بعضی از آدم ها
.jpg)
برچسب ها:نوشته احساسی، عکس عاشقانه، عاشقانه،
"
.jpg)
دیگر تمام شد.
شمارش معکوس عشقمان هم زده شد...
دیگر شبها با چشمانی قرمز شده از هجوم خواب
منتظر"شب بخیر ش" نیستم...
دیگر صبحها باچشمان خواب آلود
"پیام صبح بخیرش" را نمیخوانم...
دیگر غروبها شاهد پیامی نیستم
که درآن نوشته باشد "دلتنگم است..."
ببین قلب ساده ام "همه چیز تمام شد"
جواب یک عمر عاشقی هایت را درچند کلمه خلاصه کرد"
(به هم رسیدنمان ممکن نیست ...خداحافظ)

گاهی دلم برای خودم تنگ میشه...
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام بهونه میگیره....
گاهی دلم برای پاكی های كودكانه ی قلبم ، سکوت می کنه....
گاهی دلم از رهگذرانی كه در این مسیـر بی انتها آمدند و رفتند، خسته میشه....
گاهی دلم از راهزنانی كه ناغافل دلم رو می شكنند میگیره....
گاهی آرزو می كنم ای كاش...
دلــــــی نبود تا تنگ شود...
تا خسته شود...
تا بشكند ...
سپیده دم فردا شده ...
اما من هنوزم همان غروب دیروزم .. یخ زده و پوک !!
استخوانهام صدای خاکستری میدن .. هم زبان  با روحم ، خسته و گنگ !
درونم صدا هست ولی بی معنی ..
پایان روح بی پروای من ایستادن است ...
و آغازش یک لبخند ...
فردا آیا وجودی خواهد بود تا بتواند ...؟  و آیا من هم ... ؟
امیدوارم تو هم نباشی ،  تا از خشک شدن ریشه هام زجر بکشی ..
قبول دارم من تو را تو دلم سخت انگاشتم ، اما  بی تکلف
تو منتظر بودی و من میترسیدم ..
تو منو فکر میکردی ..
و من تو رو نقاشی میکردم ...

قـایقــــی مـی خـواهــــم   و دریـایـی تـا ابـــــدیّـت جـاری...   همــــــــــــــــــــین   تنهـــــا همیـن بـس اسـت ،   بـرای یـک عُمــــــر 
انــــــدازه ی مـن و تـــــــــــو

شک کرده بـودم کسی بین ماست !
حالا یقین دارم “مـن” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من!

عازم یک سفـــرم
سفری دور به جایی نزدیک
سفری از خود من به خودم
مدتی است نگاهم به تماشای خداست
و امیدم به خداوندی اوست...

گـــــوش کن !
خـــامـــــوش ها گــــویاترند !
در خمـــــوشی های من ...
فــــریادهاست !!!

چقدر این دوست داشتنهای بیدلیل
خوب است...
مثل همین باران بیسوال
که هی میبارد ....
که هی اتفاقی
آرام وشمرده
شمرده
میبارد....
