سرآغاز به نامت...
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394-07:13 ب.ظ
دم هر صبح به دنبال طلوعی زخدا
همه ی خاطره ها می آیند
آنچنانی که همین
امروز است...
اشک و باران بهار
یک به یک می بارند
آنچنانی که زمین
تشنه تر از دیروز است ...
سید مصطفی حسینی
کیهان
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
سه شنبه 1 دی 1394-09:54 ب.ظ
بزم
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
شنبه 21 آذر 1394-11:54 ب.ظ
بی تاب
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
شنبه 23 آبان 1394-12:17 ب.ظ
راز
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
دوشنبه 16 شهریور 1394-01:34 ب.ظ
خانه ی مهر خدا
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
دوشنبه 16 شهریور 1394-09:59 ق.ظ
خانه ای دور من است
سقف آن دستِ خدا...
جنسِ دیوار و پی اش ، عاشقی است
سازه ای محکم و بی غم ، ثمرش زندگی است
ترک و زلزله اش گریه ی توست
روشنی بخشِ شبش ،خنده ی توست...
مصطفی حسینی
سقف آن دستِ خدا...
جنسِ دیوار و پی اش ، عاشقی است
سازه ای محکم و بی غم ، ثمرش زندگی است
ترک و زلزله اش گریه ی توست
روشنی بخشِ شبش ،خنده ی توست...
مصطفی حسینی
نسخه ی درماندگی ام..!
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
چهارشنبه 4 شهریور 1394-03:15 ب.ظ
طلوع
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
یکشنبه 1 شهریور 1394-09:13 ق.ظ
سردار سخن
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
سه شنبه 30 تیر 1394-09:48 ب.ظ
خوشنودم ازین فال که در خیر و شَر افتاد
عقلانیت و مهرِ سخن ،کارگر افتاد
از ما به ظرافت و شما دستِ رفاقت
اینگونه سپهدار،جدا از خطر افتاد
امید که اینبار جهانی به توافق
با هلهله در حکمِ قضا و قدر افتاد
مصطفی حسینی
بیست و ششم تیر ماه
زخمیِ دیدار
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
سه شنبه 23 تیر 1394-01:31 ب.ظ
لیلة القدر
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
جمعه 19 تیر 1394-03:37 ب.ظ
آرزوی آتش و خاک
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
دوشنبه 8 تیر 1394-02:26 ب.ظ
آتشم گر می زدی بهتر، که خاکت می شدم
بر ضریح شمع تو، خوش تر هلاکت می شدم
عشق را تنهاجواب این معما خوانده ام
کاش تنها عابری بر قلب پاکت می شدم
مصطفی حسینی
حکم
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
دوشنبه 8 تیر 1394-02:20 ب.ظ
گاه به رنگ سکوت ،فریاد ها می زنیم
پرسه ای از دلخوشی، در یاد ها می زنیم
حکم به اعدام ما بی خبران داده اند
از سرِ کینه سرِ،جلاد ها می زنیم
قصه به شیرین ما ،بهر عداوت رسید
طعنه به نالیدن ِفرهاد ها می زنیم
شاهدِ روزِ ازل ،قول ِ خدا را ببین
تیشه ی غم بر تنِ بنیاد ها می زنیم
مزرعه ی ذاتِ ما،دریغ حاصل نداشت
زیان به عمر گران ،تعداد ها می زنیم
دشت شقایق کنون ،شهر شکار وفاست
تاجِ شهامت سرِصیاد ها می زنیم
مصطفی.حسینی
93/10/29
محل صدور
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
یکشنبه 31 خرداد 1394-02:51 ب.ظ
راز گرمای وجود...
نوشته شده توسط :سید مصطفی حسینی
چهارشنبه 27 خرداد 1394-08:58 ب.ظ
.jpg)
درباره وبلاگ:
آرشیو:
آخرین پستها:
پیوندها:
پیوندهای روزانه:
نویسندگان:
آمار وبلاگ:
The Theme Being Used Is MihanBlog Created By ThemeBox