دانستنیها

عید نوروز


نوروز91,عیدنوروز1391,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز

عید نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است.خاستگاه عید نوروز در ایران باستان می باشد و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران عید نوروز را جشن می‌گیرند.

امروزه زمان برگزاری عید نوروز، در آغاز فصل بهار است. عید نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.


زمان عید نوروز

جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز می‌شود. در دانش ستاره‌شناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیم‌کره شمالی زمین به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می‌رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می‌شود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است.


در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می‌شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود.

نوروز91,عیدنوروز1391,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز

پیدایش عید نوروز

عید نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.


در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».


آداب و رسوم عید نوروز در ایران:

مراسم چهار شنبه سوری قبل از عید نوروز :یکی از آیینهای نوروزی امروز - که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد - " مراسم چهارشنبه سوری " است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال  گویند.


برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ی سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : " زردی من از تو، سرخی تو از من "، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو و عید  نوروز را با آسودگی و شادی آغاز کنند.


تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛


کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، " فال گوش " ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و " قاشق زنی " ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است.و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.


نوروز91,عیدنوروز1391,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز

خرید لباس برای عید نوروز

از یکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به بازار می روند و لباس عیدشان را می خرند.در گذشته مردم معمولا پارچه هایی را خریداری می کردند که رنگ روشن داشت و معتقد بودند اگر لباس را خودشان بدوزند پارچه آن را روزهای دوشنبه یا جمعه قیچی کنند و نیز معتقد بودند که روز پنج شنبه ساعت سنگین است و لباس مدتی روی دست می ماند تا دوخته شود. روز سه شنبه اگر بریده شود نصیب دزد یا مرده شور خواهد شد و روز چهار شنبه می سوزد وسایل خانه نیز باید عوض شود و یا تمیز گردد. پختن نان شیرین از جمله کارهایی بود  که حتماً باید قبل از عید نوروز و برای عید انجام میگرفت.

سبز کردن گندم، عدس، تره تیزک، ده پانزده روز به عید نوروز مانده در خانه ها صورت می گیرد. در شیراز معمولا برای این کار از ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس یا روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سلامتی امام زمان می ریزند و به ترتیب بعد از آن نام اعضای خانواده را می آورند .


خانه تکانی یا رفت و روب قبل از عید نوروز :

یکی دو هفته پیش از عید نوروز خانه تکاتی یا رفت و روب انجام می گیرد و مجدداً اثاثیه را جابه جا می کنند و گرد گیری می کنند و دوباره آنها را می چینند. در مراحل بعد تخم مرغ رنگ کردن است که آن ها را آب پز می کنند و رنگ های شاد بر روی آنها می زنند.


سفره هفت سین و ساعت تحویل سال

برای تحویل سال در یکی از اطاق های خانه شان سفره می اندازند . پیش از هر چیز آیینه و قرآن در آن می گذارند و بعد هفت سین را می گذارند. 

هفت سین عبارت است از سماق، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزی . علاوه بر هفت سین شمع  و آینه  تخم مرغ و ... سر  سفره گذاشته میشود.

نوروز91,عیدنوروز1391,عید نوروز,عیدنوروز,نوروزباستانی,جشن نوروز

موقع تحویل سال همه اهل خانه باید با لباس نو بر سر سفره باشند اسپند نیز دود می شود و هر کدام از این ها فلسفه ای دارد. شمع برای روشنایی خانه و زندگی، قرآن نشان توجهی است که باید در آغاز سال به خداوند داشته، به علاوه در سال نو، صاحب قرآن یار و مددکار اهل خانه خواهد بود.


دید و بازدید عید نوروز

از بامداد نوروز دید و بازدیدها آغاز می شود در همه خانواده ها رسم است که به دیدار کسی که از نظر سن و شخصیت بر دیگران مزیت دارد بروند و دست او را ببوسند و تبریک بگویند و او نیز عیدی که شامل سکه یا پول است به آنها بدهد. بعضی نیز صبح عید نوروز یک بشقاب گندم برشته که شامل: کنجد، گندم، شاهدانه، نخودچی و کشمش است به اضافه یک بشقاب نان شیرین به اضافه تخم مرغ رنگی یا سکه به کوچک ترها می دهند.


سیزده بدر (روز سیزدهم عید نوروز )

روز دوازده فروردین همه وسایل تهیه می شود و هر چه از شیرینی ها و آجیل ها باقی مانده برای صبح سیزده آماده می شود که البته همراه آن سرکه و کاهو نیز هست. صبح سیزده فروردین همه دسته دسته عازم کوه و باغ های اطراف شهر می شوند و معتقدند در روز سیزده فروردین نباید در خانه ماند زیرا این روز نحس و بدیمن می باشد. روز سیزده پیش از طلوع آفتاب و تا پاسی از شب ادامه دارد در عصر این روز ویژه سبزی گره زدن دخترهاست که در واقع برای گشایش بخت خود این کار را می کنند.

عیدنوروز ، بر همگان مبارک باد.



تاریخ : یکشنبه 24 اسفند 1393 | 01:35 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

طالع بینی سال 94

طالع بینی چینی سال بز

سال ۱۳۹۴ سال بز یا گوسفند است

متولدین سالهای:

۱۲۸۶، ۱۲۹۸، ۱۳۱۰، ۱۳۲۲، ۱۳۳۴، ۱۳۴۶، ۱۳۵۸، ۱۳۷۰، ۱۳۸۲، ۱۳۹۴، و ……..

علایق:

رنگ: سبز روشن , , , , , , , , , , , , , , , , حیوان: بلبل

گُل: نرگس , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,  , , , درخت: توسه

رایحه: شکوفه سیب , , , , , , , , , , , , گیاه: نعناع

طعم: ملایم , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,  , ادویه: زعفران

جواهر تولد: یاقوت کبود , , , , , , ,  , فلز: آلومینیوم

عدد شانس: ۱۲ , , , , , , , , , , , , , , , , , , آلت موسیقی: چنگ

شعار بُز: “من متکی می شوم”

این علامت که گوسفند نیز خوانده می شود، حیوانی است که مردم بسیار دوست می دارند. او حیوانی آرام و نجیب است که فایده های بسیار زیادی به انسان می رساند.

افرادی که در سال بُِز به دنیا آمده اند، افرادی حساس، مودب، دانا، و دلسوز و بامحبت هستند. علاقه بسیار زیادی به هنر و زیبایی دارند. درمذهب معتقد و خواستار آرامش در زندگی می باشند. در کار و تجارت بسیار بااحتیاط قدم برمی دارند و افرادی صرفه جو و اقتصاددان هستند. آنها باید از تردید و ناامیدی و بدبینی دوری کنند.

بهترین جفت: خرگوش، اسب، خوک

بدترین جفت: موش، گاو، سگ

مشخصات کلی متولدین سال بز در سال ۹۴

هنرمندی سرکش و ناآرام

نماد بز بیش از همه نشانه زنانگی است. بزها شیک پوش، دلربا، عاشق طبیعت و هنرمندند و اگر دچار بدبینی، شک و نگرانی نشوند، اقبال همگانی را بر می انگیزند. بز هیچ گاه از بخت خود راضی نیست و به قول معروف همیشه فکر می کند که  مرغ همسایه غاز است.  دوستان و همکارانش از هوس بازی های او خشمگین می شوند. او نادانسته اسباب دردسر است. بز وقت شناس نیست و این باعث می شود که حوصله همه از دست او سر برود؛ در حالی که هرگاه در صدد سود بردن از دیگران بر آید؛ خود را مطلوب و دوست داشتنی جلوه می دهد؛ و حتی گاهی از نظر مالی، روی سر دیگران آوار می شود.

از سوی دیگر، بز خود را به آسانی به هر شرایطی تطبیق می دهد؛ مشروط بر اینکه امنیت زندگی – تا آن جا که ممکن است – حفظ شود. بز خجالتی و دارای حالتی زنانه است. او با وجود شک و تردیدهای همیشگی، کوتاهی کردن ها و گله و شکایت هایش، راهنمایی و نصیحت شدن و طرف توجه دیگران قرار گرفتن را دوست دارد.

بز فرهیخته و دلرباست؛ اما طبعی ناپایدار و هوسباز دارد. متولدان سال بز، اغلب مذهبی هستند؛ اما از هر مذهبی که پیروی کنند، تا زمانی به آن پای بندند که مانع آسایش زندگی شان نشود. واقعیت این است که موهومات، پدیده های فرا طبیعی، علوم غیبی و طالع بینی برای او جذاب تر است.

مردان و زنان متولد سال بز خوش قلب، مهربان، بلند نظر و دست و دلبازند و سخاوتمندانه به یاری نیازمندان می شتابند. اما متاسفانه آنچه که به دیگران می بخشند، همیشه از آن خودشان نیست و مال دیگران را نیز مال خود می دانند! بد نیست بدانید که حس مالکیت در بز متغیر است. بز اجازه می دهد او را ببندند؛ اما طناب را می کشد. شرقی ها می گویند: اگر بزی را در علفزار سر سبزی ببندید، آرام و راضی خواهد ماند؛ اما اگر در جایی کم علف نگهداری کنید، هیچ گاه از سر و صدا و غرولند دست بر نخواهد داشت.

بز دیگران را مسئول تمام پیشامدها می داند. او خود را در قبال شرایط و وقایع مسئول نمی داند و در نهایت، آنها را به بخت و اقبال حواله می کند و بر این باور است، هر مشکلی که ایجاد شود، اشتباه از طرف او نبوده است.

بز با دورویی و ریا کاری اسباب ناراحتی دوستان و نزدیکان خود را فراهم می کند. او احساس مسئولیت نمی کند، خلاق نیست و اراده اش بسیار ضعیف است. بز می تواند مانند یک رهبر سخنرانی کند؛ اما نمی تواند کسی را به دنبال خود بکشد؛ زیرا خود برای دنباله روی و اطاعت خلق شده است. اگر بز در شرایط مناسب و تحت آموزش صحیح قرار بگیرد، به موفقیت های بزرگی در کارهای هنری – که نیاز به هوش و استعداد ذاتی دارد – دست خواهد یافت.

بز می تواند صنعتگر و استادکار خوبی شود. او می تواند با اعتماد به نفس، کارهایی را که نیاز به جسارت، ظرافت و تخصص دارد، پیشه کند؛ زیرا از هوش فراوانی برخوردار است.

بز هیچ گاه رهبر خوبی از کار در نمی آید و این به صلاح اوست. همیشه این طور بوده است که حضور دستیار همکاری لایق باعث می شود که رئیس ضعیف جلوه کند و بز هوسباز و دمدمی مزاج که نیازش تکیه بر شخصی استوار و واقع گراست بهتر است فکر رهبری را از سر به در کند.

بز به این که دیگران از او قدردانی کنند، نیازمند است و اگر کسی با چاپلوسی از وی تعریف کند، همه کار برایش انجام خواهد داد.

همان طور که گفتیم بز نماد زنانگی است زیرا غربی ها همواره وابستگی، از خود راضی بودن، سستی و بی تفاوت بودن را به جنس مونث نسبت می دهند.

مردان و زنان متولد سال بز، بیش از هر چیز جویای امنیت و اطمینان هستند. خانم بزها دوست دارند با مردی ثروتمند ازدواج کنند و یا از حمایت فردی با نفوذ برخوردار شوند و اگر آن هم نشد، دست کم به زندگی با پدر و مادری ثروتمند رضایت می دهند.

شخصیت بز ممکن است بسیار پست یا بسیار والا باشد؛ همه چیز بستگی به نحوه تربیت، شغل و بخت او دارد.

متولدان سال بز، باید تا حد امکان، از کارهای تجاری اجتناب کنند. آنان فروشندگان بسیار بدی هستند، نظرات خود را درست ابراز نمی کنند، هنگام صحبت کردن شتابزده و مضطرب هستند و نیز نکته سنج و موقعیت شناس نیستند و به قول معروف  سوراخ دعا را گم می کنند .

بز باید از هر جنگ و ستیزی دوری کند؛ زیرا هیچ گاه نمی تواند فرماندهی پیروزمند یا حتی سربازی موفق باشد.

بزها معمولا خوش اقبال هستند و زندگی آسوده ای دارند؛ زیرا به خوبی می دانند که از چه راهی باید بروند. اگر شما خانه ای زیبا و راحت در حومه شهر دارید، خوش صحبت هستید و با هنرمندان نشست و برخاست دارید، هرگز بز را به خانه خود راه ندهید چون دیگر نمی توانید از دست او رها شوید، چرا که ذاتاً تجمل طلب و دوستدار اهل هنر و طبیعت است.

بزها عاشق پیشه اند و ماجراهای عاشقانه در زندگی شان فراوان به چشم می خورد؛ اما چون طبیعت آرامی دارند دچار التهاب و نا آرامی عاطفی نمی شوند.

دوران جوانی بز آکنده از ماجراهای عاشقانه است؛ اما در دوران کودکی و پیری بخت با او همراه است.

در پایان به این نکته بسنده می کنیم که زندگی مرفه، آرامش، دوری جستن از دلواپسی ها و به کار گیری راهنمایی های مناسب به بز این امکان را می دهد که زندگی موفقیت آمیزی داشته باشد.

مشاهیر متولد سال بز (گوسفند)

دوگلاس، فربنکس، سرمالکوم سارجنت، رودلف والنتینو، تینو روسی، فرانسوا آرنولد و لورنس اولیویه ، میکل آنژ ، جان فورد، موسولینی، کلودت کلبرت، سزار بورژیا، تئوفل گوتیه، سروانتس و هانری ژرژکلوزو

مشاغل مناسب متولدین سال بز

صنعتگر یا کارگر فنی، کاردان فنی، باغبان، هنرپیشه و هنرمند ( بازیگر، عکاس، شاعر و نویسنده، موسیقی دان و غیره )

شخصیت شناسی متولدین ماه های سال بز

فروردین

بز ستیزه طلب و پرخاشجو! او به قدری یک دنده و اهل نزاع است که به خود نیز آسیب می رساند.

اردیبهشت

بز جذاب! اگر دوستانش مهربانش، مواظب او نباشند، با تنبلی اش همه چیز را از دست می دهد.

خرداد

بز پر هیاهو! یک گرد باد واقعی! سعی کنید او را بیش از حد نرنجانید!

تیر

بز خوش نیت! چه بزغاله کوچک زیبایی!

مرداد

بز مغرور! شناختن او، به دلیل تضادهای درونی اش مشکل است؛ اما پشتکار او قابل تحسین می باشد.

شهریور

بز نشخوار کننده! درست مثل این که در اغذیه فروشی است!

مهر

بز پیروز! هر قدر از خود دفاع کنید؛ باز هم بازنده نهایی هستید.

آبان

بز احساساتی! شاخ های تیزش زهر آلود و خطرناک است.

آذر

بز مصمم! او می تواند مفید واقع شود و دست کم دارای حسن نیت است. از این فرصت استفاده کنید.

دی

بز مورد توجه! او بهترین بزهاست و از عهده هر کاری بر می آید؛ اما دچار توهم است.

بهمن

بز اسرار آمیز! به هوش او که در خدمت هوس هایش است، اعتماد نکنید!

اسفند

بز با استعداد! او می تواند در هر زمینه هنری بدرخشد؛ اما همکاری با او در یک گروه، بسیار سخت و ناخوشایند است.

رابطه عاطفی زن متولد سال بز با سالهای دیگر

موش

اگر موش پولدار باشد، بز راضی خواهد بود؛ اما موش از این که آزادی و اختیارش سلب شده، ناراحت خواهد بود.

گاو

گاو نمی تواند با تخیلاتش زندگی کند وهرگز تحمل شاخ خوردن از بز را ندارد. این دو در کنار هم خوشبخت نخواهند شد.

ببر

بد است. ببر هنگام خشم و عصبانیت، بز را از بین خواهد برد.

گربه

خوب است. گربه هوسباز و خیالبافی بز را دوست دارد. این دو از طریق حس هنری مشترکشان به هم نزدیک خواهند شد.

اژدها

برای بز خوب است. اما در مورد اژدها، بز نمی تواند کمکی به او بکند و حتی ممکن است به او صدمه بزند. او نسبت به اژدها بی تفاوت است.

مار

اگر مار ثروتمند باشد، خانم بز در انجام وظایفش کوتاهی نخواهد کرد. رابطه این دو پر دردسر است!

اسب

خوب است. آنها از بودن در کنار هم خسته نخواهند شد. عوامل متعددی پایداری اسب را در عشق تضمین می کند و خانم بز احساس امنیت خواهد کرد.

بز

عصیان گرایی محض! این دو به انتظار پشتیبانی ثروتمند یا ماموران دادگستری خواهند نشست و معلوم نیست برای چه زنده اند!

میمون

اگر میمون پولدار باشد، چرا که نه؟ همه چیز به جهنم، خانم بز، آقای میمون را سرگرم خواهد کرد!

خروس

نه، بز نمی تواند بی عشق زندگی کند. او برای کار کردن ساخته نشده کار کردن خروس او را خسته می کند.

سگ

نه، باید دید کدام یک از آنها زودتر به بیماری اعصاب دچار می شود.

خوک

تا زمانی که خوک ثروتمند باشد، بز راضی و خوشحال خواهد ماند؛ اما باید دید که آیا خوک قادر به مهار کردن بز هست یا نه؟

رابطه عاطفی مرد متولد سال بز با سالهای دیگر

موش

به امتحانش نمی ارزد! حس کنجکاوی شما بلای جانتان خواهد شد.

گاو

خوب نیست. سرانجام گاو بی چشم و رو در خروجی را به آقای بز نشان خواهد داد!

ببر

وای … بی شک ببر عاقبت بز را خواهد بلعید!

گربه

چرا که نه؟ اگر گربه کمی پولدار و برخوردار باشد- حتی اگر عاشق یک دیگر نباشند- دوستان خوبی برای هم خواهند بود.

اژدها

فکرش را هم نکنید. خانم اژدها نیاز به تحسین و تمجید دارد و آقای بز هیچ چیز را تحسین نمی کند.

مار

این جا عقل و خرد کاری از پیش نمی برد. خطر درهم شکستن همه چیز وجود دارد.

اسب

در صورت فقیر بودن خانم اسب بهتر است چنین رابطه ای شکل نگیرد و در غیر این صورت، خوشبخت خواهند بود.

بز

عصیان گرایی محض! این دو به انتظار پشتیبانی ثروتمند یا ماموران دادگستری خواهند نشست و معلوم نیست برای چه زنده اند!

میمون

ممکن است میمون تحمل چنین رابطه ای را داشته باشد، اما آیا عاقلانه است که به ازدواج با بز فکر کند؟

خروس

توصیه نمی شود. این دو در ظاهر خوشبخت هستند ولی در حقیقت …

سگ

نه، این دیگر زیاده روی است! هر دو به شدت بدبین هستند و زندگی غم انگیزی خواهند داشت.

خوک

تا زمانی که بز رفتارش درست باشد خوک با او می سازد. هر چند بز نمی تواند خود را مهار کند.

رابطه دوستی متولدین سال بز با سالهای دیگر

موش

این دوستی ناپایدار مانند برق گذراست.

گاو

رابطه آنها مدت زیادی دوام نخواهد آورد.

ببر

قضاوت در رابطه این دو مشکل است. هر چه از ذهن بز می گذرد، ببر آنها را به مرحله عمل در می آورد.

گربه

بله، گربه هنرمند بودن بز را تحسین می کند و هوسبازی های بز برای او سرگرم کننده است.

اژدها

اوه بله! این رابطه برای بز به قدری مطلوب است که شروع به دلربایی می کند! و وقتی بز دلربایی کند …

مار

تا زمانی که مار به درد بز بخورد، دوستی شان پا برجاست.

اسب

بله، جست و خیزی خنده دار بر لبه پرتگاه.

بز

بزها زیاد به یک دیگر اعتماد ندارند اما به خوبی با هم سازش می کنند.

میمون

بله، میمون به بز علاقه مند است چون تا زمانی که در کنار هم هستند، حوصله شان سر نمی رود.

خروس

غیر ممکن است! خروس به رغم غرور و تکبرش به بن بست می رسد. در وجود بز چیزی هست که این دو را از هم دور می کند.

سگ

غیر ممکن است. این دو به سختی با هم کنار می آیند.

خوک

بله، خوک به خوبی می داند چگونه باید با بزها رفتار کند؛ در عین حال دلباخته آنها نیز هست.

رابطه شغلی متولدین سال بز با سالهای دیگر

موش

بز می تواند دیدگاه ها و نظرات هنری خود را با موش در میان بگذارد؛ اما آیا موش راه استفاده از آنها را می داند؟

گاو

غیر ممکن است. آنها اصلا به درد هم نمی خورند.

ببر

ببر هنگام قضاوت درباره بز کاملا منصف و شکیباست؛ اما بز هنگامی که رو در روی ببر قرار می گیرد خویشتن داری خود را از دست داده، خشمگین می شود.

گربه

گربه خوش سلیقه است و در انتخاب مهارت دارد. او می تواند بز را به فعالیت وادارد و خلاق سازد. شراکت سودمندی است.

اژدها

شاید. بز می تواند با اژدها در زمینه ای هنری همکاری کند و اژدها نقش کارگردان، تهیه کننده یا مدیر اجرایی را به عهده بگیرد.

مار

می شود امیدوار بود. مار مهارت و آگاهی لازم را برای کار کردن دارد؛ اما نمی توان به کار کردن او امیدوار بود. بز هم مرتکب اشتباهاتی می شود.

اسب

بله، بر نا آگاهانه موقعیت های کاری را به مخاطره می اندازد؛ اما اسب به اندازه کافی زرنگ و باهوش است.

بز

شرکایی غیر عادی هستند! این دو مانند دو بی خانمان یا کلاه بردار به نظر می رسند.

میمون

بز چیزی ندارد که از دست بدهد. میمون با تشخیص استعداد های بز از آنها به نفع خود استفاده می کند.

خروس

خوب نیست. خروس بز را موجودی عصبانی و بی فایده می داند. او هرگز نمی تواند بزها را درک کند.

سگ

نه، سگ معتقد است که می تواند به کارهای جدی تری بپردازد.

خوک

این دو برای یک دیگر مفید خواهند بود و حتی بز می تواند به خوک کمک کند!

رابطه میان پدر و مادر متولد سال بز و فرزندان

موش

هیچ کس نمی تواند کاری بکند. اگر مادر متولد سال بز باشد، کمتر صدمه خواهد خورد.

گاو

آنها در دو دنیای جدا از هم زندگی می کنند و اصلا به درد یک دیگر نمی خورند.

ببر

هرگز آرامش برقرار نخواهد شد! ببر در نهایت بی اعتنایی بز را از بین خواهد برد.

گربه

بله، البته با توجه به این حقیقت که بچه گربه نمی تواند به بز متکی باشد و به او اعتماد کند.

اژدها

تصویر زیبایی است. به خصوص اگر مادر، در سال بز به دنیا آمده باشد و فرزند متولد سال اژدها، پسر باشد، این رابطه بی نقص است.

مار

بز با اشتیاق فراوان اجازه می دهد که فرزندش او را به انحصار خود در آورد و البته مار نیز متقابلا در انحصار بز خواهد بود.

اسب

بله، البته اگر بز در دوران پیری انتظار بیش از حدی از اسب نداشته باشد.

بز

رابطه ای سرگرم کننده است، حتی اگر سازنده و مفید نباشد. اگر این دو مادر و دختر باشند، دوستی آنها وحشتناک خواهد بود!

میمون

رابطه ای عجیب و باور نکردنی است! چنین پدر و مادری میمون را سرگرم خواهند کرد.

خروس

رابطه آنها آکنده از خشم و عصبانیت متاقبل است. بین این دو هیچ وجه مشترکی وجود ندارد.

سگ

سگ از دوران کودکی از پدر و مادر خود فاصله می گیرد؛ اما هرگز آنان را رها نمی سازد.

خوک

سر انجام این خوک است که بز را نجات می دهد. او عاشقانه بز را دوست دارد.






تاریخ : سه شنبه 19 اسفند 1393 | 02:57 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

تست IQ

 

تست هوش باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط ۵ ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در ۱۰ میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد (آسانی سوالات شما را گول نزند !!!)

۱- بعضی از ماهها ۳۰ روز دارند بعضی ۳۱ روز چند ماه ۲۹ روز دارد؟

۲- اگر دکتر به شما ۳ قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت ۱ قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟

۳- من ساعت ۸ شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که ۹ صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟

۴- عدد ۳۰ را به نیم تقسیم کنید وعدد ۱۰ را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟

۵- مزرعه داری ۱۷ گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز ۹ تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟

۶- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

۷- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟

۸- اگر ۲ سیب از ۳ سیب بردارین چند سیب دارید؟

۹- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟

۱۰- اگر اتوبوسی را با ۴۳ مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور ۵ مسافر را پیاده کنید و ۷ مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان ۸ مسافر پیاده و ۴ نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از ۱۴ ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست سطح هوش

۷تا و بیشتر دانش اموز دبستان

۶ تا دانش اموز دبیرستان

۵ تا دانشجو

۲-۳ استاد دانشگاه

۱ مدیران ارشد . . .

پاسخ در ادامه مطلب....

ادامه مطلب
تاریخ : شنبه 16 اسفند 1393 | 06:24 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

معمای جالب ریاضی


معمای جالب ریاضی,نعمای ریاضی,معما

معمای جالب ریاضی همراه با جواب


75 نفر در یک جنگ ۱۰۰ سرباز شرکت کردند و جراحاتی برداشتند. آمار جراحات به شرح زیراست:

 

۷۰  نفر دست راستشان را از دست دادند

 

  ۷۵نفر دست چپشان را از دست دادند

 

۸۰ نفر پای راست

 

۸۵ نفر پای چپ از دست دادند.

 

حد اقل تعداد افرادی که هر ۴ عضوشان را از دست دادن چندتاست


تاریخ : شنبه 16 اسفند 1393 | 06:13 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

وصیتنامه خواندنی آلبرت انیشتین

روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.

در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.

چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.

استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.

هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.

آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند.

اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.

گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید.

عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید.

اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند …

قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.

خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.

کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند

تاریخ : یکشنبه 10 اسفند 1393 | 03:32 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

زندگینامه آلبرت انیشتین به مناسبت تولد وی


آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

زندگی آلبرت اینشتین

اغلب شما آلبرت اینشتین را می شناسید. او کسی بود که تئوری نسبیت را به ما ارائه داد. عده زیادی از بزرگان علم او را به عنوان نابغه ای بی همتا و بزرگترین دانشمند جهان می خوانند. بسیاری از نظریات و تحقیقات اینشتین باعث ایجاد تغییرات اساسی در روند پیشرفت علم  در جهان شده و تاثیرات  پایداری به ارمغان داشت. خدمات او در راستای علم قابل ستایش است.

اما بر خلاف همیشه  اینبار قصد داریم از جنبه ای دیگر به اینشتین بنگریم. زندگی او! حقایق مخفی درباره زندگی باهوش ترین نابغه دنیا . او چگونه بود؟ در زندگی و برخورد بادیگران چطور بود؟ آیا می دانید که اینشتین با یک سر بزرگ به دنیا آمده! طوری که مادرش تصور می کرد وی ناقص است؟! و یا اینکه قبل از ازدواج فرزندی داشته؟

1-  اینشتین بدنی چاق و سری بزرگ داشت:

زمانی که مادر آلبرت، پائولین اینشتین (pauline einstein)، او را به دنیا آورد متوجه شد سر اینشتین بسیار بزر گ است و تصور می کرد که او ناقص به دنیا آمده. قسمت عقب سر بسیار بزرگ به نظر می رسید و خانواده وی بلافاصله متوجه این چیز عجیب و غیر طبیعی شدند. در هر صورت پزشک آنها را آرام نمود.

هنگامی که مادر بزرگ آلبرت برای اولین بار او را دید مرتباً زیر لب تکرار می کرد: "خیلی چاق است، خیلی چاق است".

 

آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

تصویر: اولین تصویر شناخته شده از آلبرت اینشتین. اعتبار تصویر: آرشیو آلبرت اینشتین، دانشگاه یهودی jerusalem، اسرائیل.

2- اینشتین در دوران کودکی در تکلم خود دچار مشکل بود:

اینشتین در دوران کودکی به ندرت سخن می گفت و زمانی هم که  حرف می زد بسیار با آهستگی صحبت می کرد. در عوض تمام جملات را در سرش بیان می نمود و یا قبل از اینکه بلند بیان کند از صحیح بودن آنها اطینان حاصل می کرد و یا چند بار به صورت زیر زبانی آنرا تکرار می کرد.

آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

تصویر: عکس مشهور آلبرت اینشتین در 1951، توسط آرتور ساس

بر طبق گزارشات اینشتین تا 9 سالگی به همین منوال رفتار می کرد. والدینش از اینکه فرزندشان عقب افتاده باشد نگران بودند که البته این نگرانی کاملا بی اساس بود.

یک تاریخ نویس علوم به نام otto neugebauer چنین بیان می کند:  " در آن زمان که بسیار دیر زبان به سخن باز کرده بود و به ندرت حرف می زد یک شب موقع شام سکوت را شکست و گفت: "این سوپ خیلی داغ است".

والدینش خیالشان راحت شد و  از او پرسیدند چرا تاکنون حتی یک کلمه سخن نمی گفت؟ وی پاسخ داد: " برای اینکه تا کنون همه چیز بر طبق روال خود بوده".

thomas sowell در کتابش به این نکته اشاره کرده که علاوه بر اینشتین بسیاری از نوابغ دیگر نیز در زمان کودکی سخن گفتن را نستاً دیر آغاز نموده اند. او این وضعیت را «سندرم اینشتین» (einstein syndrome) نامید.

3- اینشتین از یک قطب نما الهام گرفت:

اینشتین در سن 5 سالگی در بستری مریضی خوابیده بود، پدرش چیزی به او داد که باعث شد در ذهنش اولین جرقه علاقمندی به علوم به وجود آید: یک قطب نمای ساده جیبی.

آنچه باعث جلب توجه اینشتین گردید این بود که آنرا به هر طرف که می چرخاند سوزن قطب نما همواره یک جهت را نشان می داد. با خودش فکر کرد باید نیروهایی بر قطب نما اعمال شده باشد که چنین عمل می کند. این اتفاق بارها در گزارشات و شرح حال زندگی وی ذکر شده است.

4- اینشتین در امتحان ورودی دانشگاه رد شد:

اینشتین در سال 1895 و در سن 17 سالگی برای ورود به مدرسه پلی تکنیک فدرال سوئیس eth یا (eidgenössische technische hochschule) اقدام کرد. سوالات مربوط به ریاضی و علوم آزمون ورودی را با موفقیت پشت سر گذاشت اما در مابقی دروس (تاریخ، زبان، جغرافی و غیره) موفق نشد و مجبور شد قبل از برگزاری مجدد آزمون به یک مدرسه حرفه ای (trade school) برود و سرانجام یک سال بعد در eth  پذیرفته شد.

5- اینشتین یک فرزند نامشروع داشت:

در دهه 1980 نامه های خصوصی اینشتین چیزهای جدیدی را درباره این نابغه آشکار ساخت: او یک دختر نامشروع از میلوا ماریک (mileva marić) داشت. (کسی که بعدها با وی ازدواج کرد.) در 1902 و یک سال قبل از ازدواج آنها، میلوا دختری به نام لیزرل به دنیا آورد که اینشتین هرگز او را ندید و سرنوشت او نامعلوم باقی ماند.

تولد لیزرل درست دورانی اتفاق افتاد که اینشتین در beme حضور داشت. از محتوای نامه ها چنین استنباط می شود که زایمان سختی بوده.

مابقی زندگی لیزرل هنوز به طور کامل مشخص نیست. michele zackheim در کتاب خود به نام "دختر اینشتین" نوشته است که او در اثر ابتلا به تب مخملک در سپتامبر 1903 درگذشت.

آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

نام لیزرل برای آخرین بار در نامه ای که در 19 سپتامبر 1903 از اینشتین به میلوا نوشته شده بود ذکر گردید.

6- اینشتین از همسر اول خود دلسرد شد و با وی یک قرارداد عجیب منعقد کرد:

پس از ازدواج اینشتین و میلوا آنها صاحب دو پسر به نام های "هنس آلبرت" و "ادوارد"  شدند. با گذشت زمان، موقعیت های آکادمیک و مسافرت های جهانی اینشتین باعث شد تا اینشتین از همسر خود فاصله گرفته و دلسرد شود. هر دو زوج در صدد حل مشکلشان برآمدند. حتی اینشتین یک قرارداد عجیب تهیه نمود: در این قرارداد آنها تحت شرایط ویژه ای باهم زندگی می کردند. سر فصل آن چنین بود: "شرایط"

الف: مسئولیت تو این است که:

1. لباسهای من همیشه مرتب باشند.

2. سه وعده غذایی خود را به طور مرتب و در اتاقم صرف کنم.

3. اتاق خواب و اتاق مطالعه من همیشه مرتب و تمیز باشد و میز کارم فقط مخصوص استفاده خودم باشد.

ب: باید تمام روابط مرا نادیده بگیری؛ لزوماً همه روابط من بنابر دلایل اجتماعی نیست...

شرایط دیگری نیز بود از جمله "زمانی که از تو خواستم دیگر نباید با من صحبت کنی" . میلوا شرایط را پذیرفت. اینشتین برای اینکه اطمینان حاصل کند میلوا تمام شرایط را فهمیده چنین نوشت: "جنبه های شخصی باید کاملا کاهش پیدا کند" و خود نیز عهد کرد که "در مقابل تمام زنها مثل غریبه رفتار کنم".

7- اینشتین رابطه خوبی با پسر بزرگش نداشت:

پس از طلاق رابطه اینشتین با پسر بزرگش هنس آلبرت، تیره و تار گشت. هنس آلبرت پدرش را مسئول ترک کردن و تنهایی ملیوا می دانست. رابطه بین پدر و پسر زمانی سخت تر شد که اینشتین شدیداً با ازداوج هنس آلبرت و frieda knecht مخالفت نمود.

در 1927 هنس در سن 23 سالگی عاشق یک زن بزرگتر از خود شد که به نظر اینشتین اصلا جذاب نبود. اینشتین به این وصلت راضی نبود و معتقد بود عروس هنس برای به دست آوردن پسر او نقشه کشیده است. وقتی تمام حرفها و تلاش های او بی اثر ماند از پسرش خواست تا بچه دار نشود چرا که تنها باعث می شود طلاق و جدایی آنهارا سخت تر کند.

آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

پس از آن هنس آلبرت به ایالات متحده مهاجرت کرد و در آنجا پروفسور مهندسی هیدرولیک در uc berkley شد. حتی در این کشور جدید هم پدر و پسر از یکدیگر دلگیر بودند. وقتی اینشتین مرد میراث اندکی برای هنس آلبرت به جا گذاشت.

8- اینشتین یک مرد خوش گذران بود:

آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

تصویر: اینشتین به همراه همسر دومش، دختر عمویش، elsa.

اینشتین پس از جدایی از میلوا (خیانت اینشتین یکی از دلایل طلاق آنها بود) خیلی زود با دخترعمویش  السا لوونتال ((elsa lowenthal ازدواج کرد. البته قبل از ازدواج با السا از دختر او ilse که 18 سال جوانتر بود خواستگاری کرد.

برخلاف میلوا بیشترین توجه  السا به مراقبت از همسر مشهورش معطوف بود. بدون شک او درباره خیانت ها و عشق بازی های اینشتین می دانست.

9- اینشتین fdr را برای ساخت بمب اتم متقاعد کرد:

آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

تصویر: بازسازی  امضای نامه مشهور اینشتین و زیلارد (szilárd) به fdr (رئیس جمهور فرانکلین روزولت) در 1939.

در 1939 پس از به وجود آمدن آلمان نازی لئو زیلارد (leó szilárd)  ،فیزیکدان، اینشتین را برای نوشتن نامه ای به fdr (رئیس جمهور فرانکلین روزولت) (franklin delano roosevelt)متقاعد کرد. مضمون نامه در برگیرنده این بود که احتمالاً آلمان نازی درصدد پیشبرد تحقیقات خود به سوی ساخت بمب اتم  است و ایالات متحده را نیز به همکاری در این کار ترغیب می کند.

ذکر شده که نامه اینشتین و زیلارد یکی از دلایلی بود که باعث شد زیلارد پروژه مخفی منهتن (manhattan project) را برای ساخت بمب اتم شروع کند.

هرچند اینشتین یک فیزیکدان با استعداد بود ولی ارتش با درنظر گرفتن خطرات امنیتی برای اینشتین از او برای شرکت در پروژه دعوت نکرد.

آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

10- سرگذشت مغز اینشتین: 43 سال دردون یک شیشه و مسافرت در طول کشور با یک بیوک:

پس از مرگ اینشتین در 1955 مغز او برداشته شد – و البته بدون اجازه از خانواده اش- این کار توسط توماس استولز هاروی ( thomas stolz harvey ) پاتولوژیست بیمارستان پرینستون انجام گرفت. هاروی جمجمه را برداشت و در یک ظرف شیشه ای قرار داد. به علت سهل انگاری در مراقبت از این عضو مهم از کار اخراج شد. سالها بعد با کسب اجازه از هنس آلبرت به مطالعه مغز اینشتین پرداخت و اسلایدهایی از آن تهیه نمود و برای دانشمندان در سراسر دنیا فرستاد.

یکی از این دانشمندان ماریان دایموند از uc berkeley بود که کشف کرد در مقایسه با یک فرد عادی به طور قابل توجه ای در نواحی از مغز که مسئول تولید اطلاعات است دارای تعداد سلول های گلیال (glial cells) بیشتری می باشد.

در مطالعه دیگری که توسط سندرا ویتلسون (sandra witelson) از دانشگاه mc master انجام گرفت مشخص شد که مغز اینشتین فاقد یک چروک خاص به نام شیار سیلویان (sylvian fissure) است. به نظر ویلتسون این آناتومی خاص باعث شده تا نرون های مغز اینشتین اتصال بهتری با یکدیگر برقرار کنند. در مطالعه دیگری بیان شده که در مقایسه با مغز انسان های معمولی مغز اینشتین متراکم تر بوده و لوب آهیانه پایینی که مرتبط با توانایی عملیات ریاضی است بزرگتر می باشد.

سرگذشت مغز اینشتین جالب است:

در اوایل دهه 1990 هاروی به همراه یک نویسنده بیطرف و جدا از هرگروه و حزب خاص به نام میشل پترنیتی (michael paterniti) به کالیفرنیا رفت تا نوه اینشتین را ملاقات کند. آنها همراه با مغز اینشتین در حالی که دورن یک ظرف شیشه ای تکان می خورد از نیوجرسی خارج شدند. مسافرت آنها با هاروی انجام گرفت.

آلبرت اینشتین, آلبرت انیشتین, زندگینامه آلبرت انیشتین

بعداً پترنیتی در کتابی بنام «سواری آقای البرت: مسافرت در طول آمریکا همراه با مغز اینشتین» این تجربه خود را نوشت.

در 1998 هاروی 85 ساله مغز اینشتین را به دکتر الیوت کراس (dr.elliot krauss) استاد پاتولوژی دانشگاه پرینستون سپرد.

هاروی پس از چندیدن دهه حفاظت کامل از مغز اینشتین، درست مثل یک جسم مقدس آن را به سلامت و با آرامش به بخش پاتولوژی دانشگاه  پزشکی پرینستون داد. دانشگاه شهری که اینشتین دو دهه آخر عمرش را در آن گذراند.



تاریخ : یکشنبه 10 اسفند 1393 | 01:49 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

زندگینامه گراهام بل به مناسبت تولد وی

گراهام بل

 

 

الکساندر گراهام‌بل مخترع تلفن به سال ۱۸۴۷ در شهر «ادینبورو» اسکاتلند متولد شد. وی گرچه چند سالی بیش به مدارس رسمی نرفت ولی با همت خودش و تلاش خانواده‌اش از تحصیلات ممتازی برخوردار گردید. از آنجا که پدر گراهام متخصص فیزیولوژی صدا، اصلاح گفتار و آموزش به ناشنوایان بود علاقه و توجه او به مبحث بازیافت اصوات و صداها کاملاً طبیعی به نظر می‌رسید.

 


گراهام‌بل در سال ۱۸۷۱ به شهر بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا نقل مکان کرد. در آنجا در سال ۱۸۷۵ به برخی کشفیات مختلف دست یافت که سرانجام به اختراع تلفن منتهی گردید. بل اظهار نامه مربوط به درخواست ثبت حق انحصاری اختراع خود را در فوریه سال ۱۸۷۶ تسلیم کرد و امتیاز مربوط به آن چند هفته بعد به وی داده شد. (جالب اینکه شخص دیگری به نام الیشاگری در همان روز و تنها یکی دو ساعت دیرتر اظهارنامه ثبت اختراع وسیله کاملاً مشابهی را تسلیم مقامات مربوطه نمود




کمی پس از دریافت امتیاز مزبور گراهام بل دستگاه تلفن اختراعی خود را در سالن نمایشگاه سنتنیال فیلادلفیا به معرض نمایش گذاشت. اختراع بل با استقبال گرمی مواجه شد و جایزه‌ای نیز به او اعطا گردید. حق بهره‌برداری انحصاری از این اختراع در قبال مبلغ یکصدهزار دلار به کمپانی «وسترن یونیون تلگراف» پیشنهاد شد ولی کمپانی مزبور از خرید آن امتناع کرد. بنابراین بل و دستیارانش در ژوئیه ۱۸۷۷ خود به تأسیس شرکتی همت گماشتند که آن شرکت در حقیقت سلف همین کمپانی «آمریکن تلفن و تلگراف» امروزین بود. تلفن از همان آغاز توفیق تجاری بسیار بزرگی روبه‌رو گردید. اکنون نیز AT&T بزرگ‌ترین تشکیلات بازرگانی خصوصی جهان است.

 

 

ظاهراً بل و همسرش که در مارس ۱۸۷۹ حدود پانزده درصد سهام شرکت تلفن را داشتند تصور نمی‌کردند که کمپانی آنها به زودی تبدیل به شرکتی با سوددهی افسانه‌ای خواهد شد. آنها طی چند ماه اکثر سهام خود را با بهای متوسط هر سهم ۲۵۰ دلار فروختند. تا ماه نوامبر ارزش سهام شرکت به یکهزار دلار رسید. در سال ۱۸۸۱ آنها باز هم دست به کاری غیر عاقلانه زدند و یک سوم بقیه سهام باقی مانده خود را فروختند. با وجود این در سال ۱۸۸۳ ثروت بل و همسرش بالغ بر یک میلیون دلار می‌شد.

 

 

با وجود اینکه بل در نتیجه اختراع تلفن فردی ثروتمند شده بود ولی همچنان به فعالیت‌های تحقیقاتی خود ادامه داد و چند وسیله سودمند دیگر، البته کم اهمیت‌تر از تلفن نیز اختراع کرد. او به کارهای مختلف علاقه داشت ولی توجه علاقه اصلی او کمک به ناشنوایان بود. همسرش بانویی ناشنوا بود که بل قبلاً به او درس می‌داد. بل دو پسر و دو دختر داشت اما پسرانش در همان اوان نوزادی از دنیا رفتند.بل در سال ۱۹۲۲درگذشت

تاریخ : یکشنبه 10 اسفند 1393 | 01:48 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

مشهور ترین مخترعین جهان

برادران رایت : هواپیما كه وسیله ای راحت برای سفركردن است ام از جهاتی موجب هدر رفتن وقت می شود ولی خطرهای زیادی دارد كه باید به جان خرید. وسیله ای كه ما با آن به راحتی از این سر دنیا به آن سر دنیا سفر میكنیم افراد زیادی برای ساخت آن زحمت زیادی تحمل كردند ناموفق به اختراع درست آن شدند.برادران رایت به نامهای ویلبر و لورویل پسران  كشیش میلتون رایت از اولین كسانی بودند كه موفق به ساخت هواپیمای بی نقص شدند . پدر آن ها به آنها یك اسباب بازی داده بود كه از جنس ، كاغذ، نی چوب پنبه ساخته بود و تا سقف خانه پروازی كرد. و همین هیجانی شد تا آن ها به فكر بیافتند كه وسیله ی بزرگتری درست كنند كه در آسمانها هم پرواز كنند.
وقتی كه اوریول به سن 17 سالگی رسید شروع به تاسیس یك چاپخانه كرد كه خیلی سریع شهرت یافت ولی به علت روی كار آمدن یك نشریه قوی آنها دیگر به كار چاپ ادامه ندادند و به ساختن دوچرخه مشغول شدند تا اینكه در یك روزنامه آلمانی خواندند یك جوانی آلمانی به نام گستاو لیلینتال روی هواپیما كار میكند وكنجكاو شدند تا اطلاعاتی دست یابند اما بعدها خبر رسید كه در یكی از پروازها سقوط كرد وجان خود را از دست داده.
یك روز ویلبر با دیدن یك جعبه با كنارهای خمیده در مغازه دوچرخه فروشی به سرش زد كه بالهای هواپیما را به شكل جعبه بسازد. سرانجام در روز 17 Decmber در سال 1903 اولیور رایت از بالای تپه ای هواپیما خود را با 12 اسب بخار به پرواز در آمد كه 12 ثانیه در اسمان ادامه یافت و به اندازه 10 فوت بالا رفت و مسیر هفت متری را به با موفقیت طی كرد.
ویلبر در سال 1912 بر اثر بیماری تیوفوئید درگذشت و ویلبر مجبور به تنهایی به ادامه كار شد و او در زندگی خود شاهد افزایش سرعت هواپیما از ساعتی 300 میل تا سرعت مافوق مدت بود.
هواپیمای برادران رایت در موزه هوافضا در واشنگتن نگهداری و در معرض عموم بود.

ایوان پترویچ پاولف
پاولف در شهر «ریازان» در سال 1849 میلادی در روسیه مركزی دیده به جهان گشود. وی یكی از بزرگترین دانشمندان فیزیولوژیست نادر و برجسته ترین شخصیت دوران حیات خود می باشد كه در سراسر دنیا مورد توجه قرار گرفت. او پسر یك كشیك بود و در مدرسه ی مذهبی به تحصیل طب در دانشگاه سن پطرزبورگ در دانشگاه روسیه در پزشكی مشغول شد و در سال 1879 مدرك خود را دریافت كرد. او در رشته ی فیزیولوژی گردشی خون اقدام كرد و بعد به عضویت درمانگاه امراضی داخلی پذیرفته شد.
پاولف به دستور رئیس درمانگاه مامور تهیه و تنظیم سازمان آزمایشگاه فیزیولوژی شد. پاولف بیشتر ازمایشهای خود در آنجا با وسایل بسیار ساده كه بیشتر آن را با حقوق خود خریداری كرده با پشتكار زیاد انجام میداد. تحقیقات علمی وی در زمینه فشار خون به دو دسته تقسیم می شود: از دهه ی قرن نوزدهم تا سال 1902 آزمایشهای او درباره ی لوله های غذایی و از سال 1902 تا زمان مرگش درباره ی فعالیتهای عصبی بود. بزرگترین كشف پاولف انعكاسی شرطی بود كه آن را روی سگ خود انجام می داد وی سگ را در اتاق خالی گذاشت و هر روز زنگی را در ساعات معین به صدا در می آورد و بعد از آن برای سگ غذا گذاشت و سگ با دیدن غذا دانش پر آب می شد این كار چند بار تكرار شد و یك بار زنگ را در همان ساعت به صدا در آورد ولی برای سگ غذایی گذاشت اما سگ با شنیدن صدای آن دهانش آب می افتد و پاولف فهمید سگ در برابر صدای آن شرطی شد.
او فرضیه دیگری هم به اثبات رساند از اینكه فعالیتهای بدن بوسیله سلسله اعصاب كنترل می شود.
پاولف در قرن 19 معروفترین دانشمند فیزیولوژی شناخته شد و جایزه نوبل در سال 1904 دریافت كرد. در سال 1907 به عضویت فرهنگستان علوم روسیه آمد و مدیر انیستیتوی فیزیولوژی فرهنگستان شد و در سال 1936 میلادی در سن 87 سالگی بر اثر ذات الریه چشم از جهان فروبست.

الكساندر فلمینگ
الكساندر فلمینگ در جنوب غربی اسكالتند به سال 1881 میلادی دیده به جهان گشود. او ده ساله بود كه به مدرسه ی (لودان) وارد شد بعد وارد مدرسه ی (دارول) كه برادرش در آنجا مشغول به تحصیل بودند وارد شد . و دكترای خود در دانشگاه لندن در سال 1908 در رشته ی طب دریافت كرد. الكساندر فلمینگ اولین كسی بود كه به كمك سالوارسان اقدام به درمان سفلیس از طریق شیمی درمانی نمود. او در سال 1928 مشغول به بررسی میكروبی به نام پنی سیلین بود كه با استفاده از یك بشقاب ازمایشهای ضد باكتری خود را انجام می داد. یك روز پس از برداشتن در پوش ظرف متوجه شد كپكهای خاصی روی ظرف بسته. او پس از توجه دقیق دریافت كه هر كجا قارچ می كند باكتری كشته شده و هیچ باكتری تازه ای رشد نكرده است. این قارچ حاوی چرك از جراحت های عفونی است.
او كشف خود را پنی سیلین نام نهاد. این قارچ از خانواده ی كپكها بود اما به دلیل ضعف مالی وی «پروفسور فلوری » و «دكتر چین» حاضر شدند آزمایشات او را ادامه دهند و بعد از آزمایشاتی بر روی حیوانات معلوم شد كه این ماده بر روی انسانها مفید می باشد. و خطری ندارد. در سال 1941 فلوری به كمك فلمینگ مقدار زیادی پنی سیلین تولید كردند و در جنگ از آنها استفاده شد و به این طریق جان بسیاری از سربازان را نجات دادند.
فلمینگ دریافت كه این ماده برای از بین بردن میكروب ها و جلوگیری از رشد آنها قابل استفاده است. و او در سال 1945 موفق به كسب جایزه نوبل گردید. و سرانجام در سال 1955 میلادی در لندن چشم از جهان گشود.

اونجلیستا توریچلی
این فیزیكدان و ریاضیدان ایتالیایی در 15 اكتبر 1608 میلادی دیده به جهان گشود. تحصیل چشم گیرش در كالج «ژزوئیت» به حدی بود كه عمویش در 16 سالگی برای تحصیل علوم نرد (بندتی كاتسلی) در شهر رم فرستاد كاتسلی  از شاگران گالیله بود كه در كالج اسپینتا تدریس میكرد. كاتسلی مقاله ی تورینچیلی كه در خصوص ابزار پرتاب بود نزد گالیله فرستاد و او از نبوغش سخت تحت تاثیر قرار گرفت. وی او به مرور زمان عمر توایی و بینایی خود را از دست داد تا از وجودش استفاده كرد. و این فرصت سه سال طول نكشید تا گالیله درگذشت.
یكی از ثروتمندان ایتالیا كه میخواست از عمق 30 متری زمین آب استخراج كند ولی با وسایل موجود قادر به حفر 30 متر نبودند. توریچلی پس از 2 سال تلاش از اعمال زمین آب استخراج كرد و باعث شهرت وی شد.
در سال 1643 توریچلی بر آن داشت تا تحقیقات و آزمایش را به صورت عینی مورد مطالعه قرار دهد. توریچلی لوله ی شیشه ای كه یك طرف آن بسته بود پر از جیوه كرد، بعد انگشت خود را بر دهانه ی لوله قرار دهد و لوله را بر طشتكی پر از جیوه فرو رفته بود. انگشت خود را برداشت و دید كه سطح جیوه در لوله پائین آمد و در ارتفاع cm 76 بالای طشتك متوقف شد. او از ازمایش دریافت كه علت پائین نیامدن كامل جیوه در لوله بر اثر وزن هوا بر طشتك می باشد كه با وزن این مقدار جیوه تعادل ایجاد میكند. هر چند كه خلائی كه توریچلی ایجاد كرده بود یك خلا كامل نبود و شامل مقداری بخار جیوه و هوا عملاً به ایجاد خلاء دست یافته بود. 
وی دریافت كه ارتفاع جیوه هر روز تغییر میكند و با در نظر گرفتن ارتفاع جیوه میتوان فشار هوا را تعیین كرد و بدین ترتیب اوموفق به ساخت اولین فشار سنج شد.
سرانجام در 25 اكتبر 1647 در حالیكه بین 30 تا 39 سال بیشتر نداشت در فلورانس چشم از جهان فروبست.

ژان لوران دالامبر
این ریاضیدان معروف فرانسوی در سال 1717 میلادی دیده به جهان گشود. در یك روز سرد زمستانی شیشه بری كه از كنار كلیسای ژان – لورون عبور میكرد كودكی را در جلوی در كلیسا دید كه از سرما به خود می لرزید به خانه برد و از زنش خواست تا مواظب آن كودك باشد. و آن زن نیكوكار او را مثل فرزند خود پرورش داد و دالامبر نیز در تمام عمر خود نسبت به وی مدیون بود. زمانی كه وی دانشمند بزرگی شد مادر اصلی دالامبر در صدد برآمد تا وی را نزد خود برگرداند ولی دالامبر با كمال سربلندی گفت: (مادر من همان زن شیشه بر است نه شما) .
اودر سن 22 سالگی مقاله ای در زمینه ی حساب انتگرال نوشت. این مقاله باعث شد تا به عضویت آكادمی علوم در آید. وی در زمینه ی مكانیك در 1743 نوشت وی در این كتاب به تشریح اصلی كه به (اصل دالامبر) معروف می باشد پرداخته است. مفهوم آن «قانون سومنیوتن درباب حركت» می باشد. در مورد قوای وارد بر اجسام كه به كلی در حركت آزاد باشند یا اجسام حمایتی در حال تعادل پایدار باشند، برقرار است. »
این اصل در مكانیك اهمیت فوق العاده ای دارد. دالامبر گفته بود: وقتی جسمی حركت میكند دلیل بر آناست كه نیرویی بر آن وارد می شود بنابراین حتماً ما بین این نیروها و تغییراتی كه در حركت ایجاد میشود تساوی یا تعادل وجود دارد یعنی اجسام در حال تعادل است. از كارهای علمی دیگر او عرضه داشتن قضیه دالامبر است. بر طبق این قضیه هر معادله جبری یك جواب (اعم از حقوقی یا موهومی ) دارد. اصل دالامبر كلیه معجزه آسایی بود كه وی از آن در قوانین مكانیك مایعات استفاده كرد و در سال 1756 برای بررسی در علل بادها به كار برد و آن را به «پادشاه پروسی» هدیه و مقاله ای سالیانه برای وی تعیین كرد.
دالامبر برای تهیه (دایره المعارف فرانسه) با (دیدرو) همكاری نزدیك داشت. وی در سال 1783 میلادی دیده از جهان فروبست و كتاب معروف خود را كه ستون فقرات دینامیك به حساب می آمد به یادگار گذاشت.

جورج سیمون اهم
وی در سال 19 مارس 1787 میلادی در شهر باواریا در جنوب شرقی المان دیده به جهان گشود . اهم پسر قفل سازی بود كه به علم علاقه زیادی داشت و سعی كرد به تحصیل علم بپردازد.
او در سن 18 سالگی موفق شد در یكی از نواحی برن سوئیس به عنوان معلم ریاضی مشغول باشد و او سرانجام در سال 1811 به درجه ی دكترای ریاضی نایل شد و او استاد ریاضی كالج ژزوئیت كلن رفت.
اهم تئوری ریاضی جریان الكتریكی را در سال 1827 بیان نمود و قوانین مهم الكتریسیته بود و در شهرت وی سهم مهمی داشت. وی با استفاده از فرمولی ولتاژ و آمپر را با مقاومت الكتریكی ارتباط داد. او با استفاده از سیم هایی با طول و ضخامت متفاوت دریافت كه مقدار جریان برقی كه از آنها عبور میكند با طول سیم نسبت معكوسی و مقطع آن نسبت مستقیم دارد. اهم موفق شد نظریه ریاضی جریان برق را كشف و با كمك فرمول به هم ربط دهد و به این ترتیب قانون اهم را به عالم علم تقدیم كند.
قانون اهم، اختلاف پتانسیل (بر حسب ولت) بین دو انتهای یك جسم مادی كه برق در آن جریان دارد مساوی حاصلضرب شدت جریان (بر حسب آمپر) درمقاومت (بر حسب اهم) آن جسم است. چون كشف او مخالفتهای زیادی را در پی داشت و تنها از طریق ازمایشی میتوانست درستی آن را ثابت كند ولی این مخالفتها در حدی بود كه او حتی از تدریسی استعفا داد. زمان زیادی نگذشت تا دانشمندان انگلیسی به اهمیت آن پی بردند و در سال 1819 اوعضو انجمن سلطنتی شد و به عضویت در آ  مد در آلمان مورد ستایشی قرار گرفت به عنوان استاد دانشگاه مونیخ درآمد و او 5 سال آخر عمر خود را با احترام و عزت سپری كرد و سرانجام در سال 1818 انجمن مهندسان برق جهان در پاریس به پاس زحمات وی واحد مقاومت الكتریكی را اهم نام نهادند. و در سال 1854 در مونیخ در سن 67 سالگی چشم از جهان فروبست.

چالرز رابرت داروین
این دانشمند طبیعی دان در یكی از شهرهای انگلستان در سال 1809 میلادی متولد شد . او بر خلاف پدر و پدر بزرگش هیچ علاقه ای به طب نداشت. داروین بیشتر به تاریخ طبیعی علاقه نشان داد و علاقه ی وی به این رشته باعث شد تا عمیق تر به مطالعه و تحقیق در این رشته بپردازد.
او در سال 1831 به عنوان دانشمند طبیعی دان به همراه محققان به آمریكا (ج) و جزایر غربی و اقیانوسی ارام سفر كرد. این سفر 5 سال به طول انجامید و در این سفر مطالعاتی درباره ی جانوران و سنگواره های پیشین انجام میداد. وی درباره ی گردن دراز زرافه میگوید: از میان حیوانات آنهایی كه گردنشان دراز است به غذایی بیشتری دسترسی دارند و در مواقع كمبود غذا امكان زنده ماندن برای اینحیوانات بیش تر است. و فرزندان آنها با گذشت زمان نوعی از حیوانات گردن دراز به وجود می آیند.
به نظر داروین مقدار غذا و آب موجود، دما و فشار جو و زیاد شدن گیاهان و حیوانات، نزاعی بین نسلها صورت میگیرد و آنهایی كه با محیط سازگاری دارند باقی مانده و نسلهای قدیمی از میان می روند. به این ترتیب وی نظریه طبیعی را بیان كرد و هدف این نظریه انتخابی است كه طبیعت از برترین نسلها و حیوانات و گیاهان دارد.
كتاب معروف وی به نام بنیاد (بنیاد انواع) در سال 1859 نوشت كه پس از انتشار آن میان دو گروه مخالف و موافق جدال درگرفت. كتاب دیگر وی كه شهرت جهانی یافت كه در سال 1871 نگهداشت با نام (پیدایش انسان) منتشر شد او كتابهای دیگری هم نگاهشت كه نشانه ی قدرت تفكر و اندیشه او بود، در سال 1882 میلادی سرانجام دیده از جهان فروبست.

ابونصر فارابی
این فیلسوب معروف یونانی از نواحی تركستان در 257 قمری دیده به جهان گشود . او مشهود به معلم ثانی بود وی از همان دوران كودكی به زبان فارسی وتركی آشنایی كافی داشت.
او كه زبان عربی را كه زبان علم و فرهنگ اسلامی آن زمان بود برای یادگیری علوم و فنون آن تلاشی كرد تا آن را فراگیرد و به بغداد سفر كرد.
وی در بغداد نزد ابوبشر كه در زمان شهرت زیادی در بین مردم بود و كتابهای ارسطو را تشریح و تدریس كرد. و صدها شاگرد او آمدند تا به شرح رساله های ارسطو برای شفاهی بیان كند تا ایشان بنویسند، حضور یافت و به تحصیل منطق ارسطو پرداخت و او در ردیف بزرگترین فلاسفه تاریخ قرار داد.
چون ابن سینا در محضر فارابی به فراگیری علم و دانش پرداخته بود و از شاگردان معروف او بود و او را معلم ثانوی می نامیدند.
وی علاوه بر فلسفه و منطق و ریاضیات و علوم در رشته ی موسیقی هم فعالیت داشت و سه تار ، را فارابی ساخت و خودش آن را می نواخت. فارابی در رشته ی كیمیا با «جابر» و «رازی» هم فكر بود و در زمینه ی رساله ی مفید و مختصر نوشت كه به رساله ی فی وجوب مناعه الكمیا می باشد.
و سرانجام در سال 338 هجری قمری وداع گفت.

توماس الوادیسون
وی در شهر كوچك میلان در 15 فوریه 1847 به دنیا آمد. او مدت 5 سال تحصیل كرد و مادرش او را به كار تشویق میكرد.
به دلیل ناشنوایی معلمش او را دانش آموزی كند ذهن می دانست و مادرش بعنوان دوست به اندیشه و تفكر او واقف بود. وی به روزنامه فروشی روی آورد و بعنوان یك كارگر در راه آهن دیترویت و پورت هارون به كار مشغول شد. او روزنامه ای منتشر كرد كه اولین نسخه نشریه اش در سوم فوریه 1862 انتشار یافت. در سال 1873 تلگراف اختراع كرد كه برای عموم قابل باور بود.
ادیسون در منبلو در سال 1876 ملكی را خریداری كرد و در آن یك كارگاه بزرگ با تمام تجیزات ساخت. او به دلیل كشفش به عنوان جادوگر منلو پارك شناخته شد. پروفسور پاركر در سال 1878 لامپ زغالی را به ادیسون نشان داد و بزرگترین اختراع خود را در سال 1880 به ثبت رسانید.
به دنبال آن در منلو پارك كارخانه ای به ساخت لامپ های برقی اقدام كرد. بعد از اختراع بزرگ گرامافون و دنبال آن كینه توسكوپ (دوربین اولیه سینما) اختراع كرد.
و او همیشه عاشق كاركردن بود كه در 18 اكتبر 1931 در 84 سالگی چشم از جهان گشود.


تاریخ : سه شنبه 5 اسفند 1393 | 03:20 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

پروفسور استیون هاوکینگ

متولد 8 ژانویه 1942 استیون هاوکینگ
او از هر گونه تحرک عاجز است. نه می تواند بنشیند نه برخیزد. نه راه برود. حتی قادر نیست دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند. از همه بدتر توانایی سخن گفتن را نیز ندارد. زیرا عضلات صوتی او که عامل اصلی تشکیل و ابراز کلمات اند مثل 99 درصد بقیه عضلات حرکتی بدنش در یک حالت فلج کامل قرار دارند. مشتی پوست و استخوان است روی یک صندلی چرخدار که فقط قلبش و ریه هایش و دستگاه های حیاتی بدنش کار می کنند و بخصوص مغزش فعال است. یک مغز خارق العلده که دمی از جستجو و پژوهش و رهگشایی بسوی معماها و نا شناخته ها باز نمی ماند.
این اعجوبه مفلوج استیفن هاوکینگ ؛ پرآوازه ترین دانشمند دهه آخر قرن بیستم است که اکنون در دانشگاه معروف کمبریج همان کرسی استادی را در اختیار داردکه بیش از دو قرن پیش زمانی به اسحق نیوتن کاشف قانون جاذبه تعلق داشت.همچنین وی را انیشتین دوم لقب داده اند زیرا می کوشد تئوری معروف نسبیت را تکامل بخشد و از تلفیق آن با تئوری های کوانتومی فرمول واحد جدیدی ارائه دهد که توجیه کننده تمامی تحولات جهان هستی از ذرات ریز اتمی تا کهکشان های عظیم باشد بقیه را در ادامه مطلب بخوانید:


اینشتین معتقد بود که چنین فرمول یا قانون واحدی می بایست وجود داشته باشد و سالهای آخر عمرش را در جستجوی آن سپری کرد اما توفیقی نیافت.
استیفن هاوکینگ شهرت و اعتبار علمی خود را مدیون محاسبات ریاضی پیچیده و بسیار دقیقی است که در مورد چگونگی پیدایش و تحول سیاهچاله های آسمانی یا حفره های سیاه انجام داده است.این اجرام فوق العاده متراکم که به علت قدرت جاذبه بسیار قوی حتی نور امکان جدایی از سطح آن ها را نداردوجودشان بر اساس تئوری نسبیت انیشتین پیش بینی شده بود و به همین جهت هم سیاهچاله نامیده شدند.ردیابی و رویت آنها بوسیله قویترین تلسکوپ ها یا هر وسیله دیگر تا کنون ممکن نبوده است. با وجود این استیفن هاوکینگ با قدرت اندیشه و محاسبات ریاضی چون و چرا ناپذیرش- نه فقط وجود سیاهچاله ها را به اثبات رسانده و چگونگی شکل گیری و تحول آن ها را نشان داده بلکه به نتایج جالبی در رابطه این اجرام با کیفیت وقوع انفجار بزرگ Big Bang در آغاز پیدایش کیهان دست یافته است که در دانش فیزیک اختری و کیهان شناسی اهمیت بسزایی دارد و به عقیده صاحبنظران بنای این علوم را در قرن آینده تشکیل خواهد داد.
کتاب جدید هاوکینگ در این زمینه که بعنوان سیاهچاله ها و جهان های نوزاد انتشار یافت در محافل علمی جهان مثل یک بمب صدا کرد و شگفتی فراوان برانگیخت. اما قبل از اشاره خلاصه ای می آوریم از زندگی نویسنده اش که براستی از کتاب او شگفتی بر انگیز تر است .
استیفن هاوکینگ در 8 ژانویه 1942 در شهر دانشگاهی آکسفورد زاده شد و دوران کودکی و تحصیلات اولیه اش را در همان شهر گذرانید. از همان زمان به علوم ریاضیات علاقه داشت و آرزوی دانشمند شدن را در سر می پروراند اما در مدرسه یک شاگرد خودسر و بخصوص بد خط شناخته می شد و هرگز خود را در محدوده کتاب های درسی مقید نمی کرد بلکه چون با مطالعات آزاد سطح معلواتش از کلاس بالاتر بود همیشه سعی داشت در کتاب های درسی اشتباهاتی را گیر بیاورد و با معلمان به جر و بحث و چون و چرا بپر دازد !
پدر و مادرش از طبقه متوسط بودند با یک زندگی ساده در خانه اس شلوغ و فرسوده اما مملو از کتاب که عادت به مطالعه را در فرزندانشان تقویت می کرد. فرانک پدر خانواده پزشک متخصص در بیماری های مناطق گرمسیری بود و به همین جهت نیمی از سال را به سفرهای پژوهشی در مناطق آفریقایی می گذرانید. این غیبت های متوالی برلی بچه ها چنان عادی شده بود که تصور می کردند همه پدر ها چنین وضعی دارند. و مانند پرندگان هر ساله در فصل سرما به مناطق آفتابی مهاجرت می کنند و بعد به آشیانه بر می گردند. در عین حال غیبت های پدر نوعی استقلال عمل و اتکا به نفس در بچه ها ایجاد می کرد.
استیفن در 17 سالگی تحصیلات عالیه را در رشته طبیعی آغاز کرد و از همان زمان به فیزیک اختری و کیهان شناسی علاقه مند شد زیرا در خود کنجکاوی شدیدی می یافت که به رمز و راز اختران و آغاز و انجام کیهان پی ببرد. سالهای دهه 60 عصر طلایی کشف فضا- پرتاب اولین ماهواره ها و سفر هیجان انگیز فضانوردان به کره ماه بود و بازتاب این وقایع تاریخی در رسانه ها جوانان را مجذوب می کرد. بعلاوه استیفن از کودکی عاشق رمان های علمی تخیلی بود و مطالعه آن ها نیز بر اشتیاق او به کسب معلومات بیشتر در فیزیک و نجوم و علوم دیگر می افزود. او دوره سه ساله دانشگاه را با موفقیت به پایان برد و آماده می شد تا دوره دکترا را در رشته کیهان شناسی آغاز کند اما . . .
اما به دنبال احساس ناراحتی هایی در عضلات دست و پا استیفن در ژانویه 1963 یعنی آغاز بیست و یکسالگی مجبور به مراجعه به بیمارستان شد و آزمایش هایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان ناپذیری را نشان داد. این بیماری که به نام ALS شناخته می شود بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار می دهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین می برد و با تضعیف ماهیچه ها فلج عمومی ایجاد می کند بطوریکه بمرور توانایی هرگونه حرکتی از شخص سلب می شود. معمولا مبتلایان به این بیماری بی درمان مدت زیادی زنده نمی مانند و این مدت برای استیفن بین دو تا سه سال پیش بینی شده بود.
نومیدی و اندوه عمیقی را که پس از آگاهی از جریان بر استیفن مستولی شد می توان حدس زد. ناگهان همه آرزوهای خود را بر باد رفته میدید. دوره دکترا-رویای دانشمند شدن - کشف رمز و راز کیهان - همگی به صورت کارکاتورهایی در آمدند که در حال دورشدن و رنگ باختن به او پوزخند می زدند. بجای همه آن خیال پروریهای بلند پروازانه حالا کاری بجز این از دستش بر نمی آمد که در گوشه ای بنشیند و دقیقه ها را بشمارد تا دوسال بعد با فلج عمومی بدن زمان مرگش فرا برسد.
به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعتها متفکر و بی حرکت ماند. خودش بعدها تعریف کرده است که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شده است و او را برای اجرای حکم می برند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی می کشید. پس خود را قانع کرد که اگر به بیماری لادرمانی مبتلاست اما لااقل درد نمی کشد. بعلاوه طبع لجوج و نقادش که هیچ چیز را به آسانی نمی پذیرفت هشدار داد که از کجا معلوم که پیش بینی پزشکان درست از کار در بیاید و چه بسا که از نوع اشتباهات کتب درسی باشد!

سخنان استفان هاوکینگ در مورد بیماریش ALS:
"اغلب مردم از من سوال می کنند که با ALS چگونه سر می‌کنم.پاسخ من زیاد نیست،سعی می‌کنم تا جایی که امکان دارد یک زندگی طبیعی داشته باشم و در مورد بیماریم فکر نکنم و در مورد چیزهایی که باعث می‌شوند کارهای مردم عادی را نتوانم انجام دهم فکر نکنم.
وقتی فهمیدم بیماری نورون حرکتی دارم ،شوک بزرگی را تحمل کردم.در زمان کودکی من در بازیهای با توپ خوب نبودم و دست‌خطم باعث نا‌امیدی آموزگارانم می شد.به همین خاطر به ورزش و فعالیتهای فیزیکی اهمیت نمی دادم.تنها در رقابتهای قایقرانی داخل کالج شرکت می‌کردم.
در سال سومی که در آکسفورد بودم احساس می‌کردم حرکاتم زمخت شده و دو بار بدون علت واضح زمین خوردم.ولی تا سال بعد که به کمبریج رفتم و پدرم متوجه قضیه شد اهمیتی ندادم.پدرم مرا پیش پزشک خانواده برد.وی مرا به یک متخصص ارجاع داد و مدت کوتاهی بعد از 21‌مین سال تولدم برای انجام تستهای تشخیصی به بیمارستان رفتم.در دو هفته ای که در بیمارستان بودم تستهای زیادی روی من انجام شد.آنها از عضلات بازویم نمونه برداشتند ، به من الکترود متصل کردند و ماده حاجب به درون ستون فقراتم تزریق کردند و جریان آن را با اشعه ایکس مشاهده کردند.بعد از همه اینها پزشکان درباره اینکه چه بیماریی دارم چیزی به من نگفتند ، فقط گفتند M.S. ندارم و یک کیس آتیپیک هستم.پزشکان در حالی که می دانستند ویتانین تاثیر زیادی روی بیماریم ندارد به من ویتامین تجویز کردند.
تصوری که من داشتم این بود که مبتلا به یک بیماری غیر قابل علاج هستم که در طی چند سال مرا از پای در خواهد آورد.در آن زمان دید خوب ی به بیماریم نداشتم.در زمان بستری پسری که در تخت روبرویم بستری شده بود به علت لوکمی فوت کرد.نمی‌دانستم که چه بر من خواهد رفت و بیماری با چه سرعتی پیشرفت خواهد کرد.پزشکان به من گفتند به کمبریج برگردم و تحقیقاتم در مورد نسبیت عام و کیهان‌شناسی ادامه دهم.در بازگشت به کمبریج در کارهایم پیشرفت خوبی نداشتم شاید به علت اینکه در آن زمان زمینه ریاضیاتم خوب نبود شاید هم به علت اینکه فکر می کردم آنقدر زنده نخواهم بود که بتوانم ph.D خود را بگیرم.تا حدودی یک شخصیت تراژیک پیدا کرده بودم .زیاد به واگنر گوش می‌کردم ولی مقالات مجلاتی که می گویند در آن زمان مست می کردم ، یک بزرگنمایی وضعیت آن زمانم است.
واقعیت این است که یکی از مجله ها مطلبی در این مورد نوشته شده بود و بقیه مجله ها این داستان را کپی کرده بودند.مطالبی که به دفعات چاپ شوند گاه واقعا حقیقی به نظر می رسند.
رویاهایم در آن زمان آشفته بودند.تصوری که از خود داشتم تصور یک محکوم به اعدام بود.بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم ناگهان حس کردم که اگر مجازات مرگم به تعویق انداخته شود چه کارهایی ارزنده ای وجود دارد که می توانم انجام دهم.رویای دیگری که داشتم این بود که در عمر باقیمانده خود برای دیگران فداکاری کنم و بعد از انجام این کارها مرگ یک چیز خوب خواهد بود.با شگفتی دریافتم که من از زندگی بیش از زمانی که پی به بیماریم نبرده بودم لذت می برم.از آن زمان در تحقیقاتم پیشرفت کردم و با دختری که قبل از زمان تشخیص بیماریم آشنا شده بودم نامزد شدم.این نامزدی زندگیم را تغییر داد و میلی برای زندگی به من داد ولی به معنی این بود که باید کاری اختیار کنم تا قادر به ازدواج باشم.من موفق به کسب بورس تحقیقاتی شدم و چند ماه بعد با نامزدم ازدواج کردم.خوش شانس بودم که در فیزیک تئوریک تحصیل می کردم چون تنها جایی بود که بیماریم یک معلولیت محسوب نمی شد .در همان زمانی که بیماریم پیشرفت می کرد ، بر شهرت من در فیزیک افزوده می شد.این موضوع باعث می شد موقعیتهایی برای من ایجاد شود که کارم منحصر به تحقیق شود و مجبور به سخنرانی و تدریس نشوم."
در سالهای بعدی بیماری استفان پیشرفت کرد ،طوری که مجبور به استفاده از ویلچر شد.در این سالها وی دردسر فراوانی را برای پیدا کردن یک مسکن مناسب برای همسر و سه فرزندش متحمل شد.
تا سال 1974 هاوکینگ قادر بود که خودش غذا بخورد و به بستر برود و یا از آن خارج شود.از این زمان مجبور به استفاده از پرستار برای کمک کردن به امورات شخصی خود شد.در سال 1985 هاوکینگ دچار پنومونی شد و بعد از بستری در بیمارستان عمل تراکئوستومی برای وی انجام شد و پس از آن مجبور به استفاده از پرستار 24 ساعته گردید.
تا پیش از عمل تراکئوستومی ،هاوکینگ قادر به سخن گفتن بود هرچند سخنانش فقط برای نزدیکانش مفهوم بود و در سخنرانیها مجبور به استفاده از فردی برای تکرار حرفهایش بود.ولی از زمان عمل هاوکینگ قدرت ادای سخنانش را از دست داد وتنها راه ارتباطش با مردم اشاره ابرو بود ، هنگامی که فرد دیگری روی کاغذی که حروف الفبا بر آن نوشته شده بود اشاره می کرد.
اما آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با نومیدی و بدبینی داد آشنایی اش در همان ایام با دختری به نام (جین وایلد) بود که بعد ها همسرش شد و نقش فرشته نگهبانش را به عهده گرفت. جین اعتقادات مذهبی عمیقی داشت و معتقد بود که در هر فاجعه ای بذراهی امید وجود دارد که با استقامت و قدرت روحی خود می تواند رشد کند. و بارور شود. باید به خداوند توکل داشت و از ناکامیهایی که پیش می آید خیزگاههایی برای کامیابی ساخت.
جین دانشجوی دانشگاه لندن بود اما تحت تاثیر هوش فوق العاده و شخصیت استثنایی استیفن چنان مجذوب او شده بود که هر هفته به سراغش می آمد و ساعتی را به گفتگوی با او می گذرانید و آمپول خوشبینی تزریق می کرد.آنها پس از چندی رسما نامزد شدند و استیفن تحصیلات دانشگاهی اش را از سر گرفت زیرا برای ازدواج با جین می بایست هرچه زودتر دکترای خود را بگیرد و کار مناسبی پیدا کند.
و او طی دو سال با اشتیاق و پشتکار این برنامه را عملی کرد در حالیکه رشد بیماری لعنتی را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به کمک یک عصا و سپس دو عصا راه می رفت. ازدواجش با جین در سال 1965 صورت گرفت و او چنان غرق امید و شادی بود که به پیش بینی دو سال پیش پزشکان در مورد مرگ قریب الوقوعش نمی اندیشید.
پروفسور استیفن هاوکینگ اکنون 61 سال داردو ظاهرا بیش از یک ربع قرن قاچاقی زندگی کرده است. البته اگر بتوان وضع کاملا استثنایی او را در حال حاضر زندگی نامید.!
پیش بینی پزشکان در مورد بیماری فلج پیش رونده او نادرست نبود و این بیماری اکنون به همه بدنش چنگ انداخته است. از اواخر دهه 60 برای نقل مکان از صندلی چرخدار استفاده می کند و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شده است. با این دو انگشت او می تواند دکمه های کامپیوتر بسیار پیشرفته ای را فشار دهد که اختصاصا برای او ساخته اند و بجایش حرف می زند. و رابطه اش را با دنیای خارج برقرار می کند زیرا از سال 1985 قدرت تکلم خود را هم ازدست داده است.
در آن سال او پس از بازگشت از سفری به درو دنیا برای مدتی در ژنو بسر می برد که مرکز پژوهشهای هسته ای اروپاست و دانشمندان این مرکز جلسات مشاوره ای با او داشتند. یک شب که استیفن هاوکینگ تا دیر وقت مشغول کار بود ناگهان راه نفس کشیدنش گرفت و صورتش کبود شد بیدرنگ او را به بیمارستان رساندند و تحت معالجات اضطراری قرار دادند. معمولا مبتلایان به بیماری ALS در مقابل ذات الریه حساسیت شدیدی دارند و در صورت ابتلای به آن میمیرند که این خطر برای استیفن هاوکینگ هم پیش آمده بود و گرفتن راه تنفس او ناشی از ذات الریه بود. پس از چند روز بستری بودن در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان سرانجام با اجازه همسرش تصمیم گرفته شد که با عمل جراحی مخصوص مجرای تنفس او را باز کنند اما در نتیجه این عمل صدای خود را برای همیشه از دست می داد
عمل جراحی با موفقیت صورت گرفت و بار دیگر استیفن از خطر مرگ جست. هر چند قدرت تکلم خود را از دست داد اما با جایگزینی کامپیوتر مخصوص سخنگو ارتباط او با اطرافیانش حتی بهتر از سابق شد زیرا قبلا بعلت ضعف عضلات صوتی با دشواری و نارسایی زیاد صحبت می کرد. کامپیوتر سخنگو را یک استاد آمریکایی کامپیوتر در کالیفرنیت برای او ساخت و تقدیمش کرد. برنامه ریزی این دستگاه شامل سه هزار کلمه است و هر بار که استیفن بخواهد سخنی بگوید می بایست با انتخاب کلمات و فشردن دکمه های کامپیوتر به کمک دو انگشتش که هنوز کار می کنند جمله مورد نظرش را بسازد و صدای مصنوعی به جای او حرف می زند. البته اینگونه سخنگویی ماشینی طولانی تر است اما خود استیفن که هرگز خوشبینی اش را از دست نمی دهد عقیده دارد که به او وقت بیشتری می دهد برای اندیشیدن آنچه می خواهد بگوید و سبب می شود که هرگز نسنجیده حرف نزند.
"در این زمان بود که یک متخصص نرم افزار با نوشتن یک برنامه به نام Equalizer به کمکم آمد.این برنامه امکان انتخاب حروف الفبای روی صفحه نمایش را با حرکت انگشت ،ابرو و یا حرکت چشم می داد.وقتی متنم را می نویسم ، آن را به یک ترکیب‌کننده گفتار منتقل می کنم تا نوشتارم تبدیل به صدا شود.اول از یک کامپیوتر دسک تاپ بدین منظور استفاده می کردم بعدا دانشگاه کمبریج برای من یک کامپیوتر پرتابل تهیه کرد.من می توانم با این روش 15 کلمه در دقیقه بنویسم.با استفاده از این سیستم می توان کتاب و مقالات علمی بنویسم.از برنامه speech synthesizer بسیار راضی هستم چون لحن سخنانم را هم تشخیص می دهد وباعث ارتباط بهترم با مخاطبین می‌شود .تنها اشکال این برنامه این است که به من لهجه آمریکایی می دهد،البته متخصصان شرکت سازنده باین برنامه در حال کار روی لهجه انگلیسی این برنامه هستند.
در تقریبا تمام دوران بزرگسالی خود درگیر بیماری نورون حرکتی بوده ام.هنوز این بیماری نتوانسته است مرا از داشتن یک خانواده و یک کار موفق بازدارد .از جین ،همسرم ، فرزندانم و همه افراد و تشکیلاتی که به من کمک کرده اند ،سپاسگزارم.من خوش شانس بوده ام که بیماریم خیلی آهسته تر از معمول پیشرفت داشته است.بیماریم نشان داد که هرگز نباید امیدمان را از دست بدهیم."
هاوکینگ از کامپیوترهای شرکتIBM روی ویلچرش استفاده می کند.در 12 ماه اخیر،
کامپیوترش را به یک پروسسور Centrino Pentium M 1.5GHz ارتقا داده و از یک سیستم wirelessبرای ارتباط با اینترنت استفاده می کند.در جاهایی که دسترسی به شبکه بی سیم میسر نیست اینتل امکان ارتباط از طریق شبکه موبایل را برای هاوکینگ فراهم کرده است.
برنامه های مورد استفاده هاوکینگ که سابقا فقط تحت داس اجرا می شدند به تازگی با ویندوز XP سازگار شده اند و هاوکینگ سیستمش را به ویندوز XP ارتقا داده است.
ویلچر یا صندلی چرخدار استیفن که بوسیله آن رفت و آمد می کند نیز از پیشرفته ترین پدیده های تکنولوژی است و با نیروی الکتریکی حرکت می کند. وی اتکای زیادی به ویلچر خود دارد چون علاوه بر حرکت با آن وسیله ای برای ابراز احساساتش نیز محسوب می شود. مثلا اگر در یک میهمانی به وجد آید با ویلچرش به سبک خاص خود می رقصد و چنانچه صبر و حوصله اش را در مورد یک شخص مزاحم از دست بدهد در یک مانور سریع از روی پاهای او رد می شود !!! بسیاری از شاگردانش ضربه چرخهای ویلچر او را تجربه کرده اند و به گفته خودش یکی از تاسف هایش این است که طعم این تجربه را به مارگارت تاچر نچشانده است!
یکی از شگفتیهای این آدم مفلوج و نحیف که به ظاهر باید موجودی تلخ و غمزده و منزوی باشد شوخ طبعی و شیطنت کودکانه اوست که بخصوص در برق نگاه هوشمندانه و رندانه اش دیده می شود. در حالیکه اجزای چهره اش بی حرکت و فاقد هرگونه واکنش احساسی و عاطفی هستند اما چشمانش می درخشند.
انگار به هزار زبان با مخاطب سخن می گویند. او بهیچوجه خودش را منزوی نکرده است. به کنسرت و پارک می رود. در رستوران غذا می خورد. در انجمن های دانشجویان شرکت می کند. و سر به سر شاگردانش که همیشه او را سوال پیچ می کنند می گذارد. شیوه شیطنت آمیزش اینست که پاسخگویی را گاهی عمدا کش می دهد و در حالیکه پرسش کنندگان پس از چند دقیقه انتظار پاسخ مفصلی را برای سوال خود پیش بینی می کنند با یک کلمه بله یا نه از کامپیوتر سخنگویش همه را به خنده می اندازد.
این اعجوبه فاقد تحرک عاشق جنب و جوش و گشت و سیاحت است و تا کنون دوبار به سفر دور دنیا رفته و حتی از چین و دیوار باستانی آن دیدن کرده است. همچنین در صدها کنفرانس و سمینار علمی شرکت کرده است و به ایراد سخنرانی پرداخته است. که البته این سخنرانی ها قبلا در نوار ضبط و در روز کنفرانس پخش می شود.

پرفروشترین کتاب علمی
از نکات جالب دیگر در زندگی استیفن هاوکینگ یکی هم اینست که او در سالهای اولیه زناشویی اش با جین وایلد از او صاحب سه فرزند شد یک دختر و دو پسر. لذت پدری و احساس مسئولیت در تامین زندگی فرزندان یکی از مهمترین انگیزه هایی بود که او را در مقابله با مشکلاتش یاری داد زیرا با طبع لجوج و بلندپروازش اصرار داشت که بهترین امکانات زندگی و تحصیل را برای بچه هایش فراهم کند و این امر مخارج هنگفتی روی دستش می گذاشت. هزینه خودش هم کم نبود چون می بایست به دو پرستار تمام وقت و یک دستیار حقوق بپردازد و درامد استادی دانشگاه کفاف این مخارج را نمی داد. به همین جهت در اواسط دهه 80 به فکر نوشتن کتاب افتاد و در سال 1988 کتاب معروف خود به نام ( تاریخ کوتاهی از زمان) را منتشر کرد.
در این کتاب که به فارسی هم ترجمه شده است استیفن هاوکینگ به زبان ساده و قابل فهم عامه پیچیده ترین مسائل فیزیک جدید و کیهان شناسی و بخصوص ماهیت زمان و فضا را بررسی کرده و نظریات و محاسبات خودش را شرح داده است. بی آنکه خواننده را با فرمولها و معادلات ریاضی بغرنج گیج کند. اما به رغم سادگی بیان و جذابیت مباحث بسیاری از مردم از آن سر در نمی آورند. زیرا ایده های مطرح شده در کتاب در سطح بالای علمی است. با وجود این کتاب مزبور 8 میلیون نسخه به فروش رفته و 183 هفته در لیست 10 کتاب پرفروش جهان قرار داشته است و طبعا چنین موفقیت بیمانندی مشکلات مادی استیفن را برای همیشه حل می کند.
کتاب جدید استیفن به نتایج پژوهشها و یافته های او درباره ی سیاهچاله ها اختصاص دارد. این اجرام مرموز و فاقد نورانیت آسمانی که بر اساس تئوری پذیرفته شده ای در سالهای اخیر از فروریزی و تراکم ستارگان سنگین وزن پس از اتمام سوخت هسته ای آن ها پدید می آیند ستارگان دیگر را در اطراف خود می بلعند و با افزایش جرم و در نتیجه دستیابی به نیروی جاذبه قویتر به تدریج ستارگان دورتر را به کام می کشند. بدینگونه در سیاهچاله ها ماده به حدی از تراکم می رسد که هر سانتی متر مکعب آن می تواند میلیونها و حتی میلیاردها تن وزن داشته باشد و نیروی جاذبه آنچنان قوی است که نور و هیچگونه تشعشعی امکان خروج از سطح آن ها را ندارد. به همبن جهت ما هرگز نمی توانیم حتی با قویترین تلسکوپها این غولهای نامرئی را ردیابی کنیم.
اما استیفن هاوکینگ در کتاب تازه اش برداشتهای متفاوتی از سیاهچاله ها ارائه داده است و با محاسبات خود به این نتیجه می رسد که این اجرام بکلی فاقد نورانیت نیستند و بعلاوه موادی را که از ستارگان دیگر جذب و بلع می کنند در مرحله نهایی تراکم به حالتی انفجار گونه از یک کانال دیگر بیرون می ریزند. منتها آنچه دفع می شود به همان صورتی نیست که بلعیده شده است. به عبارت دیگر سیاهچاله ها نوعی بوته زرگری هستند که طلا آلات مستعمل را به شمش تبدیل می کنند. از کانال خروجی عناصر تازه در یک جهان نوزاد تزریق می شود که می توان آن را در مقابل سیاهچاله ( سپید چشمه) نامید.
شاید سالها طول بکشد تا صحت و سقم نظزیه های جدید استیفن هاوکینگ روشن شود زیرا آنقدر تازگی دارد که عجیب به نظر می رسد. اما عجیب تر از آن مغز این مرد است که این نظزیه پردازی ها و رهگشائیها از آن می تراود. او برای محاسبات طولانی و پیچیده ریاضی و نجومی خود حتی از نوشتن ارقام روی کاغذ محروم است و باید همه این عملیات بغرنج را در مغز خود انجام بدهد و نتایج را در حافظه اش نگهدارد بدینگونه فقط با مغزش زنده است و به قول دکارت چون فکر می کند پس وجود دارد.

اما این موجود این آدم معلول و نحیف و عاجز از تحرک و تکلم یک سرمشق است . . . .
برای آن ها که با امید و استقامت و تلاش بیگانه اند . . .
برای آن ها که تواناییهای انسان و ارزش اندیشه سالم و سازنده را دست کم می گیرند . . .
برای بدبین ها و منفی باف ها که در افق دید خود جهان را به گونه سیاهچاله ای مخوف و ظلمانی می بینند . . . .
به سخن استیفن هاوکینگ : ( در آنسوی هر سیاهچاله سپید چشمه ای وجود دارد
)

منبع:کانون دانش



تاریخ : سه شنبه 5 اسفند 1393 | 03:18 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

خدمات بزرگ کوروش و داریوش کبیر

آیا میدانید: اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰ سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.

ـ آیا میدانید : کمبوجبه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود

ـ آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد

ـ آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت

ـ آیا میدانید : داریوش در پایئز و زمستان ۵۱۸ - ۵۱۹ قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد

ـ آیا میدانید : داریوش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد

ـ آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت
ـ آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۸۰ سال به طول انجامید

ـ آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند

ـ آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است

ـ آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است

ـ آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند

ـ آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد

ـ آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد

ـ آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد

ـ آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد

ـ آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش کبیر ۲۴۲ حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با ۲۴۲ مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه ۱۰ میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت

ـ آیا میدانید : داریوش در سال ۵۲۱ قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم


تاریخ : یکشنبه 26 بهمن 1393 | 01:51 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

منشور حقوق بشر کوروش بزرگ

منشور کوروش,استوانهٔ کوروش,منشور حقوق بشر کوروش,متن استوانه کوروش

منشور کوروش

استوانهٔ کوروش بزرگ یا منشور حقوق بشر کوروش لوحی از گل پخته است که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ هخامنشی پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی نگاشته شده‌است.

نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگاران بابلی و نیمهٔ پایانی آن سخنان و دستورهای کورش به زبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شده‌است. این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهر بابل باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری می‌شود.[۱] این منشور یکی از بزرگترین نشانه‌های روحیهٔ بردباری در فرهنگ ایرانی است.

پیداسازی منشور کوروش
در سال ۱۲۵۹ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی به هنگام کاوش‌های باستان‌شناسی گروه بریتانیایی در محوطهٔ باستانی بابل در بین‌النهرین (میان‌رودان)، هرمزد رسام، باستان‌شناس بریتانیایی آسوری‌تبار، استوانهٔ گلی‌ای را یافت که شامل نوشته‌هایی به خط میخی بود.

جنس این استوانه کوروش از گل رس است، ۲۲٫۵ سانتی‌متر طول و ۱۱ سانتی‌متر عرض دارد و دور تا دور آن ۴۵ سطر (به جز بخش‌های تخریب‌شده) به خط و زبان اکدی (بابلی نو) نوشته شده‌است. بررسی‌های بعدی نشان داد که نوشته‌های استوانه در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمان کوروش بزرگ پس از شکست دادن نبونید و تصرف کشور بابل، نوشته شده‌است.

این اثر در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک) در شهر بابل قرار داده شده بود. در حال حاضر این لوح سفالین استوانه‌ای در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود. از سوی دیگر، در سال ۱۳۷۵ آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانه‌ای که آن را متعلق به نبونید پادشاه بابل می‌دانستند، در حقیقت پاره‌ای از استوانهٔ کوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است.

پس از این آگاهی، این پاره از لوح استوانه‌ای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری می‌شد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانهٔ اصلی پیوست گردید. پژوهش‌های زبان‌شناسی روی دو قطعه استخوان فسیل شدهٔ اسب که در موزهٔ شهر ممنوعه در چین نگهداری می‌شوند، منجر به شناسایی نسخهٔ چینی منشور کورش شد. قدمت این استخوان‌ها به دورهٔ سلطنت هخامنشیان بازمی‌گردد.

منشور کوروش,استوانهٔ کوروش,منشور حقوق بشر کوروش,متن استوانه کوروش

ساخت منشور کوروش
کوروش بزرگ، بنیان‌گذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسلهٔ هخامنشیان، پس از تسخیر بابل، در بابل بر تخت پادشاهی نشست و ادیان بومی را آزاد اعلام کرد. برای جلب محبت مردم میانرودان (بین‌النهرین)، مردوک که بزرگترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت.

او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد. به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورهای وی روی یک لوح استوانه‌ای سفالین نگاشته شد و در معبد مردوک قرار گرفت.

استوانه کوروش
استوانه کوروش، استوانه ناقص از جنس خاک رس است که با ۳۵ خط حکاکی شده به زبان آکدی توسط هرمزد رسام در حفاری منطقه معبد مردوک در سال ۱۸۷۹ در بابل کشف گردید. تکه دوم که شامل خط‌های ۳۶ تا ۴۵ می‌شود، در کلکسیون بابلی دانشگاه ییل توسط برگر پیدا شد. حکاکی کلی گرچه در آخر ناکامل ماند، شامل ۴۵ خط شد که سه سطر اول تقریباً به طور کامل شکسته‌اند(قابل خواندن نیستند).
متن حاوی روایتی از فتح بابل توسط کورش در ۵۳۹ پ. م. است و با گفتاری از مردوخ ایزد بابلی در مورد جنایت‌های نبونعید، آخرین پادشاه کلدانی، آغاز می‌شود (سطرهای ۴-۸). در ادامه روایتی از جستجوی مردوخ برای یافتن پادشاه شایسته، انتساب کورش به حکمرانی تمام جهان، و عاملیت او در فتح بابل بدون جنگ آورده می‌شود (سطرهای ۹-۱۹).

سپس کورش، با لحن اول شخص، القاب و نسب خود را برمی‌شمرد (سطرهای ۲۰-۲۲) و اعلام می‌کند که صلح کشور را تضمین کرده (سطرهای ۲۲-۲۶) که به موجب آن او و پسرش کمبوجیه مشمول رحمت مردوخ شده‌اند (سطرهای ۲۶-۳۰). او بازسازی معبد، که در دوران زمامداری نبونعید به فراموشی سپرده شده بود، و اجازه‌اش به تبعیدشدگان مبنی بر بازگشت به میهن‌شان را توصیف می‌کند (سطرهای ۳۰-۳۶). در پایان پادشاه بازسازی دفاع شهر بابل را توصیف کرده (سطرهای ۳۶-۴۳) و گزارش می‌کند که به هنگام بازسازی کتیبه‌ای از آشوربانیپال را دید.(سطرهای ۴۳-۴۵)
در حقیقت متن توسط کاهنان مردوخ با تقلیدی از متون کهن نئو-آشوری، به ویژه کتیبه‌های آشوربانیپال نوشته‌شده در بابل، نوشته‌شده‌است. بنابراین، استوانه ساختی به شیوه معمول کتیبه‌های میانرودان دارد و به‌عنوان پی دیوارهای بابل برای یادبود بازسازی‌های کورش در آنجا گذاشته‌شده‌است.

منشور کوروش,استوانهٔ کوروش,منشور حقوق بشر کوروش,متن استوانه کوروش

نخستین بیانیه حقوق بشر
از طرف بسیاری این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته می‌شود در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.

موزه بریتانیا یا بریتیش میوزیوم این سند را نخستین بیانیه حقوق بشر می خواندو همینطور بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، در جریان سفر به تهران، رسما از استوانه کورش به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر یاد کرد و آن را مایه افتخار ایرانیان دانست.

در این لوح استوانه‌ای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتح بابل، می‌گوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی به انجام رسانده‌است. وی سپس بیان می‌کند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل و سومر و دیگر کشورها به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید از نیایشگاه‌های مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاه‌های اصلی آنها برگردانده‌است. پس از آن، کوروش بزرگ می‌گوید که چگونه نیایشگاه‌های ویران‌شده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاه‌های بابل بودند به میهن‌شان برگردانده‌است. در این نوشته اشارهٔ مستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهش منابع تاریخی مشخص شده‌است که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتح بابل بوده‌است

تاریخ : یکشنبه 26 بهمن 1393 | 01:33 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

عجایب هفتگانه جهان (قسمت2)


دیوار چین 
 
دیوار چین که یکی از هفت اعجاز جهان شمرده می شود، در جهان به لحاظ زمان ساخت طولانی ترین و بزرگترین مهندسی تدافعی نظامی در قدیم است .
 
این دیوار در نقشه جغرافیایی چین ۷۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته است. این اثر سال ۱۹۸۷ در "فهرست میراث جهانی " ثبت شد. تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می گردد.
 
حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعه‌های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد .
 
در دوره حکمرانی سلسله‌های بهار وپاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه‌های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل از میلاد ،امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین ، دیوارهای دوک ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه‌ها در آمد . او می خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند.
 
در این زمان طول دیوار چین به ۵۰۰۰ کیلومتر می رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به ۱۰ هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به ۵۰ هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است .
 
دیواری که اکنون مردم مشاهده می کنند ، دیوار متعلق به سلسله مینگ (سال ۱۳۶۸ – سال ۱۶۴۴ ) است از غرب به دروازه " جایو گوان " در استان گان سو چین و از شر ق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائو نینگ در شمال شرقی چین منتهی می شود و درمیان آن ۹ استان- شهر و ناحیه خود مختار به طول ۷۳۰۰ کیلومتر وجود دارد و مردم انرا دیوار طولانی می نامند.
 
دیوار چین به عنوان پروژه تدافعی بر روی کوه‌ها ساخته می شد از بیابان ها مراتع و لجنزارها عبور می کرد . کارگران طبق عوارض زمینی ،ساختار متفاوتی برای ایجاد دیوار در نظر گرفتند که درایت و عقل نیاکان چین را نشان می دهد. دیوار بر مسیر کوه‌های پر فراز و نشیب امتداد یافته است . در بیرون دیوار پرتگاه‌های بلند دیده می شود . در واقع کوه و دیوار به یکدیگر پیوند خورده اند . لذا دشمن به هیچوجه قادر به نفوذ به این دیوار نبود . دیوار چین معمولا با آجرهای بزرگ و سنگ مستطیل ساخته شده و در وسط ان خاک و خرده سنگ ریخته شده و ارتفاع ان ۱۰ متر است در پهنای دیوار برای عبور چهار اسب کافی است و در یک ردیف عرض آن ۴ -۵ متر است تا در زمان انتقال غلات و سلاحها مشکلی ایجاد نشود .
 
طرف درونی دیوار، نرده سنگی و در وجود دارد که به آسانی حرکت می کند . در فاصله معیینی سکوی دیواری ویا برج آتش برای خبررسانی ساخته شده است . سکوی دیواری برای ذخیره سلاحها و غلات و استراحت سربازان است و در جنگ مخفیگاه بوده است . هنگامی که دشمن دست به حمله می زد برج های آتش روشن می کردند و سراسر کشور از حمله آگاه می شدند .
 
اکنون مقاومت دیوار چین به عنوان یک مانع نظامی از بین رفته است. اما زیبایی معماری مخصوص آن دیدنی است . زیبایی دیوار چین پر ابهت ، و باعظمت است. از دور دیواری بلند و پر پیچ و خم بر روی کوه‌ها همانند اژدهایی در حال حرکت به چشم می خورد و صحنه‌ای شکوهمند ایجاد شده است . از نزدیک ، دروازه‌های پر ابهت ، دیوار ها ، سکوهای دیوار ی،برج های دیده بانی، برج های آتش هماهنگ با عوارض زمینی آکنده از دلربایی هنری است. دیوار چین دارای اهمیت تاریخی و فرهنگی و ارزش دیدنی است. چینی ها می گویند : " کسی که به دیوار چین صعود نکرده باشد ، قهرمان نیست ".
گردشگران چینی و خارجی از پیمودن دیوار احساس افتخار می کنند . حتی سران بسیاری کشورهای خارجی نیز فرصت دیدار از این اثر بزرگ را از دست نمی دهند .
 
برخی از بخش های دیوار چین بخوبی حفظ شده است از جمله دیوار "بادلینگ " در نزدیکی بیجنیگ دیوار " سی ما تای " ، دیوار " موتیان یو " ، دروازه شان حای گوان در انتهای شرقی دیوار چین است که نخستین دروازه چین نامیده می شود و دروازه "جایوگوان" در انتهای غرب در گان سو ،این بخش ها همچنین از مکان های بسیار مشهور و دیدنی دیوار است و گردشگران زیادی در تمام سال از آنها بازدید می کنند .

دیوار چین تجسم درایت و رنج و زحمت میلیونها چینی در دوره باستان چین است . این اثر پس ازهزاران سال از بین نرفته و دارای دلربایی فناناپذیر و سمبل روحیه ملیت چین است . سال ۱۹۸۷ میلادی دیوار چین به عنوان "سمبل ملیت چین در فهرست میراث جهانی ثبت شد.
 
 
 

 
 
 

 
 

 
 
 
 


 
ماچو پیچو (به اسپانیایی: Machu Picchu)،
 
ماچو پیچو (به اسپانیایی: Machu Picchu)، به معنی قلهٔ قدیمی، از آثار دورهٔ اینکاها می‌باشد که در ارتفاع ۲٬۴۳۰ متری از سطح دریا در دامنهٔ کوه در بالای درهٔ اوروباما در کشور پرو و در ۷۰ کیلومتری شمال کوسکو قرار گرفته‌است. اغلب اوقات از آن به‌عنوان «شهر گمشدهٔ اینکاها» یاد می‌شود. ماچو پیچو احتمالأ شناخته شده‌ترین نماد امپراتوری اینکاها می‌باشد.

این شهر در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی ساخته‌شده‌ و صدها سال پیش در زمان فتح اینکاها توسط اسپانیایی‌ها متروک شده‌است. برای قرن‌ها فراموش شده‌بود و به جز عده‌ای از مردم محلی کسی از آن نامی به خاطر نداشته است. این اثر در سال ۱۹۱۱ میلادی توسط هیرام بینگهام، تاریخ‌شناس آمریکایی به جهانیان معرفی‌شد. پس از آن، ماچو پیچو به یکی از مناطق جذب توریست تبدیل ‌شد و در سال ۱۹۸۱ میلادی در فهرست آثار کشور پرو و در سال ۱۹۸۳ میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. این اثر هم اکنون به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید شناخته می‌شود.

ماچو پیچو با دیوارهای سنگی جلا داده‌شده مطابق با معماری کلاسیک اینکاها ساخته شده‌است. اولین بنای این مجموعه این‌تی‌هوآتانا (به اسپانیایی: Intihuatana)، معبد خورشید که اطاقی با ۳ پنجره و در منطقه‌ای از ماچو پیچو که باستانشناسان آن را منطقهٔ مقدس می‌نامند، می‌باشد. در سال ۲۰۰۳ میلادی تعداد توریست‌های این شهر باستانی ۴۰۰٬۰۰۰ نفر بوده‌است. در سپتامبر ۲۰۰۷ میلادی، پرو و دانشگاه ییل به توافقی مبنی بر استرداد صنایع دستی برداشته‌شده از ماچو پیچو در اوایل قرن بیستم میلادی توسط هیرام بینگهام دست یافتند
.
تاریخچه

این‌تی‌هوآتانا (به انگلیسی: ‎Intihuatanais ‏)، تصور می‌شود یک ساعت نجومی است که توسط اینکاها طراحی و ساخته شده‌است.

ماچو پیچو در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی در ارتفاعات امپراتوری اینکاها ساخته شده‌است. این شهر در حدود ۱۰۰ سال بعد در پی پیروزی امپراتوری اسپانیا متروک شد.

این دژ در ۵۰ مایلی کوسکو، پایتخت اینکاها قرار دارد و به همین دلیل هرگز مانند سایر شهرهای اینکاها پیدا و ویران نشده‌است. در طول قرنها، جنگل‌های اطراف این مجموعه رشد کرده و آن را پوشانده است و به همین دلیل از نظرها پنهان مانده‌است و تنها عدهٔ معدودی از وجود آن اطلاع داشته‌اند. در بیست و چهارم ژوئیهٔ سال ۱۹۱۱ میلادی، ماچو پیچو به‌وسیلهٔ هیرام بینگهام، تاریخ‌شناس آمریکایی در یک سخنرانی‌ در دانشگاه ییل به دنیای غرب معرفی شد. او به‌وسیلهٔ راهنمایی محلیانی که گهگاه به سایت مراجعه می‌کردند به آنجا هدایت شد. بینگهام مطالعات باستان‌شناسی را انجام داد و تحقیقاتش را دربارهٔ آن محل کامل کرد و آن را «شهر گمشدهٔ اینکاها» که نام اولین کتابش نیز بود، نامید. او هرگز اعتباری برای کسانی که او را به آن محل راهنمایی کردنند قائل نشد و آن را یک شایعهٔ محلی نامید.

بینگهام در حال جستجو برای یافتن شهر ویکتوس، آخرین پناهگاه و موضع ایستادگی اینکاها در دوران تسلط اسپانیا بر پرو بود. در سال ۱۹۱۱ میلادی، بعد از سال‌ها کاوش و سفر در حوالی منطقه، او توسط کو‌اِن‌چو‌آنز (به اسپانیایی: Quechuans) که در ماچو پیچو و در زیرساخت‌های اصلی شهر زندگی می‌کرد به دژ هدایت شد. او چندین سفر دیگر انجام داد و حفاری‌هایی را نیز در سایت در حوالی سال ۱۹۱۵ میلادی هدایت کرد. او کتاب‌ها و مقالاتی دربارهٔ کشف ماچو پیچو نوشت.

سیمون ویسبارد، کاوشگر قدیمی کوسکو، مدعی می‌باشد که انریک پالما، گابینو سانچز و آگوستین لیزاراگا که اسمامی‌شان بر روی یکی از صخره‌ها در آنجا در تاریخ ۱۴ ژوئیه سال ۱۹۰۱ میلادی حک شده‌است قبل از بینگهام آنجا را کشف کرده‌بودند. همچنین، در سال ۱۹۰۴ میلادی یک مهندس به نام فرانکلین ظاهراً اشاره‌ای به خرابه‌ها از فاصلهٔ دور داشته‌است. بنا بر ادعای خانوادهٔ پِین، او به توماس پِین، مبلغ مذهبی که در آن مکان زندگی می‌کرده است، دربارهٔ این محل گفته است. در سال ۱۹۰۶ میلادی، پین و مبلغی دیگر به نام استوارت ای مک نارین (۱۸۶۷ تا ۱۹۶۵ میلادی) ظاهراً به محل خرابه‌ها صعود کرده‌اند.

در سال ۱۹۱۳، این مکان بعد از اینکه انجمن جغرافیای ملی (به انگلیسی: ‎National Geographic Society ‏) بحث‌های ماه آوریل را بطور کامل به آن اختصاص داد شهرت بسیاری پیدا کرد. در سال ۱۹۸۱ میلادی منطقه‌ای به وسعت ۳۲۵.۹۲ کیلومتر مربع که ماچو پیچو را احاطه کرده‌بود جزء میراث تاریخی پرو به ثبت رسید. این منطقه تنها به این خرابه‌ها محدود نمی‌شد بلکه شامل مناظر طبیعی منطقه‌ای نیز می‌شود.

ماچو پیچو به‌عنوان میراث جهانی یونسکو در سال ۱۹۸۳ میلادی به ثبت رسید. و این منطقه «یک شاهکار خالص معماری و نشانه‌ای منحصر به فرد از تمدن اینکاها» نامیده شد. این اثر هم اکنون به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید شناخته می‌شود.

منطقهٔ جغرافیایی

ماچو پیچو در ۷۰ کیلومتری شمال غربی کوسکو، در بالاترین نقطهٔ کوه ماچو پیچو، ۲٬۳۵۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است. این اثر از مهم‌ترین آثار باستانشناسی در آمریکای جنوبی و پربیننده‌ترین جاذبهٔ توریستی کشور پرو می‌باشد.
از سمت بالا، در صخرهٔ ماچو پیچو، یک صفحهٔ سنگی عمودی ۶۰۰ متری قرار دارد که در انتها به رودخانهٔ اوروباما می‌رسد. مکان این شهر جزء اسرار نظامی بوده‌است.

توریسم

ماچو پیچو که جزء میراث ثبت شدهٔ یونسکو می‌باشد به‌عنوان پر بازدیدترین مکان توریستی کشور پرو و مهم‌ترین منبع درآمد، بطور پیوسته در معرض خطرهای اقتصادی و تجاری قراردارد. در اواخر ۱۹۹۰ میلادی، دولت پرو اجازهٔ ساخت ماشین کابلی و یک هتل لوکس همراه با رستوران و مجموعهٔ توریستی را در خرابه‌های سایت صادرکرد. این تصمیم با مخالفت دانشمندان و عموم مردم پرو روبرو شد. آنها معتقد بودند که تعداد زیاد توریست در سایت امکان اعمال خطر را بر آن افزایش می‌دهد.
توریست‌های ماچو پیچو همه ساله در حال افزایش می‌باشد و در سال ۲۰۰۳ میلادی معادل ۴۰۰٬۰۰۰ نفر بوده‌است. [۱] به این منظور، اعتراض‌های شدیدی برای ساختن پل جدید در این سایت صورت گرفته است و یونسکو این سایت را در لیست آثار در معرض خطر قرار داده‌است.

در هنگام استفاده از این سایت صدماتی به آن وارد شده‌است. در سپتامبر سال ۲۰۰۰ میلادی، ساعت آفتابی این‌تی‌هوآتانا به علت سقوط یک جرثقیل ۴۵۰ کیلوگرمی به شدت صدمه دید. این جرثقیل توسط یک شرکت تبلیغاتی که آگهی برای یک مدل آبجو می‌ساخت استفاده می‌شد.
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 


 پترا به عربی ( البتراء ) شهری تاریخی در کشور پادشاهی اردن
 
این شهر باستانی در ۲۶۲ کیلومتری جنوب شهر عمّان پایتخت اردن ودر غرب راه اصلی بین شهر عمّان وشهر عقبه واقع شده‌است. شهری است به کمال که همهٔ آن در کوه و در تخته سنگهایی به رنگ گل سرخ یا رنگ صورتی تراشیده شده‌است. از اینجاست که نام این شهر زیبا پترا نهاده شده‌است. کلمه (پترا) به زبان یونانی به معنی (صخره) است وچون این شهر باستانی تماماً در سنگ (صخره) کنده شده‌است آنرا پترا نامیده‌اند. همچنین این شهر تاریخی وزیبا را به خاطر گل سرخ گون بودنش بنام ( المدینة الوردیة ) نیز نامیده شده‌است، در سال ۱۹۷۸ میلادی کتابی در این مورد نوشته شده‌است که از تاریخ بنای این شهر باستانی سخن می‌گوید ، مؤلف نام کتاب را (الأسرار المَدینَة الوَردِیَة) نامگذاری نموده‌است. نام قدیم این شهر سلع بود، یعنی (صخره) رومیان نامش را به زبان خودشان ترجمه نموده‌اند. ، درقرن اول قبل از میلاد ودر عهد شاه غسانی حارث سوم درخشید.
حدود کشور نَبَطی‌ها

حدود کشور نَبَطی‌ها از ساحل شهر عسقلان در غرب فلسطین و در امتداد صحرای شام در سمت مشرق ادامه می‌یافت. شهر پترا حلقهٔ اتصال بین تمدن سرزمین میان‌رودان (یا بین‌النهرین) و سرزمین شام و شبه‌جزیره عربستان و مصر بوده‌است. این شهر که پایتخت کشور نَبَطی‌ها بود توانسته‌بود کنترل و زمام راه‌های تجارتی مناطق اطراف خود بدست گیرد، کاروانهای تجارتی از جنوب شبه‌جزیره عربستان و غزه و عسقلان و صور و دمشق از راه پترا پایتخت کشور نَبَطی‌ها می‌گذشته‌اند و این شهر از رونق خاصی برخوردار بوده‌اند.
پایان حکومت نَبَطی‌ها

پایان حکومت نَبَطی‌ها و خرابی پایتخت شهر پترا بدست رومیان در سال ۱۰۵ میلادی بوده‌است، قشون رومیان در سال ۱۰۵ میلادی سرزمین نَبَطی‌ها را محاصره می‌کنند وآب را به روی ساکنان شهر می‌بندند و سرانجام بعد از مدتی آن شهر را اشغال می‌کنند و به حکومت نَبَطی‌ها خاتمه می‌دهند.
بیرون آمدن پترا از دست رومیان

در سال ۶۳۶ میلادی عربها توانستند شهر پترا را از نفود رومی‌ها برهانند. ساکنان پترا پس از آن به کشاورزی اشتغال ورزیدند. اما زلزله‌ای که درسالهای ۷۴۶ و ۷۴۸ به این شهر وارد آمد، ساکنان پترا را وادار نمود تا به مناطق اطراف کوچ کنند. آثار این شهر باستانی همچون دُّری در کوه می‌درخشد و یادگاری از دوران نَبَطی‌ها بجا مانده‌است که بسیار تماشایی است.
 
 
 
 
 

 
 
 

 
 

 
تاج‌محل (به هندی: तIज महल، به اردو: تاج محال)
 
آرامگاه زیبا و باشکوهی است که در نزدیکی شهر اگرا و در ۲۰۰ کیلومتری جنوب دهلی نو پایتخت هند واقع شده‌است. این بنا به دستور شاه جهان، امپراتور گورکانی هند به منظور یادبود از همسر ایرانی محبوبش ممتاز محل که در سال ۱۶۳۱ (میلادی) به‌هنگام وضع حمل فوت کرد بنا شده‌است. شاه تصمیم گرفت پس از مرگ همسرش با ساخت بنایی زیبا، مجلل و عظیم، همسرش را جاودانه کند. از این‌رو آرامگاهی زیبا بر روی قبر او بنا نهاد.

همانطور که مشخص است، نام این بنای زیبا ایرانی می‌باشد. این ساختمان بر پایه مخلوطی از معماری ایرانی، هندی و اسلامی تأسیس شده‌است و در ساخت آن ۲۰،۰۰۰ هنرمند و معمار از نقاط مختلف آسیا به‌خصوص ایران، شبه قاره هند، آسیای میانه و آناتولی شرکت داشته‌اند.

آغاز ساخت تاج‌محل سال ۱۶۳۲م (۱۰۴۲ ش) بود و در سال ۱۶۴۷م (۱۰۵۷ ش) تکمیل شد.

احمد معماری لاهوری و برادرش استاد حمید لاهوری (سده یازدهم هجری) سرمعماران ایرانی سازنده تاج محل در هندوستان بوده‌اند. در برخی متون نیز از عیسی خان شیرازی و امانت خان شیرازی طغرانویس، که هر دو ایرانی بوده‌اند نام برده شده‌است، که گویا خطاطی‌های روی در و دیوارهای تاج محل به امانت خان واگذار شده‌بوده‌است.
 
نماد وفا و عشق ابدی

تاج محل بنایی مُجَلَّل و رمز عشق ابدیست که سه قرن و نیم از بنای آن می‌گذرد. اخلاص به عشقی رومانسی، از دوران بسیار دور همچون: «لیلی و مجنون»، «رومئو و ژولیت» و یا «بخت‌النصر» که باغ‌های معلق بابل را به نشان وفاداری برای همسرش ساخت که یکی از عجایب هفتگانه دنیاست، تاج محل نیز یکی از عجایب هفتگانه جدید دنیاست، تاج محل آرامگاه «ارجمند بانو بیگم» ملقب به ممتازمحل همسر محبوب «شاه‌جهان» پنجمین پادشاه گورکانی بود که در هند به پادشاهی رسید. این بنا به دستور شاه‌جهان برای نشان دادن عمق علاقه و عشق خود به ممتاز محل ساخته‌است.
 
داستان بنای این مجموعه عمارات مجلل که در وسط آن گنبد تاج محل چون نگینی می درخشد، بر ارزش تاریخی این شاهکار هنری افزوده است. تاج محل، در واقع، باشکوه ترین هدیه یک شاه به همسر از دست رفته اش است و پایه‌های آن بر عشق وافر شاه جهان گورکانی به ممتاز محل ایرانی تبار استوار است. شاید اگر در سال ١٦٠٧ میلادی شاهزاده خرم، که بعدا با نام شاه جهان شناخته شد، ارجمند بانو بیگم را، که بعدا به ممتاز محل ملقب شد، نمی دید، امروز از تاج محل خبری نبود.

ارجمند بانو دختر یکی از اشراف ایرانی با نام عبدالحسن آصف خان و متولد شهر آگرای هند بود. نور جهان، عمه ارجمند بانو همسر محبوب جهانگیر، پدر شهزاده خرم و شاه گورکانی وقت بود که در سیاست و دولتداری هم نقش بارزی داشت. شاهزاده خرم که در آتش عشق ارجمند بانو می سوخت، بنا به ضوابط سلطنتی با دو زن دیگر ازدواج کرد که اولی از بستگان دربار صفوی ایران بود. خرم پس از پنج سال انتظار به وصلت ارجمند بانو رسید.

او پس از مراسم عروسی اعلام کرد که عروس تازه از سایر زنان دربار برتر و "ممتاز محل" است. ازآن به بعد ارجمند بانو با همین نام و پسوند "بیگم" خطاب می‌شد. به نوشته یک تاریخ نگار دربار گورکانی هند که با نام "قزوینی" از او یاد می‌شود، پیوند شاهزاده با دو همسر دیگرش تنها حکم زناشویی معمولی را داشت و "خرم" هیچ زن دیگری را شایسته محبت و شیفتگی ای که نثار ممتاز محل می‌کرد، نمى دانست. سال ١٦٢٨ شاهزاده خرم بر تخت طاووس هند نشست و به "شاه جهان" ملقب شد. ممتاز محل نمى خواست به مانند عمه قدرتمندش در امور اداری و سیاسی دستی داشته باشد. در عوض فهرست نام های زنان بیوه و کودکان یتیم را ترتیب می‌داد و از شوهرش می خواست که به نیازهای آنها رسیدگی کند و برای خانواده‌های بینوا نفقه تعیین می‌کرد. او نیز مانند شاه جهان به هنر معماری علاقه داشت و در ساماندهی یک باغ کرانه رود یامونا در شهر آگرا، جایی که سرانجام محل آخرت او شد، نقش داشت.
 
درگذشت ممتاز محل و وصیت او
 
ممتاز محل همسر دوم شاه‌جهان در ۱۷ جون ۱۶۳۱ میلادی در هنگام تولد فرزند چهاردهمش جان باخت. شاه جهان و ممتازمحل در سال ۱۶۱۲ ازدواج کردند و ۱۸ سال با یکدیگر زندگی کردند و ثمره این ازدواج ۱۴ فرزند بود که هفت تن زنده ماندند و بزرگ شدند. در یکی از حمله‌های جنگی ممتاز محل همراه شاه‌جهان بود. او باردار و در ماهای آخر بارداری بود و در اثر وضع حمل جان باخت، این نوزاد چهاردهمین فرزندی بود که از ممتاز محل زائیده و دختر بود که نامش را گوهره‌بیگم گذاشتند. هنگام وفات «ممتاز محل» ۳۹ سال بیش نداشت او از شوهرش درخواست کرد که پس از وی زنی نگیرد و برای او مقبره‌ای بسازد که بدان نام وی جاوید بماند.

مرگ ناگهانی «ممتاز محل» پادشاه را دچار غم و اندوه ساخت. شاه داغدیده پس از تفکر و تدبر تصمیم گرفت بنائی بر مزار محبوبش بسازد تا شاهدی بر عشقش باشد، از اینرو طراحان، مهندسان و استادکاران را از گوشه و کنار دنیا گرد آورد تا آرامگاهی را بسازند که آخرین دستاورد معماری گورکانی گردد.

به نوشته تاریخ نگاران، شاه جهان در پی درگذشت محبوب ترین همراه زندگی اش خلعت شاهانه اش را به عبای سفید عوض کرد و یک سال سوگوار بود. شاهی که قبلا برای توسعه دامنه سلطنتش خون فراوانی ریخته بود، گوشه نشین شد و برای مدتی دخترش جهان آرا به امور دولتداری پرداخت. روایت حاکی است ک موهای سیاه شاه جهان طی یکی دو ماه سوگواری سفید شد.

شاه جهان، تا از چنگ رخوت رها شد، در اجرای وصیت ممتاز محل بهترین معماران و خوشنویسان را از سراسر هند و بیرون از آن فرا خواند تا بنای یادبود محبوب ازدست رفته اش را در شهر آگرا، پایتخت امپراتوری گورکانی، بسازند.
تاریخ نگاران آن دوران، از این بنای یادبود با نام "روضه ممتاز محل" یاد کرده اند و برخی بر این نظراند که "تاج محل" مخفف "ممتاز محل" است. "پیتر ماندی"، جهانگرد اروپایی سده ١٧ میلادی نیز در نوشته‌هایش از "تاجِ محل، ملکه دربار گورکانی" نام می‌برد.

خود شاه جهان هم که سال ها بعد، به دست پسرش اورنگزیب شکست خورد و مدتی در زندان لعل قلعه به سر برد، پس از درگذشت کنار ممتاز محل زیر گنبد تاج محل به خاک سپرده شد.
 
معماری باغ و ساختمان تاج محل

شاه‌جهان جایگاهی را در کنار «رود جمنا» برای این بنای بزرگ برگزید. تاج محل مقبره‌ای است با ۵۸ متر بلندی، ۵۶ متر پهنا که در نزدیکی اگرا در ایالت اوتار پرادش هندوستان بر روی یک تخته عظیم ۱۰۰ متر × ۱۰۰ متر مرمرین ساخته شده‌است. این بنای بزرگ، در یک باغ پهناور ۱۸ هکتاری قرار دارد، که در مرکز این یک باغ نهر آب طولانی وجود دارد و به شیوه چهارباغ‌های ایرانی ساخته شده‌است.

شاه‌جهان قصد داشت برای خود نیز آرامگاهی در کران دیگر «رود جمنا» و برابر آن بسازد و این دو بنا را با پلی به یکدیگر متصل سازد به‌نشانه آنکه پیوند او و همسرش از جریان زمان هم در می‌گذرد. قرار بود که بر خلاف نمای تاج محل که از مرمر سفید است، آرامگاه شاه از مرمر سیاه باشد. اما سرنوشت بر این شد که آرامگاه دوم هرگز برپا نشود و شاه در کنار همسرش آرام گیرد.

تاج محل از سال ۱۹۸۳ جزو میراث جهانی یونسکو درآمده و در نظر سنجی بزرگ جهانی در سال ۲۰۰۷ میلادی که در ۸ ژوئیه همان سال نتیجه آن اعلام گردید این بنا در شمار یکی از عجایب هفتگانه جهان در دوران حاضر شناخته شد.
در دو طرف بنای اصلی دو بنای کوچکتر و قرینه به‌چشم می‌خورد که در سمت غرب یک مسجد سه‌گنبدی وجود دارد که از ماسه‌سنگ (قهوه‌ای مایل به قرمز) ساخته شده و در شرق بنایی است که زمانی به مثابه مهمان‌سرا به کار می‌رفته‌است.

گیوین هامبلی، نویسنده کتاب "شهرهای هندوستان گورکانی"، می‌نویسد که ریشه‌های ایرانی تاج محل، نخستین و پایدار ترین برداشتی خواهد بود که یک دانش پژوه رشته معماری اسلامی با دیدن این بنای یادبود حاصل می‌کند. به نظر او، تاج محل یک نمونه از معماری صفوی است و در واقع، نمایانگر حد اعلای نبوغ ایرانی در هنر معماری در خاک هند است.
 
هامبلی با استناد به سخنان هرمان گوتز، کارشناس تاریخ هنر، می افزاید: "تاج محل از بهترین نمونه‌های معماری است که با ذوق و سلیقه صفوی انجام شده است ... در تاج محل موارد معدود انحراف از ارتدکسی هنری صفوی را می‌توان مشاهده کرد که شامل "چتری های راجپوتِ" پیرامون گنبد و تفاوت هایی در تناسب میان گنبد و پایه آن می‌شود. گلدسته‌ها هم که احتمالا با الهام از آرامگاه "محمود خلجی" در "ماندو" ساخته شده اند، اندکی متفاوت اند. از غرایب روزگار است که که یکی از "عجایب جهان" که کمترین ارتباط را با هنر گورکانی (مغولی) دارد، به نمونه کلاسیک و نماد تمدن گورکانی تبدیل شده است."
 
معمار و طراح تاج محل

در متون تاریخی به نام معمار این مجموعه اشاره نشده‌است اما در برخی از متن‌های متأخر، به شخصی به نام استاد احمد لاهوری اشاره شده‌است. بنا به یک دستنویس بازمانده از سده ١٧ میلادی، سرمعمار تاج محل و لعل قلعه (قلعه سرخ) دهلی همین استاد احمد لاهوری بوده است.

علاوه بر این، در برخی از متون از شخصی به نام استاد عیسی نام برده شده که بعضی او را اهل شیراز و عده‌ای وی را اهل استانبول دانسته‌اند. برخی از پژوهشگران نیز به یک نسخه خطی اشاره کرده‌اند که در آن به «استاد عیسی شیرازی نقشه نویس» و « امانت خان شیرازی طغرانویس» اشاره شده‌است.جدای افراد نامبرده از فردی به نام جرونیمو ورونئو اهل ونیز هم نامبرده شده است. عبدالحق شیرازی که سال ١٦٠٩ از شیراز به هند مهاجرت کرد و به خاطر استعداد فوق العاده‌اش در هنر خوش نویسی از سوی شاه جهان به "امانت خان" ملقب شد. به احتمال قریب به یقین، تمام خطاطی‌های روی در و دیوارهای تاج محل به امانت خان واگذار شده بود، چون تنها نام اوست که به شکل "امانت خان الشیرازی" زیر یکی از خطاطی ها در ایوان جنوبی تاج محل حک شده است. امضای او حاکی از مقام بلند امانت خان در دربار گورکانیان نیز هست. آنچه مسلم است خط ثلث کتیبه‌های تاج محل که به رنگ مشکی بر زمینه مرمر سفید نشسته اثر امانت خان شیرازی است.

وجود یک معمار لاهوری در طراحی تاج محل به معنی فقدان یک یا چند معمار ایرانی نیست. زیرا می‌توان اظهار داشت که طراحی و ساخت این مجموعه عظیم و با شکوه، تنها توسط یک معمار صورت نپذیرفته‌است و به احتمال زیاد چند نفر معمار و عده کثیری هنرمند در این کار مشارکت داشته‌اند.

به گفته تاریخدان آمریکایی "میلو بیچ"، در این مورد می‌توان تنها گمانه زنی کرد که معمار اصلی تاج محل چه کسی بوده، اما این نکته روشن است که خود شاه جهان به هنر معماری علاقه داشت ولابد در طراحی تاج محل نیز دستکم نقش یک رایزن را داشته است.

گفته می‌شود برای ساخت این بنا بیست هزار کارگر، استادکار، معمار، سنگ‌تراش، نقاش، فلزکار و جواهرتراش به‌مدت بیست و دو سال کار کرده‌اند.
 
 
 
 
 
 

 
 
 

 
 
 

 
  

عجایب هفتگانه جدید جهان شنبه شب 7 ژوییه در یک مراسم رسمی در استادیوم لوز شهر لیسبون ، پایتخت پرتغال و با حضور چهره های مشهور جهانی معرفی شدند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه ، در خاتمه یک رای گیری که توسط یک بنیاد سوئیسی برگزار شد و در جریان آن نزدیک به 100 میلیون نفر از طریق اینترنت یا تلفن به فهرستی شامل 20 نامزد نهایی کسب عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان رای دادند ، برگزارکنندگان این رای گیری شنبه شب فهرست نهایی عجایب هفتگانه جدید جهان را در لیسبون معرفی کردند.

دیوار بزرگ چین ، آرامگاه تاج محل (هند) ، شهر باستانی پترا (اردن) ، مجسمه حضرت مسیح ریودوژانیرو (برزیل) ، ویرانه های ماچو پیکچو متعلق به تمدن اینکا (پرو) ، هرم و بقایای شهر چیچن ایتزا متعلق به تمدن مایا (مکزیک) و کولوسئو رم (ایتالیا) به عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان انتخاب شدند.

البته اهرام ثلاثه مصر آخرین بازمانده عجایب هفتگانه قدیم جهان کماکان مقام خود را حفظ کرده است.

رای گیری برای انتخاب عجایب هفتگانه جدید جهان بسیار جدل برانگیز بود ، زیرا هر فردی هر اندازه که مایل بود می توانست به مکان مورد نظر خود رای دهد. به طوری که براساس آمار حدود 2 میلیون اردنی از مجموع جمعیت 6 میلیونی این کشور به شهر باستانی پترا رای داده اند.

از سوی دیگر سازمان یونسکو از این طرح استقبال نکرد و آن را تنها امری مربوط به افرادی که در رای گیری شرکت کردند، دانسته است.

عجایب هفتگانه قدیم جهان عبارتند از ، اهرام ثلاثه مصر، باغ های معلق بابل ، مجسمه زئوس کوه المپ ،معبد آرتمیس ، معبد هالیکارناس ، مجسمه هرکول جزیره رودس و فار اسکندریه که از میان آنها تنها اهرام ثلاثه مصر تا روزگار ما باقی مانده است.


تاریخ : سه شنبه 21 بهمن 1393 | 02:48 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

عجایب هفتگانه جهان (قسمت1)

دیوار بزرگ چین ، آرامگاه تاج محل (هند) ، شهر باستانی پترا (اردن) ، مجسمه حضرت مسیح ریودوژانیرو (برزیل) ، ویرانه های ماچو پیکچو متعلق به تمدن اینکا (پرو) ، هرم و بقایای شهر چیچن ایتزا متعلق به تمدن مایا (مکزیک) و کولوسئو رم (ایتالیا) به عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان انتخاب شدند.
 

 

چیچن ایتزا

چیچن ایتزا اثری باستانی از تمدن مایا است که در کشور مکزیک واقع شده است. این اثر جزو میراث جهانی یونسکو به شمار می‌رود. در سال ۲۰۰۷ میلادی، این اثر به همراه ۶ اثر دیگر در یک رای گیری جهانی به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید معرفی شدند.

محوطه (سایت) چیچن ایتزا شامل چندین ساختمان سنگی است که قبلاا به عنوان قصر، معبد، حمام، مغازه و ... به کار می‌رفته اند. مطرح ترین قسمت های آن عبارتند از

* El Castillo (قلعه)
o مهمترین اثر این مجموعه، El Castillo ( به معنای قلعه در اسپانیولی) است که عبارتست از هرمی پلکانی که از هر چهار طرف دارای پله‌هایی تا بالای هرم است. این معبد، متعلق به خدای آسمان بوده است.

* معبد جنگجویان
* محوطه بازی
* سایر سازه ها
o معابد و سازه‌های دیگری نیز در محوطه اثر تاریخی چیچن ایتزا قرار دارند.
 
 

 
 

 
 


 مجسمه حضرت مسیح برزیل
 

 

 
 
 
 

 
 
 
 
 
مجسمه مشهوری که در برزیل در شهر Rio de Janeiro قرار دارد و بسیاری از مردم آن را در تلویزیون دیده اند در حقیقت مجسمه مسیح منجی است. این مجسمه با 125 فوت ارتفاع در سال 1926 و در ارتفاع ۷۱۰ متری نوک کوه Corcovado ساخته شده است. مجسمه مذکور حالت ایستاده عیسی مسیح را در حالیکه دستان خود را کاملاً باز کرده است نشان می دهد که این حالت نشان دهنده پذیرش همه انسانها در آغوشش است. مجسمه عیسی مسیح نشانه برزیل است که امروزه شهرتی جهانی پیدا کرده است.
 
توریستهایی که از برزیل دیدن می کنند حتماً به دیدن این مجسمه نیز می روند. دست چپ این مجسمه به سمت شمال شهر Rio de Janeiro و دست راست آن به سمت جنوب شهر اشاره می کند. مناظر بسیار جذابی را می توان از آنجا مشاهده کرد که نفس را در سینه تماشاچی حبس می کند. این مناظر شامل شهر Rio، خلیج، کوه Sugarloaf و ساحل رودخانه های Copacabana و Ipanema می شود. علاقمندان به فوتبال نیز می توانند منظره ای از استادیوم را مشاهده نمایند.
 
 


 
کولوسئوم
 

Coliseum معروفترین آمفی تئاتر دایره وار(بیضی) عظیم تاریخی که تعداد ردیف‌های صندلی آن به تعداد پنجاه هزار ودارای ۸۰ در ورودی است. واژه کلوسئوم به معنی «جایگاه بزرگ» نام دیگر آن آمفی تئاتر فلاویوسی(amphitheaterum flaviusi) است. ساخت کولوسئوم توسط Vespasian (وسپاسین)امپراطور سالهای ۶۹ تا ۷۰ روم پایه گذاری شد، پس از آن پسرش Titus (تیتوس)در سال ۸۰ بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتا توسط Domitian (دومتین)برادر Titus که در سال ۸۱ بر وی غلبه کرد و بر جایگاه امپراطور روم نشست، کامل شد و به پایان رسید. کولوسئوم به عنوان اولین آمفی تئاتر دائمی و ماندگار ساخته شده در روم، در زمین‌های باتلاقی ما بین تپه‌های Esquiline(اسکوئیلین) و Caelian(کائلین) واقع شده بود.
 
در این مجموعه امپراطور روم شاهد فجیع ترین جنایات به شکل کشتار بردگان و مسیحیان بوده‌است نبرد‌های خونین بر سر مرگ و زندگی گلادیاتور‌ها یکی از سرگرمی‌های روزانه امپراطوران و اشرافیان روم بوده‌است قدمت تاریخی و شکوه و جلال این عمارت از یک سو و کارامدی آن برای اجرای نمایش و امکان کنترل جمعیت، از سوی دیگر، باعث شد این سالن یکی از بزرگترین بناهای معماری روم باستان به شمار می‌رفت.
 
پلان این مجموعه به شکل بیضی به قطر‌های ۱۸۸ و ۱۵۶ متر زیر بنای آن حدود ۶ جریب می‌باشد ارتفاع آن تقریبا به اندازه یک ساختمان۱۵ طبقه می‌رسد(حدود۴۸متر) کف صحنه چوبی است و در زیر آن مجموعه‌ای از اتاقها و گذرگاهها برای عبور حیوانات وحشی و سایر تدارکات لازم جهت راه اندازی و اجرای نمایش قرار گرفته‌است. تعداد ۸۰ دیوار به عنوان تکیه گاه برای طاق‌های گنبدی شکل، گذرگاهها، پلکان و ردیف‌های صندلی، روی صحنه قرار گرفته‌است. لبه بیرونی طاق‌های متوالی باعث اتصال طبقات مختلف و پلکان بین آنها به یکدیگر شده‌است. نمای داخلی Coliseum از بالا سه ردیف طاق‌های گنبدی شکل رو در روی ستون‌ها و سر ستون‌ها قرار گرفته‌اند،
 
در ستون‌های طبقه اول سبک معماری دوریک (Doric)، در طبقه دوم سبک ایونیک (Ionic)، و در طبقه سوم سبک قرنتی (Corinthian) که نزدیک به سبک کلاسیک یونان بود، به کار رفته‌است.این بنا به دلیل عبور و مرور آسان جمعیت به داخل و خارج میدان یکی از شاهکار‌های مهندسی است در بالای این سه طبقه اصلی، طبقه زیرشیروانی شامل ستون‌های مستطیل شکل سبک قرنتی قرار دارد، فضای بین ستون‌ها با ۴۰ عدد پنجره کوچک مستطیل شکل پر شده‌است.
 
در قسمت بالا، دیوارکوب‌ها و بندگاههایی وجود دارد که تیرک‌هایی را که سایه بان‌ها به آنها آویزان است، نگه داشته‌اند. در ساخت عمارت با دقت بسیاری از انواع ترکیبات ساختمانی استفاده شده، برای فونداسیون از بتون و برای ستون‌ها و طاق‌ها از سنگ آهک (تراورتن) استفاده شده، در ستون‌های به کار رفته برای دیوار دو طبقه زیرین، از نوعی سنگ متخلخل به نام توفا (Tufa) استفاده شده‌است. برای طبقات فوقانی و اکثر طاق‌ها از آجر بتونی استفاده شده‌است.

 
 
 
 

 
 
 
 
 

 

 
 
|










تاریخ : سه شنبه 21 بهمن 1393 | 02:42 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

همه چیز راجع به پترا

شهر تاریخی پترا,شهر پترا




برای خواندن مطلب در مورد

شهر عجیب و تاریخی پترا

به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب
تاریخ : سه شنبه 21 بهمن 1393 | 02:38 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

5 مکان عجیب دنیا

عجیب ترین مکانهای دنیا,عجایب گردشگری

جهان مملو از چیزهای عجییب و غریب است و چه کسی در حقیقت بهتر از ما قادر به دانستن آن می‌باشد؟ از فرقه غیر معمول  و سنتهای خاص و مختلف، حیوانات غیر عادی و ترسناک تا خلقت انسان های عجیب و شگفت انگیز، اینها یک لیست بی پایان از عجیب ترین چیزهای که در دورترین نقاط جهان پنهان باقی مانده می‌باشد. ما در اینجا شما را به یک سفر به پنج مکان از بدترین مکانهای دنیا می‌بریم که بی شک شما را شگفت زده وگاهی هم می‌ترساند.

تالاب ترانک در جزایر مایکرونیزیا

ارواح اسرار آمیز تالاب ترانک همیشه یکی از محبوترین جاذبه های گردشگری میان کاوشگران و غواصان بوده است. بخش زیادی از نیروهای نظامی ‌ارتش ژاپن اکنون در اعماق  آبهای این تالاب خوابیده اند. این هواپیما در سال 1944 سقوط کرد و به عمق آب فرو رفت. وقتی که در اعماق این آبها شنا می‌کنید به اشیاء، لاشه کشتی ها وا جساد به جا ماننده  برخورد می‌کنید. تقریبا به مدت 25 سال هیچکس بدلیل حدودا هزار بمب کشف نشده اجازه غواصی در این مکان را نداشت.

عجیب ترین مکانهای دنیا,عجایب گردشگری

موزه تاریخی پزشکی موتر در فیلادلفیا

موزه  پزشکی –پاتولوژی موتر که شامل تجهیزات قدیمی‌ پزشکی و نمایش اقلام زیست محیطی است، شهرت زیاد این موزه به خاطر اسکلت های ترسناک وا ستخوان آویزان شده از قفسه ها و طبقات، جمجمه افراد مشهور، جسد زنی که بدنش در جایی که دفن شده تبدیل به موم شده، دوقلوهای بهم چسبیده مشهور با یک کبد مشترک، قسمتهای از بدن افراد سرشناس و همه نوع چیزهای ترسناک و عجیب را در این موزه می‌توان یافت.

عجیب ترین مکانهای دنیا,عجایب گردشگری

مرداب مانچاک واقع در لوزیانا

مرداب مانچاک که بنام مرداب ارواح نیز شهرت دارد در لوزیانا واقع شده است. گفته می‌شود این مکان توسط ملکه ودوو زمانیکه او را در اوایل قرن20 به زندان انداختن نفرین شده است. نتیجه این کار ناپدید شدن سه دهکده بوسیله طوفانی شدید در سال 1915 بود. این مکان بوسیله کشتی های حامل توریست در حالی که روی مرداب شناورند و نور مشعل راهشان را روشن کرده و درختان کهن سرو و رشته های خزه که از درختان آویزانند آنجا را احاطه کرده است.

عجیب ترین مکانهای دنیا,عجایب گردشگری

گورستان پاریسی در فرانسه

سردابی واقع  در پاریس که شهرت آن بخاطر زیر زمینی  که ظروف مخصوص نگهداری استخوان مردگان در آن است می‌باشد، استخوانها و اسکلتهای بسته بندی شده مانند اجناس داخل یک انبار در دو ضلع یک راهرو قرار گرفته اند. این مکان حدود 187 کیلومتر از بخش زیرین کل شهر را دربر گرفته است، همچنین  نوشته هایی به چشم می‌خورد که بطور کلی شامل تاریخ فرانسه می‌شود. هوای اینجا خشک است و به همین دلیل فساد و پوسیدگی در آن بسیار ناچیز است. این مکان توسط ماموران بازرسی پلیس برای مدتی به دلیل افسانه ها و شایعاتی از قبیل: گروه کثیری از مردگان و خون آشام ها بسته شد. اگرچه آنها بوسیله هیچ کسی دیده نشده اند.

عجیب ترین مکانهای دنیا,عجایب گردشگری

چرنوویل در اوکراین

شهر متروک پرپیات در شمال اوکراین واقع شده است که در کیو ابلاست آن در سال 1970نیروگاه انرژی هسته ای چرنویل خانه های کارگران را درآنجا تاسیس کرد.حادثه چرنویل که بدترین حادثه اتمی‌غیر نظامی‌تاریخ جهان است در سال 1986رخ دادکه درآن موجب منفجر شدن راکتور شدکه این انفجار باعث انتشار مواد رادیو اکتیو در محیط وانفجار عظیم که باعث از بین رفتن راکتور شد.

وسایل و خانه های رها شده صدای جیر جیرلولاهای درهای باز آپارتمان ه اکه بوسیله باد به گوش می‌رسند همه شکل وحشت و مرده ای به شهر داده است.

عجیب ترین مکانهای دنیا,عجایب گردشگری

منبع:seemorgh  



تاریخ : سه شنبه 21 بهمن 1393 | 02:36 ب.ظ | نویسنده : علی غلامی | نظرات

تعداد کل صفحات : 11 :: ... 2 3 4 5 6 7 8 ...



  • paper | فروش بک لینک انبوه | فروش بک لینک دائمی
  • رپورتاژ آگهی با کیفیت | بک لینک دائمی
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات