my read shelf:
Narsis's book recommendations, liked quotes, book clubs, book trivia, book lists (read shelf) پنبه زنی بزرگان
وبلاگی که پیش رو دارید شامل قطعه ها ، حکایات ، اشعار ، ................. ادبی عرفانی است که گه گاه با یادداشت ها و برداشت های شخصی من همراه شده . از آنجایی که در کتب هیچ یک از بزرگان ادب در گذشته ، تاکیدی بر نقد ادبی و تخصصی صرف آثار خود نداشته اند ، نوشته های من می توانند طنز گونه ، عاشقانه ، دراماتیک یا هر چه می خواهد دل تنگم « بگوید » باشد . خواننده های من هم می توانند هر نظری در مورد نوشته ها بدهند ، اینجا احساس ها می توانند هوا بخورند .
پیشاپیش از همه ی اساتید ، نویسندگان ، شعرا و عرفای عزیزِ در قید حیات ( که عمرشان دراز بادا و سرشار از سلامت و موفقیت )
به خاطرنوشتارها و نقدهایی که احتمالا به مذاق ادب خوش نمی آید و منِ غیر متخصص آن ها را نوشته ام عذر میخواهم و تمنا می کنم فریاد واادبیاتا و واعرفانا و........... سرندهند .
مطمئن باشید من خاک پای همه ی بزرگانی هستم که اینجا مطرحشان خواهم کرد .
من مخلص فردوسی ام و رزم و بزم هایش
من صنم ها با مولوی داشته ام
من عاشق نظامی و خسرو شیرینش هستم ولیلی و مجنونش ، هنوز طعم شیرین اولین خواندن خسرو و شیرین زیر زبانم است ، و گرمی اشک هایی را که در مرگ شیرین ریختم روی گونه هایم حس می کنم
من قبل از اختراع موبایل مرتب به حافظ sms می زدم ............. و ،
صد البته در پیشگاه همه ی « بزرگان زنده » کوچک ترینم و قول می دهم حتی المقدور پا توی کفش این عزیزان نکنم .
همچنین از جناب مسعود لعلی که بامطالعه ی کتابشان با نام « عالمی دیگر بباید ساخت »به فکر راه اندازی این وبلاگ افتادم تشکر می نمایم . بسیاری از قطعه ها را از مجموعه ی ایشان برداشت کرده ام
عنوان وبلاگ پنبه زنی بزرگان است که کنایه است به اینکه یا ما پنبه ی آن ها را می زنیم یا آن ها پنبه ی مارا !!! چه شود !!!
« مردی که اینجا بی پرده وحجاب گوید نادرتر از آن زنی است که در فرنگ با حجاب و نقاب راه برود »
قائم مقام فراهانی
عزت زیاد

  :: مدیر وب سایت : نارسیس
پست ثابت فقط به عنوان پشه کُش
این پست ثابت احتمالا جلو ورود کامنت های تبلیغاتی رو می گیره 
یه جورایی توری یا پشه کشه  


::
نویسنده : نارسیس
آن طرف ها مشغولیم
تازگی ها دو تا پست جدید کتابی برای کتابنار نوشتم . یکیش رو به مناسبت مراسم افتتاحیه" صد سال تنهایی صوتی " نوشتم و انتشار اولین قسمت این کتاب سریالی ، و دومیش هم معرفی کتاب "مرشد و مارگریتا " به عنوان یک کتاب خوب ، یعنی خوب که نه ، عالی .....


راستی اجرای "کتاب صوتی عشق سال های وبایم" هم در اولین جشنواره کتاب های صوتی سایت کاجستان جزء کارهای برگزیده انتخاب شده .  


::
:: مرتبط با: کتاب , فایل صوتی ,
:: برچسب‌ها: دانلود کتاب صوتی , کتاب صوتی صد سال تنهایی , مرشد و مارگاریتا , میخائیل بولگاکف , گابریل گارسیا مارکز , کتاب صوتی عشق سال های وبا ,
نویسنده : نارسیس
اجرای داستان رعنا ، مصاحبه با خالق رعنا
سلام عزیزانم 
بالاخره فایل صوتی رعنا ؛ داستانی از مجموعه داستان های قدم بخیر مادربزرگ من بود ، از تنور درآمد .
همینطور فایل صوتی مصاحبه ی من با آقای علیخانی که سال گذشته در نمایشگاه کتاب انجامش دادم ....
خجالتم ندین دیگه ! میدونم الان میگید : یک ساااااااااااااااال پیییش ؟!! 
خوب پیش میاد دیگه ، بچه است ! شما به بزرگی خودتون ببخشیدش 
فعلا تا یخ نکرده اگر دوست دارید برید سراغش ....................... تا منم یواشکی در برم 




::
:: مرتبط با: کتاب , فایل صوتی , دانلود ,
:: برچسب‌ها: دانلود داستان صوتی رعنا , یوسف علیخانی , قدم بخیر مادربزرگ من بود , مصاحبه با یوسف علیخانی , اجرای رعنا توسط یوسف علیخانی ,
نویسنده : نارسیس
قفل کودک
پسرک میگه مامان میخوام برای تبلتم قفل کودک دانلود کنم . توی دلم ذوقش رو میکنم که چقدر پسر فهمیده و خوبیه که داوطلبانه میخواد تبلتش کنترل بشه .
بهش میگم :
مادر جون خودت مراقب باش ، دیگه بزرگ شدی و خوب و بد رو تشخیص میدی ، در مقابل وسوسه ها مقاومت کن ، اینطوری بهتره . نیازی نیست قفل دانلود کنی .
میگه : مادر من ! من قفل رو برای خودم دانلود نمیکنم ، برای شما دانلود میکنم که نتونی هی بری توی تبلت من "کندی کراش" بازی کنی !


نامرد ! خوب من عاشق "Candy crash saga"  و  " Candy crash soda" هستم  .......




::
:: مرتبط با: دلنوشته های خودم ,
نویسنده : نارسیس
موهای خودم
قبل از عید رفتم سراغ آرایشگرم و طبق معمول گفتم موهامو کوتاه ِ کوتاه کن ... اونم طبق معمول گفت حیفه ! 
اما من این بار مصمم تر از اون بودم که گول حرف آرایشگرم رو بخورم ؛ چون علاوه بر قصد کوتاه کردن یه نیت شوم دیگه هم داشتم ؛ اونم رنگ نکردن بود . در راستای نیت دوم حدود چهار پنج ماهی می شد که رنگ نکرده بودم و ریشه ی موهام  کاملا از بخش رنگ شده متمایز شده بود . نشستم و گفتم میخوام تمام بخش های رنگ شده رو بچینی . بنده ی خدا ، هی چید ، هی گفت خیلــــــی کوتاه میشه ها ! گفتم عیب نداره .... دوباره گفت خیلی کوتاه میشه ها ! و ....
خلاصه وقتی اومدم خونه ، داد پسرک و آقای شوهر در اومد که موهای من از موهای اونا هم کوتاه تره !!! اما من اهمیت ندادم ، مهم این بود که موهای خودم با رنگ طبیعی خودشون روی سرم بودن و نه با یک رنگ عاریتی . تا حالا که سه ماه میگذره ، هر کی منو دیده خوشش اومده و کلی ذوق کرده که موهام چقدر قشنگه و چقدر بهم میاد .
الان موهای من رنگی هست که معروفه به " جوگندمی " یا " فلفل نمکی " . یعنی تعداد موهای سفید به موهای مشکیم تقریبا یک به سه هست . گفتم مشکی ! جالبه بگم با وجودی که رنگ چشمام روشنه و تا قبل از ازدواج موهای روشنی هم داشتم ، اما الان به وضوح موهام تغییر رنگ دادن و مشکی شدن ! 
اینو هم اعتراف می کنم که در طول عید بفهمی نفهمی افسرده شده بودم ، چون واقعا برام پذیرفتن منِ واقعی و جدیدم سخت بود . آخه از وقتی که تعداد تارهای سفید موهام زیاد قابل دیدن شد ، شروع کردم به رنگ کردن و سال ها بود که همه رنگی داشت ، جز رنگ اصلی خودش . دیدن کله ی پر از موی جوگندمی به جای رنگ های جوان نما ، خواهی نخواهی تا مدتی افسرده کننده است . اما اونقدر در مقابل وسوسه ی رنگ زدن مقاومت کردم ، تا بالاخره حالت افسردگی هم از بین رفت و الان دارم با موهای ِ خودم کیف می کنم .
 
نکته های اخلاقی :
1 : مو هر قدر کوتاه تر باشه ، آدم جوون تر به نظر میاد ، مثلا 15 سالته ، ولی 14 ساله به نظر میرسی . 

2 : رنگ مو هر قدر تیره تر باشه ، سن پایین تر نشون داده میشه . پس روشن کردن بیش از حدِّ رنگ مو به خصوص در سنین بالا اشتباه هست .

3 : متاسفانه ما خانوم ها عادت کردیم از سنین کم موهامونو رنگ کنیم . وقتی هم شروع کردی به رنگ کردن مو دیگه نمیشه متوقفش کرد ، باید حداقل ماهی یک بار دست به رنگ بشی . اما من حداقل به خودم ثابت شد که با موهای طبیعی هم میشه زیبا بود و از زندگی لذت برد ( نکته ی مستتر در این جمله رو گرفتن که !  )



::
:: مرتبط با: دلنوشته های خودم ,
نویسنده : نارسیس
آخرین برگه ها
دوشنبه 94/3/18 آخرین مراقبت جلسه ی امتحانی مو انجام دادم
امروز هم آخرین برگه ها و نمره هامو تحویل دادم ..... شدم بازنشسته ی واقعی !
البته 6 تا افتاده هم داشتم که به احتمال زیاد امتحان شهریورشون گردن خودمه ... شایدم نباشه !
حالا نه که فکر کنید بازنشسته شدم و مثل خانوووما نشستم تو خونه و به زندگیم میرسم ها ! نه ! اصلا  
 اگر کلاس یوگای خودم که نیلو بهم آموزش میده رو در نظر نگیرم ، عملا 4 روز باشگاهم . دو روز آموزش میدم ، دو روز هم تو دفتر می نشینم  . اگر کلاس نیلو رو هم اضافه کنیم میشه به عبارتیییییی ........... 5 روز ناقابل ( اینو گفتم تا کسی خدای ناکرده فکر نکنه پیر شدم   )
خدا آخر و عاقبت همه رو به خیر کنه ، من را هم ایضا

نام پیرترین مربی یوگا در گینس ثبت شد




پی نوشت : این دو تا عکس مربوط به پیرترین مربی یوگای جهان هست ( من نیستم ! )
نکته ی جالب اینه که هر دو عکس در یک زمان و مکان مشترک گرفته شده و این خانوم یه لباس پوشیده ، اما توی عکس بالایی ( که از یه منبع دیگه گرفتمش ) ، روی پاهای خانومه رو رنگ کردن که شلوار یا جوراب به نظر بیاد ! باشد که اسلام با این یه وجب پای پیرزن به خطر نیوفتد .


::
:: مرتبط با: دلنوشته های خودم ,
نویسنده : نارسیس
 

 


آخرین عنوان های مطالب
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات