چــیــزی نــخــواســـتـــم جــز " بــودنـــت "

مطلب رمز دار : دلنوشته

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


+ نوشته شده در دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 11:45 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


هــــــی!!!




رویِ سَـنـگ قَـبـرَم بــنـویـسـیـد اولـیـن بـاری نـَبـود کـِه " مـــُرد "


+ نوشته شده در یکشنبه 9 فروردین 1394 ساعت 11:00 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


دلنوشته...




روزهـای انـتـهـای ســال هـم بـی او گـذشـت

بـایـد ایـن اسـفـنـد را در هـجـر او آتــش کـشـیـد...!




+ نوشته شده در پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت 09:50 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


مطلب رمز دار : دلنوشته...

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


+ نوشته شده در چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 11:05 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


همیشه...

 هـمـیـشـه بـرای " مـانـدن " دلـیـل هـسـت
و بـرای " رفـتـنـن " بـهـانـه 
هـمـیـشـه بـرای "خـواسـتـن " نـیـاز هـسـت
و بـرای " رد کـردن " مـصـلـحـت
هـمـیـشـه بـرای " داشـتـن " فـضـا هـسـت
و بـرای " نـداشـتـن " تـقـصـیـر
بـه پـای مـانـدن و خـواسـتـن و داشـتـن هـسـتـی بـسـم الله
اگـر نـه جـهـان پـر اسـت از " بـهـانـه و مـصـلـحـت و تـقـصـیـر "

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

آهـای عِشـق مـونـدگـار :
نــَـفــَس مـیـکـشـم بـــا چـــه بــُغــضــی


+ نوشته شده در پنجشنبه 14 اسفند 1393 ساعت 01:59 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


کــجــایی ؟؟؟

امـشـبـم مثل هـر شـب دوباره برات " گـریـه کردم "
گـریـه کردم گـریـه کردم که شاید بـدونی بـگـی بـرمـیـگـردم
امـشـبـم زل زدم مثل هـرشـب به عـکـسـت رو دیـوار
گـریـه کردم گـریـه کردم که شـایـد بـگـیـری تـو دسـتـای سـردم 
امـشـبـم مـثـل هـرشـب یـه نـامـه برات مـینویسم مـینویسم
مـینویسم مـیخوام خـون بـشـه چـشـم خـیـسـم
امـشـبـم پُـر شده کـاغـذ از اسـمـت ،
از اشـک چشـمـم
مـینویسم مـینویسم مـیخوام بــاورت شـه دیـوونـم عـزیـزم
کــجــایـی بـیـــــا خـیـلـی تـنـهــام...
کـــجــایـی که تـاریـکـه دنـیــام...
بـرات مـینویسم یـه نـامـه

کـــجــایـی که غــم تـو چـشـامـه
کـــجــایـی که مـن بـی قــرارم
کـــجــایـی که طـاقـت نـدارم
کـــجــایـی بـیــــا بـسـه دوری
چـــــجــوری تــونـسـتـی چــــــــجــوری؟؟؟


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

مهم نیست ک بعدا چی میشه!

مهم اینه دیگه هیچی مثل قبل نمیشه



+ نوشته شده در یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 10:01 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


فاطمیه تسلیت

 " مـــــادر " کــه نـــبــاشــد نــظــم خــانــه بــه هــم مـی ریـزد !
بــاور نــداری  ؟ 
پــس خــودت نــگــاه کـــن :
.
.
.
.
.
عـــلـــی : نـــجـــف
حــســن : بــقــیــع
حــســیــن : کــــربـــلـا
زیــنــب : دمــشــق

1022

این شبها علی بر بالین فاطمه می نشیند
بغض می کند از اینکه امشب شاید شب آخر باشد


فــاطـمـیـه تــسـلـیـت ...


+ نوشته شده در یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 12:23 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


مطلب رمز دار : غریب

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


+ نوشته شده در پنجشنبه 16 بهمن 1393 ساعت 10:26 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


دلم نمیخواهد

دلم نمی‌خواهد بداند بد جور خسته ام
دلم نمی‌خواهد بداند سخت دلتنگم
دلم می‌خواهد در آغوشش
از عشق بگویم
از دوست داشتن
از دوست بودن
از لحظه‌های خوب
از با هم بودن
از انتظار
و قرار
قرار روز‌هایِ آینده

به هم که می رسیم
جز آغوش حوصله چیزِ دیگری ندارد
خسته است
و دلتنگ
از عشق نمی گوید
از دوست داشتن
از دوست بودن
از روز‌های خوب
از قرارِ فردا هم نمی‌‌گوید

من می‌مانم
و یک آغوش که حالا بویِ او را می دهد
و انتظار
انتظار
انتظار
و اینکه چقدر خسته ام
از خودم
از تمامِ این روز‌ها ...



+ نوشته شده در چهارشنبه 17 دی 1393 ساعت 04:00 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


نظر سنجی...

هرجا نوشته است خواستن توانستن است آتش میگیرم!یعنی او نخواست ک نشد؟!

این روزا اطرافیانم بزرگ و کوچیک...پیر و جوون میگن : 

واسه ازدواج اصل دختر و پسر هستن.

دختر و پسر ک همدیگرو بخوان همه چی ردیفه،دختر پسر ک همدیگرو بخوان خانوادم کم کم راضی میشه

نظر شما چیه؟


+ نوشته شده در سه شنبه 9 دی 1393 ساعت 07:41 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


زمستان!


هوا سردست ..
من از عشق لبریزم
چنان گرمم ..
چنان با یاد تو در خویش سر گرمم ..
که روزها و لحظه ها از خاطرم رفته ست !!

هوا سردست اما من ..
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می کند فصل بهاران یا زمستان است !!

تو را هر شب درون خواب می‌بینم
تمام دسته های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم
و وقتی از میان کوچه می‌آیی ..
و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم ..
به خود آرام می‌گویم : دوباره خواب می‌بینم !
دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا... من دسته های نرگس دی ماه را
در راه می چینم !!

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

از ایـن سـاده تـر بـلـد نـیـسـتـم 
هـوا سـرد اسـت ، مـراقـب خـودت بـاش


+ نوشته شده در دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 12:00 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


پاییز که فصل عاشقی ست...

پاییز که فصل عاشقی ست ،
تنها که باشی
آشوب است . . بی تابی ست . .
بارانش نم میزند به خاطرات گذشته
به آرزوهای نیامده .. اما باز گشته . .
برگهایش که میریزد
چشمت دنبال میکند
هر دو نفره ای را که تو را می رساند
بـه تک نفره بودن خودت . .
و غروبهایش
آخ غروبهایش . .
تمام نیاز هایت را می رساند به بودنی
که نیست . .
که نابودی ست . .
لباسها لایه دار میشود
و لایـه های تنهایی ات
بیشتر . . عمیقتر . . دورتر . .
تنهایی ات از توانت بزرگتر می شود . .
پیاده رو ها همه شاعر می شوند
و تو بی وزن ، بی قافیه
از بین تمام دو بیتی های عاشقانه
می گذری و دلت می گیرد
که شاعر تر از همه ای و بی شعر . .
تنها که باشی چترت با تو
هیچ دونفره ای نمیسازد
حالا باران هر چقدر نم نم
و تو هر چقدر به تنهایی راضی . .
چتر که باز می شود
دلت میگیرد
تمام غم دنیا در دلت
یکجا جمع می شود
تا می شود
و تو میشکنی . .
هر بار چترت را باز می کنی
پاییز دوباره می رود از اول
برگ اول
باد اول
باران اول
و تنهایی
و تنهایی
و تنهایی . .


+ نوشته شده در پنجشنبه 20 آذر 1393 ساعت 12:49 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


سطر برجسته ی زندگی من بودی...

در میان من و تو فاصله هاست ..
گاه می اندیشم ،
- می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری !
تو توانایی بخشش داری .
دستای تو توانایی آن را دارد ؛
- كه مرا ،
زندگانی بخشد ..
چشمهای تو به من می بخشد
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا ،
سطر برجسته ای از زندگی من هستی ..



+ نوشته شده در دوشنبه 10 آذر 1393 ساعت 01:02 ب.ظ توسط *Farimah* | همدلی()


بهونه


    پـی کـدام نـخـود سـیـاه بـفـرسـتـم دلـــم را ؟


   وقـتـی فـقـط بـهـونـه ی ش گــوشـه ی حـســیــن را گـرفـتـه...


+ نوشته شده در چهارشنبه 7 آبان 1393 ساعت 08:45 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


اعتراف میکنم...

اعـتــراف مــیکنــم

ادای آدمــای قـوی رو در آوردن هـــنـــر می خــواد!

اینــکـه خـستــه بــاشـی

بــغــض داشـــتـه باشــی

و از درون شــکستــه باشــی

صورتــت رو با ســــیـلے ســرخ نــگــه داری

و خـــودت را به زور ســرپـــا!

هــی به خــودت بــگی اتــفاقی نیـفتــاده ...

ولـی تـــه دلـــت بــدونـی "اتــفــاق افتــاده"

آره جــونــــم اتــفــاق افـــتــاده ...!


+ نوشته شده در سه شنبه 29 مهر 1393 ساعت 10:19 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


مطلب رمز دار : دلنوشته...دلم بد گرفته

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


+ نوشته شده در دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 11:11 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


دلنوشته


دلــم بــدجــور هــوای مــحــرم و امـام حــســیــن رو کـرده...هــمـیــن!



چـون اول سـال 93 رفـتـم کـربـلا

احـسـاس مـیـکـنم مـحـرم امـسال نـسـبت به سـال های دیگه خـیـلی بـرام

" مـتفاوتـه "





+ نوشته شده در پنجشنبه 24 مهر 1393 ساعت 11:08 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


جای تو خالیست..

در تمام لحظه های دلتنگی، دل عجیب بهانه ات را می گیرد.

نمی دانم چه کنم که دیگر یادت نکند.

نمی دانم تو با من چه کرده ای که از یادم نمی روی؟

مدتهاست که دیگر عقل هم قادر به قانع کردن دل نیست...

این روزها بیشتر از همیشه به گوش دل ،قصه رفتن می خوانم

اما انگار هر چه بیشتر می گویم، او کمتر گوش می کند

و بیشتر هوای تو را می کند.

دیگر نمیدانم چه کنم...؟

چگونه از بار این بغض کم کنم...؟

چه کنم که آنقدر در لحظه هایم جای تو خالی نباشد؟

ساده برایت بگویم :

" این روزها در جمع من و این بغض بی قرار ، جای تــــو خالیست... "



+ نوشته شده در دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت 06:29 ب.ظ توسط *Farimah* | دلتنگی()


مطلب رمز دار : دلنوشته

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


+ نوشته شده در شنبه 12 مهر 1393 ساعت 05:01 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


شنبه 6 مهر

RASPINA

شنبه 6 مهر 1392 06:04 ب.ظ

برایت تمام شهر را ویرانه خواهم کرد

 وباتوآشنای من تمام شهر را بیگانه خواهم کرد

ومن یک روز یک روز نه چندان دور کتاب ماجرایم با ترا افسانه خواهم کرد

ببین دلتنگ ببین شمع بلند دور دست قله برفی خودم را تا که دنیا هست نذرت خواهم کرد


ادامه ی مطلب....

ادامه مطلب

+ نوشته شده در یکشنبه 6 مهر 1393 ساعت 10:33 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


ببین بــرو!!!

ببین...بــرو...خب؟!

من که نمیگم وایسا!

من که نمیگم مال مـن شو!

فقط جواب یه سوالمو بده بعد بــرو!

اون روزا گوشیت دست کی بود؟ آخـه خیلی قشنگ می نوشت...

برو گوشیتو بده به همون آدم...

همون که خیلی نــگــرانــم بود...

همون که همیشه گــرم بود باهام...

همون که خیلی دوســم داشت...

همون که  پیامای خوشگل میداد بم...

همون که واسش مهم بود " بـــودنـــم"

من فقط اونو میخوام...

تو بـــرو!smile emoticon kolobok


+ نوشته شده در دوشنبه 24 شهریور 1393 ساعت 11:26 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


مطلب رمز دار : دلتنگی

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


+ نوشته شده در شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 10:24 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


مرگ

بِ ســـــلامَتــــــی روزی کــــــه بیـــــای خُـــونَـــمون...

مادرم بِــــشینه کِـــــنآرت ...

بِهــــــت بِـــــگه:از خـــــاطــــرات باهـــم بودنتـــــون بـــگو؟

تُـــــــــو هَــــــــم سُــــــــکوت کُنــــی...

اشـــــــــک تُــــــــوچِـــــشات جَـــــــمع شـــــه...

بِ عَکــــــــسَم خـــــــــیره شــــــــی...

تـــــا 40روزلِـــــــباس مِـــــــــشکی...

رُوبــــــــان کِنــــــــــــار عَـــــــــکس...

.
.
.

چِــــــــه آرامِــــــــــشی دارم زیــــــــــرخــــــــــــاک...

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

خدایا چندوقته سرکوچمون :

حجله واسه جوون نزدن

قربون دستت من داوطلبم...




+ نوشته شده در جمعه 7 شهریور 1393 ساعت 08:38 ب.ظ توسط *Farimah* | احساست()


اومدم...




من کسیم که وقتی یه نفرو دوست داشته باشم

واسه بقیه نماز میت میخونم...

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
روز مرگم بهش بگید اینجوری  میرن نه اونجوری...smile emoticon kolobok


+ نوشته شده در شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 06:25 ب.ظ توسط *Farimah* | نظرات()


هـــوا خــوبــه...

ﻫﻮﺍ ﺧﻮﺑﻪ ...

ســـــرده ...

ﺟﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ...

ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺳﻔﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ ...

ﺑﭽﺴﺒﯽ ﺑﻬﺶ ﻭ ﺑﮕﯽ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﯾﻢ ﮔﺮﻡ ﺷﯿﻢ ...

ﺩﺳﺘﺘﻮ ﺑﮑﻨﯽ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ

ﻫﺎ ﮐﻨﯽ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺶ

ﻧﮕﺎﺵ ﮐﻨﯽ

ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﯽ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺳﺮﻣﺎ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﺸﻮﻥ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺗﻔﮑﺮ ﻏﻠﻄﺸﻮﻥ

ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻣﻌﺮﻭﻑ  ﻫﻮﺍ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﺳﺖ !!!

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

فریمانوشت : فعلا همه چی آرومه آرومه...خداروشكر



+ نوشته شده در شنبه 7 دی 1392 ساعت 11:51 ق.ظ توسط *Farimah* | احساس تو()


می دانی؟




مــی دانی؟؟


من هنوز هم در پس تمام


 اتفاق هایی كه نمی افتد مــــی شـكـنـــــم


چــشـــم هـایــت را بـبـــنــــد


گـــوش كـن


دخـتـركی دلـش را بـغـل گـرفــتـه


و زیر اوار بـغـــض هــای فـــرو ریــخـتـــه اش


جــیــغ مــیـكــشــد...


+ نوشته شده در پنجشنبه 5 دی 1392 ساعت 12:22 ق.ظ توسط *Farimah* | احساس تو()


جمله ی زیبا

" دُرُســت مـثـلِ یـک بـرکـه

آرام و ســاکـتـم ایــن روزهــا

سـنـگ نــیـنـداز و آشــوبـم نــکـن!

فــقـط بــگـذار، عـکـسـت آرام و نــرم

در دِلَــــــم بــیُـفـتـد ... ! "


+ نوشته شده در شنبه 23 آذر 1392 ساعت 06:06 ب.ظ توسط *Farimah* | ()


مطلب رمز دار : وقــتـــی هـسـتــی عــاشــقــت هـسـتـــم!!!!!!!!!!

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


+ نوشته شده در چهارشنبه 20 آذر 1392 ساعت 10:04 ق.ظ توسط *Farimah* | نظرت؟()


نمیخوام به نبودنت فکر کنم رسپینا

نمیخوام به نبودنت فکر کنم

از اون روز که اومدی زندگیم به كل عوض شد 

نمیخوام به لحظه ی رفتنت فکر کنم اما گاهی وقتا...

نمیخوام روزی بیاد ک ببینم بی توام، تو پیشم نیستی و

من گوشه ای مثل یه برگ خشکیده افتادم و بی جونم

میترسم از جدایی ، وای از اون روزی ک...

میترسم از فردایی ک نیستی ك پیشم نیستی و ...میترسم

نمیخوام به نبودنت فکر کنم چون  فکر نبودنت حتی با وجود بودنت 

"منو میرنجونه"

وای ب اون روزی ک من غرق رویای شیرین با تو بودن باشم 

یدفعه چشامو باز کنم و ببینم ک بی توام

چه سرد میشه زندگی اونوقت ك میبینم در غم نبودنت نشستم

آهنگ گوش میكنم و اشك میریزم...

دیدنت عادت نیست،نفسی دوباره برای زنده موندنمه

تا تو هستی زندگی آرومه 

میخوام همیشه به بودنت فکر کنم

میخوام همیشه با این فكر زندگی کنم كه آخرش :

"مال خوده خودمی"






+ نوشته شده در جمعه 15 آذر 1392 ساعت 12:00 ق.ظ توسط *Farimah* | همدردی كن()


دلتنگم...



چشمانم را که می بندم بیشتر دلتنگت
 میشم

دلتنگــــــی از جنس احســـاس

احساسی از جنس دوست داشتن

دوست داشتنی که یاد آور خاطراتم هست

خاطراتی که برام از جنس محبته

آه چشمانم را می بندم زیر لب میگوبم

دلـــــــتنگم

دلتنـــــــگ " تــــــــــو"

 میخواهم ببارم اما نمیدانم اشک من چه چیز را می تواند به تو دهد

در امتداد نفسهایم به دنبال تو میگردم 

اما تا رسیدن به تو چقدر راه است؟

نــمـیـدانــم 

برای رسیدن به تو آسمان را زیر پا میگذارم 

اما آسمان هم با من قهر است

حال تنهای تنها راه را به نظاره مینشینم تا تو باز آیی

تا گرمی دستانت سردیهای دلم را مملو از عشق کند

و باری دیگر چشمانم را میبندم 

تا تصویر زیبای تو را در رویاهای خیالم ببینم



+ نوشته شده در چهارشنبه 6 آذر 1392 ساعت 09:40 ب.ظ توسط *Farimah* | برایم از دلتنگی بگو()