زمین از دلبران خالیست اما در خیابان ها
پر از دلبر نماهاییست در انبوه انسان ها
سر و هیکل شبیه حضرت باربی و موهاشان
در انواع مدل ها، گیس یا فر یا پریشان ها
به قدری گشته کوته دامن دلبرنما ها که
به سختی می رسد دستان ما دیگر به دامان ها
کتایون ها کتی گشتند و آزیتا شده آزی
و سوسن ها مبدل گشته امروزه به سوزان ها
میان کله ی سوزان خیال بچه داری نیست
چرا افتاده آفت در میان نسل مامان ها
اتوی مو شده عنوان بحث نیمی از نسوان
شده افسانه آش کشک نذری توی قزقان ها
نه دیگر قرمه سبزی می شود پیدا نه ته دیگش
امان از دست همبر ها و برگرها و لازان ها!
پدر جان ظرف می شویند و مادر طفلکی دارد
برای خرج خانه می نشیند پشت فرمان ها
گمانم در میان فیلم ها هم لاله و مرجان
گرفته جای قیصرها و حتی جای فرمان ها
سبیل مرد امروزه نماد هیچ چیزی نیست
که می سنجند مردان را فقط با مارک تمبان ها
نه تنها مردی و مردانگی از رونق افتاده
که شل گشته ست بیش از پیش حتی دین و ایمان ها
چه ایام خوشی بود و چه دوران بدی حالا
که بعضا می فروشند عشق را توی خیابان ها
ندارد Ctrl+Z زندگی تا باز برگردیم
خدا ما را ببر لطفا به آن ایام و دوران ها
نقیضه ای بود بر غزل زیبای دکتر فاضل نظری