تـــبـــرّی ( دشــمـن شـــناسـی ) آمریكا دشمن شماره 1 مردم محروم و مستضعف جهان است . حضرت امام خمینی (ره) درباره وبلاگ مطالب اخیر
آرشیو وبلاگ نویسندگان نگاهی به بستر فرهنگی برگزیت تافته جدا بافتهای به نام انگلیس! ۱۳۹۸/۱۱/۰۵ امین الاسلام تهرانی هفته گذشته با تصویب پارلمان، تأیید ملکه انگلیس و امضای اتحادیه اروپا، خروج انگلیس از اتحادیه در تاریخ 31 ژانویه (11 بهمن) به نوعی قطعی شد... «انگلستان و به طور کلی آنچه بریتانیا خوانده میشود، کشوری در اروپاست و هویت اروپایی دارد.» این نکته بدیهی به نظر میرسد و شاید یادآوریاش عجیب به نظر آید، اما این نکته را یادآور شدیم تا بگوییم: گرچه این نکته درست است، اما تصور خود انگلیسیها از خودشان به این سادگی نیست و پیچیدگیهایی دارد. آنها علاقۀ زیادی دارند تا هویت خود را کاملاً به جزیره [بریتانیا] بازگردانند و مستقل از اروپا تعریف کنند. در این جستار به این مسئله و تأثیرش بر برگزیت (فرایند خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) خواهیم نوشت، در واقع آن را به عنوان «بسترِ فرهنگی برگزیت» بررسی خواهیم کرد. اما پیش از آن گفتنی است، انگلستان از زمان پیوستنش به اتحادیه اروپا در کنار آلمان و فرانسه جزء سه قدرت اصلی اروپا بوده است. اگر آلمان قدرت اقتصادی این اتحادیه است، انگلستان در کنار فرانسه تنها کشورهای با حقِ وتوِ اتحادیه در شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند که تسلیحات اتمی نیز دارند، این امر کافی است تا به بُردِ نفوذِ سیاستهای اتحادیه اروپا در سازمان ملل و عرصۀ جهانی افزوده شود. انگلستان اما در مقایسه با فرانسه، همواره «عضوِ ناراحتِ» اتحادیه بوده است که هم دیرتر از بقیه به اتحادیه پیوسته و هم زودتر از بقیه میخواهد خارج شود و همچنین تاکنون در مقابل هر طرحی در اتحادیه اروپا که در دوگانۀ «منافع اروپا» و «منافع انگلیس» کفه ترازو را به نفع اولی سنگینتر کرده، مقاومت نشان داده است. حال به بحث اصلی بازگردیم. مردم «بریتانیا» در سال 2016 به همهپرسی برگزیت (خروج از اتحادیه اروپا) رأی مثبت دادند و از آن استقبال کردند، حتی در انتخابات 12 دسامبر (21 آذر) حزبی را انتخاب کردند که برگزیت را سفت و سخت پیگیری میکرد. اما چرا؟ در پاسخ به این پرسش باید در نظر داشت که مردم انگلستان و به طور کلی بریتانیا غالباً در پی جستوجویِ هویتی مستقل از قاره اروپا بوده و هستند و کشور خود را جدا از اروپا قلمداد میکنند، بهگونهای که از اروپا با واژه «قاره» یاد میکنند: یعنی «قاره»ای است به نام اروپا و جزیرهای به نام «بریتانیا»! البته هر کشوری هویتی ملی برای خود دارد، ولی معمولاً از اینکه در کنار این هویت، هویت گستردهتری نیز برای خود تعریف کند (مثلاً اروپایی، آفریقایی و...) ابایی ندارد، اما انگلیسیها چندان زیر بار این هویتِ قارهای نمیروند. درواقع جدایی انگلستان از اروپا، بستر و انگیزۀ هویتیِ پررنگی دارد. انگلیسیها همواره خود را کشوری جدا و دارای شرایط متمایزی نسبت به سایر کشورهای اروپایی دانستهاند. از همین رو کمترین همگرایی را در میان کشورهای اروپایی داشتهاند، چنانکهاشاره شد. بر اساس تعریف آنان از هویت ملی، هر ملتی بهصورت «مستقل» و نه به صورتی جمعی و نه در بستری گستردهتر، باید برای اهداف و منافعش حرکت کند. از این رو، در حالی که بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا میکوشند تا «اروپاگرایی» را برجسته کنند و «ملیگرایی» را کمرنگ، اهالی انگلستان مسیری بر عکس را میروند. انگلستان گویی تافتهای جدا بافته است، چراکه به لحاظ جغرافیایی و سیاسی، این کشور خود را متفاوت از سایر اعضای اتحادیه قلمداد میکند و بر هویت «بریتانیایی» تأکید مینماید. البته باید در نظر داشت که انگلستان به دلیل سابقه تاریخی خود (نظام امپراتوری و پیوستگی با آنگلوساکسونها) بر این مواضع خود پافشاری میکند. بنابراین در مقابل هویت «اروپاگرایی»، هویت «بریتانیایی-انگلیسی» را پررنگ میکند. شاید پرسیده شود که در آخرین نظرسنجیها اکثریت (البته با درصد کمی) مردم «بریتانیا» به برگزیت نظر منفی دادند، پس با این حساب تأکید بر این انگیزۀ فرهنگی خاص برای جدایی چه معنایی دارد؟ باید توجه داشت که اینگریزِ نسبیِ مردم انگلستان از برگزیت نه از تعلق خاطر آنان به اروپا و یا کمرنگ شدن هویت خاص آنان است، بلکه به خاطر خسته شدن آنان از برگزیتی است که تا کنون بیفرجام مانده و سیاستمدارانِ انگلیسی از پیش بردنِ آن ناتوان بودهاند. نکته پایانی اینکه، هیچ بعید نیست این روحیه تمایزگذاریِ افراطی بینِ هویت ملی و قارهای در دیگر نقاط اروپا نیز شیوع پیدا کند و در هر نقطهای با شاخصههای خاص خود شکل گیرد، چرا که گرایش بهگریز از اتحادیه اروپا تنها یک علت (انگیزۀ فرهنگی) ندارد و ممکن است هر نقطهای به علت یا عللی خاص به این سو رود، چنانکه میتوان قدرت گرفتن جریانهای راست افراطی در اروپا را نشانهای برای این امر دانست. با توجه به شرایط تاریخی اروپا، میتوان گفت که با پررنگکردن سویههای ملیگرایانۀ افراطی و تضعیف آرمانهای اروپایِ مشترک، هیچ تضمینی نیست که روزگاری، دوباره غولی چون غولِ جنگ جهانی دوم بیدار نشود تا اروپا را در آتش بسوزاند.1 ــــــــــــــــــــــ 1- منابع در دفتر روزنامه موجود است. افسر صهیونیست: نیروهای حزبالله و حماس از نیروهای ما توانمندترند افسر
پیشین ارتش رژیم صهیونیستی ضمن اعلام از دست رفتن «روحیه جنگی» در ارتش
این رژیم، اذعان کرد، توانایی رزمندگان حزبالله لبنان و حماس فلسطین از
نظامیان رژیم صهیونیستی بیشتر است. «بنی
عامیدرور» کارشناس نظامی صهیونیست اذعان کرده، رزمندگان جنبشهای حزبالله
لبنان و حماس فلسطین از نظامیان ارتش رژیم صهیونیستی تواناتر هستند. او
افزوده که توانایی و قابلیت رزمندگان حماس و حزبالله در سطح تجربه و آموزش
بالاتر است، سن آنها بیشتر است و آموزشهای بیشتری نسبت به نظامیان ارتش
رژیم صهیونیستی دیدهاند علاوه اینکه آنها تجربه میدانی دارند.به گزارش روزنامه صهیونیستی «معاریو»، این افسر پیشین مدعی شده: «ارتش اسرائیل امروز در تلاش نیست تا دستورها[ی سران] را رعایت کند و به جای آن تلاش میکند از قربانی شدن نیروها جلوگیری کند. ارتش اسرائیل مانند جامعه اسرائیل روحیه جنگی خود را از دست داده است.» در سایه انفعال دیوان کیفری بینالمللی ارتش میانمار 2 مسلمان از جمله یک زن باردار را وحشیانه کشت در
پی حملات خمپارهای ارتش میانمار به یک روستای مسلماننشین، دو زن مسلمان
دیگر روهینگیایی که یکی از آنان باردار بود، مظلومانه جان باختند. این
جنایت بلافاصله پس از کوتاهی دیوان کیفری بینالمللی در محکومیت نسل کشی
مسلمانان میانماری اتفاق افتاد. نسلکشی
مسلمانان میانماری زیر سایه انفعال مجامع جهانی همچنان ادامه دارد. روز
پنج شنبه پس از سالها انفعال مجامع بینالمللی و مدتها انتظار، «عبدالقوی
احمد یوسف»، رئیسدیوان کیفری بینالمللی، در لاهه تنها به گفتن این جمله
بسنده کرد که: «دیوان عقیده دارد روهینگیاییها در میانمار همچنان در معرض
آسیب و خطر هستند... دستور الزامآوری را برای حفاظت از مسلمانان روهینگیا
صادر کردهایم»، تا دنیا بار دیگر متحیر بماند. این دیوان بنا به دلایلی که
معلوم نیست، حتی حاضر به محکومیت زبانی این نسل کشی نشد.اما هنوز جوهر این دستور به اصطلاح الزام آور خشک نشده بود که خبرگزاری رویترز گزارش داد در پی حمله خمپارهای ارتش میانمار 2 زن مسلمان روهینگیایی دیگر که یکی از آنها باردار بوده کشته شدند. گفتنی است بر اساس گزارشهای رسمی سازمان ملل، مسلمانان روهینگیایی، مظلومترین قوم درجهان هستند و آنها حتی از حقوق اولیه مثل حق مالکیت، محرومند.چندی پیش رئیسآژانس پناهجویان سازمان ملل پس از دیدار با آوارگان روهینگیا اعلام کرده بود از دیدن «خشونتهای وحشتناک» علیه مسلمانان این کشور «شوکه» شده است. «فیلیپوگراندی» پس از دیدار با مسلمانان این کشور در اردوگاههای بنگلادش گفته بود: «من واقعا از دیدن ترس و نگرانی که این افراد در خود احساس میکنند، شوکه شدم. آنها به شدت نگران بازگشت به میانمار هستند. والدین زیادی کشته شدهاند، خانوادههای زیادی از هم پاشیده شده است، زنان مورد تجاوز قرار گرفتهاند. خشونتهای وحشتناک زیادی وجود داشته که رخ داده است.» نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پیوند روزانه پیوندها آمار وبلاگ
امکانات جانبی |