لـــ♥ــمس حـــــس کودکـــــ♥ــی

94 ...

تاریخ:چهارشنبه 29 مهر 1394-10:43 ق.ظ

سال 94 تا اینجا بدترین سال عمرم بود ...
خیلی مشکل داشتیم .. خیلی!
ولی خبر شنیدن اینکه خالم سرطان داره خیلی سخت بود برام ... سه هفته نه آب و نه غذا ...
آخه خالم منو بزرگ کرده .... بهش وابسته م ...
الان 10 روزه باهاش حرف نزدم
خیلی دلم براش تنگ شده ...
شماره خدا چنده؟
البته بهم قول داده با بیماریش بجنگه ها ...
عید خوب میشه میاد ... آخه خالم بد قول نیس ...
فقط نمیدونم چرا جای بغلش باید برم سرخاکش ...
خاله با رفتنت خیلی تنهام کردی ... من جز تو کیو داشتم اخه ؟
توبدقول نیستیا.... عید میای!
من میدونم ....



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

بعد یه سال ....

تاریخ:جمعه 29 خرداد 1394-04:48 ب.ظ

بعد ی سال نمیدونم چرااومدم آپ کنم ..
دلم برا این محیط تنگ شده ...
برادوستایی ک دیگه ازشون خبری ندارم و ...
نمیدونم اصلا دیگه کسی به اینجا سر میزنه یانه ...
ولی خب امسالم شتر درخونه ماخوابیدو شدیم پشت کنکوری:))
امتحان نهایی امسال اصلا آسون نبود ...
ولی درکل سال خوبی بود .. اما حیف ک من سال بعد ازبچه های ریاضی جدا میشم ومیرم توکلاس انسانیا:)
برامون دعا کنین
لاو آل*_*



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

خداحافظی

تاریخ:پنجشنبه 20 شهریور 1393-11:33 ق.ظ

سلام برای خدافظی ... 

خوبین؟
نمیخوام خودمو قرنتینه کنم ولی حس میکنم نیازه برای رسیدن به چیزی ک میخوام از یه سری چیزا بگذرم ... 
اولین چیز همین دنیای مجازیه تا دوسال ... 
چیزی که توخودم میبینم ارداست امیدوارم به قولایی ک ب خودم دادم عمل کنم و بااراده بمونم ... 
خدافظ دنیایی که باتموم مجازی بودنت بهم درسای بزرگی دادی ... 
دنیایی که برام تجربه شدی وخاطره ...
دنیایی که منو به خیلیا نزدیک کردو ازخیلیا دور ...
باخیلیا آشنا شدم ... 
بادوستای گلی مث غزل،سمیره،زیبا،بهار،مادریاسی ک یهورفت ... و.....
براهمه دوستام آرزوی خوشی و سعادت ابدی دارم 
شماهم برام دعاکنین که اززیربار کنکور سربلند بیام بیرون
دوستون دارم خیلی زیاد
به چشاتونم خیلی میاد
مواظب خودتون باشین ... 
حلالمون کنین ... 
خداحافظ  ... 



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

استرســـــ....

تاریخ:سه شنبه 11 شهریور 1393-04:16 ب.ظ

سلام دوستان

بعد یه مدت اومدیم تو این وب خاک گرفته
انقد ک سرگرم لاین و لنزور و....شدیم 
اینروزا سرم خلوت تره نسبت ب قل
خداقبول کنه ی کلمه درست حسابی ک درس نخوندیم
فقط هی میریم قلم چی آزمون میدیم برمیگردیم خخخ 
ولی دیگه ازاول مهر همه چی عوض میشه
معدل امسال تاثیر مستقیم داره رو کنکورو...
دیپلم میگیرم بالاخره




+:روزا خوب نیستن باز .. استرس شدیددارم به دلایلی ...
++:دخترخاله کوچیکمون داره مزدوج میشه 
+++:یه چیزای دیگه هم پیش اومده ک الان نمیشه بگم 
++++:اونایی که نمیرم وبشون باور کنین اصلا وب نمیام ینی نزنین ب حساب بی معرفتی کلا پشت پی سی نمیشینم
+++++:دوستون دارم خیلی زیاد ... به چشماتونم خیلی میاد
برام دعاکنین
فهلا



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

السلام علینا:دی

تاریخ:چهارشنبه 22 مرداد 1393-06:23 ب.ظ

سلاملکم

اومدممممم ... پخخخخخ !!
مشهد بودیمممم .... زیارتم قبووول
تولدم بوووووووود .... تولدم مباااارک
رفتم تو17 سال هاهاها
به قول خالم از30 سالگی به بعد دیگه سنت زیاد نمیشه 
مشهد خوش گذشت .... 
تولدمم خوب بود ... به هرکی قرار بود واسه زیارت قبول بیاد زنگ زدم گفتم تولدمه 
بعد هدیه هم آوردن هاهاها
مهدیه جونممممم هدیه آورد همونروز خونمون بود
اون روز به غزل زنگ زده بودم ولی انقد مشغول صحبت شدیم ک یادم رفت بگم تولدمههه .... هههاااااااای غززززززززززززل ... کارت به کارت کن 
فک کنم یه ساعتی حرف زدیم
امروز رفتیم کلاس نقاشی فهمیدیم استادمون نی نی دارشده بسی خرسند وخجسته گشتیم 
بعدششش با پری رفتیم یکم بیرون کارو بار داشتیم ... ولی هوا گرمه هااا
لامصب امسال یجور دیگه گرمهههه 
خب دیگه ... 
پست کم باشه بهتره بازحوصلتون نمیگیره بخونین ما مدیون میشیم
فهلنگ 



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

من و روزامــــ2

تاریخ:پنجشنبه 9 مرداد 1393-08:11 ق.ظ

سلااام به همه

خب ... اول یکم ازین روزام بگم ...
ازروزایی ک بالاخره گذشتن ورفتن ودلم نمیخاد حتی بهشون فکرکنم ...
روزایی که بااسترس اتاق عمل گذشتن ...
بااسترس از دست دادن عزیزمون ... (خدایی نکردههه)
بااسترس برگشت نزدن پیوند ...
بادوری از خانواده و نبودن مامان بابا ...
دوری 10 روزه ی فاطیما کوچولو از مامان باباش و بودنش پیش ما ...
دوری شوهرخالم ازخالم و نبودنش تواین مدت ....
ولی گذشت .... همه اونروزا گذشت ...
میگن چون میگذرد غمی نیست... اما باید بدونیم که: چگونه می گذرد ...
گاهی آدمو پیر میکنه،آدمو تبدیل به یکی دیگه میکنه تا بگذره ...
دلم حرم امام رضا رو میخاست ... قرار بود امروز مشهد بودیم ونشد ...
دلم یه مسافرت زیارتی میخاد ...  شاید هفته بعد بریم ... اگه آقا طلب کنه ...
دلم خیلی برای بچه های فلسطین میسوزه ... هردفه عکساشونو میذارن تصویر نی نی های فامیل خودمون میاد توذهنم:|
خدایا ... خودت نجاتشون بده ... فقط دعا ازمون برمیاد ...
امسال اولین ماه رمضونی بود که همشو(-)روزه گرفتم ....قبلا واقعا نمیکشیدم ... خدایاشکرت ... بزرگ شدماا!
اولین ماه رمضونی هم بود که آقاجان نبود که صدای قرآن خوندنش بپیچه ...
اولین ماه رمضونی که خالم شب های احیا بیمارستان بود ....
یادمه شب دقیقا شب اول احیا که داشت میرفت تو مسجد بودیم ... بوسیدمش توگوشش گفتم خاله خوب شی برگردیااا ....
خدیا شکــــرت خیلی خیلی شکـــــرت ...
فقط کاش آقاجان هم بود و اینروزا که خاله خوب شده رو می دید ...
خالم الان ملاقات ممنوعه ... رو در اتاقش پلاستیک کشیدن و پشت پلاستیکم میخایم ببینیمش باید ماسک بزنیم
اون یکی خالم اونجا نشسته اگه بی ماسک بری برات قبر میکنه خخخخخ

خداجون دوست دارم ..بیشتر از همـــیـشه  


+ازهمه دوستام معذرت خواهی میکنم که بهشون سر نزدم ... تواین مدت باورتون نمیشه ب هیچی نمیرسیدم ...
تاحدی که تواتاقم همه تارعنکبوت بود ... 
بازم عذرخواهی وابراز شرمندگی
انا نادم 

+ سنا کوچولو هم تو این گیرو دار عمل کرد ... گوشش گوشت اضافه داشت برش داشت 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

اندکی صبر ...

تاریخ:یکشنبه 29 تیر 1393-01:23 ب.ظ

خالمو ازاتاق عمل آوردن بیرون، به هوش اومد  .... خداروشکر  .... 

همین!




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

من و روزام ...

تاریخ:پنجشنبه 12 تیر 1393-04:03 ب.ظ

دیروز روز خوبی نبود ... 

میشه گفت روز بدی بود ... 
به خودم قول داده بودم نذارم چیزی اصابمو بهم بریزه اما .... 
ازبعدازظهر شروع شد ... یه نفر یه چیزی گفت که من باجوابش هنوز نمی دونم خراب کردم یا نه وکارم درست بود ... 
عقل میگه درسته ولی رفتار اون دوست محترم منو ازکارم پشیمون میکنه ... 
کاش میتونستم کمکش کنم .... !
و مورد بعدی اتفاق بدی که واسه دوستم افتاد ... یه چیزی نزدیک به بی آبرویی ... که اونم امروز بازم اس داد که بیاخونمون ... 
میگفت داره دیوونه میشه ... 
بعدم توکلاس زبان ... 
بحث حجاب پیش اومد .... همه میگفتن چرا آدم باید چادر بذاره؟وقتی حجابت کامله چادر معنی نمیده و حرفایی مثل این !
تنهاکسی که توکلاسمون چادرمیذاره منم ومنم دیروز انقد بی حال وحوصله بودم که فقط گفتم من چادرمو دوس دارم .... !
دوباره اینروزا فاز غم برگشته ...
تنها چیزی ک یکم حالمو بهتر کرد شنیدن صدای خنده های بلند وازته قلب مامانم بود ... اونم ازپشت تلفن!



این قسمت آهنگ خراط رو خیلی دوسش دارم ... خیلییییییی وقته این آهنگارو گوش ندادم اما الان داره میگه:
اگه واسه تو دلگرمی نبودم ...
ولی درحد سرگرمی که بودم ...
بی انصافی نکن تغییر کردی ...
منو از زنده بودن سیر کردی ...
ولی بازبه توحسی خاص دارم ... 
عزیزم خب منم احساس دارم ...
ازعشقت بی رمق شد تاروپودم ...
منوبرگردون اونجایی که بودم ...

+اگه غلط املایی داره شرمنده ... چشام دردمیکنه حس چک کردن رو ندارم 
+امروز5شنبه ست و وعده دیدار من وبابابزرگی که بارفتنش حس حسادت رو تووجودم به وجود آورد ... 
چقدآسون تورفتی و ندیدی ... یکی پشت سرت خون گریه میکرد ...
+التماس دعا ... 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

داغه دااااااغـــــــــ .... !

تاریخ:یکشنبه 1 تیر 1393-11:19 ق.ظ

عجب بازی بوووود ....

شب اول تابستون 93 ازآرژانتین گل خوردیم .... ولی مردونه بازی کردن  ... دمشون گرم بخدا ... :Sarang_2:
حالا بماند که مسی باید زهرشو می ریخت وداور کور بود ... پنالتی تابلو رو نگرفت و هی توپو هدایت میکرد سمت اونا:Sarang_4:
دقیقه 91 گل خوردن خیلی بد بود .... 
ما رفتیم طبقه پایین خونه پسرخالم اینا .... گل که خوردیم داداشم گریه میکرد .... مامانم رنگش پریده بود .... من جیغ میکشیدم .... پسرخالم بالشو له کرده بود دپتودستاش ... خانوم پسرخالمم ک هی میگفت .... اه .... اوووففف و .... :Sarang_3:
بعدش داداشم اومد بالا همه عکسای مسی ک تواتاقش بود رو کند و پارشون کرد خخخخخ:72:
عجب شب بدی بود دیشب....
من ک گلوم در گرفته بود انقد جیغ زدم  خخخخ
دیشبم تاصبح خواب فوتبال دیشبو دیدم:179:




پ.ن1:آغاز تابستان 93 .... ماه رمضون در راه است .... :120:
پ.ن2:بهار خوبی بود .... بد نبود .... میتونست بهتر باشه ... :221:
پ.ن3:خداکنه تیم ملی صعود کنه .... ای خدا .... ینی میشه نیجریه حذف شه؟یا حضرت عباس .... :دی :171:




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

بعد 1 ماه وچندروز سلام!

تاریخ:پنجشنبه 15 خرداد 1393-09:49 ب.ظ

سلــام به همه!

اینجانب هنوز یه هفته دیگه مونده امتحانم تموم شههه
ولی دیگه اومدم نت ... بسی طاقتمان سراومده 
خب ... خب ...
خبر اول اینکه تابلوی جدیدمو یه ماه پیش تموم کردممم 
دوم اینکه .... .... ... مممممم ..... چرا یادم نمیادددد؟ ممم ....






یادم نمیاددیگه ... 
ولی دوچیز هس ک میخوام بگم
یکی اینکه دلم واسه یاسی تنگ شده
دوم اینکه برا خالم دعاکنین ... برای پیوندیکم قلبش ضعیفه ... دعاکنین همه چی رو به راه شه ... 





لینک نقاشی های قبلم ک خراب شده ... 
ولی بیخیال!
مدیونین اگه فک کنین زیرشو بانرم افزارpaintعوض کردمو جای فامیلیم اسممو گذاشتم
وهمچنین مدیونین اگه فک کنین کج عکس گرفتم خخخخخ
عجله ای شددیگه ... تازه متوجه شدم
شرمندههه



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 


  • تعداد صفحات :6
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
  • 6  
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات