قلب ها را نمی توان به آدم ها سپرد ، آدمها سختند ..!!

قلب ها را باید به بارون سپرد ، بارون هرگز بی وفا نخواهد شد ...

زیر بارون مهربانی ، مهربانی چشم ها را می توان احساس كرد

و ترنم صدای عشق را می توان شنید ...

زیر بارون می توان ستاره شدن را باور كرد و آنها را چید .

زیر بارون ، زمین را آسمانی دیدم با وسعتی از عشق ...

بارون یعنی بغض شكسته آسمان

بارون یعنی صدای گامهای تو

بارون یعنی قلب های ناآرام ابرها

بارون یعنی مهربانی حرفهای تو

بارون یعنی گریه چشمهای پاك

بارون یعنی صداقت صدای تو

بارون بهانه است ، آسمان را هوای نوازش خاك است

سلام دوست های گلم

امروز تولد وبلاگم

تولد یه سالگیش

تو این یه سال با خیلی ها آشنا شدم

بعضی هاشون هنوز هستن ، بعضی هاشون هم که وبلاگشون رو تعطیل کردن

ولی در کل همتون رو دوست دارم

مرسی که هر وقت دعوتتون میکنم میاید ، وهروقت آپ میکنید دعوتم میکنید

اینم کیک تولد وبلاگم

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...

گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…

 

و عشق را

کنار تیرک راه بند

تازیانه می زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...

روزگار غریبی است نازنین...

آنکه بر در می کوبد شباهنگام

به کشتن چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد...

(احمد شاملو)

از نوروز می آموزیم که هیچ وقت کسی را نا امید نکنیم

شاید امید تنها دارایی اش باشد.

اشک رازیست

لبخند رازیست

عشق رازیست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی که چنان بدانی…

مرا فریاد کن.

(احمد شاملو)

پشت میز قمار دلهره ی عجیبی داشتم

برگی حكم داشتم 

 ودیگر هرچه بود ضعیف و پایین

بازی شروع شد

حاكم او بود و من محكوم

همه برگ ها رفتند و سه برگی بیش نماند برگی از جنس وفا رو كرد و من بالاتر آمدم

 بازی در دست من افتاد

عشق آمدم با حكم دلبری برید

و حكم آمد از جنس چشم سیاهش

زندگی حكم پایین من بود و

باختم . . . .

سلام بچه ها

راستش رو بخواید یه غم بزرگی تو دلم هست كه واقعا چند روزه داره داغونم میكنه اون هم تصادف بچه های راهیان نور هست كه واقعا یه فاجعه ی بزرگ بود و من از همین جا به همه ی خانواده هاشون و تمام مردم تسلیت میگم

البته ببخشید كه یه كم دیراین پست رو گذاشتم علتش هم اینه كه موقعی كه این حادثه اتفاق افتاد من خودم توی راهیان نور بودم و به نت دسترسی نداشتم والان تازه برگشتم واسه همین هم هست كه درك این قضیه خیلی برام سخته

به ساعت نگاه میکنم
حدود سه نصف شب است

چشم میبندم تا مباد که چشمانت را
از یادت برده باشم

و طبق عادت کنار پنچره میروم
سوسوی چند چراغ مهربان
و سایه های کشتزار شبگردان
خمیده و خاکستری
گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس

از شوق به هوا میپرم چون کودکیم
و خوشحال که هنوز
معمای سبز رودخانه از دور
برایم حل نشده است

آری از شوق به هوا میپرم
و خوب میدانم
سال هاست که مرده ام

حسین پناهی

سلام

سلامی به لطافت بارون به همه ی فرشته های دوست داشتنی

این اولین پستی هست كه خودم دارم براتون مینویسم

اولا روز دخمل (دخترانه ترین و صورتی ترین روز سال)رو به همه ی دخمل های روی زمین(ازجمله خودم) تبریك میگم

دوما فرارسیدن فصل پاییز و بازگشایی مدارس ودانشگاه ها رو تبریكو تسلیتعرض میكنم (تبریك برای اونایی كه دوست دارن تابستون تموم شه و تسلیت برای افرادی كه ناراحتن از جمله خود من ، چون من اصلا فصل پاییز رو دوست ندارم برای اینكه هم خیلی دلگیره و هم هرچی اتفاق بد تو زندگیم بوده تو پاییز برام اتفاق افتاده)

راستی می خواستم یه چیزی بگم : اینكه من اسمم "بارون"هست نه "باران" چون خیلی ها به اشتباه یا به اسم باران برام كامنت میذارن یا به اسم"باران جون" لینكم كردن.(دلیلی هم كه بارون رو انتخاب كردم اینه كه صمیمیتی كه در واژه ی"بارون"هست در باران نیست و وقتی كه داره بارون میباره همه میگن بارون میاد هیچ كس نمیگه باران می بارد!!!!!)

در ضمن می خواستم بگم كه همتون رو خیلی دوست دارم(میدونم كه باور نمیكنید)ولی واقعا باخوندن كامنت هاتون انرژی میگیرم

خوب دیگه نمیخوام خیلی حوصلتون رو سرببرم،راستی براتون چندتا عكس تو ادامه مطلب گذاشتم كه اگه دوست داشتید میتونید ببینید(بهتون پیشنهاد میكنم حتما ببینیدچون بعضی هاش واقعا خاطره انگیزه)

منتظر كامنت های پرانرژی تون هستم.

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست

من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست

غمدیده ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست

در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

مانند کویری که در آن قافله ای نیست

می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست

شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست

می دونی؟

آسمون همیشه آبی نیست؟

همیشه هم صاف نیست ؟

گاهی ابریه و گاهی بارونی؟

و از آسمون همیشه هم بارون نمی باره؟

خب... این طبیعتشه!

ولی همون موقع هایی هم که داره بارون می باره

برو بشین پای درد دل آسمون

ببین چی میگه؟چرا داره گریه می کنه؟!

دلتو بده به آسمون و عوضش چند تا ستاره بگیر

میدونی؟                                                                                                                                                        

گاهی آسمون پر ستاره است....

ولی یه ستاره میون اون ستاره ها

بزرگتر و قشنگتر و درخشان تره!

اون ستاره ی "تو"!

من اسمشو گذاشتم" ستاره ی تو"

می دونی؟

وقتی باستاره ی تو حرف میزنم.

وقتی بهش خیره میشم یا بهش چشمک می زنم.

همیشه... ازم یه چیزی میپرسه.

میگه:دوسم داری؟

منم میگم دوست دارم.

ولی دیشب از من یه سوال دیگه پرسید!

پرسید:چرا تو هیچ وقت ازم نمی پرسی که دوست دارم یا نه؟

منم ازش پرسیدم :توچی؟ دوسم داری؟

می دونی چی گفت؟

گفت :قلبتو بده!

گفتم :چطوری؟گفت:چشماتو ببند و یه نفس عمیق بکش و خودتو رها کن.... قلبت پرواز می کنه و خودش میاد پیشم.

منم همون کاری رو کردم که ستاره گفت. ستاره قلبمو گرفت و روش یه چیزی نوشت و بعد پسش داد 

می دونی چی نوشته بود؟

نوشته بود: دوست دارم.

نوشته ستاره"تو"رو قلبم موند. هنوزم هست تا آخر عمرم میمونه،چرا؟چون بهم گفت:حقیقت هیچ وقت  نابود نمی شه.چون چیزی است که "باید"وجود داشته با شه!

راستی ! بیا این دفعه که داره بارون می با ره بریم پشت پنجره و به درد دل آسمون گوش کنیم وقتی شب میشه بیا دوتایی به ستاره ها نگاه کنیم .

وقتی می خواهیم بخوابیم بیا دوتایی به ماه شب بخیر بگیم....و وقتی صبح شد بیا طلوع خورشید رو که پرواز عشقه با هم نگاه کنیم.

با شه که عاشق بمونیم،تا...