پست ثابت
تا همین جا کافیست
مینشینم سیر نگاهت میکنم...
مداد به دست میگیرم....
صفحه سفید کاغذ..
میخواهم از تو نقاشی بکشم.....
چشم چشم دو ابرو!
تا همین جا کافیست!...
مینشینم سیر نگاهت میکنم...
سهم من بمان
سهم من که نیستی!!! سهم قصه های من بمان!!! سهم فکر من!!! عاشقانه های من!!! سهم خواب دستهای من بمان!!! از کنار من که رفته ای!!! از خیال من مرو!!! سهم من که نبستی!!! سهم من نمیشوی!!! سهم دفترم!!! سهم واژهای من!!! سهم سطر های خسته ام بمان
خدا
دلم میخواد تمام زندگیم رو بدم و فقط یه لحظه، فقط یه لحظه، خدارو خالصانه، از ته قلبم وباتمام وجود صدا بزنم وبگم :خدا جونم عاشقتم، همین.....!
tanha
شاید این قصه ی "تنها"یی ما کار خداست...
آنقدر سوخته ام با همه ی بی تقصیری...
که جهنم نگذارد به تنم تاثیری...
......
.........
وقتی کسیو که دوستش داری ...
تونست چند روز
ازتون بی خبر بمونه
و دلش براتون تنگ نشه...
یه فندک بگیرین زیر اون رابطه ...
بزنین زیر گوش احساستون ... !!!
sadnees
دلم برات تنگ شده
امروز دلم واسه داشتنت پر که نه ... پر پر میزنه
واسه بودنت ...
بغل کردنت ..
اینکه سرم رو بزارم روی شونه هاتو
دستاتو فرو کنی لای موهام و بگی :
مال خودمی !...ادامه ...
عشقم
من اما هر چیز با ارزشی که بود به تو بخشیده بودم ...
عشقم ...
غرورم ...
دلم ...
ساده گی ام ...
باورم ......ادامه ...
یکیو که دوست داری
وقتی یکیو دوست داری
نا خودآگاه از بقیه آدم های اطرافت
فاصله میگیری
آخرش یه جایی به خودت میای میبینی
نه اون آدما واست موندن
نه اون یه نفر
حکم امشب
حکم ما امشب دل است و، حاکم ما دلبر است، بخدا کوتیم از این حکمی که دلبر از بر است، تک پیک را کوفتیم، گویا برای رفع کوت، بخت بد اینجا ببین دو لوی بی وجدان سر است...
......
حکم ما امشب دل است و، حاکم ما دلبر است، بخدا کوتیم از این حکمی که دلبر از بر است، تک پیک را کوفتیم، گویا برای رفع کوت، بخت بد اینجا ببین دو لوی بی وجدان سر است...
......
حکم ما امشب دل است و، حاکم ما دلبر است، بخدا کوتیم از این حکمی که دلبر از بر است، تک پیک را کوفتیم، گویا برای رفع کوت، بخت بد اینجا ببین دو لوی بی وجدان سر است...
بعضی وقتا...
بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت
که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن.
زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست..
........
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!