تـــبـــرّی ( دشــمـن شـــناسـی ) آمریكا دشمن شماره 1 مردم محروم و مستضعف جهان است . حضرت امام خمینی (ره) درباره وبلاگ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ نویسندگان اخبار ویژه روزنامه ها ۱۳۹۸/۰۱/۲۸ جابهجایی 3 شهردار و لاف «میتوانستیم اما نگذاشتند»! عضو سابق شورای شهر تهران مدعی شد از لیست حداقلی امید نباید انتظار چندانی داشت. غلامرضا انصاری از فعالان اصلاحطلب در گفتوگو با روزنامه آرمان اظهار داشت: عواملی موجب عدم کارآیی مدیران و منتخبان مورد حمایت اصلاحطلبان در شرایط موجود شده که مشخص و قابل قبول است. نخستین مشکل برای اصلاحطلبان فیلترهای نظارتی است که موجب میشود نتوانند افراد شایسته، کارآمد و توانا را جهت انتخاب به مردم ارائه کنند. از اینرو طبیعی است که وقتی قرار بود لیست اصلاحطلبان تحت عنوان لیست امید در تهران و شهرستانها بسته شود، به همین دلیل شاهد بودیم که 2 یا 3نفر اشخاص شناخته شده در این لیستها قرار داشتند و لیستها با حداقلها بسته شد. همان زمان نیز برخی مطرح میکردند که وقتی لیست انتخاباتی در شرایط حداقلی بسته میشود، نباید اساساً شرکت کنیم، اما من معتقدم نمیتوانیم با حق تعیین سرنوشت خودمان قهر کنیم. لذا حیات اجتماعی و سیاسی اصلاحطلبان به صندوقهای رأی بستگی دارد. وی در ادامه مدعی شد: من معتقدم بخش انتخابی چیزی در حدود یکسوم قدرت را در کشور ما در اختیار دارد که آنهم با یکسری محدودیتها و محرومیتها، امروز در شوراها چقدر آزادی عمل وجود دارد؟ وقتی نگاه میکنیم به دلایل و ابزارهای مختلف، بخشی از اقداماتی که باید صورت بپذیرد امکانپذیر نیست. در مجلس و دولت نیز روال بههمین گونه است. طبیعی است که محدودیتها مانع کار است و به همین دلیل از لیست حداقلی امید نمیتوان انتظاری بیش از این داشت. انصاری توضیح نداده که اگر مجموعه نهادهای انتخاباتی یکسوم قدرت را در دست دارند و اصلاحطلبان نیز به شکل حداقلی تأیید صلاحیت میشوند، چرا در انتخابات شرکت میکنند و وعدههای چنار و منار رونق اقتصادی معجزهآسا به مردم میدهند؟ چرا متعهد به خدمتی میشوند که بعد از قبضه قدرت و گرفتن غنایم اقتصادی و سیاسی، مدعی میشوند امکان آن خدمت برایشان فراهم نیست؟ اگر واقعاً ناتوان هستند چرا ژست توانایی میگیرند؟! یادآور میشود رفتار پوپولیستی (عوام فریبانه)، و ایجاد هیجانهای دروغین از طریق وعدههای خیرهکننده قبل از انتخابات، و ادعای «فقدان اختیارات و ممنوعیت تأیید صلاحیت افراد توانمند» پس از رسیدن به منصب، تبدیل به کاسبی ادامهدار افراطیون مدعی اصلاحات در دودهه گذشته شده است. این نکته نیز گفتنی است که بنابر ادعای روزنامههایی مانند آفتابیزد و برخی اعضای اصلاحطلب قبلی شورایشهر، بستن برخی فهرستهای انتخاباتی موسوم به امید عمدتاً ناظر به سهمیهگرایی حزبی از یک سو و مطالبه مبالغ کلان (چندمیلیاردی از نامزدها) بوده است که طبیعتاً باید بعد از انتخاب به نحوی جبران شود! شورای شهر تهران در همین دوره اخیر، 3شهردار اصلاحطلب را عوض کرده است. یک «خفه شو» اصلاحطلبانه به بازیگر دونپایه حماقت و وقاحت یک بازیگر دون پایه سینما در منفیبافی علیه کمک نیروهای مردمی عراق به سیلزدگان، صدای روزنامه اعتماد را هم درآورد.این روزنامه اصلاحطلب با انتقاد از اراجیف «مهناز-الف» نوشت: وقتی یک ایرانی سالها در بین مردم عرب ساکن منطقه غرب آسیا- یا چنانکه غربیها مینامند خاورمیانه- زندگی میکند، به یک نتیجه روشن میرسد: ما و عربها مانند خویشانی نزدیک بههم شبیه هستیم. آنها چون ما، اهل مهربانی و گشادهدستی و سفرهانداختن و ضیافتکردن و دستگیری هستند، پا به خانهشان اگر بگذاری برایت جان میدهند، بیدلیل مهمانت میکنند. از اختلافات دولتها بگذرید که بیشتر این اختلافات را دشمن بداندیش خارجی در منطقه بهوجود آورده و دامن زده و از آن سود میبرد. مردم در این ناحیه از زمین به راستی مانند قوم و خویشهای نزدیک هستند، زندگی سنتی مردم در امیرنشینهای مختلف جنوب خلیج فارس و عمان، درست مانند شیوه زندگی مردم ایرانی سواحل شمالی است. حال این برادران و خواهران و خویشان بسیار نزدیک ما، به همه اختلافافکنیهای خارجی و غربیها و شرقیها پشت کردهاند، دلشان از مصیبتی که بر سر اقوام ایرانیشان آمده سوخته و با هرچه داشتهاند به یاری ما آمدهاند. باید از این مهربانی اشک شوق ریخت، از این اتحاد و محبتی که بین مردم دوسوی مرز وجود دارد باید خوشحال شد و در پوست نگنجید. عراقیها مردم قدردانی هستند، شعار کاروانهای کمکشان به ایران را دیدهاید؟ میگویند: «شما در زمان حمله تروریستها به کمک ما آمدید و ما الان باید به کمک شما بیاییم!» این را بگذارید پیش نامهربانیها و نمکخوردن و نمکدان شکستن بعضی دیگر از ملتها، که گاه با کمک ایران برسر پا ایستادند و بعد با دشمنان ایران همراه شدند و در کنفرانسهای ضدایرانی شرکت و پیمان ضدایرانی امضاء کردند. رسیدن کمکهای عراقیهای مهربان به ایران، سوژه بعضی «سلبریتی»های نهچندان خوشنام شده خانم مهناز افشار (که اظهارنظر در تمامی امور را برخود فرض میدانند) در توییتی، رسیدن کمکهای عراقیها به ایران را از زبان هموطنی عربزبان خجالتآور توصیف کردهاند. باید در پاسخ گفت اولا کمکهای عراقی، از سوی مردم و بهطور خودجوش جمعآوری شده و آنها هرچه داشته و نداشتهاند در کاروان گذاشته و فرستادهاند و... از این حیث ارزشش هزار بار بیشتر از کمکهای دولتی است. ثانیا دریافت کمک از برادران همکیش و نزدیک خجالتآور است ولی پذیرفتن کمکهای اندک و صدقهسری فرانسویها وسوییسیها و آلمانیها خجالتآور نیست؟ پذیرفتن آمدن صدها عراقی برای کار وکمک خجالتآور است یا برخورد متفرعنانه و زشت اروپاییها - آلمانیها و فرانسویها- با ایرانیان. اگر صحبت از عزتنفس باشد، باید از پذیرفتن این کمکهایی که به شوخی شبیه هستند سر باز میزدیم. به فهرست کمکهای اروپایی نگاه کنید تا موضوع روشن شود. ایران بزرگ را تا چه حد دستکم میگیرند؟ یا عمدا میخواهند تحقیرمان کنند؟ سلبریتیها در مقابل غربیها و اروپاییها ذرهای عزتنفس ندارند. برای همین است که ترجیح میدهند فرزندشان به جای اینکه در ایران عزیز به دنیا بیایند، در «اروپا» متولد شود! یا دیگری حاضر است برای آنکه هزینه ماهیانه دههزار دلار فرزندش در کانادا را تامین کند هر بلایی سر ملت ایران بیاید. البته صحبتها و نوشتههای آنها در شبکهها را خیلی هم نباید جدی گرفت به هر روی بسیاری از این افراد به علت مشغله زیاد کاری فرصت مطالعه و خودسازی وتحصیل نداشتهاند و نظراتی که ارایه میدهند غالبا فاقد اعتبار است اما متاسفانه صدای آنها در شبکههای مجازی بلند است هرچند که در عرصه واقعی اجتماع وزنی ندارند. کمک برادر و خواهر عراقیام که با هزار مهربانی اندک توشهای برای خویشان مصیبتزده ایرانیاش فرستاده، هزار بار به 40جفت پوتین اهدایی آلمانی و 5000 تخته پتوی فرانسوی رجحان دارد. تروریستیخواندن سپاه از سوی آمریکا کاملاً با FATF مرتبط است برخلاف
ادعای کسانی که سنگ تمکین به هرقیمت در مقابل FATF را به سینه میزنند،
قراردادن نام سپاه در فهرست تروریستی آمریکا به FATF ارتباط دارد.روزنامه قدس با انتشار این تحلیل نوشت: آیا ورود سپاه به فهرست تروریستی آمریکا ارتباطی به FATF ندارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید ببینیم نظر FATF و همچنین متن کنوانسیون CFT درباره فهرست تروریستی آمریکا چیست؟ آیا FATF و کنوانسیون CFT، از کشورها انتظار دارند که فهرست ملی کشورهای دیگر را به رسمیت بشناسند؟ درباره کنوانسیون CFT، آنچه در متن کنوانسیون درباره تروریسم آمده، نخست تعریف بسیار گسترده از تروریسم و دوم الزام کشورها به عدم استثنای گروههای مبارز علیه اشغالگری، استعمار و نژادپرستی از تروریسم است. این کنوانسیون هیچ فهرست بینالمللی را به عنوان فهرست مرجع معرفی نکرده و بنابراین فهرست ملی کشورها در تعاملات و اختلافات مبنای عمل خواهد بود. با توجه به اینکه آمریکا عضو CFT است و از سوی دیگر سپاه را در فهرست تروریستی خود قرار داده است، در صورت پیوستن ایران به کنوانسیون CFT، کشورمان به اعضای این کنوانسیون (ازجمله آمریکا) تعهد حقوقی میدهد که فهرستهای ملی آنان را به رسمیت بشناسد و در واقع ایران به آمریکا تعهد حقوقی میدهد که با خدمات امنیتی- اقتصادی سپاه مقابله کند. همچنین درباره نهاد FATF باید گفت که از مصاحبه دبیر اجرایی این نهاد (دیوید لوییس) با بیبیسی مشخص است که این نهاد نه تنها فهرست تروریستی سازمان ملل، بلکه فهرست ملی کشورهای دیگر را نیز به رسمیت میشناسد و ایران باید مسائل خود را با کشورهای دیگر نیز حل کند. بنابراین با قرارگرفتن سپاه به عنوان یک گروه تروریستی در فهرست آمریکا، FATF ایران را ملزم خواهد کرد که به این اقدام امریکا احترام گذاشته و سپاه را محدودکند. اما رابطه دیگری نیز بین اقدام آمریکا علیه سپاه و موضوع FATF وجود دارد. آمریکا از FATF بهعنوان ابزاری برای جلوگیری از خدمات اقتصادی سپاه استفاده میکند. سپاه به واسطه اقدامات سازندگی خود از جمله ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس سبب خودکفایی و کاهش آثار تحریم شده است. آمریکاییها از این اقدامات سپاه عصبانی بوده و به دنبال جلوگیری از دورزدن تحریم توسط این نهاد انقلابی هستند. جلوگیری از دورزدن تحریمها اقدامی است که فقط از دست FATF و لوایح مربوط به آن برمیآید. این موضوعی است که مارشال بیلینگزلی، رئیس FATF و دستیار معاون وزیر خزانهداری آمریکا به صراحت به آن اذعان کرده است. در آذر 96 هنگامی که بیلینگزلی در جلسه استماع کنگره حاضر شده بود، راجر ویلیامز، یکی از نمایندگان کنگره آمریکا درباره دورزدن تحریم توسط سپاه میگوید: «چگونه مطمئن شویم سپاه و موسسات مالی مرتبط با آن در تحریمها رخنه ایجاد نکنند و آن را دور نزنند؟» و مارشال بیلینگزلی، رئیس FATF و دستیار معاون خزانهداری آمریکا پاسخ میدهد: «یکی از کارهایی که آنها (ایرانیها) باید انجام دهند این است که باید یک چارچوب قانونی ایجاد کنند و برای توقف تامین مالی تروریسم پاسخگو باشند... ما آنقدر اصرار میکنیم تا قوانین مقابله با پولشویی را تصویب و اجرا کنند». تشکیل کمیته ملی سیل دستوری که روی کاغذ ماند خبرگزاری نزدیک به دولت تصریح کرد کمیته ملی سیل که از سوی رئیس جمهور تشکیل شده، به هیچ جایی نرسیده و حتی تشکیل جلسه هم نداده است.خبر آنلاین که توسط برخی مدیران دولتی اداره میشود، در تحلیلی با عنوان خروجی کمیته ملی سیل چیست، نوشت: دستور تشکیل «کمیته ملی سیل» از سوی رئیس جمهوری در نخستین جلسه هیئت دولت در سال جدید اعلام و ابلاغ شد. حال نزدیک به 20 روز از ابلاغ دستور رئیس جمهور میگذرد. 20 روزی که نه اندکی از خسارتهای سیل در چند استان کشور بخصوص لرستان جبران شد و نه آنقدرها از خطرپذیری خوزستان در برابر سیل کاسته اما سرنوشت کمیته ملی سیل هم معلوم نیست و مشخص نیست که به کجا رسیده است. تنها چیزی که در این میان مطرح میشود محتویات همان دستور رئیسجمهوری البته با مقدار کمی جزئیات است. اینکه این کمیته از چه افرادی تشکیل شدهاند و قرار است چه کنند از زبان وزیر نیرو عنوان شد. رضا اردکانیان 5 روز پیش بدون بیان هرگونه دستاوردی در جهت تشکیل این کمیته عنوان کرد: «در حال حاضر در کانون امداد و عبور از بحران هستیم، قطعاً باید به چگونگیها و چراییهای این حادثه هر چند طبیعی بپردازیم، در همین راستا رئیس جمهور دستور تشکیل کمیته ملی مستقل از سازمانهای اجرایی و اداری تحت مسئولیت یکی از دانشگاههای بزرگ کشور را دادند. هر کدام از زیرگروهها وجهی از سیلاب را مورد بررسی علمی و کارشناسی قرار خواهند داد و به آسیبشناسی موضوع میپردازند.» آنگونه که از صحبتهای اردکانیان برمیآید هنوز این کمیته شکل نگرفته تا بخواهد کاری را پیش ببرد. شاید همین دلیلی بر آن شده که مجلس هم وارد میدان شود. وزیر راه و شهرسازی، وزیر جهادکشاورزی، وزیر نیرو و وزیر کشور و همچنین رئیس سازمان هواشناسی و رئیس جمعیت هلالاحمر، شش میهمان دیروز بهارستان بودند تا در خلال پاسخگوییشان به سوالات نمایندگان، مقصر سیل هم پیدا شود. اما از این جلسه نیز آبی برای نمایندگان گرم نشد تا در نهایت یکی از کمیسیونهای مجلس پای کار بیاید. «آیا وزارت نیرو اطلاعاتی درباره حجم بارشها داشت؟ آیا محاسبات انجام شده دقیق و کارشناسیشده بود؟ آیا وزارت نیرو برای مقابله با سیل تمهیدات لازم را اندیشیده بود؟»؛ اینها سوالاتی بود که رضا اردکانیان و معاونانش را به کمیسیون انرژی مجلس کشاند تا بلکه با پاسخگویی به آنها، تکلیف مقصر وقوع سیل روشن شود. آنگونه که از سوی تعدادی از اعضای کمیسیون انرژی مجلس اعلام شد، آنان بر این باور بودند که با پیشبینی و برنامهریزی لازم میشد خسارت ناشی از سیل را کاهش داد. از جمله رهاسازی آب سدهای بزرگ در ماههای قبل، ایجاد کانالهای انحرافی، لایروبی رودخانهها و پیشگیری از ساخت و ساز غیرقانونی در حریم رودخانهها که میتوانست در کاهش خسارات سیل موثر واقع شود، از اعتراضات به وزیر نیرو بود. کمیسیون انرژی که مدعی است از بهمنماه یعنی دوماه پیش از وقوع سیل به وزارت نیرو چندبار نامه نوشته و این حادثه را پیشبینی کرده بود. از پاسخهای وزیر نیرو قانع نشد و قرار شد کمیتهای برای روشنشدن حقایق و دلایل وقوع سیل در کمیسیون تشکیل شود و بررسیهای کارشناسانه صورت گیرد. اینکه چطور برای یک حادثه هرچند به وسعت و خسارت بار سیل، دو قوه برای تشکیل کمیته حقیقتیاب اقدام کردند یک طرف ماجراست اما موضوع اصلی نتیجه بررسی این کمیتههاست. حال با یک حادثه روبهرو هستیم که با گذشت 27 روز از وقوع آن، دومتولی حقیقتیابی به خود دیده اما دریغ از گزارش کمیتهای که به دستور رئیس جمهور شکل گرفت. این در حالی است که اخیراً اعلام شد آقای روحانی از عدم پرداخت اعتبار اختصاص یافته به سیلزدگان سال 95 بیخبر بوده و اخیراً پس از شنیدن، ناراحت شده است. در همین حال فلاحتپیشه رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به خبر آنلاین نیز گفت: دولتمردان ما دائما توجیه میکنند و آمار و ارقامی را ارائه میدهند که بارها اعلام شده است و همه آنها را شنیدهاند اما واقعیت این است که برخی حرفها دیگر حال آدم را بههم میزند. وی درباره چند وچون گزارشهای ارائه شده در مجلس به خبرآنلاین میگوید: سیلزدهها نیازمند سخنرانی نیستند؛ کشتن وقت مجلس با گزارشهایی که بارها از رسانهها مطرح شده است عملاً ارزشی برای سیلزدگان ندارد. دولت و مجلس باید به اتفاق هم یک منبع مالی را تعریف و به سیلزدگان کمک کنند. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پیوند روزانه پیوندها آمار وبلاگ
امکانات جانبی |