|
ترانه های سوخته خدایا شکر هستی تو.....!
| ||
|
|
تمام خاطرات من سه حرف شد،همین و بس سه حرف در کنار هم من و ترانه وقفس morteza ghasemi [ شنبه 15 شهریور 1393 ] [ 09:59 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
تا که جان در دل من هست در این آبادی همگان بهر زمین خوردن من می کوشند و پس از مرگ دلم لشکری از کرکسها بر مزار دل من جامه ی غم می پوشند مرتضی قاسمی
برچسب ها: حضور_کرکسها_شعر_دوبیتی_ناب_مرتضی_قاسمی، [ دوشنبه 13 خرداد 1398 ] [ 07:34 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
احساس من این است که در مملکت عشق آن کس که وفا کرد زمین خورد وُ جفا دید آن کس که به تزویر به رُخسارِ تو رو کرد از برِّ ثَمین خورد وُ خوشی کرد وُ وفا دید [ چهارشنبه 15 اسفند 1397 ] [ 09:33 ب.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
بوسه بر رخسار ماهت بوی ریحان میدهد بر دل پژمرده ام بار دگر جان میدهد ✍مرتضی قاسمی سیانی در تلگرام به من بپیوندید @sherhayesokhte
[ سه شنبه 12 تیر 1397 ] [ 08:53 ب.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
کْوتاه تَرینْ قِصّه یِ شَبْ لَحْظِه یِ خْوابَم یِکْ خَنْدِه یِ نابْ است زِ لَبْهایِ قَشَنْگَتْ #مرتضی_قاسمی [ سه شنبه 15 اسفند 1396 ] [ 08:13 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
زیبنده ترین حـــادثه در کـلِّ جهــان برخورد لبم با لبِ زیبایِ «تـــو» بود من منحرف از ره شدم و چپ کردم چون چشمِ دلم محوِ تماشایِ تو بود #مرتضی_قاسمی [ سه شنبه 10 بهمن 1396 ] [ 08:55 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
عزمِ دیدارِ تو کردم بر لبِ من جان رسید ماندم اما این دلم پیشت چو یک مهمان رسید من شدم تنها وُ دل در بزمِ زیبایِ تو شد عزمِ سکنا کرد وُ بارَش گوشه یِ ایوان بچید بعدِ چندی آمد وُ یک گوشه کِز کرد وُ گریست این چنین غم خوردنش را در زمین انسان ندید گفتمش بر من بگو ای دل چه داری در دلت گفت شرحِ باتو بودن ، خنده را از جان خرید دل حکایت از کنارِ تو برایم گفت و مُرد گفت از پیش تو بودن ذرّه ای احسان ندید گفت از باغِ گل وُ رخسارِ گندم گونه ات بوسه ای زیبا زِ لبهای پر از ریحان نچید گفت در آیینه یِ چشمانِ بی همتایِ تو نقش عالم دید اما،چهره ی انسان ندید گفت در تاریکیِ شبهایِ گیسوهایِ تو گرگِ خُلقَت مهر او را از تن و از جان درید این چنین عاشق کشی رسم کجای عالم است کس به جایی این چنین ظلم و غم دوران ندید [ دوشنبه 4 دی 1396 ] [ 10:59 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
وقتی به پس پنجره ی ما آمد چشم من او را دید دل من هم لرزید قلمِ شعرِ من رویِ کاغذ چرخید واژه ها رقصیدند بیتها خندیدند و تو را در شعرم رویِ کاغذ دیدند [ چهارشنبه 17 آبان 1396 ] [ 01:12 ب.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
بوسه بر دست کسی خواهم زد که به من درس محبت آموخت و به تاریکی دنیا چون شمع روشنی داد و خودش کم کم سوخت ✍مرتضی قاسمی @sherhayesokhte
[ پنجشنبه 20 مهر 1396 ] [ 09:28 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
گاهی سکوت میکنی و حرفها میزند ارامشی که در دل تو لانه کرده است گاهی پر از غریوی و ساکت تر از شبی چون شانه ای که زلف مرا شانه کرده است [ دوشنبه 10 مهر 1396 ] [ 08:21 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین ای مشعل هدایت و ای کشتی نجات ای پادشاه هستی و ای اهدنا الصراة ای فخر آدم و عـــــــــالم به عرش حق ای شــــــاه راه جنت و ای منشاالحیات ای صاحب قرایت قرآن به روی نــــــی ای باعث تعــــجب و حیرت ز کـــــاینات ای سید الشبـــاب بهشت برین،حسین گشته خجل ز تشنگیت،دجله و فـــــرات گر خواست حک کند مقام تورا آدمی بدان کاغذ کم است ودر مقام تو اندک بود دوات آدم که شد قبول توبه اش به درگاه ایزدی نام تو کرد واسطه و گریه از بــــــــــــرات در انتهای این غــــــزلم دل چنین نوشت آقــــا کم است جان من و هستیم فدات [ جمعه 31 شهریور 1396 ] [ 09:48 ب.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
Https://telegram.me/sherhayesokhte با سلام از دوستداران ادبیات و شعر دعوت میکنم به کانال ترانه های سوخته بپیوندید [ جمعه 31 شهریور 1396 ] [ 11:08 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
گر تو دیدی آدمی را در خطا بگذر و دیده بیفکن زیر پا روز دیگر چهره ی او را مبین همچو یک شخصی که باشد بی حیا شاید آن شامی که خواب خوش بدی سر فرو برده به درگاه خدا مرتضی قاسمی مرتضی قاسمی @sherhayesokhte
برچسب ها: مرتضی قاسمی @sherhayesokhte، [ شنبه 25 شهریور 1396 ] [ 11:58 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
همه را دیدم و دیدم که همه در خطرند اهل دنیا همه از شاه و گدا در سفرند اغنیا چند صباحی به خوشی در عیشند غافل از مرگ و ز دنیای دگر بی خبرند فقرا را تو بگو حسرت دنیا مخورند که به هنگام سفر غیر کفن،خس مبرند [ جمعه 17 شهریور 1396 ] [ 08:19 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
اگر بالا نشینی افتخار است بدان دود از همه بالاترین است و باران با تمام مهربانی قرار آخرش فرش زمین است مرتضی قاسمی @sherhayesokhte برچسب ها: @sherhayesokhte ما را در کانالمان دنبال کنید، [ پنجشنبه 16 شهریور 1396 ] [ 05:45 ق.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
ساکتم اما هزاران داد در من خفته است چون دماوندی که خفته در دلش فریادها بغض من روزی شود فریاد و غوغایی کند همچو پاییزی که دارد در پی خود باد ها [ چهارشنبه 15 شهریور 1396 ] [ 12:50 ب.ظ ] [
مرتضی قاسمی سیانی ]
|
|
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] | ||