♫♫ چندوقته که برات اهمیت نداره گریه های من
خلوت شبات دیگه شده غریبه با صدای من
زندگی تو از آرزو و حال و روز من جداس
حالا که تو شدی یه آدم غریب و سرد و بی حواس
من از این شهر میرم
شهری که ستاره هاش خاموشه
معشوق عاشقش رو میفروشه
به هیچ و پوچ زندگی
من از این شهر میرم...شهری که به ظاهر آشنا زیاده
اما تو نمیدونی درداتو تو تنهایی به کی بگی
خسته از عروسکها. تو لباس آدما
تنها و بی صدا.گم میشم تو جاده ها
میرم بی خداحافظی
بی امید و بی هوا از هوای تو جدا
دنبال ستاره ها به سمت نا کجا
میرم بی خداحافظی
اون که عاشق تو بود از ته دلش منم
اما این روزا بودن و نبودنم
فرقی نداره واسه تو
رنگ شب شدی یادت رفته نور
هر چراغ روشنی حتی از راهه دور
پرت می کنه حواستو
من از این شهر میرم
شهری که گذشته هامو گوش میده
خاطراته خوبمون جا مونده
تو تموم کوچه هاش
من از این شهر میرم
تو بمون و آدمای بی سایه
عاشقانه های گرم و بی پایه
تو فکره موندنم نباش
من از این شهر میرم
شهری که ستاره هاش خاموشه
معشوق عاشقش رو میفروشه
به هیچ و پوچ زندگی
من از این شهر میرم...شهری که به ظاهر آشنا زیاده
اما تو نمیدونی درداتو تو تنهایی به کی بگی ♫