هوای بی کسی

جای خالیت را آنقدر باچشمانم آب خواهم داد تا باز کنارم سبز شوی...

نوروز بایرامی(عید نوروز)

شکر کیمی دادلی ، ناغیل کیمی گوزل بیر ایل آرزولاییرام سنه

قارشیندان گلن یئنی ایلین جان ساغلیغی

اوغور و سعادتله دولو اولسون . نئچه بئله بایراملارا

.

.

.

سالی مثل شکر شـیرین ، مــثل قصه زیبا براتون آرزو میکنم

سال جدید براتون پر از خوشـی و سـعادت باشه …

بایرامیز موبارک

عیدتون مبارک

سالی سرشار از عشق براتون آرزو میکنم



[ دوشنبه 2 فروردین 1395 ] [ 09:19 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

پسرآجری

خوبان سلام

 

آهنگ وبم رو تغییر دادم

اسپیکرو روشن کنید حالشو ببرین

سلطان عاشقانه ها مازیار

دوست دار همتون

پسرآجی...

 

 

 



[ سه شنبه 14 بهمن 1393 ] [ 10:54 ق.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

خسته



[ سه شنبه 14 بهمن 1393 ] [ 10:36 ق.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

پسرآجری

خوبان سلام

دنیا دنیا عذر میخوام از همتون به خاطر این مدتی که نبودم

ازهمه دوستای عزیزتر ازجان که تو این مدت به وبم سرزدن یه عالمه تشکر میکنم

فدای همتون..پسرآجری

......سخت است درک کردن پسری که

غم هایش را خودش میداند ودلش…

که همه تنها لبخندهایش را میبینند،

که حسرت میخورند، به خاطر شاد بودنش…

به خاطر خنده هایش…

و هیچکس جزهمان پسرنمیداند چقدر تنهاست…

که چقدر میترسد…

از باختن…

از اعتماد بی حاصلش…



[ یکشنبه 2 آذر 1393 ] [ 10:37 ق.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

داغونم خدایا خدمات پس از خلقت کجاست!!!

من یک عذرخواهی به "خودم" بدهکارم!!!

 


برای اینکه احساساتی بودم


برای اینکه یک رو بودم


برای اینکه غرورم را شکستم

 

برای اینکه انسان بودم . . .


..."خودم" ...


منــو ببخش

گـاه בلـمــ مےـگـیرב

گـاه زטּـבگــے ســخـتــــ مےـشـوב

گـاه تـטּـهـا , تـטּـهـایـے آرامـشــ مـے آورב

گـاه گـذشـتـهـ
اذیـتـمـ مـیـکـنـב

ایـטּ `گـاه هـا`... گـهـگـاه تـمـامــ روز و شـبــ
مـنــ مےـشـو טּـב

آטּـوقـت بـغـض گـلـویـم را مـےـگـیـرב !

בرسـت مـثـل
هـمےــטּ روزـها ...



[ یکشنبه 2 آذر 1393 ] [ 10:25 ق.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

آهسته

به سراغ من اگر می آیید،
پشت هیچستانم.

پشت هیچستان جایی است.

پشت هیچستان رگ های هوا ،
پر قاصد ها ییست که خبر می آرند،
از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک .

روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است
که صبح،به سر تپهی معراج شقایق رفتم

پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید.

آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت  جاریست.

به سراغ من اگر می آیید،
نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.



[ دوشنبه 27 مرداد 1393 ] [ 09:15 ق.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

پناه

پناهم می دهی امشب ؟

میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ،

 پناهم می دهی امشب ؟

دل و دین در کف یغما و من تنها در این هنگام روحانی ،

پناهم می دهی امشب ؟



[ جمعه 2 خرداد 1393 ] [ 07:13 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

/

بوسه زلب های تو در خواب گرفتم ،

گویی که گل از چشمه ی مهتاب گرفتم ،

در برکه ی اشکم همه دم نقش تو دیدم ،

این هدیه ی خوبیست که از آب گرفتم ،

هرگز نتوانی که زمن دور بمانی ،

چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم



[ دوشنبه 26 اسفند 1392 ] [ 06:22 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

.

رویاهایم را امشب میگذارم پشت در

بیچاره رفتگر ،چه بار سنگینی دارد امشب

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

حکایت من حکایت کسی است

که عاشق دریا بود اما قایقی نداشت

دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت

حکایت من حکایت کسی است که

زخم داشت و ننالید

رفاقت کرد و رفیقی ندید

مثل پرنده ای که دلش هوای آسمان داشت

اما دربند صیاد بود

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

تو با من خنده هایت مال مردم  نــگاه آشنایت مال مــــردم

هوس هایت در آغوش رقیبان   غمت با من وفایت مال مردم



[ پنجشنبه 24 بهمن 1392 ] [ 04:15 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

سکوت

این منم در آستانه ی فروپاشی!

باز آمدم به جایی که تعلق دارم ولی پر از حرف های نگفته..

خلوت میکنم با خاطراتم!

دوباره می نویسم از بی کسی هایم از حرفهایی که واهمه دارم!

یک درد پراز رویاهای واهی!

آستانه درد من بلند است ..

این بار تنهاتر از همیشه..

.......

گاهی گریه نمیکنم

فقط لبخندی کش دار و تلخ به گذر زمان و مختصات مکان حواله میدهم

و بی مهابا پاهایم را تکان میدهم

و خیره به دیوار سفید همیشگیِ روبه رویم میشوم

و پوست لبم را می کنم تا خون بیاید

و موهایم را دور انگشتانم حلقه میکنم

و کنج اتاق می شود خلوتگاهم !

گاهی که خیلی غمگین میشوم

خودم را نوازش می کنم در اوج تنهایی

و خود را در آغوشِ خود رها میکنم

دستانم را لمس میکنم تا بدانم که هستم

و فراموش نشده ام

نمرده ام !

گاهی که خیلی غمگین میشوم

مدتها خود را در آینه مینگرم !

امشب از آن گاهی هاست …

 

 

 



[ جمعه 27 دی 1392 ] [ 02:57 ق.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

بعضی

آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند...
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند...
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان......

آدمهایی که امروز قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت...
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند و فردا سخت بر زمینت می زنند...
آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند
امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فردا سیاه...
آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ...
چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !!
هر چه بخواهند می کشند...
هر رنگ که بخواهند می زنند....
می ترسم از بعضی آدمها ...



[ یکشنبه 22 دی 1392 ] [ 10:54 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

و

درســت زمانی که ســرت جــای دیگری گــرم است

دل مـــن همینــــجا یـــــــــخ میـــــزنــد !

چه فاصــله زیــادی است از سـر تـو تا دل مــن . .


__________________________________________________________________________________



[ پنجشنبه 5 دی 1392 ] [ 01:47 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

راحت
نگران جمعه شبهایم نباش!
تو که بهتر میدانی دورُورم اندازه شهربازی شلوغ است!
رنگارنگ , مدل های مختلف , بلند و کوتاه !
دست من نیست کمی تنوع پذیرم!
بالشتم , سکوتم , قرص های رنگارنگ کوچیک و بزرگم......

لرزش دستانم...!
تنها نیستم دورُورم حسابی شلوغ است..
راحت بخواب...!


[ شنبه 2 آذر 1392 ] [ 05:52 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

محرم

 …

باز باران با ترانه

               میخورد بر بام خانه

یادم آمد کربلا را

         دشت پرشور وبلا را

                       گردش یک ظهر غمگین

                          گرم وخونین

لرزش طفلان نالان

زیر تیغ ونیزه ها را

با صدای گریه های کودکانه

            وندراین صحرای سوزان

میدود طفلی سه ساله

       پر ز ناله

               دلشکسته

                        پای خسته

بازباران

قطره قطره

 میچکد از چوب محمل

خاکهای چادر زینب

       به ارامی شود گل

باز باران با محرم  ….



[ جمعه 3 آبان 1392 ] [ 06:00 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

/

دوست دارم که به درگاه خدا گریه کنم
دست بردارم وباحال دعا گریه کنم
در شب قدر نکردم عمل مقبولی
حال بنشینم وبرجرم وخطا گریه کنم
عرفه آمد و محزون وخجالت زده ام
دوست دارم که به مانند گدا گریه کنم .



[ سه شنبه 23 مهر 1392 ] [ 03:18 ب.ظ ] [ پسر آجری ] [ نظرات() ]

.: تعداد کل صفحات 7 :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ] [ 7 ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات