[ شنبه 2 اردیبهشت 1396 ] [ 07:17 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ]
قالب فعلی وب
در آرزوی شهادت....
|
خدای من سلام...آقاجان سلام...شهدا سلام... همسنگر سلام...سلام بـہ تمام خوبی ها چقدر دلتنگ بودم اوقات زیادی بـہ وب سر میزدم و با نظرات همسنگران بزرگوار مواجـہ می شدم و از روی همـہ شرمندہ بودم بالاخص شرمندہ ی شهدایی ڪـہ در حضورشون هستم و اما یاد و خاطرشان را در این مڪان،آرام بـہ غفلت سپردم گهگاهی مطالب را مرور میڪردم و گذر عمر را بـہ چشم میدیدم چـہ زود گذشت از اولین رفاقت ها این هفتـہ درڪنار برادرم محمدمهدی همـہ چیز را در ذهن مرور ڪردم و اشڪ ریختم خاطرات روزهای اول رفاقتی ڪـہ بـہ خواهری و برادری پیوند خورد خاطرات روزهایی ڪـہ او مراقبم بود،از دور مرا میخواند و من بی توجـہ بـہ او بر خاڪ این شهر قدم میگذاشتم و بـہ یڪبارہ دیدمش،یافتمش و دلبستـہ اش شدم سال 95 گذشت،با تمام خاطرات ناب و خوبش سالی ڪـہ پر از عطر شهدا و یادو خاطر آنها باشد،بـہ یقین بهترین سالهای عمر آدمیست امسال را نمیدانم،میگویند نڪویی سال از بهارش پیداست سالی پر از ارزاق معنوی و همچنین سرشار از زندگی شهیدگونـہ خواستارم...یاعلی [ شنبه 2 اردیبهشت 1396 ] [ 07:17 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] سلامی به همه ی همسنگران بزرگوار خوشا به حال تمامی شما امروز به این رسیدم که نوشتن هم برای شهدا واقعا لیاقت میخواد چه روزایی که تمام دغدغه ی روزانه ام سرزدن به وبلاگ بود و پست گذاشتن واما چنان دل مشغولی هایم زیاد شد که نفهمیدم چه توفیقات بزرگی رو در
زندگیم از دست دادم و یکی از این توفیقات، نگارش حرفهایی بود که دلهای خسته رو مرهمی چند
بنا میذاشت متاسفانه وقت از دستم فراری و کمتر از چیزی که فکرش را بکنید زمان
رسیدگی به وب رو دارم به هرحال بنده رو درک کنید و همچنین حلال... حلال کنید و دعا کنید اگر اینجا توفیقی شامل حالم نشد اگر در دنیای مجازی کم گذاشتم در دنیای واقعی آنچه از دستم بر می آید برای زنده نگه داشتن یاد و نام
شهدا انجام بدم دعا کنید معرفتی عمیق نصیبم بشه [ یکشنبه 25 مهر 1395 ] [ 09:00 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] زندگے زیباست (اما شهادت زیباتر) هرچقدر هم ڪـہ گذشتـہ تان آلودہ باشد آیندتان هنوز یڪ لڪـہ ندارد زندگے هرروزتان را با تڪـہ شڪستـہ هاے دیروزتان شروع نڪنید پی نوشت: نفس خودرا قربانی کنید پاکسازی خود از گناهان از همین الان عید قربان برتمامی مسلمین جهان مبارک امسال متفاوت تر از سالهای قبل به یاد جان باختگان شهدای منا صلوات ختم کنید loveshq@ [ دوشنبه 22 شهریور 1395 ] [ 10:14 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] من و خیال شهدا،عشق و وصال شهدا ᓗـال یڪ "جاماندہ" را جاماندہ میفهمد فقط [ دوشنبه 22 شهریور 1395 ] [ 10:01 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] چآدرم؛ سیآهے ات را علم کن بوے محرم مے آید و صداے دلتنگے هاے رباب بانو؛ چآدرت را براے زخم هاے دل"حسین(ع)" مرهم ببر [ دوشنبه 22 شهریور 1395 ] [ 09:58 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] براے توبه امروز و فرבا نکن!! از کجا معلوم این نفسے که الان میکشے جزو نفسهاے آخر نباشه؟؟ خیلیا بیخیال بوבن و یهو غافلگیر شـבن [ دوشنبه 22 شهریور 1395 ] [ 09:51 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] در هیاهوے این شهر آلودہ هوا! ڪـہ نـہ دستت بـہ مشهد مے رسد نـہ بـہ ڪربلا،نـہ بـہ نجف و نـہ حتے بـہ قم! دنج ترین جا... براے پر ڪردن خلا قلبت همین جاست... جایے ڪنار شهدا آن هم از نوع گمنام! اینجا بے اختیار خم میشود پاها اشڪ میریزد چشم ها حاجت میخواند لب ها "شهداے گمنام" براے قلب هاے مردہ ما هم دعا ڪنید! شهدا از مبدا کربلا به مقصد خدا رسیدند [ سه شنبه 19 مرداد 1395 ] [ 10:44 ق.ظ ] [ خادمة الشهدا ] به تو گفته شد بد لباس نپوش! گفتی مردها نگاه نڪنند اتفاقا مشڪل تو همین است مردها نگاهت نڪردند چادر را از سرت برداشتی باز مردها نگاهت نڪردند مانتو خود را ڪوتاه ڪردی باز خبری از نگاه مردها نشد مانتوی بدون دڪمه با ساپورت پوشیدی راستی تا برهنگی ات چیزی نمانده ومطمئن باش مردی نگاهت نمیڪند شاید نرهای فاسد رهگذر نگاهت ڪنند اما مردها بعید میدانم.... تو خودت پسند ڪردی لگدمال چشمهای نرها باشی غافل از اینڪه ریـᓗـانه خدا بودی و گران قیمت... [ سه شنبه 19 مرداد 1395 ] [ 10:31 ق.ظ ] [ خادمة الشهدا ] مثل شهدا گناه ڪنید! اگر میخواهید شهید بشید اگر خیلے دوست دارید به اجر شهادت برسید آرزوے شهادت دارید گناه ڪنید تا زمینه ے شهادت براتون فراهم بشه ولے مثل شهدا گناه ڪنیم نه مثل من و رفیقامون تو خیابون شهید حسین....فرمانده گردان سلمان یه دفتر داشت گناهاشو توش مینوشت یه مدت دفترش دست من بود... نگاه ڪردم یه روز دوخط زیادتر نوشته بود گفتم چه گناه بزرگے ڪرده ڪه اینجا نوشته دیدم نوشته،میخوام برم دو رڪعت نماز بخونم استغفار ڪنم از ساعت 10 تا 10.10 دقیقه با بچه ها خندیدیم... 10دقیقه وقت خدا رو ضایع ڪردم یا مثل اون بچه 15ساله ڪه تازه واجبش شده بود مگه اون چه گناهے داشت ڪه انقدر به درگاه خدا گریه میڪرد؟ زار میزد و طلب بخشش میڪرد بخاطر اینڪه موقع نماز شب خواب مونده بود و نماز ظهر رو نتونسته بود اول وقت بخونه بیاییم مثل اونا گناه ڪنیم اگه میخوایم گناه ڪنیم مثل یه بچه بسیجے خط مقدم گناه ڪنیم . . . اللهم الرزقنا شهادة ان شاءالله رزق معنوی شما در ایام دهه ی کرامت shahadat_dahe_haftad@ [ سه شنبه 19 مرداد 1395 ] [ 10:23 ق.ظ ] [ خادمة الشهدا ] #قرار _بی قراری عباس میگفت:وقتی اذان صبح می شود پس از اینڪـہ وضو گرفتی،بـہ طرف قبلـہ بایست و بگو ای خدا! این دستت را بر روی سر من بگذار و تا صبح فردا برندار دلیل این ڪار را از او پرسیدم.در پاسخ چنین گفت: اگر دست خدا روی سرمان باشد،شیطان هرگز نمیتواند مارا فریب دهد از آن روز تا بحال این گفتـہ عباس بی اختیار در گوش من تڪرار می شود "راوی:اقدس بابایی،خواهر سرلشڪر شهید عباس بابایی" khate_moghadam@ [ جمعه 15 مرداد 1395 ] [ 10:18 ق.ظ ] [ خادمة الشهدا ] شهادت را همـہ دوست دارند اما زحمت ڪشیدن برای شهادت را چه؟ شهید شدن یڪ اتفاق نیست!!! گلیست ڪـہ برای شڪوفا شدنش باید خون دل بخوری بـہ بی دردها بـہ بی غصـہ ها بـہ عافیت طلب ها شهادت نمی دهند بـہ آنڪـہ یڪ شب بی خوابی برای اسلام نڪشیده! یڪ روز از وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشتـہ شهادت طلب نمیگویند! دغدغـہ هیات،بسیج،ڪار جهادی دغدغـہ ی دست این وآن را گذاشتن توی دست شهدا دغدغـہ ترڪ گناه،آدم شدن،شهادت بـہ حرف ڪـہ نیست،قلبت را بو میڪنند اگر بوی دنیا داد رهایت میڪنند اگر عاشق شهادتی اول باید سرباز خوبی باشی خوب مبارزہ ڪنی مجروح شوی اما ڪم نیاوری درست مثل یاران عاشورایی حسین بن علی(ع) شهادت را بـہ تماشاچی ها نمی دهند Shahadat_dahe_haftad@ [ سه شنبه 5 مرداد 1395 ] [ 10:07 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] بابایـ تو.... هــمان،بابایـ خوب قصهـ هــاست ڪهـ پرواز ڪرد آرامشش سهــم ما شد و... طعنهـ هــا،نصیــب بچهـ هــایـ بابا شد ڪسیـ نمیـ فهــمد حال دخترڪ را دلتنگیـ اش را یــتیــمیـ اش را خدا ڪند لااقل زخم زبان نشنود تقدیــم _بهــ_فرزنـــــدان_شهـــــدا [ سه شنبه 5 مرداد 1395 ] [ 09:58 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] یاسیدی سلام مرهم این دل شڪسته سلام بی توان و بی رمق به درگاهت آمدم با دستهای خالی و یڪ ڪوله بار پر زگناه واما...عمریست چشم به ستار العیوبی و رحمانیتت دوخته ام نفس در سینه حبس میشود به محض یادآوری یڪ به یڪ توشه ی این ڪوله بار گاهی حس میڪنم با تمام وجود بریده ام از همه چیز و از همه ڪس ناامید نمی شوم....اما ڪم آوردم خدا از خودم و این منمیت ها از ادعاهای ظاهرگونه ای ڪه بطن نازیبایی پشتش سنگر گرفته بین دلتنگی ها و حال و هوای آلوده ی این دل فقط یڪ گوشه ی دنیاست ڪه آرومم میڪنه یڪ گوشه ڪه به اندازه ی یڪ نام هم دنیا رو اشغال نڪرد به گمنامی رفت و آخرین شهوت شهادت را به ڪام خود تلخ ڪرد این پاها برای رسیدن به تو ناتوانتر از اونیه ڪه فڪرشو بڪنم اما باز جای شڪرش باقیست تا آن گوشه ی دنج عصای یاری ام میشود (شهیده) [ سه شنبه 8 تیر 1395 ] [ 11:09 ق.ظ ] [ خادمة الشهدا ] •°o.O بچه که بودیم O.o°• یڪ دقیقـہ مے رفتیم خونـہ دوستمون بهمون مے گفتند:مامانت میدونـہ اینجایی؟! نگرانت نشه؟ حالا تو چندسالـہ اینجایی... مامانت خبر داره؟؟ نگرانت شدہ هااا! (کپی از ڪانال تلگرامے shahid) پے نوشت:گمنامے یعنے همین؛یعنے خودت خاڪے باش ولے براے دیگران آسمان بـہ ارمغان بیاور [ دوشنبه 24 خرداد 1395 ] [ 03:18 ب.ظ ] [ خادمة الشهدا ] ماه،ماـہ رمضان بود شب،شب انتخابو تو نیز درصـᓅ منتخبان . . برادرعزیزم تولد آسمانے شدنت مبارڪ پی نوشت:به امید آن روز که آسمانی شدنم را درجوار شهدا جشن بگیرم [ شنبه 22 خرداد 1395 ] [ 09:53 ق.ظ ] [ خادمة الشهدا ] |
|
[ طراحان قالب :
مرکز فرهنگی صالحون -
عمارها ] |