تا همیشه




تو فصل پنجم عمر منی

و تقویمم

به شوق توست كه تكرار می شود هر سال ..

تو را ز دفتر "حافظ" گرفته ام ،

  یعنی

          كه تا همیشه ز چشمت نمی نهم ای فال!


[ یکشنبه 27 تیر 1395 ] [ 04:30 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

شهریار

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت

تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت

چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت

شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت

چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت

به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت

دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت


[ جمعه 8 اسفند 1393 ] [ 10:04 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

.

http://up.sibdownload.com/uploads/141002599160472.jpeg





..

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

                جان به غمهایش سپردم ..

                                                نیست آرامم هنوز ..


[ دوشنبه 27 بهمن 1393 ] [ 07:03 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

پرنده مردنی است



ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘــﺎ ﮔﺮ ﺑﺸﮑﻨﺪ ؛؛ ﺑﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﭼﺸﻢ ﮔﺮﻳﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﻣﻲ ؛؛ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

ﺳﻴــﻞ ﺑــﺎﺭﺍﻥ ﮔــــﺮ ﺑﺒــــﺎﺭﺩ ﺍﺯ ﻧﺴﻴـــــﻢ ﺻﻮﺭﺗﻲ !!
ﻏــﻢ ﻣﺨـــﻮﺭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

ﻣﺨﺘﺼــــﺮ ﮔــﻮﻳﻢ ﺍﮔـــﺮ ﻭﻳــﺮﺍﻥ ﺷـﻮﺩ ﮐﺎﺷﺎﻧﻪ ﺍﻱ !!
ﺟــﺎﻱ ﻫــﺮ ﻭﻳــﺮﺍﻧﻪ ﺍﻱ ﮐﺎﺧــﻲ ﻧﻤﺎﻳـﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

ﺍﻱ ﺧــﺪﺍ ،،،،،
ﻫــﺮﮔﺰ ﻧﺒﻴﻨـــﻢ ﺑﺸــﮑﻨﺪ ﻗﻠـــﺐ ﮐﺴﻲ
ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ  ... ﺑﺎطﻨﺶ ﺍﺯ ﺭﻳﺸـﻪ ﻭﻳـــﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ...!


[ دوشنبه 20 بهمن 1393 ] [ 09:06 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

من کوله بار دردم....


http://up.sibdownload.com/uploads/142081636107891.jpg



گاهی دلت میگیرد .....
از باید ها .....
نباید ها.....
بودن ها.....
نبودن ها.....
آمدن ها ...
 نیامدن ها......
گاهی دلت میخواهد دختر بچه ای باشی....
که ناشیانه می خورد زمین شرم نمی کند......
بی ترس می خندد...
 بی محابا میگرید...
سر زانوی احساس را میگیرد
بی خجالت در
آغوش میکشد.....
و چقدر
راحت میگوید
‌‌‌‌‌‌‌‌‌»دوستت دارم»
بزرگ که باشی مدام باید پنهانی و آرام جمع کنی خرده های دلت را
از زیر پای احساس....
بزرگ که باشی سختی ها سخت ترند.....
 
 


[ جمعه 19 دی 1393 ] [ 06:33 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

پرواز با بخاطر بسپار...پرنده مردنیست

http://up.sibdownload.com/uploads/1418574870131.jpg


ایـن روزا مـیـگـذره بـا تـمـوم خـوبـی هـا و بـدی هـاش..
مـیـگـذره بـا هـمـه قـشـنـگـیـو زشـتـی هـاش...
شـبـاشـم مـیـگـذره...
بـاهـمـه ی تـنـهـایـیـاش...بـا هـمـه ی دلـتـنـگـیـاش...
یـه روزی صـدای قـهـقـه خـنـدمـون تـا اسـمـون مـیـرسـیـد... 
یـه روزم صـدای گـریـمـونـو بـا ریـتـم دوش اب حـمـوم تـنـظـیم میـکـردیـم تـا کـسـی صـداشـو نـشـنـوه...
یـه روز خـوشـحـالـشـون کـردیـم...
یـه روز نـاراحـتـمـون کـردن....
یـه روز حـسـرت داشـتـیـم یـه روز ارزو بـه دلـمـون گـذاشـتـن.....
مـیـدونـم مـثل مـن یـه شـبـایـی داشـتـیـد کـه از دسـت خـدا هـم کـاری بـر نـمـیـومـد...

شـبـایـی کـه بـغـضـتـون از اسـمـونـم مـیـزد بـالــا...

گـذشـت دیـگـه نـگـذشـت؟؟؟؟

گـذشـت امـا چـجـوری...

هـعـی...
یـه روزی دوسـمـون داشـتـن امـا دلـی نبـود کـه دوسـشـون داشـتـه بـاشـیـم...
یـه روزی دوسـت داشـتـیـم امـا دوسـمـون نـداشـتـن...
یـه روزایـی جـوون شـدیـم امـا تـا شـبـش پـیـر شـدیـم...
یه روزی حاضر بودیم جون بدیم واسش اما اونیه لحظه هم حاضر نشد تب کنه برامون
از دسـت غـصـه هـامـون...

یـه روزایـی یـواشـکـی عـاشـق شـدیـم ...
یـواشـکـی دیـدیـمـش...
یـواشـکـی دلـمـون بـراش ضـعـف رفـت...
یواشکی مردیم و زنده شدیم و غمامونو هیچکس ندید

امـون از گـریـه هـای یـواشـکـی بـه یـادش اونـم از سـر دلتـنـگــی..
یـه شـبـایـی پـر حـرف بـودیـم سـکـوت کـردیـم...
یـه روزایـی وابـسـتـه شـدیـم بـدون ایـنـکـه بـخـوایـم...
یـه روزایـی هـم جـدا شـدیـم بـازم بـدون ایـنـکـه بـخـوایـم...
یـه شـبـایـی اصلـن نـگـذشـت امـا مـا ازش گـذشـتـیـم..
چـجـوریـش مـهـم نـیست...

یـه شـبـایـی هـم بـد گـذشـت...
سـخـت گـذشـت ...
بـا درد گـذشــت...

یـه شـبـایـی داد زدیـم امـا جـز دلـمـون هـیـچ کـس صـدامـونـو نـشـنـیـد...
یـه شـبـایـی هـمـه چـی بـود الـا اونـی کـه بـایـد مـیـبـود...
یـه شـبـایـی هـوا عـجـیـب دونـفـره بـود اما هـمـون شـبـا مـا بـودیـمـو تـنـهـایـیمون..
یـه شـبـایـی روی مـاهو سـتـارهـا رو هـم کـم کـردیـم بـا دردامـون...
صـبـح شـد مـاهـو سـتـاره رفـتـن امـا مـا هـنـوز بـیـدار بـودیـم...
یـه روزایـی دلـمـونـو دادیـم یـه شـبـی شـکـسـتـه شـو پـسـمـون دادن...
یـه روزایـی خـاطـره سـاخـتـیـم یـه شـبـایـی رویــا....
یـه شـبـایـی بـیـاد خـاطـره هـامـون خـوابـمـون بـرد تـا بـه امـیـد رویـاهـامـون بـیـدار شـیـم...
یـه شـبـایـی خـاطـرهـا بـود امـا نـه امـیـدی بـود نـه رویـایــی...
یـه شـبـایـی بـه یـادش بـالـشـت مـونـو بـغـل کـردیـم بـاهـاش حـرف زدیـم...

بـاهـاش رویـا سـاخـتـیـم..مـثـل دیـوونـه هـا..
یـه شـبـایـی هـم هـمـون بـالـشـت بـود کـه اشـکـامـونـو دیـد و پـاک کـرد و دم نـزد...
یـه روزایـی خـنـدیـدیـم امـا بـغـضـمـون گـرفـت ...
یـه شـبـایـی بـغـض کـردیـم امـا خـنـدیـدیـم...
یـه شـبایـی رو بـا یـه اهـنـگـهـای خـاص سـر کـردیـم...

هـی گـذاشـتـیـمـشـون رو تــکرار تـا صـبح فـقـط اونـو گـوش مـیـکـردیـم...
یـه روزایـی دلـمـونـو خـوش کـردیـم بـه مـعـجـزه...

شـایـد کـسـی دوبـاره بـیـادو هـمـه چـی بـشـه مـثـل روز اول امـا نـشـد کـه نـشـد...
یـه روزایـی حسـودیـمـون شـد بـه یـه کـسـایـی...

بـغـض کـردیـم...

یـه شـبـایـی نـداشـتـه هـامـون بـیـشـتـر از داشـتـه هـامـون بــود...
یـه روزایـی یـه چـیـزایـی دیـدیـم کـه از توو داغـونـمـون کـرد..
یـه شـبـایـی نـفـسـمـون بـرید از ایـن هـمـه بـغـض...
یـه شـبـایـی نـفـس کـم اوردیـم...امــا دووم اوردیــم... 
یـه روزایـی فـقـط زنـده بـودیـم ...زنـدگـی نـکـردیـم...
یـه شبـایـی زنـده هـم نـبـودیـم فـقـط بـودیـم...هـمیـن..
یـه روزایـی بـا یـه کـسـی کـل دنـیـا رو حـریـف بـودیـم 
یـه روزایـی هـم بـا کـل دنـیـا یـه نـفـر رو هـم حـریـف نـبـودیـم..
خـیـلـی هـا خـواسـتـن مـا رو بـسـازن امـا خـرابـمـون کـردن...
خـیـلـی هـا خـواسـتـن هـمـدردی کـنـن امـا شـدن خـود درد واسـه مـا...
یـه روزی ...یـه شـبـی.. دلـمـونـو بـد شـکـسـتن...
از هـمـه ی ایـن روزا و شـبـا هـم بـگـذرم امـا..

 خدایا تو بگو چطور بگذرم از دل شکستم؟

[ یکشنبه 23 آذر 1393 ] [ 08:05 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

بیتاب بیتابم

دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده
        برای شیطنت های بی وقفه،
       بیخیالی های هر روزه،
       ناز و كرشمه های من و آینه
       خنده های بلند و بی دلیل،
      برای آن احساسات مهار نشدنی،
حالا اما،
 دخترك حساس و نازك نارنجی درونم چه بی هوا این همه بزرگ شده!
چه قدی كشیده طاقتم!
ضرباهنگ قلبم چه آرام و منطقی میزند!
چه شیشه ای بودم روزی،
 حالا اما به سخت شدن هم رضا نمیدهم!
به سنگ شدن می اندیشم،
اینگونه اطمینانش بیشتر است!
جای بستنی یخی های دوران كودكی ام را
قهوه های تلخ و پر سكوت امروز گرفته است!
این روزها لحن حرفهایم اینقدر جدی است 
كه خودم هم از خودم حساب میبرم...
در اوج شادی هم قهقهه سر نمی دهم!و تنها به لبخندی اكتفا می كنم!
چه پیشوند عجیبی است كلمه خانم!!!
همین كه پیش اسمت مینشیند
تمامی سر خوشی و بی خیالیت را از تو میگیرد،
و به جایش وزنه وقار ومتانت را
روی شانه ات می گذارد!
نه اینكه تمامی اینها بد باشد،نه!
فقط خدا كند وزنشان آنقدر سنگین نشود كه دخترك حساس و شیرین درونم 
زیر سنگینی آن بمیرد!



متنی زیبا از تهمینه میلانی.


[ جمعه 14 آذر 1393 ] [ 07:10 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

خورشید من بتاب


http://up.sibdownload.com/uploads/141699142829261.jpg


من را

شمعدانی‌ئی بدان

در گلدانی کوچک

که بیشتر از آب و آفتاب

به تو نیاز دارد ..

                                                             

{ عباس حسین نژاد }



[ چهارشنبه 5 آذر 1393 ] [ 12:04 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

.



[ سه شنبه 27 آبان 1393 ] [ 07:53 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ () ]

همیشه باش


http://up.sibdownload.com/uploads/141563793730331.jpg


تو که باشی،

پاییز را بهار ترجمه می کنم!
باران را ترانه!
زندگی را شادمانی!
خودم را پرنده!
پرنده را کودک!
و...
تو را ... عشق.... عشق.....عشق!!!


[ دوشنبه 19 آبان 1393 ] [ 08:10 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

شکست شیشه عمرم

http://up.sibdownload.com/uploads/141521731451931.gif

روزگار عجیبی‌ست...

آدمهاوقتی می‌خواهند به تو نزدیک شوند دروغ می‌گویند

وقتی میخواهند بروند راست می‌گویند!!!





*** من فقط بیمار تو بودم...چه سنگدلانه آنرا گوشزد کردی

**  خاکساری بین که چون نقش قدم در راه او      عشق با خاکم برابر کرد و گردی برنخاست


* خوش بـه حال ِ انارها و انجیـرها ... دلتنگ که می شـوند، مــی تـرکـنــد ...


...... عاشورای امسال فراموشم نمیشه......








[ چهارشنبه 14 آبان 1393 ] [ 11:10 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

...

http://up.sibdownload.com/uploads/141457756970211.png

دور نیستم از تو
حال من خوب است
همین که ساعت های طولانی را در انتظار ثانیه ای با تو بودن سپری میکنم
همین که با هر واژه ات مرا از رویا پردازی می آوری تا حقیقت،اجازه میدهد شاد باشم
دور نیستم از تو ..
چه فرقی میکند که بدانی یا نه
جاذبه همه را سر به زیر کرده
همه را غیر از من و منجمان
منجمان که سر به هوای آسمانند و من که سر به هوای تو ام ...



و احساسم چنین می گفت :
مرا از خود نمی رانی ...
کمی دلسنگ و مغروری ،
ولی ... بی من نمی مانی

و بعضی وقت ها شاید
حضورت را نمی بینم
تو اما با شکیبایی
برایم شعر می خوانی
و باور کن بدون تو
دلم را پاره خواهم کرد
خودت این را نمی دانی ؟!



حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد
اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم
حسرت یعنی تـــو که در عین بودنت
داشتنت را آرزو می کنم...


[ چهارشنبه 7 آبان 1393 ] [ 01:35 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

اینجا سرزمین من است


http://up.sibdownload.com/uploads/141487694973012.jpg


هیس دختر ها فریاد نمیزنند!

هیس دخترها بلند نمیخندند!

هیس دخترها حقی ندارند!

هیس دخترها باید ارام زندگی کنند!

هیس دخترها باید درد را تحمل کنند!

هیس دخترها باید بسوزندو بسازند!

هیس دخترها باید ظلم و حرف زور را قبول کنند!

"فقط به جرم دختر بودنشان!!"

هیس دخترها باید تحمل کنند و اعتراض نکنند

هیس دخترها حتی حق اینرا ندارند که عکسشان روی اگهی ترحیمشان چاپ شود!

هیس دخترها باید ارام بمیرند!!

و این داستان ادامه خواهد داشت...

حق حضانت برای تو

درد زایمان برای من

نام خانوادگی برای تو

زحمت خانواده برای من

چهار عقد برای تو

حسرت عشق برای من

هزار صیغه برای تو

حکم سنگسار برای من

هوس برای تو

عفاف برای من

این بود ازادی و برابری حقوق برای زن و مرد. . .

هیس دخترها حق اعتراض ندارند.







[ دوشنبه 5 آبان 1393 ] [ 11:00 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

خاطراتم را چه خواهی کرد؟؟؟

http://up.sibdownload.com/uploads/141431339144931.jpg


من باختم که برنده تو باشی

تو بردی....

 سوختنم را خوب ببین

شاد باش که بازی دست توست

من مهره سوخته ای بیش نبودم

.....................................

......................

.......................................

.......................................

.................

..........

........................................

  .  .  .




***
سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی

دل بریدن هات حکمت داشت: . . . دلبـــر داشتی




[ یکشنبه 4 آبان 1393 ] [ 12:04 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

دوست نداشتن یعنی همین


شیرین بهانه بود!

فرهاد تیشه میزد تا نشنود،

صدای مردمانی را که در گوشش می خواندند : دوستت ندارد . . .   !



[ دوشنبه 28 مهر 1393 ] [ 07:06 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

عااچقتم

http://up.sibdownload.com/uploads/141356697334141.jpg


با هم باشیم نه یک سال بلکه یک عمر

بگذار آوازه ی با هم بودنمان چنان در شهر بپیچد

که روسیاه شوند آنان که

بر سر جدایی مان شرط بسته بودند . . .





[ جمعه 25 مهر 1393 ] [ 08:52 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری


http://up.sibdownload.com/uploads/141171623683491.jpg


مثل نکته‌ای ظریف و ملموس


جاهای خالی‌ام را پُر می‌کنی …


وقتی می‌گویم : « دوستت دارم » یعنی همیشه


حتی ساعت‌های غیراداری ، و روزهای تعطیل ....


[ چهارشنبه 23 مهر 1393 ] [ 07:52 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

سه نقطه

http://up.sibdownload.com/uploads/141239468606671.gif


دوستش می دارم

لبخندش را

فریبی نه ، که هدیه ای می انگارم .

من همه ی سنگهایش را پرستیده ام و

آتش و آب و خاکش را .

من آفتابش را پوشیده ام

و عصاره ی ماهتابش را ،

پیاله پیاله نوشیده ام

دوستش می دارم ...

زمینی که تو روی آن راه می روی ...

                                               " رویا زرین "




***از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم

خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم


**
پاییز دلگیر نیست
 
دلها گیرِ پاییز است
 

*نمیدانی چه دردی دارد.....وقتی حالم در هیچ واژه ای نمیگنجد


*****چـــرا بارون نمیباره؟؟؟

 
 
 




[ شنبه 19 مهر 1393 ] [ 11:58 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

تو نیستی که ببینی...

http://up.sibdownload.com/uploads/141297738679352.jpg

 

دلم تنگ میشود گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای چه هوای خوبی....دیشب شام چی خوردی؟

و چه قدر خسته ام از "چرا؟ "

از " چه گونه ! " 
خسته ام از سوال های سخت، پاسخ های پیچیده
ازکلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچ های تند
نشانه های بامعنا، بی معنا
دلم تنگ میشود، گاهی
برای
یک "دوستت دارم" ساده
دو "فنجان قهوه ی داغ " 
سه " روز " تعطیلی زمستان
چهار "خنده ی" بلند
و
پنج "انگشت" دوست داشتنی.



[ شنبه 19 مهر 1393 ] [ 12:58 ق.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

همیشه با منی

http://up.sibdownload.com/uploads/140095131929341.png


وای بر آن روزی که چیزی ...حتی عشق عادتمان شود.

عادت همه چیز را ویران میکند...

از جمله دوست داشتن را...تفکر خلاق را...عاطفه جوشان را...

عاشق کم است و سخن عاشقانه فراوان ! ...

روزگاریست چه بد که دیگر کلام عاشقانه دلیل  عشق  نیست

و آواز عاشقانه خواندن دلیل عاشق بودن

   . . .







***بستگی دارد که از زندان چه تعریفی کنیم     هیچکس در هیچ جای این جهان آزاد نیست


**این روزا دلم فقط هوای بچگیامو میکنه....


*بعضی وقتها

از شدت دلتنگی

گریه که هیــــچ

دلت میخواهد

هــــای هــــای بمیری




می سوزم سراپا

و شمع های روی میز 

تمام حواسشان به من است

به سرانگشت های من

که قطره قطره تمام می شوند . . .








[ سه شنبه 8 مهر 1393 ] [ 12:55 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

تو قله خیالی و تسخیر تو محال


http://up.sibdownload.com/uploads/141173325861621.jpg


ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ ...

ﭼﻪ ﺗﻨﻬﺎ،ﭼﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ...

ﺍﻣﺎ با ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ...

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ...

ﺑﯽ ﺻﺪﺍ،ﺑﯽ ﻫﯿﺎﻫو

ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ...

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺁﮊﺍﻧﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺭﺳﯿﺪﯾﻦ!

ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﺎﻗﯽ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ؟

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻮﻕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﯼ ؟!

ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ : ﺣﻮﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟!

ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ...

ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ...

ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ...

ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ...

ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺷﺪ

ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺭ ﺩﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ

ﻫﻮﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ

ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ

ﭼﺎﯼ ﺳﺮﺩ ﺷﺪ

ﻏﺬﺍ ﯾﺦ ﮐﺮﺩ

ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪ ...

ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻗﻔﻞ ﻧﮑﺮﺩیم

ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﮐﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ

ﻭ ﮐﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﻨﺪ ﺁﻣﺪ

ﻭ ﮐﯽ ﻋﻮﺽ ﺷﺪیم

ﮐﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ...

ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪﯾﻢ ...

ﻭ ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﯿﻢ ...

ﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ ...

ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺳﻔﯿﺪ ﺷﺪ ...

ﻭ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﮐﯽ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ؟!

" ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ با ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ..."

                                                                                    " پابلو نرودا " 



[ جمعه 4 مهر 1393 ] [ 03:29 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ () ]

دلتنگی....یعنی من

http://up.sibdownload.com/uploads/141173156682561.jpg




هیچ زنی را، در هیچ کجای دنیا نمی توانی پیدا کنی که به یک باره عاشق مردی شود.

زن ها آرام آرام در یک مرد جوانه می زنند.

اما امان از وقتی که زنی، در وجود مردش ریشه بدواند.

این نوع عشق  یک زن را، هیچ تبری نمی تواند از پا در بیاورد.

حالا می خواهد تبـر زمان باشد، یا حتی تبـر مرگ...


اما چـرا...

همیشه یک استثنا وجود دارد.

و آن برای از ریشه خشکاندن یک زن، خیانت به عشق اوست..





http://up.sibdownload.com/uploads/141171652470011.jpg




*** مردها وقتی عاشق می شوند به دنیا می آیند

و زن ها عاشق که می شوند می میرند



** از زلزله و عشق خبر کس ندهد
          آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای


* حسـرت واقعـی را آن روزی میخــوری كـه مـی بینـى،بـه انـدازه سـن و سـالت، زندگـى نكـرده ای ...!




زندگی اتفاق نادریست

که برای بعضی از زنده ها می افتد......


دلم میخواهد " بروم توی خودم و پاییز سال بعد برگردم " 

خدا را چه دیدی ؟! شاید هم اصلا برنگشتم !



[ جمعه 4 مهر 1393 ] [ 11:10 ق.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

.


http://up.sibdownload.com/uploads/14113604587711.jpg


ما در هیچ حال

قلب هایمان خالی از غم نخواهد شد

چرا که غم

ودیعه یی ست طبیعی که ما را پاک نگه می دارد

انسان های بی اندوه

به معنای متعالی کلمه

هرگز " انسان " نبوده اند و نخواهند بود

از این صافی انسان ساز نترس



نادر ابراهیمی


[ دوشنبه 31 شهریور 1393 ] [ 08:02 ق.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ () ]

فصل رنگین کمان





آسمانش را گرفته تنگ در آغوش .....

ابر با آن پوستین سرد نمناکش...

باغ بی برگی...

روز و شب تنهاست

با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران ......سرودش باد....

جامه اش شولای عریانی است

ور جز اینش جامه ای باید......بافته بس شعله ی زر تار پودش باد...

گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد....

باغبان و رهگذاری نیست.......

باغ نو میدان....

چشم در راه بهاری نیست....

گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد

ور به رویش برگ لبخندی نمی روید

باغ بی برگی که می گوید... که زیبا نیست؟

داستان از میوه های سر به گردون سای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید

باغ بی برگی خنده اش خونی است اشک آمیز.......

جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن....

پادشاه فصل ها ....پاییز....



(مرحوم اخوان ثالث)




***
بیایید عشق بورزیم  به چیزهایی که ناپایدارند

و میدانیم در روشنایی روزی دیگر باز نخواهند گشت

پاییـــــــــــــــز مبارک



***درختان پر شکوفه بادام را دیگر فراموش کن

اهمیتی ندارد

در این روزگار آنچه را که نمیتوانی بازیابی بخاطر نیاور

عطر دیر پای میوه ها را بخود بزن

عشق من......عشق من......

فصل پائیز است......                       
                         
                                              پائیــــــــــــــــــز مبارک



[ یکشنبه 30 شهریور 1393 ] [ 11:03 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

...


http://up.sibdownload.com/uploads/141080372846421.jpg


دور از این هیاهو

دلم کویر می خواهد و

 تنهایی و سکوت و

 آغوش ِ سرد ِ شبی  که آتشم را فرو نشاند.

 نه دیوار،

 نه در،

 نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،

 نه پایی که در نوردد مرزهایم،

 نه قلبی که بشکند سکوتم،

 نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،

 نه روحی که آویزانم شود.

 من باشم و

 تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند

 و آرامشی که قبل از  هیچ طوفانی نیست !


http://up.sibdownload.com/uploads/140777237670222.gif

***

همیشـه نباید حرف زد

گاه باید سکوت کرد

حرفِ دل که گفتنی نیست !

باید آدمش باشد

کسی که با یک نگاه کردن به چشمت

تا تهِ بغضت را بفهمد.        " چارلی چاپلین "


**

رسم زمانه است اگرنرم باشی تو را  لـه میکنند

اگرخشک باشی تو را میشکنند....




[ دوشنبه 24 شهریور 1393 ] [ 07:23 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهم...

http://up.sibdownload.com/uploads/141036616330411.jpg


غم انگیزترین قسمت زندگی

وقتیست که ...

بفهمی نبودنت را به بودنت ترجیح داد

بفهمی  مهره ای سوخته مزاحم بودی

بفهمی فقط سرگرمی و تفریح بودی

بفهمی محکومی به  تنهائی .... همان تنهائی همیشگی


. . .


محکوم شدم به حجم کوچکی از زندگی که تو در آن نیستی !

    نیستی و تشویش هر عقربه ،

                             ثانیه ام را به سالی کش می دهد.

    برگهای زرد نگاهم روی سنگفرش داغ دلت

           خش خش کنان خورد شدند، پوسیدند و شکستند

    باد بیرحمانه تکه هایم را پراکند

           قاصدک، بی خبـر، به دنبال تکه ای از دلم، که خالی از عشق نبود، راه افتاد  ...... 

    .. روی حجم کوچک قاصدک محکوم شدم به زندگی که  تو در آن نیستی !! 




[ چهارشنبه 19 شهریور 1393 ] [ 07:32 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

دلم گرفته از این روزها

http://up.sibdownload.com/uploads/141028385830591.jpg


اینجا هیچ چیز واقعی نیست

نه نبودن ِ تو

نه بودن ِ من

انگار،

یک نفر دارد ما را خواب میبیند


. . .








[ سه شنبه 18 شهریور 1393 ] [ 08:54 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

پرواز را بخاطر بسپار


http://up.sibdownload.com/uploads/141002599160472.jpeg



یاد تو

همیشه همراه من است

همچون خاطره ی باران

در ذهن خیس شالیزار

0 0 0




[ شنبه 15 شهریور 1393 ] [ 08:54 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

روزگار غریبیست نازنین


http://up.sibdownload.com/uploads/140947154060121.jpg


دیروز کودکی ...

در امتداد کوچه های پر از بی کسی این شهر شلوغ؛

دست تمنایی به سویم دراز کرد؛

خالی تر از تمامی آرزوهای کودکانه؛

. . .

دنیا عوض شده است؛

کودکان به دنبال نان اند و ما به دنبال عشق ...!



http://up.sibdownload.com/uploads/140777237665861.gif


سرفه هایم صدای خرده شیشه می دهند

به گمانم

چیزی در درونم شکسته است...



[ یکشنبه 9 شهریور 1393 ] [ 11:20 ق.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

ایکاش فرصتی بود


http://up.sibdownload.com/uploads/140907547513021.jpg


گاهی بایدبه دورخود یک دیوار تنهایی کشید

نه برای اینکه دیگران را از خود دورکنی

بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار راخراب میکند.


[ سه شنبه 4 شهریور 1393 ] [ 09:19 ب.ظ ] [ هزار و یک شب ] [ نظرات() ]

.: تعداد کل صفحات 3 :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ]