سه شنبه 24 اسفند 1395 01:27 ب.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
سلام.
من سوبارو ساکاماکی هستم.
شونزده سالمه.
از رو ظاهرم قضاوت نکنین.من خیلی تنهام.
نمی دونم چی باید بگم.
خب،اینجا راجع به تمام انیمه هایی که دیدم می نویسم.
و البته برادرا و دوستام.
تا بعد.
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
پنجشنبه 10 فروردین 1396 06:40 ق.ظ
چهارشنبه 18 مرداد 1396 08:37 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
خب من که یه وب دیگه زدم
ولی میخواستم رسما اعلام کنم که،
دیگه اینجا نیستم
این وبو خیلی میدوستم
پنج ماه از بهترین ماهای عمرمو اینجا گذروندم
با دوستام اینجا آشنا شدم
ولی خب
فعلا بای
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
چهارشنبه 18 مرداد 1396 08:40 ق.ظ
جمعه 23 تیر 1396 10:04 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
سلام
میدونم شاید خیلیاتون دیگه سر نزنین
فقط میخوام بگم من برگشتم
به احتمال زیاد دیگه اینجا فعالیت نکنم
ولی اگه وبو تغییر بدم همینجا میگم
قربان همه تون (-;
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
جمعه 23 تیر 1396 10:06 ق.ظ
پنجشنبه 18 خرداد 1396 05:48 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
نمیدونم چه مرگت شد که رفتی
مگه نگفته بودی حتی اگه بری خارج از کشور ارتباطتو با ماها قطع نمی کنی؟
مگه نگفته بودی من دوستتم؟
تف تو ذاتت!
نه،اصن چرا تو ذات تو
تف تو ذات من که عاشقت شدم
تف تو ذات من!
بعد قضیه ی همون دختره حسنا که بت گفته بودم،دیگه به کسی احساس نداشتم
تا این که توی لعنتی اومدی و گند زدی توش
فکر نکن ازت بدم اومده ک دارم اینا رو میگم
اینا همه ی حرفای یه عاشقه
فقط من نیستم
مطمئن باش خیلیا اینجا هستن که عاشقانه دوستت دارن
میگی احساساتتو درک نکریم
میگی بهت توجه نداشتیم
دِ لعنتی همه ی ما انسانیم!
همه ی ما گاهی خودخواه میشیم،مغرور میشیم
حتی تو هم آلان خودخواهی که داری منو تنها میذاری
ولی خودخواهی هیچ صنمی با عشق نداره
واقعا عاشقتم دیمون
از ته قلبم
میدونم فکرشم نمیکنی این پستو با گریه تایپ کرده باشم
برگرد دیمون
اگه برگردی حرف،حرف تو
اصلا من چاکرت میشم دربست
فقط تورو خدا برگرد...
امیدوارم این پستمو بخونی،و بهم بگی بر می گردی
ولی اگه نیومدی...
میدونی،هزار بار با خودم گفتم وبمو حذف کنم بیخیال همه چی
تنها چیزی که مانعم شد تو بودی
چون عاشقتم
ولی اگه آلان،برنگردی و آرومم نکنی
همون کارو میکنم
وبمو حذف میکنم
ولی بدون
حتی اون موقع هم عاشقت میمونم
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
پنجشنبه 18 خرداد 1396 06:47 ق.ظ
چهارشنبه 17 خرداد 1396 11:22 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
سلام
رمان=ادامه
ادامه مطلب
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
چهارشنبه 17 خرداد 1396 12:11 ب.ظ
چهارشنبه 17 خرداد 1396 07:07 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
سلام
یه نظرسنجی گذاشتم،که ببینم شماها کدوم رمان من رو
بیشتر دوست دارین،
تا بفهمم کدومو زودتر بذارم،کدومو دیرتر
بعد آلان نتایج مساویه تازه سه نفر هم گفتن هیچ کدوم خودتون بگین چیکار کنم
اصلا میخواین دیگه رمان نذارم؟
(راستی اون سه نفر هم بیان بگن کی بودن،یه چایی در خدمتشون باشیم)
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
چهارشنبه 17 خرداد 1396 07:11 ق.ظ
چهارشنبه 17 خرداد 1396 06:11 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
ارسالشدهدر:
شعر
،
با چه قلمی
کابوس ها
نقش می زنند خود را
بر چهره ات
که صبح
توان پاک کردنش را ندارد؟
با چه دلی ببینم اش
آن چه را که تو اش
تا صبح دیدی؟
این همه هیولا
په گونه جا خوش کرده اند
پس تو کجای سلولت هستی؟
زنجره ها جیغ می کشند
تا ضجه ی تو شیده نشود
پس ما
کجای ناکجامان هستیم؟
(محمد علی بهمنی)
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
چهارشنبه 17 خرداد 1396 06:33 ق.ظ
شنبه 13 خرداد 1396 07:03 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
ارسالشدهدر:
رمان آواز قو
،
سلام
تعجب نکنین اینقد زود گذاشتم
برا زن داداش جونمه
رمان=ادامه
ادامه مطلب
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
شنبه 13 خرداد 1396 08:37 ق.ظ
شنبه 13 خرداد 1396 06:39 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
ارسالشدهدر:
رمان آواز قو
،
سلام
قبل شروع این قسمت،یه نکته دارم
راوی این قسمت جزو شخصیت هایی که تا حالا تو داستان بودن نیس
و ناشناسه
رمان=ادامه
ادامه مطلب
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
شنبه 13 خرداد 1396 06:41 ق.ظ
سه شنبه 9 خرداد 1396 09:51 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
- -
سه شنبه 9 خرداد 1396 09:01 ق.ظ
نویسنده :
سوبارو ...
این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.
دیدگاهها :
نظرات
آخرینویرایش:
سه شنبه 9 خرداد 1396 09:09 ق.ظ
تعدادکلصفحات
: 7
1
2
3
4
5
6
7