در این دنیای وبلاگهای رنگارنگ که یکی عاشقونه مینویسه و دیگری عارفانه و یکی فرهنگی و یکی سیاسی و دیگری مذهبی همه وبلاگ نویس ها دوست دارند مطلبی که مینویسند مورد پسند خواننده واقع بشه و براش کامنت بذارند که"آفرین صدافرین چه مطالب جالب و زیبایی بود استفاده کردیم"
همه جور آدم ها به وبلاگ من سر میزنند مرد،زن،دختر و پسر ولی من خیلی دوست دارم یکبارم که شده او به وبلاگم سر بزنه او که قلبم برایش به تپش می افتد او که نگاه قشنگش دل هر جوانی را می رباید. ای خدا چی میشه که فقط یکبار او به وبلاگم سر بزنه از خودم میپرسم اگر روزی او به وبلاگم سر بزند از کدام مطلب بیشتر خوشش می آید،
آن مطلبی که عالمانه تر است؟؟؟
نه گمان نکنم چرا که او خودش آخر این حرفهاست.
آن مطلبی که عاشقانه تر است؟؟؟
بعید میدانم،شاید آن مطلبی که مبزان اخلاصش هنگام نوشتن بیشتر باشد!!!شاید...
میگویند وقتی ابراهیم خلیل را در داخل آتش انداختند یک پرنده مدام دهان کوچکش را پر از آب میکرد و بر روی آتش می ریخت تا اینکه آتش کمی سردتر شود،ابراهیم به او گفت ای پرنده این آب دهان تو چه ارزشی دارد در مقابل این همه اتش؟!
پرنده کوچک گفت من فقط بدین وسیله میتوانم علاقه و عقیده و ایمانم را به شما ابراز کنم.
آقا جان عزیز دل زهرا:
نمیدانم اگر در این دنیای پر هیاهوی وبلاگ ها گذرت به وبلاگ من افتاد آیا از آن خرسند می شوی یا نه؟!
از کدام مطلب آن بیشتر خوشت می آید،کدام را بیشتر می پسندی؟!
آقای من:
شرمنده ام اگر در راه تو قلم و قدم نزدم،میدانم این همه مطالب در مقابل آن همه خرمن گناه من ارزشی ندارد،اما تو بدان فقط با این وسیله میتوانم علاقه و عقیده و ایمانم را به شما ابراز نمایم،من باز با خدای خود نجوا میکنم که ای خدای من چه می شود که فقط یکبار او به وبلاگ من سر میزد فقط یکبار؟؟؟
البته ایشان همیشه و همه جا ناظر بر ما و اعمالمان هستند...
این مطلب تنها نوشته ای بود برای سکوت پر معنای
مردی از دیار آسمان!