تاریخ : یکشنبه 12 فروردین 1397 | 01:37 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
کاش من آرایشگرِ معروف خیابونتون بودم
هر از گاهی میومدی تا موهات رو کوتاه کنم 
پریشون و خسته به آینه خیره میشدی و بی توجه به زمزمه‌ی انگشتام رو موهات تا تموم شدن کارت هیچ حرفی نمیزدی
و چند سال بعد من یه نیمه شب با بالشی که از خورده موهات ساخته بودم برای همیشه ناپدید میشدم … 




طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : چهارشنبه 18 بهمن 1396 | 07:17 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
یکی از روزهای چهل سالگی ات
در میان گیر و دار زندگی ملال آورت
لابه لای البوم عکس هایت
عکس دختری مو مشکی را پیدا میکنی!

زندگی برای چند لحظه متوقف میشود
و قبض های برق و آب 
برایت بی اهمیت !
تازه میفهمی
بیست سال پیش
چه بی رحمانه
او را 
در هیاهوی زندگی جا گذاشتی!




طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : جمعه 8 دی 1396 | 03:00 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

می‌آید روزی که در تراس خانه‌ات، روی صندلی دسته دار نشسته‌ای و بازی کودکان را تماشا می‌کنی ...
آن روز دیگر نه باران خاطره‌ای از من برایت تازه می‌کند و نه غروب آفتاب سنگی بر دریاچه آرام دلت می‌اندازد ...
سال‌هاست که تو مرا پاک از یاد برده‌ای ...!
کنار روزمرگی هایت، یک فنجان چای برای خودت می‌ریزی و با دستانی که دیگر چروک شده‌اند، لرزان لرزان فنجان چایت را به لبانت نزدیک می‌کنی ...
اما یکباره یکی از کودکان نام مرا فریاد می‌زند !
شباهت اسمی بود !
تو آرام فنجانت را کمی پایین می‌آوری، لبخند کوچکی می‌زنی و دوباره چایت را می‌نوشی ...
من به همان لبخند زنده‌ام ...!

عطر چشمان او




طبقه بندی: غمگین، عاشقانه ها،

تاریخ : شنبه 25 آذر 1396 | 09:57 ق.ظ | نویسنده : Wave girl
وقتی که پیر شدم اگر آلزایمر گرفتم روبرویم بایست و فقط یک لبخند بزن 
هیچ چیز هم یادم نیاید از نو عاشقت می شوم !!!



طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 | 07:47 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
و تو هم‌روزی پیر می شوی، اما من پیر تر از این ‌نخواهم ‌شد، در لحظه ای از عمرم‌ متوقف شدم! منتظرم بیایی... 
و از برابر من بگذری زیبا‌ ، پیر شده !
 آراسته به نوری که از تاریکی من دریغ کرده ای ...!
 #شمس_لنگرودی




طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 | 07:35 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

بعد از تو....
روزی احتمالاً با مردِ دیگری ازدواج خواهم کرد...
با هم به سفر خواهیم رفت،
بچه دار خواهیم شد...
و شاید کنار هم سالها نفس خواهیم کشید...
برای " تو" مینویسم
که روزی اگر حس کردی به این عشق وفادار نماندم
با دقت این متن را بخوانی
تا ببینی من بعد از تو فقط ازدواج کردم
عاشق نشدم!
هیچ مردی برای من "تو" نمیشود دیوانه!
اگر حس کردی وفادارتر از من بودی
به زنی تنها روی تخت خوابی دو نفره فکر کن
که بهشتش در آغوش تو جا مانده
و حالا در جهنم آغوش دیگری میسوزد...
به زنی فکر کن
که برای همسرش لباس مورد علاقه‌ی تو را میخرد...
عطر تو را برای او میخرد...
به زنی فکر کن
که پسرش هم نام توست
و هربار که دلش برای تو تنگ میشود
بلند بلند اسم او را تکرار میکند
و اشک از گونه هایش میلغزد...




طبقه بندی: غمگین، عاشقانه ها،

تاریخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 | 07:35 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

قراربود اسمم برای بچه های تو پدر باشد اسمت برای بچه های من مادر... نشد !

 بچه های ما ، ما را نمیشناسند روزی دخترت از تو اسمم را می پرسد

 روزی که با ترانه ای قدیمی به نقطه ی دوری خیره می مانی و من از چشمهایت می چکم...



تاریخ : جمعه 3 آذر 1396 | 02:38 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

حالا که رفته ای بیا !
بیا برویم
بعد مرگت قدمی بزنیم . . .
ماه را بیاوریم
و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم
بعد
موهایت را از روی لبهایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لبهایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لبهایت . . .
لعنتی !
دستم از خواب بیرون مانده است . . .




طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : شنبه 15 مهر 1396 | 05:02 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
ما به هم نمیرسیم 
اما 
بهترین غریبه ات می مانم
که
تو را
همیشه دوست خواهد داشت..!



طبقه بندی: غمگین، عاشقانه ها،

تاریخ : شنبه 15 مهر 1396 | 05:01 ب.ظ | نویسنده : Wave girl


تاریخ : شنبه 15 مهر 1396 | 04:44 ب.ظ | نویسنده : Wave girl



طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : یکشنبه 2 مهر 1396 | 06:27 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
دست هایم را بگیر...
شاید هنوز نرفته باشی،
شاید هنوز نمرده باشم..!



طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : چهارشنبه 21 تیر 1396 | 10:56 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
سالها بعد آلزایمر که بگیرم ؛ 
یادم نمی آید موهای دخترم بلند بود یا کوتاه ، 
پسرم سبزه بود یا سفید !
اما تو زیبا می خندیدی:)


تاریخ : چهارشنبه 21 تیر 1396 | 10:53 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
پیرزنی شوم، آلزایمر بگیرم،
 پس از سالها به من زنگ بزنی؛ 
بگویی دلم برایت تنگ شده است صدایت آشنا باشد، و من فکر کنم پسرم هستی! 
و یادم نیفتد
 من همان دختری هستم که در انتظارت موهایم به تنهایی سفید شدند...



طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : چهارشنبه 21 تیر 1396 | 10:50 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
بی دلیل که نمی شود دوستت نداشت!
این که گذاشته ای رفته ای؛
یا مرا دوست نداری هم شد دلیل؟!
برای دوست نداشتنت تنها یک دلیل لازم است ...
"زنده نباشم" ...
همین!:)




طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 | 10:27 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
از بهار تقویم می ماند؛
از من استخوان هایی که
روزی تو را دوست داشتند..!

"الیاس علوی"



طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 | 01:27 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
در نی زار،
پرنده ای اندوهگین می‌خواند
انگار چیزی را به یاد آورده
که بهتر بود فراموش کند...



تاریخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 | 01:10 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
تمام ترسم از این است
که یک شب بخواهی
به خوابم بیایی و من 
همچنان به یادت
بیدار نشسته باشم!

"علی صالحی"



طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 | 05:05 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

مردان احمقِ رمانتیکی که با وسواس به گلدان های خانه می رسند، حرفه ای آشپزی می کنند و ساعت ها در مورد ترکیب های مختلف قهوه حرف میزند، همانهایی که در چند سال گذشته ظاهرشان تغییر نکرده و به مد اهمیت نمی دهند، همان ها که سردند ، مدل موهایشان تکان نمی خورد، مارک عطر تلخ شان عوض نمی شود، مردهایی که در مهمانی ها ساکتند و هیچوقت جشن تولد نمی گیرند،


ادامه مطلب

طبقه بندی: غمگین، عاشقانه ها،

تاریخ : یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 | 04:58 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

کنج میدون
خسته از کار
هوا سرد
دست توو جیب و چشما جمع
_اقا یه خیابون اونورِ انقلاب؟
_بیا بالا...
بوی سیگار کهنه توو ماشین
راننده توو خودش
من فکرم توو فکرِ راننده
ضبط قدیمی
خواننده داریوش
آهنگ؟
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم...
خیابون خلوت
کرکره ها پایین
جلو سینما
دو نفر چسبِ هم
_ولیعصر؟
_بیاید بالا...
(صندلی عقب)
_سرده...
_میگی سرده ینی بچسبم بهت؟
خنده
چسبید بهش
راننده آینه رو تکون داد اونوری نبینه عقبو


در ادامه مطلب


ادامه مطلب

طبقه بندی: غمگین، عاشقانه ها،

تاریخ : یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 | 04:48 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

باور کن روزی هزار بار تمرین میکنم
که اگر روزی
جایی
لحظه ای
اتفاقی دیدَمَت،
چه خواهم کرد
چه خواهم گفت
اصلاً زبانم باز میشود به حرف زدن؟!
من این روزها تمرینِ خونسرد بودن میکنم جانَم!
که اگر روزی
جایی
لحظه ای
اتفاقی مرا دیدی
نفهمی نبودَنَت،
چه بلاها به سرم آورده!

" علی_قاضی_نظام "




طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 | 04:19 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

پرسیدم: «چند تا مرا دوست نداری؟» 
روی یک تکه از نیمرو، نمک پاشید،
گفت: «چه سوال سختی.» 
گفتم: «به هر حال سوال مهمیه برام.»
نشسته بودیم توی فضای باز کافه سینما، داشتیم صبحانه می خوردیم...
کمی فکر کرد و گفت: «هیچی.» بلند بلند خندید. 
گفتم: «واقعا؟» آب پرتقالم را تا ته سر کشیدم. «واقعن هیچی دوستم نداری؟» 
گفت: «نه نه. صبر کن. منظورم اینه که تو جوابِ چند تا مرا دوست نداری، هیچی. یعنی خیلی دوستت دارم.» 
گفتم:«نه. اینطور نمیشه، تو گفتی هیچی.»


در ادامه مطلب


ادامه مطلب

طبقه بندی: غمگین، عاشقانه ها،

تاریخ : یکشنبه 31 اردیبهشت 1396 | 04:06 ب.ظ | نویسنده : Wave girl

بُغ کرده بود و نشسته بود گوشه ی اتاقشو موهای بلندشو ریخته بود رو صورتش که اشکاشو نبینم...
پسرکم زیادی مرد بود،
حتی باوجود همین موهای بلندش که نمیذاشت کوتاهشون کنم،درست مثل...
بگذریم!
وقتی دید حرفی نمیزنم سرشو بلند کرد و طلبکار،با همون صدای گرفته ش گفت:
"اون برمیگرده،خودش گفت!"


در ادامه مطلب 


ادامه مطلب
تاریخ : پنجشنبه 31 فروردین 1396 | 09:24 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
چشم های تو
آنقدر معجزه بود 
كه خدا را وسوسه می كرد 
پیامبرانش را 
دوباره به زمین بفرستد!

زانیار برور



طبقه بندی: عاشقانه ها، غمگین،

تاریخ : پنجشنبه 31 فروردین 1396 | 09:21 ب.ظ | نویسنده : Wave girl
قرار بود 
مرگ ما را از هم بگیرد
و مرگ حتما مردی ست چهارشانه
با وضع مالی،
کمی بهتر از من

که تو دوستش داری
 دستت را گرفته است
و با تو قدم می زند...




تعداد کل صفحات : 3 :: 1 2 3