حســین زیباترین نامی است که درشناسنامه ی بشرنوشتند.
حسین، تفسیر بعثت، ترجمان نبوت و معنای امامت است
محــــرم، ماه تجـــــدیدحیات بشریت است.
نـام حسین(علیه السلام) رامشعل راهمان میکنیم
تــــادربیراهـه های پرپیچ وخم گمراهـی،گم نشـویم.
فرارسیدن ماه محرم وایام شهادت سرور و سالار شهیدان
امام حسین علیه السلام تسلیت باد
به گزارش وبلاگستان بولتن نیوز(وبلاگ طلایه داران ظهور) از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟!
ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنن و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی ست که بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده
: «ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود ، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت . آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می شد . آنسال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که ، عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آنسال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که وردست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع ! با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف ، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی . گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟ معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار ) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است
کاش آنزمان سرادق گردون نگون شدی
واین خرگه بلند ستون بی ستون شدی
کاش آن زمان برآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش ان زمان ز آه جگرسوز اهل بیت
یک شعله برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی
کاش آن زمان که پیکر اوشد درون خاک
جان جهانیان همه ازتن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
این انتقام گر نفتادی به روز حشر
با این عمل معامله دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلم بر آورد
ارکان عرش رابه تزلزل درآورد
برچسب ها: دوازده بند محتشم، امام حسین علیه السلام، محرم حسینی، محرم، کربلا،
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله انبیاء زدند
نوبت براولیا که رسید آسمان تپید
زان ضربتی که برسر شیرخدازدند
آن درکه جبرییل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنساء زدند
پس آتشی زاخگرالماس ر یزه ها
افروختندوبرحسن مجتبی زدند
وآنگه سرادقی که فلک محرمش نبود
کندند از مدینه ودر کربلا زذند
وزتیشه ستیزه دران دشت کوفیان
بس نخلها زگلشن آل عبا زدند
اهل حرم دریده گریبان گشاده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روح الامین نهاده به زانو سرحجاب
تاریک شد ز دیدن او روی آفتاب
برچسب ها: دوازده بند محتشم، امام حسین علیه السلام، محرم حسینی، محرم، کربلا،
بازاین چه شورش است که در خلق عالم است
بازاین چه نوحه وچه عزاوچه ماتم است
بازاین چه رستخیز عظیم است کززمین
بی نفخ صورخواسته تاعرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید ازکج کزاو
کارجهان وخلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکنداز مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گرخوانمش قیامت عظمی بعید نیست
این رستخیزعام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه برزانوی غم است
جن وملک برآدمیان گریه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشیدآسمان وزمین نور مشرقین
پرورده کنار رسول خدا صلی الله علیه واله حسین علیه السلام
برچسب ها: دوازده بند محتشم، امام حسین علیه السلام، محرم حسینی، محرم، کربلا،
دلم را پُر از بوی خورشید کن
بیا چشــمه غصـــههای مــرا
پُر از جوششِ شـعر امید کـن
بیا کــه جــهان، زیر هر گام تو
پُر از رویش سبزهها میشود
دلِ آســمان، پُر زِ رنـگین کمان
زمیـن، غرق ذکر خدا میشود
بالاخره شب عید اومد
شب مزد گرفتن
شب خسته نباشی گفتن
شب عیدی دادن
شبی که خدا به بنده هاش مباهات میکنه
امشب آسمون زمین فرشته بارونه
قراره تاصبح برا روزه دارا از خدا طلب استغفار کنن
امشب شبی یه که بنده ها میخوان مزد گرسنگیها وتشنگی کشیدناشون وبگیرن
مزد رو چشم گذاشتن فرمان خداشون و بگیرن
همه اعضا وجوارحم شاهد این فرمانبرداری هستن
چشم میگه
خدایا این بنده بخاطر تو بیداری کشید واشک ریخت
زبان میگه
این بنده اسم تو رو صدازد
گوش میگه
این بنده کلام تو رو شنید
دست میگه
این بنده دستش در خونه تو بلند شد
پامیگه
این بنده تو خونه تو اومد
قلب میگه
این بنده فهمید اول و آخر
درهر جا و هر جایگاهی باشه
در اوج وفرود در عزت ودر ذلت
در آرامش ودر سختی
باید در
خونه تو بیاد وهمیشه تو رو کنار خودش ببینه
وقتی آرامش داره از شما بخواد که این آرامشواز
دست نده تو نگرانیهاش فقط تورو صدا کنه
در اوج باید شاکر توباشه وبدونه تو به اون اوج دادی
درفرود بدونه نباید از دستگیری شما ناامید بشه
اصلا باید بدونه امکان داره بعد هر اوجی فرودی
باشه ومغرور نشه وبعد هر فرودی میتونه اوجی باشه
ممکنه بعضی فرود ها مقدمه بعضی اوجها باشه
مثل بعضی وقتها که دلمون میشکنه بخدا نزدیکتر میشیم
بالاخره خدا رو درتمام
زندگیش به عنوان یه دوست ویک یار دلسوز ونگهبان همیشه بیدار کنارش احساس کنه
آخ آخ آخ
این قلب بی زبون توی این ماه چه زبونی درآوردهنمی دونم از پس این همه حرفای زیبا بر میاد یا نه
من که بهش امیدی ندارم
چون سابقش خیلی خرابه چون این قلب چند ماه در میون کارمیکنه
ازکارهاش موندم مات و حیرون
موندم چطور زیبای حقیقی عالموکه همه زیباها زیباییشونواز اون میگیرن
کنار این همه قیافه های درب و داغون میگذاره باور نکردنیه
نه من موندم
این گل خوشبو چطور کنار لجنزار مونده وبوی لجن نگرفته
خدا چطور این همه شریک و کنار خودش تحمل میکنه
با چه امیدی تو دلم مونده
باامید بازگشت من
به امید روزی که بگم خدایا تو با همه فرق داری
تو از ناپاکیها دوری اصلا نمیدونم چه شباهتی بین گل و لجن
هست که این دوتا رو کنار هم قراردادم خنده داره نه؟
خنده تلخ من از گریه غم انگیزتراست کارم از گریه گذشته است بدان میخندم
یاد از این دل که نمی دونم اسمش وچی بزارم میکنم حالم از خودم بهم میخوره ولی
چه کنم برای حرکت امید لازمه
من که نمی تونم به خودم امید بدم چون از خودم ناامیدم
پس بهتره سرمو بالا بگیرمو به انتظار نسیم رحمتش بشینم
آخه شب عیده امشب در خونه کریم به
روی همه بازه
کریم یعنی کسی که قدرت داره زمین بزنه ولی از زمین بلند میکنه
وبنده هاشومی بخشه
کریم نگاه نمیکنه بنده هاش برا مزد گرفتن چی آوردن
کریم به کرامت وبزرگواری
خودش نگاه میکنه
اصلا اگه رفتی پیش کریم عیبه بگی با خودم چیزی آوردم
با دست خالی برودرخونش
بگو بایک دست خالی ولی با دلی پر امید اومدم
بگو خدایا خودت اجازه دادی اسم زیبای یا کریمو به زبون جاری کنم
پس تا وقتی اجازه میدی با این اسم صدات کنم ناامید نمیشم
یاکریم امشب از شما میخوام عشق خودتو تو دلم بندازی
تو رو قسم می دم به مظهر عشق پاکت
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ناپاکیها رو از دلم پاک کن
تا رد پای آقام و تودلم بتونم ببینم ...
وای همین الان اعلام عید کردن
چشام پراز اشک شد
ماه خدا تموم شد
وااای خدای من توفیق بده بازم بیایم مهمونیت
عیدرمضان آمدوماه رمضان رفت
صدشکرکه این آمدو صدحیف که آن رفت
علی(ع) بود که به او لبخند می زد. امام شمشیر خود را در مقابل او گرفته بود و گفت: بگیر٬ این شمشیر را به تو بخشیدم!
مرد نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورد.رنگش پرید و عرق سردی بر پیشانی اش نشست. می دانست امام از روی دوستی شمشیرش را به سویش دراز کرده است. مرد عقب عقب رفت. امام هنوز لبخند می زد.مرد پرسید: از تو تعجب می کنم که می خواهی در چنین هنگامی شمشیرت را به من هدیه کنی!
علی (ع) گفت: مگر نه این است که تو دست خواهش به سوی من دراز کردی. از جوانمردی به دور دیدم که تو را محروم کنم!
مرد طاقت نیاورد و بی اختیار دوید و خودش را به پاهای علی انداخت.پاهایش را بوسید و با بغض گفت: من به دین شما ایمان اوردم. حتما دین شما است که خوبی را به شما یاد داده است. من بنده ی چنین دینی هستم. و مسلمان شد و سپس به سپاه امام علی پیوست.
وقتیکه از طرف هارون الرشید برای بهلول خوان طعامی آوردند بهلول نپذیرفت .گماشتگان خلیفه گفتند :غذا را نمی توان بر گردانید ،بهلول به سگهایی که در آن نزدیکی بودند اشاره کرد ،و گفت :جلو آنها بگذارید تا بخورند .گماشتگان خلیفه سخت بر آشفتند و گفتند : به هدیه خلیفه توهین کردی .
بهلول گفت :
آهسته حرف بزنید که اگر سگها بدانند که این طعام خلیفه است آنها هم نخواهند خورد .
1- زینت ما باشید نه مایه ننگ ما
2- در برخورد با مردم، سخن نیك به آنها بگوئید
3- و زبان خود را حفظ كنید
4- پرحرفى نكنید و زشتگو نباشید.
در قوم بنی اسرائیل ، مردی زندگی میکرد که شبی شخصی به خوابش آمد و به او گفت:نیمی از عمرت را در وسعت و راحتی خواهی بود و نیمی از عمرت را سختی.اینک هر کدام را خواهی انتخاب کن .آن مرد گفت :مرا شریکی است ،پس چون صبح شد به همسرش گفت : امروز مردی به خواب من آمد و به من خبر داد که نصف عمرم در آسایش است ،و گفت هر یک از دو نصف را را که می خواهی انتخاب کن ؛همسرش گفت :نصف اول را اختیار کن ،گفت :به خاطر تو همین کاررا می کنم . در این هنگام دنیا به او روی آورد ،دائما به او نعمت می رسید .همسرش به او گفت :فلان همسایه ات محتاج است به او برس ،و می گفت :قوم و خویش تو فلانی است نیازش را بر آور.
و به همین حالت بودند و هر چه به آنها عطا می شد می بخشیدندو صدقه می دادندو شکر می کردند .چون شبی از شبی از شبها رسید،آن مرد به خوابش آمد و گفت :ای مرد !نصف عمر تو گذشت ،نظرت چیست ؟گفت : من شریکی دارم ، چن صبح شد به همسرش گفت : آن مرد به خوابم آمد و به من اعلام کرد که نصف عمر من گذشت . همسرش به او گفت :خداوند به ما نعمت داد و ما شکرش را کردیم و خداوند سزاوارتر به وفاست .آن مرد گفت : اکنون در تمامی عمر در نعمت و رفاه خواهی بود .
و اوخداست که می فرماید :وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ ؛
و آن گاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعاً سپاسگزارى كنید، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.»
ماه رمضان که بهترین حال شماست
در سیر و سلوک حق پر و بال شماست
نــور از صلــوات می ســتاند این ماه
ایــن روشنــی آبروی اعمال شماست . . .
آمد رمضان و مقدمش بوسیدم
در رهگذرش طبق طبق گل چیدم
من با چه زبان شکر بگویم که به چشم
یک بار دگر ماه خدا را دیدم . . .
رمضان ماه عبادت فرصت بنده شدن
رمضان شوق اطاعت از گنه کنده شدن
رمضان بهار روح و به خدا پیوستن
رمضان شوکت زیبایی و زیبنده شدن . . .
فرا رسیدن ماه رمضان بر شما مبارک
التماس دعا در لحظه های قشنگ خداییتان
.
تقصیرهایى را که در ایّام گذشته این ماه کرده اى و بر تو باد که رُو آورى بر آنچه نافع است براى تو و دعا و استغفار بسیار کن و تلاوت قرآن مجید بسیار کن و توبه کن به سوى خدا از گناهان خود تا آنکه چون ماه مبارک درآید خالص گردانیده باشى خود را براى خدا و مگذار در گردن خود امانت و حق کسى را مگر آنکه ادا کنى و مگذار در دل خود کینه کسى را مگر آنکه بیرون کنى و مگذار گناهى را که مى کرده اى مگر آنکه ترک کنى و از خدا بترس و توکّل کن بر خدا در پنهان و آشکار امور خود و هر که بر خدا توکّل کند خدا بس است او را و بسیار بخوان در بقیّه این ماه این دعا را:
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا
خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته
فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
ما را نیامرزیده اى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان
بدرستى که حقّ تعالى در این ماه آزاد مى گرداند بندهاى بسیار از آتش جهنّم براى حرمت ماه مبارک رمضان و شیخ از حارث بن مُغَیْرَه نَضْرى روایت کرده که حضرت صادق (علیه السلام) مى خواند در شب آخر شعبان و شب اوّل ماه رمضان:
اَللّهُمَّ اِنَّ هذَا الشَّهْرَ الْمُبارَکَ الَّذى اُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ
خدایا این ماه مبارکى که قرآن در آن نازل گشته آن قرآنى که
وَ جُعِلَ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقانِ قَدْ حَضَرَ فَسَلِّمْنا
راهنماى مردم گردیده و نشانه هاى روشنى از راهبرى و جدا کردن میان حق و باطل است فرا رسیده پس ما را در این ماه
فیهِ وَ سَلِّمْهُ لَنا وَ تَسَلَّمْهُ مِنّا فى یُسْرٍ مِنْکَ وَ عافِیَهٍ یا مَنْ اَخَذَ الْقَلیلَ
سالم بدار و آن را در حال آسانى و تندرستى از ما بگیر اى که بگیرد اندک را
وَ شَکَرَ الْکَثیرَ اِقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ تَجْعَلَ لى اِلى
و بسیار قدردانى کند، این طاعت اندک را از من بپذیر خدایا از تو خواهم که براى من بسوى هر
کُلِّ خَیْرٍ سَبیلاً وَ مِنْ کُلِّ ما لا تُحِبُّ مانِعاً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ یا مَنْ
کار خیرى راهى و از هر چه دوست ندارى سر را هم مانعى قرار دهى اى مهربانترین مهربانان اى که
عَفا عَنّى وَ عَمّا خَلَوْتُ بِهِ مِنَ السَّیِّئاتِ یا مَنْ لَمْ یُؤاخِذْنى
گذشتى از من و از آن کارهاى زشتى که در پنهانى کردم اى که مرا به سبب دست زدن
بِارْتِکابِ الْمَعاصى عَفْوَکَ عَفْوَکَ عَفْوَکَ یاکَریمُ اِلهى
به گناهان نگیرى گذشت، گذشت، گذشت تو را خواهانم اى بزرگوار خدایا
وَ عَظْتَنى فَلَمْ اَتَّعِظْ وَ زَجَرْتَنى عَنْ مَحارِمِکَ فلَمْ اَنْزَجِرْ فَما عُذْرى
مرا پند دادى ولى من پند نگرفتم و از کارهاى حرام خود بازم داشتى ولى من بازنایستادم پس چه عذرى
فَاعْفُ عَنّى یا کَریمُ عَفْوَکَ عَفْوَکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الرّاحَهَ عِنْدَ
به درگاهت دارم اى کریم از من گذشت کن که عفوت و گذشتت را خواهانم خدایا از تو درخواست دارم آسودگى هنگام
الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبدِکَ فَلْیَحْسُنِ
مرگ و گذشت در وقت حساب را بزرگ است گناه از بندهات پس باید گذشت
التَّجاوُزُ مِنْ عِنْدِکَ یااَهْلَ التَّقْوى وَ یا اَهْلَ الْمَغْفِرَهِ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
از جانب تو نیز نیکو باشد اى شایسته پرهیزگارى و اى شایسته آمرزش عفوت و گذشتت را خواهانم
اَللّهُمَّ اِنّى عَبْدُکَ بْنُ عَبْدِکَ بْنُ اَمَتِکَ ضَعیْفٌ فَقیرٌ اِلى رَحْمَتِکَ
خدایا من بنده و فرزند بنده و فرزند کنیز تواءم ناتوان و نیازمند مهر تو هستم
وَ اَنْتَ مُنْزِلُ الْغِنى والْبَرَکَهِ عَلَى الْعِبادِ قاهِرٌ مُقْتَدِرٌ اَحْصَیْتَ
و تویى که دارایى و برکت بر بندگانت فرو فرستى و تو چیره و توانایى کارهاى بندگانت را
اَعمالَهُمْ وَ قَسَمْتَ اَرْزاقَهُمْ وَ جَعَلْتَهُمْ مُخْتَلِفَهً اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَلْوانُهُمْ
شماره دارى و روزیشان را قسمت کرده و زبانها و رنگهاشان را متفاوت کردى
خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ وَ لا یَعْلَمُ الْعِبادُ عِلْمَکَ وَ لا یَقْدِرُ الْعِبادُ قَدْرَکَ
آفرینشى پس از آفرینش دیگر و بندگانت دانش تو را ندارند و قدر تو را ندانند
وَکُلُّنا فَقیرٌ اِلى رَحْمَتِکَ فَلا تَصْرِفْ عَنّى وَجْهَکَ وَاجْعَلْنى مِنْ
و همه ما نیازمند رحمتت هستیم پس اى خدا رو از من مگردان و مرا در کردار
صالِحى خَلْقِکَ فِى الْعَمَلِ وَالاْمَلِ وَالْقَضاَّءِ وَالْقَدَرِ اَللّهُمَّ اَبْقِنى
و آرزو و امور مربوط به قضا و قدر از شایستگان خلق خویش قرارم ده خدایا زندهام بدار
خَیْرَ الْبَقاَّءِ وَ اَفْنِنى خَیْرَ الْفَناَّءِ عَلى مُوالاهِ اَوْلِیاَّئِکَ وَ مُعاداهِ اَعْداَّئِکَ
به بهترین وضع زندگى و بمیرانم به بهترین مردن (یعنى) با دوستى دوستانت و دشمنى با دشمنانت
وَ الرَّغْبَهِ اِلَیْکَ وَ الرَّهْبَهِ مِنْکَ وَالْخُشُوعِ وَالْوَفاءِ وَالتَّسْلیمِ لَکَ
و رغبت به درگاهت و ترس و خشوع از تو و وفادارى و تسلیم بودن در برابرت
وَالتَّصْدیقِ بِکِتابِکَ وَاتِّباعِ سُنَّهِ رَسُولِکَ اَللّهُمَّ ما کانَ فى قَلْبى
و تصدیق کردن کتاب تو (قرآن) و پیروى از روش پیغمبرت خدایا آنچه در دل دارم
مِنْ شَکٍّ اَوْ رَیْبَهٍ اَوْ جُحُودٍ اَوْ قُنُوطٍ اَوْ فَرَحٍ اَوْ بَذَخٍ اَوْ بَطَرٍ اَوْ
از شک و تردید یا انکار یا ناامیدى یا خوشى یا گردن فرازى یا اسراف در خوشگذرانى یا
خُیَلاَّءَ اَوْ رِیاَّءٍ اَوْ سُمْعَهٍ اَوْ شِقاقٍ اَوْ نِفاقٍ اَوْ کُفْرٍ اَوْ فُسُوقٍ اَوْ
خودبینى یا خودنمایى یا شهرت جویى یا ایجاد دو دستگى یا دورویى یا کفر یا فسق یا
عِصْیانٍ اَوْ عَظَمَهٍ اَوْ شَىءٍ لا تُحِبُّ فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ اَنْ تُبَدِّلَنى
گناه یا بزرگ طلبى یا چیزهاى دیگرى که تو دوست ندارى پس اى پروردگارا از تو خواهم که آنرا تبدیل کنى
مَکانَهُ ایماناً بِوَعْدِکَ وَ وَفآءً بِعَهْدِکَ وَ رِضاً بِقَضاَّئِکَ وَ زُهْداً فِى
به ایمان به وعدهات و وفادارى به پیمانت و خوشنودى به قضاء و قَدرت و پارسایى در
الدُّنْیا وَ رَغْبَهً فیما عِنْدَکَ وَ اَثَرَهً وَ طُمَاْنینَهً وَ تَوْبَهً نَصُوحاً اَسْئَلُکَ
دنیا و اشتیاق بدانچه نزد تو است و فضیلتى و آرامشى و توبه خالص، این را از تو خواهم
ذلِکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ اِلهى اَنْتَ مِنْ حِلْمِکَ تُعْصى وَ مِنْ کَرَمِکَ
اى پروردگار جهانیان خدایا تو را بخاطر بردباریت نافرمانى کنند و به طمع جود و کرمت
وَ جُودِکَ تُطاعُ فَکَانَّکَ لَمْ تُعْصَ وَ اَنَا وَ مَنْ لَمْ یَعْصِکَ سُکّانُ اَرْضِکَ
اطاعت کنند پس گویا نافرمانیت نکردهاند و من با کسانى که نافرمانیت نکردند همه ساکنان زمین توئیم
فَکُنْ عَلَیْنا بِالْفَضْلِ جَواداً وَ بِالْخَیْرِ عَوّاداً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَ صَلَّى
تو بر ما به فضل خویش بخشنده باش و به نیکویى بازگردنده اى مهربانترین مهربانان و درود
اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ صَلوهً داَّئِمَهً لا تُحْصى وَ لا تُعَدُّ وَ لا یَقْدِرُ
خدا بر محمد و آل او درودى همیشگى که به شماره و عدد درنیاید و اندازهاش
قَدْرَها غَیْرُکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
نتواند جز تو اى مهربانترین مهربانان
حضرت سلمان فرمود: در روز آخر شعبان پیامبر(صلى الله علیه و آله) براى ما خطبهاى در فضیلت ماه رمضان قرائت فرمود: و در خطاب خویش به ما فرمود: اى مردم براستى سایه افکنده بر سر شما ماه بزرگ مبارکى، ماهى که در او شبى است که از هزار ماه بهتر است، که خداوند روزهاش را فرض و واجب نموده، و به پا داشتن عبادات شبش را به طور استحباب مقرر فرموده است، کسى که تقرب بجوید به خداوند،به انجام نافله خیرى، مثل آن است که در غیر ماه رمضان فریضهاى انجام داده باشد، و این ماه ماه صبر است، و صبر هم اجر و ثوابش بهشت است.
و ماه روزه، ماه مواسات و برابرى است، و ماهى است، که رزق مؤمن در او زیاد مىگردد، و ماهى است که اولش رحمت و وسطش مغفرت و آمرزش، و آخرش آزادى از آتش جهنم است، و این ماه براى مؤمن بهره و منفعت است، و براى منافق خسارت و ضرر.
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:روزی حضرت عیسی (ع)ازكنارقبری عبور می كرد دید صاحب آن قبر را عذاب می كنند،
سپس درسال آینده از آنجا عبور كرد،
دید عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده
به خدا متوجه شد وعرض كرد:
پروردگارا سال قبل از كنار این قبر عبور كردم
صاحبش عذاب می شد ولی اكنون عذاب از او برداشته شده
رازش چیست؟
خداوند به وحی فرستاد:
ای روح خدا!صاحب این قبر دارای فرزندنیكوكاری بود
كه به حد بلوغ رسید پس راهی را اصلاح كرد
وبه یتیمی پناه داد به خاطر این دو كار نیك پسراو،
اورا بخشیدم
ابلیس بر حضرت عیسی (ع) آشکار شد و گفت: تو نبودی که می گفتی جز آنچه خدا مقرّرت کرده است بر تو نرسد ؟ فرمود : بلی . گفت : پس خویشتن را از قله این کوه فرو انداز اگر مقرّرت باشد که به سلامت مانی ! فرمود : خداوند را رسد که بندگان را آزماید نه بندگان را که خداوند را آزمایند !
نور عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
آیا بعثت رخدادی منحصر به بستر زمانی و تاریخی خاصی است؟
اگر پاسخ ما به این پرسش مثبت باشد، باید فورا پرسید که چگونه مومنانی که پس از این رخداد میآیند، خود را با آن هماهنگ سازند و خرد و جان خویش را در پرتو بارقه آن روشنایی بخشند؟ از سوی دیگر، از آنجا که مبعث مهر پایانی است بر بر انگیختگی پیامبران و دعوت پیامبر خاتم، پایانبخش دعوتهای پیشین، آن را نمیتوان تنها در زمان و مکان خاصی محدود کرد. از اینرو باید همواره آن را زنده نگه داشت و خوانشی تازه از آن در هر عصر و دورهای عرضه کرد تا نوش پیام آن کام تشنگان حقیقت را تازه کند. مطلب حاضر، حاصل گفتوگویی است با حجتالاسلام دکتر احمد مبلغی، رئیس پژوهشگاه مطالعات تقریبی درخصوص بعثت و وضعیت انسان معاصر که از پی میآید.
مبعث خیزشی برای انسان است که حداکثریترین اتصال و ارتباط ممکن با خداوند را رقم میزند و با ایجاد تحول در انسان، حرکت آدمی به سمت کمال را در تمام حوزهها سبب میشود. ارتباط با خداوند عامل رشد انسان به شمار میرود و اگر این ارتباط به بهترین شکل ایجاد شود، انسان آماده برای تحول، میتواند برترین و بیشترین کمال را از حیث فردی و اجتماعی بهدست آورد. به این ترتیب مبعث به معنای نقطه خیزش انسان برای تحول با بهرهگیری از حداکثریترین میزان ارتباط با خداوند است. از اینرو هیچ حادثهای به اندازه مبعث برای بشریت اهمیت ندارد و فراتر از آن نخواهد بود. طبیعتا از همین خاستگاه هیچ حادثهای هم ماندگارتر، روبهرشدتر، فرازمانیتر و تأثیرگذارتر از مبعث در طول تاریخ نیست. در ذات این اتفاق یک موقعیت فرازمانی نهفته است.به تعبیر دیگر این رخداد در تمام زمانها دارای کارکرد است. هر چه زمان به جلو حرکت کند و استعدادهای بشری شکوفا شود، مبعث میتواند هویت، چهره واقعی و قابلیتهای درونی خود را بیش از پیش بروز دهد؛در نتیجه با گذشت زمان، کارکردهای بیشتر آن برای بشریت آشکار میشود. به همین دلیل در آینده کارکرد مبعث بسیار بیشتر، شگرفتر و شگفتانگیزتر خواهد بود. با وجود این بهدلیل اینکه بشر در شرایطی دارای استعداد نیست، از مبعث دوری میگزیند یا مبعث را بد معرفی میکند.
همچنین امروزه بسیاری از کسانی که به اسلام وابسته هستند و نام مسلمانی بر خود نهادهاند چهره اسلام را تخریب میکنند. بزرگترین جور و جفای آنان این است که بشریت را از این عظیمترین آبشخور معنویت، کمال و ارتقا دور کردهاند. از سوی دیگر با رفتارهای ناهنجار، نگاههای غلط و اندیشههای غیرعقلانی خود که به نام دین صورت میگیرد، چهره مشوه و مشوش و سیمای مضطرب و پریشانی از اسلام نزد مردم ساختهاند که موجب شده بشر در روزگار کنونی، آن را دینی سراسر خشونت بداند. در حال حاضر گروههایی مانند طالبان یا سلفیها، بهدلیل داشتن رفتارهای اجتماعی خشک و خشن و حضور در عرصههایی که محل داوری جهانیان است، تصور مردم از اسلام را مخدوش کردهاند. اینان با ارائه رفتارهای غیرانسانی و غیرعقلانی کاری کردهاند که نه تنها بعثت پیامبر(ص) را از موضوعی برای مطالعه دور کردهاند بلکه سبب شدهاند بشر امروز، اسلام را مترادف با خشونت بداند. البته این امر به چنین گروههایی محدود نمیشود. بسیاری از دستگاههای استعماری و استکباری هم همزمان کوشیدهاند با حرکتهای تبلیغی خود هراس از اسلام را میان جهانیان ایجاد کنند. خوراک مورد نیاز برای چنین تبلیغاتی هم از همین گروههای خشن وابسته به اسلام تأمین میشود. اینگونه است که قویترین، فطریترین، طبیعیترین، عقلانیترین، زیباترین و زیباییسازترین مکتب که اسلام و بعثت است، از دسترس مطالعه جهان امروز خارج شده و داوریهای غلطی نسبت به آن صورت میگیرد. این در حالی است که بعثت همانطور که در طول تاریخ به اثبات رسیده است، توانایی و ظرفیتهای چشمگیری دارد و هر چه پیش میرود، چهره زیبای اسلام و مدل اقوم دین نیز براساس آیه «یهدی للتی هی اقوم» بروز پیدا میکند.
در شرایط کنونی که بر اثر حرکت به سمت جهانی شدن مرزها برداشته شده و عقلها تکامل یافتهاند، امکان معرفی بعثت بهصورت قویتری فراهم شده است. از سوی دیگر تفوق عجیب دین اسلام بر ادیان دیگر زمینههای آشکار شدن نکات مثبت دین پیامبر خاتم(ص) را بیش از پیش فراهم کرده است. از اینرو امروز، هنگامه اصلی معرفی بعثت است. در حال حاضر بهترین فرصتهای خدادادی، فرامرزی و رسانهای برای تبلیغ دین اسلام فراهم شده اما متأسفانه به جای بهرهبرداری درست از این شرایط، دین اسلام دچار آفتهایی شده است. گروههای مذکور، به نام این دین و از خاستگاه اسلام، با بدترین روش و کریهترین رفتار، فضاهای منطقه را از اعمال ناهنجار خود پرکردهاند و با نفوذ در ذهن بشریت، طوری وانمود کردهاند که گویی اسلام ارتباطی با شفقت و مهربانی ندارد. در این شرایط چنین تصور میشود که تنها کارکرد اسلام ایجاد تفرقه و در برابر هم قراردادن انسانهاست، این در حالی است که بعثت کارکردهای مثبت بسیاری دارد. این رخداد عظیم پیش از هر چیز بر ایجاد بستری از مکارم اخلاقی تأکید میورزد. زمانی که پیامبر اکرم(ص) مبعوث شدند، میان بعثت خود و مکارم اخلاقی ارتباطی غیرقابل گسست و پیوندی عمیق ایجاد کردند. ایشان فرمودند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» یعنی من مبعوث شدم برای اینکه مکارم اخلاقی را تکمیل کنم. از این رو اولین خصلت و ویژگی بعثت این است که ماهیت آن به صورت گسستناپذیری با مکارم اخلاق پیوند خورده است. جداسازی این دو به معنای ختم بعثت و ختم تکامل مکارم اخلاقی است. بنابراین برای معنا پیدا کردن بعثت، نخست باید مکارم اخلاقی و تکمیل و تعمیق آن به رسمیت شناخته شود. این امر در واقع بسترساز رعایت اخلاق در سایر حوزههاست.
این موضوع از زاویه بعثت به معنای یک ارتباط همهجانبه اخلاقی با خداوند است که در تواضع و خشوع در برابر خداوند نمود پیدا میکند. حوزه دیگر ارتباط اخلاقی با بندگان خداست. ارتباط اخلاقی با طبیعت و ارتباط اخلاقی با خود نیز وجوه دیگر آن است. در واقع این ویژگی چهار محور را شامل میشود و به همین دلیل است که از آن میتوان بهعنوان بستری با شاخههای مختلف یاد کرد. ویژگی دیگرآن است که بعثت با بالاترین درجه معنویت گره خورده است و عمیقترین و دقیقترین ارتباط را بین انسان و مبدا زیبایی یعنی خداوند برقرار میسازد. روح انسان از این طریق صیقل مییابد و معنویت، انسانیت، خضوع و خشوع آدمی مضاعف میشود. ویژگی بعدی ، مناسبات درست انسانها با یکدیگر است. بعثت اگر بهصورت دقیق شکل بگیرد، به گسترش مناسبات انسانی که نخستین معیار آن عدالت است، دامن میزند، چنانکه در آیه «انالله یامر بالعدل و الاحسان» نیز آمده است. همچنین بعثت فراتر از عدالت، احسان را گسترش میدهد. به این ترتیب جامعه محسنی شکل میگیرد که اعضای آن نسبت به یکدیگر در وضعی خیرخواهانه، انسانی، دلسوزانه و همدلانه قرار دارند؛ افرادی که نه تنها حقوق یکدیگر را رعایت میکنند، بلکه به سمت ویژگیهای برتر اخلاقی که نقطه اوج آنها احسان است پیش میروند. علم و پیشرفت ویژگی دیگر بعثت است. خداوند همواره در پی ارتقای علمی جامعه بوده است و چنان اهمیتی برای علمآموزی قائل است که توصیه میکند «اطلبوا العلم ولو بالصین». علمگرایی، علممحوری و پیشرفت یکی از ویژگیهای بعثت است که میتواند در هر زمانی و برای هر جامعهای اصالت داشته باشد.
در واقع دین نه تنها مانع پیشرفت نیست، بلکه بسترساز گسترش علم و دستیابی به پیشرفت است. از سوی دیگر بعثت جامعه را به سمت رفاه پیش میبرد و چنانکه در قرآن آمده است «قُل مَنْ حَرَّمَ زینهاللهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ» در اسلام رفاه همراه با زینت و زیبایی مورد توجه قرار گرفته است. در چنین جامعهای که در اسلام ترسیم شده، نه تنها حزن و اندوه وجود ندارد بلکه فرح و شادی در آن موج میزند. همچنین به استفاده از مواهب و نعمت های خدادادی، به معنای ایجاد رابطه بین زیبایی و بهرهمندی از طبیعت تأکید میکند. در برخی قرائتهای اشتباه از دین، بهرهمندی از طبیعت را منافی اسلام میدانند یا اگر هم در این باره سخن به میان آید، بهرهمندی بدون توجه به زینتها و زیباییهای طبیعت را مدنظر دارند، در حالی که این آیه شریفه هر دوی این موارد را به هم گره زده و بر زینت و زیبایی تمرکز کرده است. ارتباط عمیق و روحافزا با خداوند، داشتن مناسبات اخلاقی و انسانمحور بین مردم، علمگرایی و پیشرفتگرایی و در نهایت بهرهمندی از لذات و زیباییهای طبیعت و مواهب دنیا، چهار محور اصلی بعثت را تشکیل میدهند. این مسائل به صورت کامل و مجموعهای در دین تعبیه شدهاند که باید به بهترین شکل ممکن شناسانده شوند. اگر به جای تمرکز بر محورهای اصلی، به مسائل حاشیهای، قرائتهای شخصی یا رویکردهایی نظیر تفکرات سلفی تکیه کنیم، نه تنها از پیشرفت بازمیمانیم، بلکه چهرهای منفی از اسلام در ذهن جهانیان ترسیم میکنیم.
حضرت ابراهیم علیه السلام روزی شخصی رادیداز او پرسیدتو كیستی؟
اوگفت:عزراییل هستم!
ابراهیم گفت:ازتومیخواهم خودت را به آن صورتی كه مومنین را قبض روح میكنی
به من بنمایانی
ابراهیم به دستور او روی خود را برگردانید وسپس به او نگاه كرد
جوانی بسیارزیبا وخوشرو و شاد دید
گفت:اگرمومن پس از مرگ چیزی (پاداشی)غیراز این چهره زیبا را نبیند
همین دیدار برای او كافی است وپاداش خوبی برای كارهای نیكش خواهدبود.
سپس ابراهیم به عزراییل گفت:اگرمیتوانی خودت رادرآن چهره ای كه
گمراهان راباآن قبض روح میكنی به من بنمایان
عزراییل:ای ابراهیم تو طاقت دیدن آن چهره را نداری
ابراهیم علیه السلام خواسته اش راتكراركرد
عزراییل گفت:روی خودرا بگردان ابراهیم روی خود را گردانید
وسپس به او نگاه كرددید
مردی سیاه كه موهای بدنش راست شده وبسیاربوی بد دارد
وازسوراخهای بینی او دود و آتش بیرون می آید حضرت ابراهیم نتوانست آن چهره رامشاهده كند
براثرشدت ناراحتی بی هوش شد وقتی كه به هوش آمد
عزراییل رابه صورت اول دید به او فرمود:
ای فرشته مرگ اگرانسان گنهكار جزدیدن همین چهره كیفر دیگری نبیند
همین نگاه برای عذاب و كیفراو كفایت میكند.
مردی به کسی وصیت کرد و هزار دینار به او داد که پس از مرگش از آن پول هر چه دوست داری برایش تصدق کرده بقیه را برای خودش بردارد و آن مرد فوت کرد ؛ لذا آن کسی که باید به وصیت عمل کند 100 دینار از آن پول را صدقه داد و 900 دینار را برای خود برداشت . ورثه اعتراض نمودند و حاضر شدند که 500 دینار را صدقه دهد و بقیه را برای خود بردارد و مرد نپذیرفت ؛ کار بالا کشید و به نزد مولا علی (ع) رفتند و مولا رو به مرد کرد و گفت بهتراست که به نظر وراث گوش دهی ، مرد باز هم نپذیرفت و گفت من به وصیت عمل کردم لذا مولا علی (ع) فرمود : تو باید 100 دینار برای خود برداری و 900 دینار صدقه دهی چرا که وصیت متوفی این است که هر چه برای خود دوست داری صدقه دهی .
منبع:http://ehsan76.mihanblog.com/
روحت جراحت دیده از زخم زبانی
زنجیرهای پیر این گردن گواه است
شاید فقط امروز را زنده بمانی
با این تن سنگین نمی دانم چگونه
داری بلای شیعیان را می کشانی ؟
محروم از یک روزنه نوری به زندان
گرچه تو خورشید همه کون و مکانی
پهلوی تو با ضرب پایی آشنا شد
چون خواستی شب ها مناجاتی بخوانی
از این شکنجه سخت تر بهر پسر نیست
اسمی برند از مادرش با بد دهانی
چشم انتظار دیدن روی رضایی
در این سیه چاله ... بمیرم ، نیمه جانی
شکر خدا در شهر غربت هم که هستی
تو باز داری در غریبی دوستانی
شکر خدا که بعد مرگ تو کسی هست
نگذارد عریان بر زمین دیگر بمانی
اما خدا داند که زیر نعل اسبان
دیده چه جسمی ! زینب قامت کمانی...
بــزم عـزا به پــا کـن امشـب بـرای بـابـا
ای شیعیان بیاریــد عطر و گلاب و قرآن
موسی بن جعفر آزاد،گردد ز کنج زندان
یكی از علما نقل میكرد:درمشهدبه تحصیل علوم دینی وحوزوی اشتغال داشتم،
یكی از طلبه ها كه از دوستان من بود بیمار شدو
بیماریش به قدری شدید شد كه به حالت مرگ افتاد
دراین هنگام ما اورا تلقین میدادیم
به او می گفتیم:بگو«لااله الاالله»«الله اكبر»
او در پاسخ میگفت:نشكن،نمیگویم
ما تعجب كردیم از این رو كه او طلبه خوبی بود
راز چیست كه پاسخ مارانمی دهد وبه جای ان سخن بی ربطی به زبان می آورد؟
تا اینكه لحظاتی حالش خوب شد از او پرسیدیم
چرادربرابر تلقین ما می گفتی :نشكن نمیگویم رازش چیست؟
در پاسخ گفت اول ان ساعت مخصوص مرا بیاورید تا بشكنم
تا بعد ماجرا را برایتان تعریف كنم
ساعتش را نزدش آوردند وبه او دادند
او گفت:من به این ساعت علاقه بسیار داشتم هنگام احتضار شنیدم
شما به من می گویید :بگو :
لا اله الا الله و...
ولی شخصی(شیطان)در برابرم ایستاده بود وهمین ساعت را دردست داشت
ودست دیگرش چكش بود وآن را بالای سر ساعت من نگه داشته بود
می خواستم جواب شما را بگویم وهمنوا با تلقین شما ذكرخدا به زبان بیاورم ولی
آن شخص به من می گفت: اگرالله اكبر ولا اله الا الله بگویی ساعت تو را میشكنم
من هم چون آن ساعت را بسیار دوست داشتم
به او می گفتم: «نشكن ،نمیگویم»
آشنایی باماهیت منافقانه شبكه ماهواره ای اهل بیت ومجری هتاک این شبکه!!
چون افراد زیادی از مردم رو دیدم كه بیننده پرو پاقرص این شبكه هستن این مطلبو از وبلاگ دوست عزیزمhttp://pfatematazahra.blogfa.com/گذاشتم
دراین مطلب ابتدا به معرفی چهره منافقانه مجری شبکه اهل بیت وسپس ماهیت این شبکه میپردازم که اخیرااسنادی مبنی برهمکاری این شبکه باآمریکاییها باعث رسوایی مجری هتاک این شبکه شده است.
حسن الهیاری :
وی متولد كشور افغانستان (منطقه جاغوری )پدرش شخصی بنام، حاج رسول و بعد از تكمیل دروس پایه های اول علوم اسلامی ومعارف اهل بیت (ع)در زادگاه خود به جهت استعداد بالا و علاقه به فراگیری علوم دینی و... با اجازه پدرش برای ادامه تحصیل علوم اسلامی ومعارف اهل بیت (ع) راهی ایران شد. در حوزه علمیه شهر قم پذیرفته، و مشغول به تحصیل شد
ودرحال حاضر در امریكا با داشتن تابعیت آن كشور در شبكه اهل بیت مشغول فعالیت است و در ابتداء فعالیت موافق جمهوری اسلامی ایران بود اما بعلت برخورد تند كه با اهل سنت داشت در ایران ممنوع الفعالیت شد و بعد از آن جزء مخالفین جمهوری اسلامی و رهبری معظم انقلاب قرارگرفته است.
در مورد این شبكه هم باید گفت:
این شبكه در ابتدا مورد تایید جمهوری اسلامی ایران بود اما پس از چند ماه فتنه انگیزی و اختلاف افكنی بین شیعه وسنی چهره منافقانه خود را با توهین نسبت به ساحت مقدس مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه ای و ظالم خواندن ایشان ,افشا كرد. این روحانی نما با اتهام زنی منبی بر اینكه ایت الله خامنه ای مخالف عزاداری اهل بیت وعزاداری امام حسین است و تروریست خواندن ایشان ,اهداف شوم این شبكه را نشان داد.
این شبكه كار خود را با چهره ای منافقانه شروع كرد پس از چند ماه فعالیت شروع به اختلاف افكنی و توهین به مقدسات اهل سنت نمود و با مباحث جدلی و توهین به اهل تسنن كار خود را ادامه داد تا اینكه حضرت ایت الله محقق كابلی كه در ابتدای كار بخشی از خرج این شبكه راتامین میكردند با مطلع شدن تغییر مشی شبكه كمك های خود به این شبكه را قطع كرد و از شیعیان درخواست كردند كه از كمك كردن به این شبكه خودداری كنند و خود نیز بیانیه ای را علیه این شبكه منتشر كردند. پس این واكنش معظم له, معاون تلبیغات حوزه علمیه قم نیز در نشستی از افشا شدن اسنادی مبنی بر این كه این شبكه با كمك آمریكایی ها راه اندازی شده
خبر داد .
با شدت گرفتن فعالیتهای این شبكه و اختلاف افكنی این شبكه حضرت آیت الله حسینی قزوینی نیز بارها نسبت به خط مشی غلط این شبكه هشدار داد و خود نیز از این شبكه اعلام برائت نمود. با مشخص شدن هدف شوم این شبكه مبنی بر ایجاد اختلاف در بین شیعیان واهل تسنن دادگاه ویژه دفتر این شبكه در شهر قم رابست . وبالاخره این شبكه چهره شیطانی خود را با توهین به مقام معظم رهبری و دجال خواندن جوانان انقلابی و انقلابیون نمایان كرد.
سخن این نیست كه نباید در برابر دشمنان مكتب تشیع سكوت كرد و اجازه داد تا مزدوران استكبار با لجن پراكنی های خود ،از فضای موجود به نفع خویش بهره برداری كنند بلكه منظورمن این است كه با دلایل مستحكم عقلی ، منطقی و حتی دینی می توان حقانیت اهل بیت را به اثبات رساند و بلكه وظیفه ماست كه از این مكتب دفاع كنیم اما باید این نكته را در نظر داشته باشیم كه با توهین به مقدسات اهل سنت نه تنها از مكتب اهل بیت دفاع نمی كنیم بلكه تیشه به ریشه این مكتب می زنیم .
با توجه به مطالب فوق پس به این نتیجه می رسیم كه جهت دفاع از اهل بیت نیازی به توهین و ناسزا گویی به طرف مقابل نداریم و صرف اینكه وهابیون در برابر تشیع اینگونه عمل می كنند مجوز مقابله به مثل به ما نمی دهد و البته باید توجه داشت كه دامنه اهل سنت منحصر به وهابیون نمی شود بلكه گستره وسیعی از اهل سنت علی رغم اعتقاد وهابیون ، محب و دوستدار اهل بیت می باشند كه در صورت عملكرد ناصحیح امثال این شبكه ماهواره ای قطعا به مكتب اهل بیت و تشیع با دیده شك و انكار خواهند نگریست . در اندیشه معماران مكتب هدایت ، اساسا هدف وسیله را توجیه نمی كند ، گذشته از اینكه اصلا هدف نیز در مورد محل بحث جای شبهه و تردید است .
دیگر كاركردها و ویژگی های منفی این شبكه :
1- عدم اعتقاد به وحدت شیعه و سنی و تفرقه میان شیعه و سنی
2- مخالفت با مراجع و علمای مخالف این شبكه و نفی مراجع و مرجعیت
3- مخالفت با سیاست های جمهوری اسلامی ایران در عرصه های داخلی و خارجی
4-طرح شعار غلط ابتدا بقیع وبعد غزه و فلسطین و لبنان
5- گرایش به حمایت از جریان فتنه در حوادث داخلی ایران
رسول اكرم صلی الله علیه فرمود:
سوگند به آن كسی كه جان محمد(ص)دراختیاراوست
اگرشماموقعیت مرده رابنگریدو گفتارش رابشنوید
از تفكر درباره او غافل میشوید ودرباره وضع خودتان گریه می كنید
تا آن وقت كه جنازه میت رابر میدارند وحمل میكنند
روح او بالای تابوتش قرار می گیرد وچنین فریاد میزند:
ای بستگان من!ای فرزندان من!دنیا باشما بازی نكند همانگونه كه بامن بازی كرد
اموال دنیا را از راه مشروع و غیر مشروع جمع كردم
وسپس همه آن را برای شما گذاردم پس عیش ولذت آن مال برای دیگران است
و مكافات حساب و بازخواست و پیامدهای آن برای من میباشد
فَاحذَروا مثلَ حلَ بی:«پس بترسید و مراقبت كید از مثل آنچه بر من وارد شده است»
كه مبادا حال شما نیز مانند من گردد
سلام
قصد دارم حكایتهایی از عالم برزخ از
كتاب عالم برزخ در چند قدمی ما
نوشته محمد محمدی اشتهاردی
بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد
یك نخ از جامه احرام تو مارا كافیست
نه كه مارا همه خلق جهان را كافیست
پسر حضــرت نرگس به جمــالت نــازم
گوهــرمهــرتو مارا به دو دنیا كافیـست
در مـنا یا به حــرم یاعــرفات یا مشــعر
لحظه ای یاد كنـی از من شیدا كافیــست
گرتوراضی شوی از من همه روزم عید است
نامـــه ای گر شود از سوی تو امضا كافیست
اللهم عجـل لولیك
الــفـــرج
امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم
همراه سیِّد الشُّهداء گریه می کنیم
صاحب زمان گرفته عزا گریه می کنیم
از داغ روح صبر و وفا گریه می کنیم
مثل تمامی علما گریه می کنیم
آقا ببین که با رفقا گریه می کنیم
امشب به یاد عمِّه ی سادات مضطرم
گریه کن مصیبت و غمهای خواهرم
شد کهنه پیرهن همه ی عشق و باورم
مثل غروب غصِّه و غم فکر معجرم
راوی قصِّه های غریبی دلبرم
هجران سر آمده به خدا گریه می کنیم
در زیر آفتابم و مثل تو تشنه لب
جان دادن شبیه تو شیرینتر از رطب
از دوریِّ تو زینب غمدیده کرده تب
یکسال و نیم زندگی بی تو العجب
کردم شکایت از غم هجران تو به رب
با حق به یاد فاصله ها گریه می کنیم
یکسال و نیم درد جدایی کشیده ام
حالا ببین چگونه کنارت رسیده ام
هرگز عجیب نیست اگر قدخمیده ام
آخر به روی نیزه سر یار دیده ام
چوبی به لب نشست و لبم را گــَزیده ام
ای زینبی بدان که کجا گریه می کنیم؟!
جایی که از حسین بخوانیم کربلاست
مهمان روضه ی غم گودال تو خداست
دارم یقین که مادر ارباب پیش ماست
همراه دخترش شده تب دار نینواست
شیب الخضیب غصِّه ی زهرا و مرتضاست
آهی کشید مادر و ما گریه می کنیم
آهی کشید و زیر لبش گفت یا حسین
دیدم که می زنی گل من دست و پا حسین
دشمن سر تو برده روی نیزه ها حسین
زینب کجا و بزم حرامی کجا؟ حسین
چوب است مزد قاری قرآن ما حسین
ما تا ظهور عدل و صفا گریه می کنیم
شاعر:حسین ایمانی
هنوز هم در دل شب های تاریك یأس،
در قعر دریای هولناك خون،
بر فراز آسمان دودآلود زمانه،
از درون ظلمتكده دنیا،
از گوشه های نمین سیاه چال های ظلم،
از زیر آوارهای فقر،
از كنار چشمه سارهای مادی،
از میان انسان های بی دین...
عده ای تو را می طلبند و ذكر نام تو را زمزمه می كنند.
یعنی كه ای یوسف اسلام، بیا كه چشمان یعقوب جهان كور شده است...
التماس دعا...