مدل اقتصادی ارز دیجیتال پای نتورک بدین گونه ساخته است که درعینحال که بتواند حدی از کمیابی برای حفظ ارزش آن ایجاد کند، همزمان هم همواره حدی از آن را در دسترس کاربران قرار دهد تا تضمین کند که همه آن در دست گروه اندکی نماند. گروه سازنده ارز دیجیتال پای میزان کل عرضه و آهنگ عرضه آن را برای این منظور با کدهای شبکه، تنظیم میکنند.
میزان کل عرضه در این ارز دیجیتال حاصل جمع «کل پاداش ماینینگ» (Total Mining Reward) یا M، «پاداش پیوستن به شبکه یا دعوت از کاربران جدید» (Total referral reward) یا R و «کل پاداش توسعهدهندهها» (Total Developer Reward) یا D است.
زخم ها "خوب" میشوند
اما!!!
"خوب" شدن
با
لحظه های همچو کروری گذرا اندرون جوی سرازیری عمر بی توجه به تمنای نگاه من و تو بی تفاوت به نگاه نگران دگران بی امان بی فریاد بی صدا میگذرد
زندگی، دوست، نگاه ، شعر
و یک پنجره ی بارانی
که خدا میبارد
باورِ اینکه در این جای شلوغ
در هیاهوی نفس گیر زمین
دست من دست خداست
حال خوش یعنی این
که درنقشه خود پنجره ای رو به خیابان دارد
گاه باخنده عجین است وگهی با گریه
گاه خشک است گهی شرشر باران دارد
زندگی مرد بزرگی است که دربستر مرگ
به شفا بخشی یک معجزه ایمان دارد
زندگی حالت بارانی چشمان توست
که در آن قوس قزح های فراوان دارد
زندگی آن گل سرخی است که تو میبویی
یک سرآغاز قشنگ است که پایان دارد
دل اگر میشکند، گل اگر میمیرد و اگر باغ به خود رنگ خزان میگیرد
زندگی کوچ همین چلچله هاست
به همین زیبایی...به همین کوتاهی
آرزوهایش که محال شد
غرق می شود در خاطراتش..
حرفهایت شبیه برف های بی موقعی هست که نزدیک بهار میبارد
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش بحال روزگار …
بیا وسط یک جمع دوستانه
چشم ها را گرد کنیم
من ابروی راستم را که بالا انداختم
تو چشمهایت را کمی غمگین کنی!
و هیچ کس نداند
که من پرسیده ام...
دورت بگردم؟؟
من اینجا
درست وسط پاییز نشسته ام
و دارم
برگ به برگ
دوباره عاشقت می شوم
مرا نگاه کن ببین چه انتظاری به روی پلکهایم خانه کرده است
غم را از چشمانم میتوانی بخوانی یا نه؟
خود را به ندانستن نزن - مدتهاست که غصه در دلم خانه کرده است
لازم نیست غصه ام را بخوری همین که قصه ام را بدانی کافیست.
تو وقتی میبینی که من افسرده ام نباید بگذری،
سکوت کنی،یافقط همدری کنی!
بناکننده شادی های من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟!
یک قطره ایم که می چکیم درتن کویر
وتمام می شویم...
دوری ات
با واژه ها رام نمی شود
شعر برایم اندوه می آورد
انگار زیبائی
هرگز به من تعلّق نداشته است
انگار خنده ی سبزش
هرگز درون من اتفاق نمی افتد
و این همه
دلیلِ نبودِ واضحِ توست
که باران را به گریه می اندازد
و پروانه ها را
خانه نشین کرده است...
شاید هوای پاییزی
بهترین بهانه باشد برای بغض هایی که هیچ کدامشان
ربطی به پاییز هرگز نداشته اند اما من گریسته ام…
چقدر صدای آمدنِ پاییز
شبیه صدای قدم های تو بود
ملتهب، مرموز، دوست داشتنی
نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف
چقدر صدای خش خش برگ ها
شبیه صدای قلب من است
که خواست، افتاد، شکست
چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من است
نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست،مست
چقدر پاییز شبیه دلتنگی ست
شبیه کسی که بود، رفت
کسی که دیگر نیست.
دردی که انسان را به سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست که
انسان را به فریاد وا میدارد...!
و انسانها فقط
به فریاد هم میرسند،نه به سکوت هم!
از لابلای دفتر خاطراتم ...
بوی پاییز می آید ...
و من درسطر سطر آن ...
برگ برگ آن در حال ریزشم ...
ورق می خورم ...
و باز نگاه می کنم ...
من و تو ...
همچون برگ های پاییزی ...
سالهاست که برباد رفته ایم ...
پاییز...
یک نوار کاست قدیمی است
که یک طرفش
با صدای باران پر شده
یک طرفش با صدای تو ...
میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی
فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم . . .
از شعر چیزی نمی ماسد به من فقط لحظه ای جای خالی تو را پر می کند دوست ندارم برای همیشه کنار تو باشم وگرنه نه تو میتوانی مرا دلتنگ کنی نه شعر.
دلشوره میخواهم . کاش قرار سفری گذاشته بودم . کاش دریا در فالم بود .
نمیدانم
چقدر از شهر من دوری،اما همه جا حست میکنم…میشنومت…
تو تکرار همیشگی
عشقـــــــــــــی ...و من فقط انعکاس بی ارزش نور تــ♥ــو هستم…
مـثـل ِ تـــار ِ مــوهـــایـش ..
ایـن بـــار
دوسـتـت دارم هـــایـــم را
پـشـت ِ گـوشـش انـــداخـــت …
و …
رفــت !
عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا
شوخی بود !
حالا .... . . تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی
تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است .....
بیهـــوده تـــلاش نمیکنـــم
دیگــــر هیــــچ تـــویــــی بــــا مــــن٫مــــا نمیشــــود
تــــو را مــــن "تــــو" کــــردم
در همیــــن چنـــد خــــط عــــاشقـــانه
وگــــرنــــه تــــو همــــان "او"ی دیــــروزی..
گــریان شده دلـــــم….
همچـــون دختـــرکـــی لجبـاز…
پا به زمین می کـــوبد…
تــــو را میـــخواهد….
فقط “تــــــــــــــــــو” را…
آخرین پست هابنیان گذاران ارز دیجیتال پای نتورک..........پنجشنبه 22 آبان 1399
مدل اقتصادی pi network..........چهارشنبه 21 آبان 1399
آمد بهار جانها ..........پنجشنبه 22 اسفند 1398
ایام غمگین..........پنجشنبه 5 بهمن 1396
گذر ایام..........دوشنبه 18 دی 1396
حال خوش یعنی تو..........شنبه 14 اسفند 1395
زندگی کوچ همین چلچله هاست..........شنبه 14 اسفند 1395
مرگ آرزوها..........دوشنبه 2 اسفند 1395
بی موقع..........شنبه 30 بهمن 1395
بوی بهار..........پنجشنبه 28 بهمن 1395
لاف عاشقی ..........یکشنبه 24 بهمن 1395
دنیای.............شنبه 23 بهمن 1395
سرنوشت..........جمعه 5 آذر 1395
خیال عاشقی با تو..........یکشنبه 30 آبان 1395
انتظار..........شنبه 29 آبان 1395
با من قهر نباش..........شنبه 29 آبان 1395
دوری..........پنجشنبه 27 آبان 1395
پاییز مرور خاطره ها..........یکشنبه 23 آبان 1395
صدای آمدن پاییز..........جمعه 30 مهر 1395
سکوت..........سه شنبه 20 مهر 1395
پاییز چهارم..........سه شنبه 13 مهر 1395
پاییز آمد..........دوشنبه 29 شهریور 1395
بوی پاییز..........دوشنبه 29 شهریور 1395
دلتنگی..........یکشنبه 21 تیر 1394
دلمـــ سفر میخواهد..........چهارشنبه 29 آبان 1392
فاصـــله ی تو ..........پنجشنبه 13 تیر 1392
رفتــــ..........دوشنبه 10 تیر 1392
تاوان عشق..........سه شنبه 28 خرداد 1392
تو..........سه شنبه 28 خرداد 1392
دلم فقط تو را میخواهد همین..........جمعه 24 خرداد 1392
همه پستها