[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 02:11 ب.ظ ] [ sogand ]
حرف های دل من
|
زدم . قید همه چیز را
اما افسوس فاصله من با تو همه چیز نبود تنها یک رگ بود z,k
[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 02:11 ب.ظ ] [ sogand ]
گاهی اونقدر تنهایی
که حتی دوست داری فقط سایش کنارت بشینه z,k
[ چهارشنبه 21 اسفند 1392 ] [ 02:10 ب.ظ ] [ sogand ]
بلا خره شکست
این هم اخرین شیشه عمرم بود که در تاقچه خاطرات باتو بودن گذاشته بدم z,k
[ پنجشنبه 26 دی 1392 ] [ 12:57 ب.ظ ] [ sogand ]
تا ته تنهایی راهی نیست
فقط کافیست یک کلمه بهت بگه دوستت ندارم z,k [ جمعه 3 آبان 1392 ] [ 01:07 ب.ظ ] [ sogand ] این قدر سیگار نکش
این چیزی که باید دود بشه سیگار نیست تنهایه z,k [ دوشنبه 4 شهریور 1392 ] [ 03:24 ب.ظ ] [ sogand ]
تولد چه واژه
غریبیست برای کسانی که هیچکس جز خودشان و خدا در دلشان نیست z,k [ جمعه 28 تیر 1392 ] [ 11:14 ق.ظ ] [ sogand ]
اون وقتی واقعا تنهایی
که حتی یه پرستوی مهاجر هم تو قلبت نباشه که راه عشق و بهت نشون بده z,k
[ جمعه 14 تیر 1392 ] [ 05:34 ب.ظ ] [ sogand ]
کاش یک گل بودم
روی پرچین حیاط ابدیت کاش چون قاصدک بی پروا بانسیم خنک از اکسیژن میدویدم تا ته خوشبختی شاید انجا کسی باشد که بگوید که چرا تنهایی؟؟!!! z,k [ جمعه 4 اسفند 1391 ] [ 07:53 ب.ظ ] [ sogand ]
نمیدانم چرا
هیچ جا هیچ کس هیچ چیز حتی تنهایی هم ذره ای از جای خالیت را پر نمیکند z,k [ شنبه 7 بهمن 1391 ] [ 02:46 ب.ظ ] [ sogand ]
من دیگر جانی ندارم اخر عطش عطر
خاطره ای را دارم که تو ان را سالها پیش در طاقچه فراموشی ذهنت گزاشتی و رفتی z.k [ دوشنبه 18 دی 1391 ] [ 01:12 ب.ظ ] [ sogand ] غروب است غروب
غروب جمعه ای دلگیرکه وقتی میخواهی بگویی خدایا.... دلت میگیرد قلبت میلرزد اشک توی چشمانت جمع میشود ولی نمیتوانی بگویی خدا یا دوستش ندارم z,k [ یکشنبه 3 دی 1391 ] [ 06:47 ب.ظ ] [ sogand ] اسمان بازم به حالم گریه کرد
دل تو سنگ است و حالم گریه است بی وفا تا کی زنی دست رد بر سینه ام یک کمی ارام تر من هنوزم زنده ام بی وفا نا مهر بانی ها تاکجا هی مرا قل گذاشتن ها تا کجا چرا خواهی شبنم چشم هایم را کی شوی خسته از این کار ها دل تو سنگ است ودل من از شیشه ها z,k [ پنجشنبه 25 آبان 1391 ] [ 04:51 ب.ظ ] [ sogand ] در پس ساحل ارام چشمانم صدای طوفانی از عشق را میشنوم
که فقط بانام تو ارام میشود ای همه ی ارامش چشمانم دوستت دارم z.k [ سه شنبه 25 مهر 1391 ] [ 09:39 ب.ظ ] [ sogand ] دلم گرفته از خیلی کس ها از خیلی چیز ها
از ادم هایی که وقتی من و تو و دل خوشم را میدیدند پپشت سرم برای دلم دعای باران میخواندن z,k [ یکشنبه 19 شهریور 1391 ] [ 11:13 ق.ظ ] [ sogand ]
این بار هم منتظرت بودم با دریایی از شوق و عشق
باز تو نیامدی و دریای شوق چشانم طوفانی شد ولی این بار سبک از جایم بلند شدم میدانی چرا ؟ اخر دیگر سنگینی عشق تورا احساس نمیکردم z.k [ سه شنبه 14 شهریور 1391 ] [ 01:42 ب.ظ ] [ sogand ] انگاه که در اوج تنهایی منتظر کسی هستی که تورا بلند کند
صدایی از درون میشنوی که می گوید به خودت تکیه کن این دنیا پر از نامردیست Z,K
[ یکشنبه 5 شهریور 1391 ] [ 02:20 ب.ظ ] [ sogand ]
در غروب جمعه دلگیر در میان ابر های خیالم
بارانی راه افتاده است که تنها باتابش تو ارام میگیرد ای تمام طلوع زندگی من دوستت دارم z.k [ شنبه 14 مرداد 1391 ] [ 06:33 ب.ظ ] [ sogand ]
خوب شد این بار که رفتی و یادت راهم باخود بردی
مگرنه من میماندم و یادت و تنهایی z.k [ شنبه 14 مرداد 1391 ] [ 05:35 ب.ظ ] [ sogand ]
کاشکی بود ی و اروم اروم برات دلتنگیامو زمزمه میکردم و
باهم یواش یواش اشک میریختیم ولی هالا که نیستی دلتنگیام تو قلبم رسوب کرده و دارم کم کم نابود میشم ای کسی که همیشه دل تنگیات تو قلبم سنگینی میکرده بیا z.k [ سه شنبه 27 تیر 1391 ] [ 02:18 ب.ظ ] [ sogand ]
زنگی من تکرار غروب جمعه هاست
همچنان دل گیر و دلتنگ و تنها z.k [ شنبه 24 تیر 1391 ] [ 11:18 ق.ظ ] [ sogand ]
کاش در چهار دیواری ذهنت نقطه ای برای من
میگذاشتی تا شاید گوشه ای از دلتنگی های مرا حس کنی و به یاد اوری روزهایی را که چه گونه به من میگفتی دوستت دارم و چه گونه عاشقانه هایت را به من میگفتی ای کسی که همیشه دوستت داشتم یادت بخیر z.k [ سه شنبه 20 تیر 1391 ] [ 03:55 ب.ظ ] [ sogand ]
این روزا گوشه قلبت سنگینی نمیکنه
احساس نمیکنی که یکی تو سکوت قلبت داره فریاد میزنه و تورو میخواد اره من و تو سکوت قلبت گم کردی ورفتی z.k [ دوشنبه 12 تیر 1391 ] [ 12:22 ب.ظ ] [ sogand ]
من از ته چاله ی تنهایی زندگی ام
برای تو بهترین هارا فریاد میزنم ودر عمق تاریکی دلم برایت نامه هاییی از جنس عشق مینویسم تا تو را در عمق تاریکی دلم پیدا کنم ای روشن کننده تمام تاریکی های من دوستت دارم z,k [ جمعه 9 تیر 1391 ] [ 02:42 ب.ظ ] [ sogand ]
من حرف هایم را با سکوت برایت فریاد میزنم تا شاید
دلت حرف هایم را بگو شت برساند ای دنیای من z.k [ سه شنبه 6 تیر 1391 ] [ 12:28 ب.ظ ] [ sogand ] من نامه هایم را برای تو روی پر تاووسی مینویسم تاشاید
زیبایی پرتاووس باعث شد که تو نامه هایم را بخوانی ای بهترینم z.k [ پنجشنبه 1 تیر 1391 ] [ 01:25 ب.ظ ] [ sogand ]
زندگی راباید ازپشت بشت بطری ابی دید
تاشایدزلالی چشمانمان را بیاد اورد z.k [ پنجشنبه 4 خرداد 1391 ] [ 12:13 ب.ظ ] [ sogand ]
من از اوج صحرای دلم برایت بلند ترین عاشقانه ها را فریاد میزنم
واز دریای بی صاحل چشمانم پر اب ترین رود ها را جاری میسازم واز ته ته قلبم زیباترین جمله هارا برایت مینویسم ای زیبا ترین ایت مهر بانی خداوند دوستت دام z.k [ شنبه 30 اردیبهشت 1391 ] [ 02:09 ب.ظ ] [ sogand ] قصه ها ساز تنهایی شبند مینوازند اما روشنی روز را نمیخوانند
ودر عمق تاریکی شب تنهاهی ها را فریاد میزنند z,k
[ دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ] [ 02:36 ب.ظ ] [ sogand ]
اسمان امشب هم بارانی است
و در دل چشمان من غوغایی بر پاست غوغایی به شلوغی ستارگان شب وبه درخشانی شبنم روزگار وبه غمناکی شکستن دل کودک فال فروش با قناری سرنوشت و فال های زندگی یا زندگی ما به دست پیرمرد قد خمیده دم پارک زندگی با بادبادک های سرنوشت زندگی این است میپیچدو روزگار را به دست سر نوشت میسپرد z,k [ سه شنبه 12 اردیبهشت 1391 ] [ 02:39 ب.ظ ] [ sogand ] |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |