دل نوشته

دلم اصرار دارد فریاد بزند اما من جلوی دهانش را میگیرم وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد...

پست ثابت...



سلام

به وبم خوش اومدین امیدوارم که خوشتون بیاد

راستی نظر هم یادتون نره

تو نظر سنجی هم شرکت کنین

اگه با تبادل لینک موافق بودین تو قسمت نظرات بهم بگین





برچسب ها:دل دنیا رو خون کردی، تمام دلخوشیها، رفتن، مثل قصه یه عشق تازه بودی، مثل افسانه بی اندازه بودی، عشق تازه، تموم دلخوشیهامو گرفتی،
+ نوشته شده در شنبه 18 مرداد 1393ساعت 10:26 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

گاهی...



گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان
می مانی...

 

گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوتمی کنی ...

 

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

 

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری


و حال هم که...


گاهی میخواهی گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بشینی و"فقط"


نگاه
کنی...


گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...



گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید...


برچسب ها:گاهی دلت بهانه هایی میگیرد که خودت انگشت به دهان می مانی، پشیمانی.....، گاهی پشیمانی از کرده وناکرده ات، گاهی دلت برای یک خیال راحت تنگ میشود...، دلگیر...، گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی...، فریاااااااااااااد.....سکوت....،
+ نوشته شده در دوشنبه 26 مرداد 1394ساعت 11:03 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

مطلب رمز دار : ...

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


+ نوشته شده در شنبه 3 مرداد 1394ساعت 10:09 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

خدا...


ازخدا پرسیدم

خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر

با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز

شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن

زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید،

مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر

مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی

كوچك باش و عاشق.. كه عشق می داند آئین بزرگ كردنت را

بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن

فرقى نمی كند گودال آب كوچكى باشى یا دریاى بیكران...

زلال كه باشى، آسمان در توست



برچسب ها:خدا...، از خدا پرسیدم...، از خدا پرسیدم خدایا چطور میشود بهتر زندگی کرد؟، گذشته ات را بی هیچ تاسفی بپزیر...، شک هایت را باور نکن...، کوچک باش و عاشق، بگذار عشق خاصیت تو باشدنه رابطه خاص تو با کسی...،
+ نوشته شده در جمعه 2 مرداد 1394ساعت 03:43 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

به سلامتی خودم...



به سلامتی من

منی که الان دلم گرفته

و کسی نیست بگه چه مرگته

منی که دلخوشیم شده دنیای مجازی

منی که خوشی بهم نیومده

منی که از همه رو دست خوردم

منی که مرحمه دله همه شدم ولی کسی مرحم دلم نشد

منی که با هر آهنگی زدم زیر گریه

منی که بغضمو جلو همه قورت میدم که یه وقت گریه نکنم

منی که بیشتر از همه شادتر دیده می شم

منی که به هر کی و هر چی دل بستم فهمیدم مال من نمیشه

آره به سلامتی من ...


برچسب ها:به سلامتی من...، منی که دلم گرفته وکسی نیست که بگه چه مرگته...، منی که وقتی بغض میکنم قورتش میدم که مبادا کسی ببینه...، منی که بیشتر از همه شادتر دیده میشم در حالی که اینطور نیست...، منی که به هر کی و هر چی دل بستم فهمیدم مال من نمیشه...، منی که با هر اهنگی زدم زیر گریه..، به سلامتی من که خوشی بهم نیومده...،
+ نوشته شده در پنجشنبه 1 مرداد 1394ساعت 08:17 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

درد...


شبهایـــــم عجیب درد میکند ...!


حتی دردهایم هم درد میکند ...!
 

 این روزهــــا از جنــــس دردم...


 علاجـــــــی نیست...باکــــی نیست...


 پردردی هــــم عالــــمی دارد...


 "درد" خودش درد نـــــدارد


 این بــــی همــدم بودن است...


 که درد را بــه رخ آدم میکشد...


 ســرم درد میکند از این هــمه ســـردرگمی . . .


 از این هـــمه سرگرمی های پـــوچ . . .


 چشــمانم سوز دارد . . .نــــه سوز سرما ! نه !


 بلکه چـشمانم میسوزد از این هـــمه آلــودگی فکر و ذهن...


 کــاش دنیـــا هم مکثی میـــکرد . . .


 کــاش دنیـــا هم سرعت گیر داشت . . .


 کــاش توقف میکرد انـــدکی در برابر غـــم هایم . . .


 ههه انگار عـــادت کرده ام به غصه خوردن . . .


 از تمام شیـــرینی های دنـــیا


 این غـــصه ی تـــلخ بود که نصیب مـــن شد . . .


 از بچگی “تلخی” را دوست داشتم . . .



برچسب ها:شبهایم عجیب درد میکند...، اینروزها از جنس دردم، سرم درد میکند از این همه سردرگمی، کاش دنیا صبر میکرد، از تمام شیرینی های دنیا این غصه تلخ بود که نصیب من شد، من از بچگی تلخی رو دوس داشتم، این بی همدم بودنه که دردرو ب رخ ادم میکشه...،
+ نوشته شده در دوشنبه 29 تیر 1394ساعت 02:03 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

دیوونه بازی...



میدونی ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟

 یعنی ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭمی،

یه دفعه ﺩﻣﺎغتو بکشم!

بگی ﺁﺧﻪ ﻣﮕﻪ دیوونه ﺷﺪﯼ؟

بگم ﺁﺭﻩ ﺩﯾﮕﻪ دیوونه ی تو!

ینی وقتی ﺩﺍﺭم ﺑﺎﻫﺎت ﺑﺤﺚ میکنم:

ﭼﺸﻤﺎﺗﻮ ﺭﯾﺰ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﮕﯽ...

ﺑﺎﺯ ﺗﻮ ﺍﺧﻢ ﮐﺮﺩﯼ؟

ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ؟

ﺍﺻﻼً ﮔﻮﺵ ﻧﻤﯿﺪﯼ ﻫﺎ!

ﺑﻌﺪ ﺗﺎ ﺑﯿﺎم یه ﭼﯿﺰﯼ بگم...

ﺑﮕﯽ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﯽ؟؟؟

دوستم ﺩﺍﺭﯼ؟

خب ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ!

یعنی منو بگیری محکم گازم بگیری که جیغم در بیاد!

بعد تو بگی لوووس!

دردت اومد؟

خب بده جاشو بوس کنم:|

دﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ:

ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎشیم ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻊ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭم...

ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰنم

ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰنم

ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰنم

ﯾﻬﻮ ﻭﺳﻂ ﺣﺮفم ﺑﭙﺮیﻭ ﺑﮕﯽ:

ﺗﻮ ﭘﺮﺍﻧﺘﺰ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻋـﺎشـق ایشونم!

ﺧﺐ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ!

دﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ:

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺎی بهم بگی:

ﻣﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﻘﺪ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺍی



برچسب ها:دیوونه بازی، دیوونه بازی ینی یه دفه دماغتو بکشم، دیوونه بازی ینی منو بگیری محکم گازم بگیری که جیغم در بیاد، یهو وسط حرفم بپری، دیوونه بازی ینی وقتی نشستیم تو جمع دوستانه ودارم حرف میزنم یهو بپری وسط حرفم و بگی من خیلی عاشق ایشونم، عشق و عاشقی، دیوونه بازی ینی،
+ نوشته شده در پنجشنبه 25 تیر 1394ساعت 01:11 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

دلنوشته...

+ نوشته شده در یکشنبه 14 تیر 1394ساعت 12:53 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

جالب...



برچسب ها:life، happy، sad، engoy it،
+ نوشته شده در سه شنبه 2 تیر 1394ساعت 01:23 ق.ظ توسط یاس ... نظرات()

تیر ماهیا خاصن...

+ نوشته شده در سه شنبه 2 تیر 1394ساعت 12:45 ق.ظ توسط یاس ... نظرات()

مخصوص دوستای گلم...

+ نوشته شده در دوشنبه 1 تیر 1394ساعت 09:52 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

خواست خدا...



آخرای فصل پاییز یه درخت پیر و تنها

تنها برگی رو شاخه ش مونده بود میون برگا

یه شبی درخت به برگ گفت:کاش بمونی در کنارم

آخه من میون برگا,فقط تنها تورو دارم

وقتی برگ درختو میدید داره از غصه می میره

با خدا رازو نیاز کرد اونو از درخت نگیره

با دلی خردو شکسته,گفت نذار از اون جدا شم

ای خدا کاری بکن که تا بهار همین جا باشم

برگ تو خلوت شبونه از دلش با خدا می گفت

غافل از اینکه یه گوشه باد همه حرفاشو میشنفت

باد اومد با خنده ای گفت:آخه این حرفا کدومه؟!

با هجوم من رو شاخه عمر هر دوتون تمومه

یه دفه باد خیلی خشمگین,با یه قدرت فراوون

سیلی زد به برگ و شاخه تا بگیره از درخت جون

ولی برگ مثل یه کوهی به درخت چسبیدو چسبید

تا که باد رفت پیش بارون,بارونم قصه رو فهمید

بارون گفت:با رعدو برقم می سوزونمش تا ریشه

تا که آثاری نمونه دیگه از درخت و بیشه

ولی بارونم مث باد توی این بازی شکست خورد

به جایی رسید که بارون,آرزو میکرد که میمرد

برگ نیفتادو نیفتاد,آخه این خواست خدا بود

هر کی زندگیشو باخته دلش از خدا جدا بود...



برچسب ها:رعدو برق، بارون هم مث باد توی این بازی شکست خورد، بارون گفت با رعدو برقم میسوزونمش تا ریشه، سیلی زد به برگ، باد اومد با خنده ای گفت، برگ با خدا رازو نیاز کرد تا خدا اونو از درخت نگیره، با دلی خردو شکسته گفت نذار از اون جدا شم،
+ نوشته شده در دوشنبه 1 تیر 1394ساعت 04:34 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

یک شاخه یاس...



باز هم با نام تو افسانه ای گلریز شد

باز هم در سینه ام عشق تو شور انگیز شد

باز هم همراه بوی میخک و محبوبه ها

خاطراتم پر کشد با یاد تو در کوچه ها

باز هم وقتی نگاهت گیرد از من فاصله

دیده ام می بارد اما نم نم و بی حوصله

باز قلب پنجره بر روی من وا می شود

باز هم پروانه ای در باغ پیدا می شود

باز هم لای کتابم می نهم یک شاخه یاس

می کنم بهر پیامی قاصدک را التماس

باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگیر می شوم

باز هم با یاد تو سر شار رویا می شوم


برچسب ها:عشق شور انگیز، لای کتابم می نهم یک شاخه یاس، میکنم بهر پیامی قاصدک را التماس، شفق، دیده ام میبارد، دلتنگ و دلگیر، پروانه ای در باغ،
+ نوشته شده در دوشنبه 1 تیر 1394ساعت 01:40 ق.ظ توسط یاس ... نظرات()

لحظه های دور از تو...



عشق با تمام تلخی هایش شیرین است...

گرچه انتظار سخت است اما پایان انتظار,آغاز زندگی است...

واما عشق همیشه با تو بودن است...دلخوشی من با تو نفس کشیدن است...

روز مرگ من لحظه ی بی تو بودن است...

به یاد توام در این غروب دلگیر و پر از غم,هنوز هم به یادت پر از احساسم...

هنوز هم به عشقت پر از امیدم...

با تو به رویا ها می روم و باور ندارم که دور از توام...

ماههاست که با این دوری و فاصله ساخته ام و هنوز خودم را نباخته ام!

بشنو صدای فریاد مرا...ای خدا برسان به من یار مرا...

چشمهایم پر شده از اشک و دفترم پر از بهانه...

چگونه سر کنم بی تو این لحظه های دور از تو بودن را...؟!


برچسب ها:عشق، لحظه های دور از تو، روز مرگ من، ای خدا برسان به من یار مرا، هنوز هم به یادت پر از احساسم، در این غروب دلگیر به یاد توام، دلخوشی من با تو نفس کشیدن است،
+ نوشته شده در شنبه 2 خرداد 1394ساعت 10:34 ق.ظ توسط یاس ... نظرات()

سیب...


تو به من خندیدی


و نمیدانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه

سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز...

سالهاست ک در گوش من آرام آرام


خش خش گام تو تکرار کنان


می دهد آزارم

و من اندیشه کنان

غرق این پندارم
که چرا؟...
خانه کوچک ما

سیب نداشت...



برچسب ها:سیب را دزدیدم، خانه کوچک ما، سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک، خش خش گام تو تکرار کنان، ومن اندیشه کنان، غرق این پندارم، که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت،
+ نوشته شده در جمعه 1 خرداد 1394ساعت 05:47 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

عشق...



آدم خودش نمیدونه چی میخواد...


فک میکنه یه چیز مشخص میخواد

 ولی یکی رو میبینه که

 هیچی از چیزهایی که میخواسته رو نداره...

 و بدون هیچ دلیلی عاشقش میشه...

 نمیدونم آدما اینجورین یا عشق اینه...!

وودی آلن




برچسب ها:بدون هیچ دلیلی عاشق شدن، ادما اینجورین یا عشق اینه، هیچی از چیزهایی که میخواسته رو نداره، عشق، عاشق، عشق اینه، ادم خودش نمیدونه چی میخواد،
+ نوشته شده در پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394ساعت 08:14 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

لیلی و مجنون...



هنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند

روزی مجنون در مکتب خانه پشت سر لیلی نشسته بود

استاد سوالی پرسید

لیلی جوابی نداد

مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت

اما لیلی هیچ نگفت...

استاد دوباره سوال خود را پرسید

و باز مجنون در گوش لیلی وباز لیلی هیچ نگفت

و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد

لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت

بعد از کلاس لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر میداشت

که مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت

 دیوانه مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی...؟

و یا لال که به استاد نگفتی...؟

لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت...

استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت

لیلی ن کر بود و ن لال

از عشق شنیدن دوباره صدای تو

فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد

اما از ضربه آهسته دست تو اشکش در آمد

من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم

اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی

مجنون کاش میفهمیدی که لیلی کر شد تا تو باز گویی...




برچسب ها:لیلی و مجنون، پشت سر لیلی، لیلی با پای کبود لنگ لنگ راه میرفت، لیلی اشکش در امد، گوش مجنون را کشید، هنگامی که ده ساله بودند، مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد،
+ نوشته شده در دوشنبه 21 اردیبهشت 1394ساعت 09:17 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

دوس دارم...



گاهی وقتی میگم

 
حالم خوبه

دوس دارم کسی تو چشمهام

نگاه کنه و بگه

راستشو بهم بگو...


برچسب ها:به چشمام نگاه کنه، گاهی وقتی میگم حالم خوبه، دوس دارم کسی تو چشمام نگاه کنه و بگه، بهم بگه راستشو بگو، دوس دارم،
+ نوشته شده در جمعه 7 فروردین 1394ساعت 02:30 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

مادر...



یادت هست مادر؟

اسم قاشق رو گذاشتی:هواپیما,قطار,کشتی

تا یک لقمه بیشتر بخورم

و من عادت کردم هر چیزی رو بدون انکه دوست

داشته باشم قورت بدهم...

حتی بغض های نترکیده ام رو...




برچسب ها:بغضهای نترکیده، بدون انکه دوست داشته باشم، بدون انکه دوست داشته باشم قورت دهم، حتی بغض های نترکیده ام را، اسم قاشق را گذاشتی هواپیما، من عادت کردم، بغض،
+ نوشته شده در جمعه 7 فروردین 1394ساعت 01:12 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

بوته زار...



تا زره ای ز درد خودم را نشان دهم

بگذار در جدا شدن از یار جان دهم

همچون نسیم میگذرد تا به رفتنش

چون بوته زار دست برایش تکان دهم

دل برده از من آن که زمن دل بریده است

دیگر در این قمار نباید زیان دهم

یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود

چون نیستم صبور چرا امتحان دهم

یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست

نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم


برچسب ها:بوته زار، یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست، نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم، دست برایش تکان دهم، بگذار در جدا شدن از یار جان دهم، صبر یعقوب، دل برده از من،
+ نوشته شده در شنبه 1 فروردین 1394ساعت 11:35 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

خسته...



خدایا یک مرگ بدهکارم

وهزاران آرزو طلبکار

خسته ام...

یاطلبم را بده یا طلبت را بگیر...



برچسب ها:خدا، خدایا یک مرگ بدهکارم، خسته ام، خسته، یا طلبم را بده یا طلبت را بگیر، طلبکار، طلب،
+ نوشته شده در پنجشنبه 28 اسفند 1393ساعت 11:54 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

بغض...

 

گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگات خونده بشن

میدونی که جسارت گفتن کلمه هارو نداری

اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مث:

چیزی شده؟

اونجاس که بغضت رو با یه لیوان سکوت سر میکشی

و با لبخندی سرد میگی نه...هیچی...


برچسب ها:بغض، جسارت گفتن کلمه ها، نگاه گنگ، یه لیوان سکوت، لبخند سرد، دلت میخواد همه بغضات از تو نگات خونده بشن، با لبخندی سرد میگی نه هیچی،
+ نوشته شده در شنبه 11 بهمن 1393ساعت 11:59 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

سلام...



سلام خیلی وقت بود که اصلا نتونسته بودم به وب سر بزنم


چونکه هم نتم قطع بود وهم اینکه امتحان میدادم

گاهی وقتا دلم بد جوری میگیره بغض گلومو فشار میده

اما نمیتونم این بغض رو بشکونم

من بیشتر موقع ها دوس دارم تنها باشم نمیدونم چرا؟

اما تنهایی رو دوس دارم از صب تا شب فقط تو اتاق خودمم

چون اونجا احساس راحتی میکنم,یه موقع هایی هس که اون

بغض هارو هم دوس دارم

هر روز که میگذره یه تجربه جدید بدست میارم طوری شده

که به کسی نمیتونم اعتماد کنم توی این دنیای مزخرف

هر کی به فکر خودشه

الان که به گذشته فک میکنم میبینم چه بچگونه فک میکردم

خیلی بچگونه اوایل از روی احساس تصمیم میگرفتم و همین طور

لحظه ای ولی حالا دیگه نه...

بیشتر موقع ها هس که از زندگی از همه ی آدما از همه

چی نفرت پیدا میکنم

گاهی وقتا آدم از چیزی که بدش میاد واسش اتفاق میفته

گاهی وقتا آدم یه چیزی رو میبینه یا میشنوه که دوس داره

همون لحظه کور و کر بشه

بعضی از آدما هستن اونقدر سیاستمدارانه رفتار میکنن که نگو...

از روبه رو قربون صدقت میرن اما از پشت بهت خنجر میزنن

از اینجور آدما خیلی میترسم

بعضیا نمیتونن خوشبختی خیلییا رو ببینن  واس همین هم

بهشون حسودی میکنن اونقد میگن که زندگی اونا هم

بهم میریزه نمیدونم چه دلیلی داره آدما نسبت به هم

حسودی میکنن اونجور آدما از تو خودشونو میخورن...


برچسب ها:یه موقع هایی هس که اون بغض هارو دوس دارم، بعضی از آدما هستن اونقدر سیاستمدارانه رفتار میکنن که نگو، بعضیانمیتونن خوشبختی بعضیا رو ببینن، الان که به گذشته فک میکنم میبینم چه بچگونه فک میکردم، همیشه از صب تا شب تو اتاق خودمم، من بیشتر موقع ها دوس دارم تنها باشم، یه موقع هایی دلم بد جوری میگیره،
+ نوشته شده در یکشنبه 5 بهمن 1393ساعت 09:53 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

زمستان...



+ نوشته شده در جمعه 21 آذر 1393ساعت 11:01 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

پادر میانی...






عاشق که شدی...

مث زلیخا سمج باش...

آنقدر رسوا بازی در بیار تا خدا خودش پادر میانی کند...





برچسب ها:عاشق، زلیخا، سمج باش، رسوا بازی، پادر میانی،
+ نوشته شده در جمعه 21 آذر 1393ساعت 10:14 ق.ظ توسط یاس ... نظرات()

عکس نوشته ها...

+ نوشته شده در پنجشنبه 20 آذر 1393ساعت 03:32 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

بعضیا...




بعضییا هستن...

دلشون میخواد هیچکس سکوتشون رو نشکنه...

زندگیشون رو با دنیای مجازی پر میکنن...

جای شبو روزشون عوض شده...

دلشون میخواد یکی رو داشته باشن دوس داشتنش واقعی باشه...

تیپ مشکی رو به هر تیپی ترجیح میدن...

همه جا تنهان و خنده های دیگران رو گوش میدن...

عاشق نوشته های پر دردن...

خنده هاشون تلخه و گریه هاشون دیگه ارومشون نمیکنه...

دوس دارن شاد شن ولی همش فاز غم دنیاشونو میگیره...

دلشون شکسته ولی صداشو در نیاوردن...

از زندگی خستن ولی چون مجبورن دارن زندگی میکنن...

این بعضیا عجیب شبیه منن خیلی عجیب



برچسب ها:بعضیا، بععضیا هستن، دلشکسته، تیپ مشکی، ترس، دوس داشتن واقعی، خسته از زندگی،
+ نوشته شده در پنجشنبه 20 آذر 1393ساعت 02:58 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

بابام...

+ نوشته شده در پنجشنبه 20 آذر 1393ساعت 08:57 ق.ظ توسط یاس ... نظرات()

ترس...



میترسم...

میترسم از اینکه...

عاشق دیگری شوم...

و تو برگردی...


برچسب ها:میترسم، عاشق دیگری شوم، عاشق، برگشتن،
+ نوشته شده در پنجشنبه 3 مهر 1393ساعت 06:33 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

دلتنگ...



میگویم دلتنگ هوای پاییز شده ام...

میگویند هوای پاییز دلتنگی می آورد...

جالب است دلتنگ هوای

دلتنگی شده ام...؟!


برچسب ها:دلتنگ هوای پاییز، دلتنگ، میگویند هوای پاییز دلتنگی می اورد، جالب است دلتنگ هوای دلتنگی شده ام، دلتنگ هوای پاییز شده ام،
+ نوشته شده در پنجشنبه 3 مهر 1393ساعت 05:57 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

قلبم...

+ نوشته شده در پنجشنبه 3 مهر 1393ساعت 04:30 ب.ظ توسط یاس ... نظرات()

.: تعداد کل صفحات 2 :. [ 1 ] [ 2 ]