و امروز 91/2/2 دوسال از پروازش گذشت،وای وای دلم داره منفجر میشه،دلم میخواد های های گریه کنم.
نیستش نیتش ببینه چه جوری دخترو پسرش بزرگ شدن.
ای خدا امتحان سختی بود خیلی سخت
رفت و با رفتنش کمر همسرش شکست
ای خدا امتحان ختی بود خیلی سخت
خدایا راضیم به رضایتت.
نامزدی یا وعده ازدواج قرار دادی است که بین دو نفر به منظورازدواج در آینده بسته می شود.
بنابراین نامزدی همانطور که در حقوق سوییس گفته اند،یک قرار داد است ولی قراردادی جایز که طرفین می توانند آن
را فسخ کنند.
ماده1035قانون مدنی در این باره می گوید:
وعده ازدواج ایجاد علقه زوجیت نمی کند،اگرچه تمام یا قسمتی از مهریه
که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرر گردیده
پرداخته شده باشد.بنابراین هریک از زن ومرد مادام که عقد نکاح جاری نشده
می توانداز وصلت امتناع کند وطرف دیگر نمیتواند به هیچوجه اورا مجبوربه ازدواج کرده ویا
ازجهت صرف امتناع ازوصلت مطالبه خسارت نماید.
ماده1034قانون مدنی:
خواستگاری عبارت ازاین است که از زنی تقاضای ازدواج کنند.{هر زنی را که خالی از موانع نکاح باشد می توان
خواستگاری نمود}بنابراین خواستگاری از زنی که دارای مانعی برای نکاح باشدمانند زن شوهردار یا زنی که از محارب
نسبی یاسببی شخص محسوب می شود مجاز نیست.همینطور است زنی که در عده رجعیه است،چه آن زن در حکم زن
شوهرداراست و خالی از موانع نکاح به شمار نمی آید.
هفته پیش پدرم مو قع برگشتن از محل کارش هوس حلیم کرد و یک ظرف حلیم خرید آورد
خونه
وقتی ظرف حلیم رو دست پدرم دیدم ذوق کردم وبا تشکر فراوان ظرف حلیم رو از دست
پدرم
گرفتم آوردم سر سفره،طاقتم تموم شده بود،لحظه شماری می کردم که هرچه سریعتر افطار
بشه
که یکدفعه متوجه شدم حلیمه ترشه ترشه ترشه،انگار یک ظرف کشک اعلا خالی کرده
بودند تو حلیم
خلاصه اینکه همینطورکه صورتم به صورت پدرم دوخته شده بودولبخند ژکوندی برلبانم
نقش بسته بود
به زور قاشق اول حلیم رو به پایین دادم وکاسه حلیم رو کنار زدم،پدرم که هنوز شروع به
خوردن حلیم
انگشت توحلیم کرد وگذاشت دهانش ودرجا ظرف حلیم رو انداخت سطل آشغال و به من
گفت حالا پولتو بدم یا
دوستان عزیز واقعا چرا حلال وحرام از زندگی ما انسانها رخت بسته،چطور این آدما
راضی
میشن توماه مبارک رمضان مردم رو راهی بیمارستان کنند،واقعا باید به فروشنده ایی که تو
مغازش حلیم خراب داره
و اول حلیمهای خرابشرو میفروشه بعد حلیمهای سالمشو،تازه اونم از روی مصلحت،چی
باید گفت؟لقمه حرام معناش چیست؟واقعا برای همچین اشخاصی متاسفم.
صبح شد،دختر کوچولو از خواب بیدار شد و به سمت پنجره اتاقش دوید،
خورشید خانم آروم آروم بالا آمده بود وگیسوهایش را تواتاق دختر کوچولو پهن کرده بد،خرگوش بیرون بالا و پایین میپرید
به خرگوش کوچولو فرمان داد:زود باش بخور تپلو.
دوید وبا خوشحالی شانه اش را آورد تا گیسوهای خورشید خانم رو شانه کند،شروع به شانه کردن کرد که یکدفعه
خورشید خانم
گیسوهایش را کشید وآرام آرام رفت ،دختر کوچولو غمگین شدو به سمت پنجره رفت،به آسمان نگاه کرد ودید که یک
ابر کوچولو خورشید خانم رو پشت خودش قایم کرده بود...
دوستان عزیز می توانید درباره احساسات پاک دختر کوچولو صحبت کنید و همچنین می توانید نظرات خود را در قالب
قصه بیان کنید.