نغزنامه
زندگانی و یادداشت های یک شوریده ی خرد باخته 
صاحب وبلاگ
زیر ذره‌بین
نغزبین‌های امروز: نفر
نغزبین‌های دیروز: نفر
نغزبین‌های این ماه: نفر
نغزبین‌های ماه قبل: نفر
كل نغزبین‌ها: نفر
كل مطالب: عدد
کوچ کردم به سرزمین سکوت...
یکی از هزاران وبلاگی که ساختم و رها کردم رو پیدا کردم. دارم میرم دوباره همونجا بنویسم. آدرسش رو اینجا نمیذارم، ولی اگه خواستید راه ارتباطی که بلدید! ;)


طبقه بندی: چند سطری ها،
برچسب ها: من، وبلاگ،
[ 4 دی 96 ] [ 13:12 ] [ صاد ]
?Any idea
دارم سعی میکنم یه جایی پیدا کنم توش بنویسم. یه جلیی که بشه توش بند شد. نمیدونم کجا ولی...

+ویس شب شعر با حضور محمدعلی بهمنی که قولشو داده بودم. ویس خودم خراب شد، مجبور شدم از یکی دیگه بگیرم. فقط قسمت شعرخوانی خود استاده.



طبقه بندی: چند سطری ها،
برچسب ها: وبلاگ، شعرخوانی، محمدعلی بهمنی،
[ 2 دی 96 ] [ 23:22 ] [ صاد ]
خوبم، مرسی.
چند روز پیش شب شعر بودیم با حضور "محمدعلی بهمنی". ویس گرفتم از صحبت هاش، حرفای جالبی زد میون شعر خوندنش.. دلخوش از اینکه اینکه ویس گرفتم نگاه به گوشی کردم و دیدم یک جایی قطع شده. :|
ویسش رو از بغل دستیم گرفتم به هرحال. حوصله ام گرفت میذارم رو وبلاگ.



طبقه بندی: چند سطری ها،
برچسب ها: من، شعرخوانی، محمدعلی بهمنی،
[ 25 آذر 96 ] [ 04:31 ] [ صاد ]
انتظار نداشتم پیام بدی.
«نامه‌ای از کارل مارکس به همسرش جنی»

معشوق قلب من،

من دوباره برای تو نامه می‌نویسم چرا که من تنهایم و همیشه برای من مشکل بوده که با تو به تنهایی در ذهنم گفتگو کنم بدون اینکه تو چیزی درباره‌ی آن بدانی، بشنوی و حتا قادر باشی که به آن پاسخ دهی.
غیبت‌های کوتاه، خوب است چراکه اگر دو نفر به طور دائمی و ثابت با هم باشند مسائل [زندگی] خیلی به هم شبیه می‌شوند و قابل جدا کردن و تمایز از یکدیگر نخواهند بود.
دوری، حتی برج و باروهای بزرگ را هم کوچک می‌کند؛ در حالی‌که چیزهای خرد و مبتذل، در یک نگاه نزدیک به چیزهای بزرگ تبدیل می‌شوند.
عادت‌های کوچک که امکان دارد در اشکال احساسی و به صورت فیزیکی سبب‌ساز اذیت انسان شود، زمانی‌که آن شی از جلوی چشمان برداشته می‌شود، ناپدید می‌گردد.
احساسات عمیق که به واسطه‌ی نزدیکی [و در دسترس بودن] افراد، شکل کوچک و تکراری به خود گرفته، به واسطه‌ی جادوی فاصله رشد کرده و به ابعاد طبیعی‌اش باز می‌گردد. فاصله سبب می‌شود که تو فقط از من و رویاهای تنهایم، ربوده شوی؛ و من با عشقم به تو، فوراً درمی‌یابم که زمان دوری را فقط باید بمانند خورشید و بارانی که برای رشد گیاهان مورد نیاز است، به خدمت گرفت.
زمانی‌که تو غایب هستی، عشق من به تو، خودش را نشان می‌دهد و آن چیزی بس غول‌آساست و از انبوهی از تمامی انرژی جمع‌ شده در جانم و همه‌ی خصوصیات قلبی‌ام شکل گرفته است. آن باعث می‌شود که من دوباره احساس کنم که انسانم؛ چراکه من حس عمیق و متنوعی را تجربه می‌کنم؛
مطالعه و آموزش و پرورش جدید، ما را گرفتار خودش کرده است؛ همچنین شک‌گرایی باعث شده که ما در تمامی ادارک عینی و ذهنی‌مان به دنبال اشتباه بگردیم؛ تمامی این‌ها، طوری طراحی شده که ما را کوچک، ضعیف و غُرغُرو کرده است. اما عشق – نه عشق فویرباخی- نه برای متابولیزم و نه برای پرولتاریا – بلکه عشق به معشوق و به طور مشخص عشق به تو، باعث می‌شود که یک انسان مجدداً حس کند که انسان است.
در این جهان زنان زیادی وجود دارند که در بین‌شان تعدادی از آن‌ها زیبارویند. اما کجا من می‌توانم چهره‌ای که هر جزء آن و حتی هر چروک آن یادآور بزرگترین و شیرین‌ترین خاطرات زندگی من است را پیدا کنم؟
حتی با وجود مواجهه با دردهای بی‌پایان و ضررهای جبران‌ناپذیر وارده بر من، تو شکایتی نکردی.
من با بوسه زدن به درد، آن را دور می‌کنم، زمانی‌که بر صورت شیرین تو بوسه می‌زنم.

بدرود عزیز دلم.

کارل خودت 

توضیحات:
۱) نامه‌ی عاشقانه‌ی کارل مارکس به همسرش «جنی»، که در ۲۱ ژوئن ۱۸۶۵ در منچستر (انگلستان) به رشته ی تحریر در آمده است.

مطالب داخل کروشه ها [ ] از مترجم است.



طبقه بندی: وب نوشت،
برچسب ها: من، تو، نامه، کارل مارکس،
[ 14 آبان 96 ] [ 20:11 ] [ صاد ]
حضوری
بیاید زیر این پست اعلام وجود کنید ببینم چه کسایی هنوز اینجارو میخونن.
دقیقا با اون پنج نفریم که برای اون پست 1+ زدن.
بله!
با خود شمام!
خجالت نکش خاله جان، بیا جلو ببینم صورتتو تو نور.
بیا. ترس نداره که.

سوال مطروحه: به جای کانال بزنم، خودم و خودتون رو خلاص کنم؟

پ.ن: غنیمت بشمرید این کامنتدونی باز رو، بعدا دیگه ازینا گیرتون نمیاد!



طبقه بندی: چند سطری ها،
برچسب ها: وبلاگ،
[ 9 آبان 96 ] [ 17:46 ] [ صاد ]
منم که شهره ی شهرم...
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن...

می بینی؟ به عشق کافر شدی! به عشق کافر شدی و از عشق خارج. برای همین است که نمی خواهی ببینی ام.
می بینی؟ مردم به همان چه می نازند که ندارند!



طبقه بندی: چند سطری ها،
برچسب ها: من، تو،
[ 1 آبان 96 ] [ 14:33 ] [ صاد ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

تعداد کل صفحات : 43 :: 1 2 3 4 5 6 7 ...

درباره من

می نویسم تا فراموش نکنم،
تا فراموش نشوم، از خاطر خودم و دیگران..

+درباره ی صاد:
پنج تار است در عود متحد با هم
صاد و زیر و لسان و مثلث و بم...

من صادم، سنگ زیرین آسیا!
از همان جا که بزرگتر شدم، صادم؛
از آن جا که شدم سنگ زیرین آسیا.

قبل ترش "آندرو" بودم،
هنوز هم هستم!
هر کجا که سرکشی و اعتراض می کنم یعنی هنوز
آندرویی در وجودم هست.

آندروی درونم را می بینید
هر کجا که زیاده خواهی های دیگران را بر نمی تابم،
هر کجا که "زبان سرخ می دهد بر باد..."

آن من ساکت و بی آزار و رصدگر اما که می بینید "صاد" است،
روی دیگر من؛
آن رویی که همه را دعوت به صلح می کند
و تحمل جنگ و خون ریزی و اشک را ندارد.


این جا "صاد/آندرو" گونه های من را می خوانید.
"من" و "نغزنامه" را هر آن گونه که می خواهید
تفسیر کنید.
بدون شرح...


پ.ن: کامنت ها را می بندم که فکر نکنید موظف هستید برایم نظر بگذارید، کاری اگر داشتید اما می توانید پیام بدهید.. همیشه کسی هست...
ارسال پیام:
https://goo.gl/AX1MQy
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات