رفت
پشت سرشم نگاه نکرد
عوضش من و خدا
موندیم
عوضش با خدام خلوت کردم
کلی حرف زدم
وسبک شدم
با توام ...من حسادت می کنم حتی به تنها بودنت
من به فرد رو به رویی، لحظه ی خندیدنت
من به بارانی که با لذت نگاهش می کنی
یا نسیمی که رها می چرخد اطراف تنت ...
من حسادت می کنم حتی به دست گرم آن،
شال خوشرنگی که می پیچد به دور گردنت
وقتی انگشتان تو در گیسوانت می دود
من به رد مانده از اینجور سامان دادنت ...
اینکه چیزی نیست ، گاهی دل حسادت کرده به
عطر پاشیده از آغوش تو بر پیراهنت
هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت
من حسادت می کنم حتی به قلب دشمنت
کاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینه
پلک هایش روی هم می رفت وقت دیدنت
. حسودم حسود
برایـم ارزشــ ندارد
میـخواهمـ تـآ زنـده هَستـم
در ڪنآرت بـآشمـ
میخـواهمـ تـآ فرصَـت بـآقیستــ
محـو نگـآه زیبـآیـت بـاشمـ
میتـرسمـ بمیرمـ
و نتـوانمـ تـو را درآغـوش بگیـرمـ
میتـرسمـ تـو نبـاشے
و مَـלּ تنـهآ بمیـرمــ
عشـق بـرایـم تـویـے
و صـداے نفـس هـآے هیچـ کسـ جُـز تـو برایـم عشـق نمیشــود
و تـو بـرایـم مثـل هیچـ کسـ نمیـشوے
پـَس بـآ مَـن بمـــــــــــــآنــــ
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !
با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...
پسرﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﮔﻔﺖ :
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
مثل آدم بزرگــا؟!
ﭘﺴﺮﮎ
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﻧـــــﻪ ؛ ﻧـــــﻪ !!
ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﮑﯽ ...
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید
دیری است
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهایی خودم
پر کرده ام ولی
مهلت نمی دهند که مثل کبو تری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخند
خود را به کاروان برسانم
اما
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید.
برچسب ها: متن احساسی، جملات عاشقانه،
برای امروز عهدی میبندم
تا زیباترین ها را برایت به ارمغان آورم
چرا که خداوند زیباترین طلوعش را
همراه با شادابی طبیعت خالصانه نثارم کرده است
و این زیبا نوید بخش بخششی دیگر است.
برچسب ها: عاشقانه ها،
خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :
" نــــذار برمـ "
یعنی بــرمـ گــــردون
سفــــت بغلمـ کـــن
ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــه ات و
بگــــــو :
بیخــــــود کــردی میگی
خداحافـــــظ
مگـــــه میـــذارمـ بــــری؟!!
مــــــگه
الکیــــــــه ؟
توی خیابانهای خالی ازعشق
قدم بزنیم
با هم که باشیم
بوسه و باران حتما خودشان را می رسانند ...
با تپشهای قلبم آرزوهایت را شماره کن
رشتههای سپید مویم
ردِ رنجهایی است که زندگیام را سیاه کرد
بر شانههای من نخواهد دید.
برچسب ها: عاشقانه، جملات عاشقانه، جملات تنهایی، اس ام اس های غمگین،
وسالـــهــا بعـــــــد
نشونی از این زن نمیمونه...
جز یه سنگ سرد ...
و خاکــ بی روح ...
برچسب ها: تنهایی، غمگین، فازسنگین، سالها بعد،
کـــــــــــــــــــــــــــــــــآمنت لطفا ...
.: Weblog Themes By Pichak :.