌ى ذلیل‌كننده‌ى ملّت مصر از زندان آزاد بشود و آن كسانى كه با رأى مردم انتخاب شده بودند، احتمال محكومیّت به اعدام درباره‌ى آنان برود؛ اصلاً چنین چیزى ممكن نبود پیش بیاید. آن كسانى كه در میدان ایستادند در مقابل همین منتخبین - ساده‌دلان - شعار دادند، اگر آن مواضع اصولى میبود، نصف آنها یا بیشتر آنها به طرف اینها مى‌آمدند، یعنى كسانى نبودند كه مقابله كنند، معارضه كنند. از مواضع اصولى وقتى انسان عقب‌نشینى كرد، این‌جور خواهد شد. اینها چیزهایى است كه به‌هرحال باید [رعایت كرد].
آنچه كه ما احساس میكنیم كه براى رفع مشكلات بایدانجام داد - مشكلات هم مال امروز نیست، مشكلات همیشه وجود داشته است، در همه‌ى كشورها هم وجود دارد؛ یعنى اگر كسى تصوّر كند كه حالا در فلان كشور پیشرفته، یا فلان كشور اروپایى، یا غربى، یا ثروتمند، یا پرجمعیّت، یا كم‌جمعیّت، مشكلاتى وجود ندارد، خطا است؛ مشكلات همه‌جا هست؛ طبیعت كارِ یك ملّت این است كه بالاخره در كار او مشكلاتى وجود دارد، مسئولینش باید آن مشكلات را برطرف بكنند و حركتشان را ادامه بدهند؛ حالا بعضى میخواهند مشكلات را با كمك دیگران، با تكیه‌ى به دیگران، با رشوه دادن به دیگران، با تذلّل در مقابل دیگران حل كنند؛ بعضى‌ها هم نه، میخواهند مشكلات را با نیروى خودشان، با توان داخلى خودشان حل كنند - اعتقادمان این است كه باید به تقویت ساخت درونى نظام اهمّیّت بدهیم؛ این اساس كار است. از درون، خودمان را باید تقویت كنیم. تقویت درونى با اندیشه‌ى كامل، با نگاه عاقلانه و خردمندانه چیزى است ممكن؛ چه به‌وسیله‌ى پیشرفت علمى، چه به‌وسیله‌ى ساخت و مدیریّت درست اقتصادى؛ اینها كارهایى است كه به نظر ما ممكن است.
خب، امروز شما ملاحظه كنید، وقتى روى نفتِ ما فشار مى‌آورند، ما دچار مشكل میشویم، این ناشى از چیست؟ ناشى از این است كه ما تكیه‌مان را به نفت از بعد از دوره‌ى جنگ و پایان جنگ تا امروز، نتوانستیم كم كنیم، اگر ما تكیه‌مان را به نفت كم میكردیم، فشار بر روى نفت این‌قدر براى ما سخت تمام نمیشد. بنابراین به خودمان بایستى مراجعه كنیم، از خودمان بایستى بخواهیم كه گره‌ها را با نیروى اراده حل كنیم.
امروز هم خب، بحمداللَّه یك دولت تازه‌نفسى هست، یكى از امتیازات وضع كنونى ما این است كه یك دولت تازه‌نفس وارد كار شده، با فكرهاى نو، با ابتكارات نو، با ایده‌هاى جدیدى، با یك مجموعه‌اى از افرادى كه توانایى‌هایى دارند، میخواهند مشغول كار بشوند و كار را پیش ببرند ان‌شاءاللَّه به سمت همان هدفهایى كه اعلام هم كردند. رئیس‌جمهور محترم هم یك روحانىِ باسابقه‌ى فعّال در عرصه‌هاى گوناگونِ انقلابى كشور است، این هم یكى از امتیازاتى است كه وجود دارد. طبیعت كار این است كه همه كمك كنیم؛ من وظیفه‌ى خودم میدانم، همه‌ى دولتها را ما كمك كردیم، از همه‌ى دولتها حمایت كردیم، به این دولت هم قطعاً كمك خواهیم كرد و حمایت خواهیم كرد، و مسئولین هم همین‌جور. البتّه حمایت بنده‌ى حقیر از دولتها به معناى این نیست كه همه‌ى كاركرد آن دولتها را ما قبول داشته باشیم؛ نه، در دوره‌هاى مختلف، دولتهاى گوناگونى بودند، از همه‌شان هم ما حمایت كردیم، به همه‌شان هم ایرادهایى داشتیم در زمینه‌هاى مختلف؛ اما آن ایرادها نباید موجب بشود كه ما دولت را بیگانه‌ى از خودمان بدانیم و دست حمایت و كمكى كه همه باید به سمت دولتها دراز كنند، این را انجام ندهیم. لازم است كه ان‌شاءاللَّه این حمایت و كمك انجام بگیرد، و دعا كنیم و توصیه كنیم؛ نصیحت هم لازم است؛ النَّصیحَةُ ِلأَئِمَّة المُؤمِنین، یعنى سخن خیرخواهانه، كه حالا گاهى این سخن خیرخواهانه ممكن است درشت و تند و تیز هم باشد، كه طبیعت كار این است كه اگر مسئولانى كه مخاطب این سخن تندوتیز قرار میگیرند، درست فكر كنند، گمان میكنم خرسند باشند؛ حتّى آن سخن تندوتیز هم به نفع آنها است. به هرحال، من وقتى نگاه میكنم به وضع كشور و آینده‌ى كشور، با وجود حالا بعضى مشكلاتى كه دوستان مطرح كردند و بسیارى را هم مطرح نكردند، بنده آینده را بسیار خوب مى‌بینم، و راه را راه روشنى مى‌بینم، آرمانهاى ما آرمانهاى مشخّصى است، میدانیم چه‌كار میخواهیم بكنیم؛ راه به سوى این آرمانها هم راه روشن و مشخّصى است؛ راهبردهایمان هم دچار ابهام نیست و معلوم است كه چه كار باید انجام بگیرد.
در این سالها جبهه‌بندى‌هاى منطقه‌اى و جهانى هم آشكار شده. البتّه نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه در همه‌ى عرصه‌هاى سیاسى، یك كار مطلوب و مورد قبولى است، لكن این مانور هنرمندانه نبایستى به معناى عبور از خطوط قرمز، یا برگشتن از راهبردهاى اساسى، یا عدم توجّه به آرمانها باشد؛ اینها را باید رعایت كرد. البتّه هر دولتى، هر شخصى، هر شخصیّتى، روشهایى دارند، ابتكاراتى دارند، این ابتكارات را انجام خواهند داد و [كار] پیش خواهد رفت. من كاملاً خوش‌بین هستم و معتقدم مشكلاتى كه وجود دارد، اعم از مشكلات اقتصادى، یا مشكلات سیاسى، یا مشكلات امنیّتى، و اهمّ از همه‌ى آنها مشكلات فرهنگى كه عمیق‌تر و مهم‌تر از مشكلات اقتصادى است - اگرچه ممكن است فوریّت بعضى از كارهاى اقتصادى بیشتر باشد - همه‌ى این مشكلات قابل حل، و راه، قابل پیمودن است. از خداوند متعال میخواهیم كه كمك كند.
من این جمله را هم یادداشت كرده بودم كه عرض بكنم، توجّه داشته باشند؛ یكى از راهبردهاى اساسى دشمنان اسلام و بخصوص دشمنان نظام اسلامى در منطقه، راهبرد ایجاد اختلاف فرقه‌اى و مذهبى و مسئله‌ى شیعه و سنّى است؛ این را توجّه داشته باشید. و دو دسته عامل و مزدور دشمن در این زمینه شدند: یك دسته از سنّى‌ها، یك دسته از شیعه‌ها؛ یك دسته آن تكفیریهاى منحرفِ از حقیقت دین، یك دسته هم از كسانى كه براى دشمن كار میكنند، زیر اسم شیعه و به نام شیعه، تحریكِ احساسات دیگران را میكنند، و دشمنى‌ها را توجیه میكنند و آتش فتنه را برافروخته میكنند. هر مجموعه‌اى، هر دستگاهى، هر دولتى كه فریب این توطئه‌ى بزرگ را بخورد و غرق بشود در این قضیّه، و هر مجموعه‌اى كه اشتباه بكند، قطعاً ضربه خواهد زد به حركت اسلامى و به نظام اسلامى، بخصوص به كشور ما ضربه خواهد خورد. من اصرار دارم بر اینكه بزرگان علما، چه شیعه، چه سنّى، چه در ایران، چه در مناطق دیگر، توجّه بكنند كه اختلافات بین فرقه‌هاى اسلامى نباید موجب بشود كه ما یك جبهه‌ى جدیدى در مقابل خودمان باز كنیم و از دشمن اصلى كه دشمن اصل اسلام و دشمن استقلال و دشمن بهروزى مردم منطقه است، غافل بمانیم.
امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداى متعال به همه‌ى ما كمك كند و توجّهات حضرت بقیّةاللَّه (ارواحنا فداه) و دعاى این بزرگوار شامل حال همه‌ى شما و ما باشد.
والسّلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

۱) این دیدار به مناسبت تشكیل چهاردهمین اجلاس رسمى دوره‌ى چهارم مجلس خبرگان رهبرى در روزهاى ۱۲ و ۱۳ شهریور سال جارى، برگزار شد.
۲) در تازه‌ترین تفحّص برون‌مرزى كمیته‌ى جستجوى مفقودین ستاد كلّ نیروهاى مسلّح پیكر مطهّر ۹۲ شهید در مناطقى از كشور عراق - از جمله مناطق عملیّاتى فاو و جزیره‌ى مجنون - كشف شد و در ۲۴ مرداد سال جارى، از طریق مرز شلمچه به جمهورى اسلامى ایران منتقل شده و طى مراسمى با اجساد ۶۱ سرباز كشته شده‌ى عراقى مبادله شدند. این شهدا روز ۱۱ شهریور و مقارن با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) در تهران تشییع شدند.
۳) سوره‌ى ملك، آیه‌ى ۲۲
۴) نهج البلاغه، نامه‌ى ۴۷
۵) ۱۳۹۲/۴/۳۰




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


درباره وبلاگ


مدیر وبلاگ : امین م
نویسندگان
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات