غم شیرین
لحظاتی باعشقی داشته باشید
نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد یا به دیوار از آن سو بخورد یا نخورد، این در سوخته حتما به زمین می افتد لگدی بین هیاهو بخورد یا نخورد نوع مطلب : برچسب ها : تسلیت، فاطمیه، شهادت حضرت زهرا، دهه فاطمیه، زندگانی حضرت زهرا، یکشنبه 2 تیر 1392 :: نویسنده : محمد جواد
میگویند زن چراغ خانه است.لابد شنیده اید که درهمین راستا،بعضی ها طرف دار"چهل چراغ"شده اند اما بعضی هاخواهان"صرفه جویی درمصرف برق"! بااین حساب می توان این تعاریف راارائه کرد: *دوست دختر چراغ گردسوز!(دربلاد کفر ان را GFمی گویند.) تحقیقات نشان داده این لغت مخفف Gerdsooz Fitile (فیتیله گردشوز)میباشد که درشرایط اضطراری،روشنایی اندکی می افروزدوخاموش شدنش به سه سوت ویک وفوت است. *معشوق لامپ مهتابی(درراستای رمانتیک بودنش) *همسرموقت لامپ کم مصرف! *همسر دائم همان چراغ خانه است *همسر مطلقه چراغ سوخته! *همسر ایده آل چراغ جادو!(هردوافسانه اند) شعرمرتبط: باغول چراغ ارزویی بکنید ازاو طلب فرشته ای بکنید یک دانه بس است زن مگر نشنیده اید "درمصرف برق صرفه جویی کنید" نوع مطلب : داستان خنده دار، برچسب ها : بابابرقی، درمصرف برق صرفه جویی کنید، شرکت برق، داستان طنز، مطلب خنده دار، غم، دوست دختر، گاهی درتنهای هایت درکنارخانه نشسته ای
فکرمیکنی که ازهمه ی انسان ها شاد هستن حتی احساس می کنی که حیوانات هم ازتو شاد ترهستند. با خود میگویی:من تنها ترینم؟ واقعا اینگونه است که اکنون کسی نیست به دردهای من گوش دهد؟ آیا من تنها ترین ادمی هستم که روی این کره خاکی زندگی می کنم؟ به سوال هایت پاسخ میدهی:((آری)) اری من تنها ترینم ناگهان تلفن همراهت به صدا درمی اید.انرا برمیداری. پیامکی است که دران نوشته شده است . . . . . . . . . . . . . . . .
نوع مطلب : داستان خنده دار، برچسب ها : هیچکس تنها نیست، غم شیرین، تلفن همراه، همراه اول، موبایل، داستان های خنده دار، غم، دوشنبه 13 آذر 1391 :: نویسنده : محمد جواد
برای دیدن برو به ادامه مطلب نظریادت نره ادامه مطلب نوع مطلب : عکسهای جالب، برچسب ها : ترول، ترول های باحال، 16-، خنده دار، عکس های بامزه، ترول های درجه یک، طرح های کاملاضربتی وبا بازده ای بالا برای مبارزه بابد حجابی . . . . . . . . . . . . . . نظریادت نره نوع مطلب : عکسهای جالب، برچسب ها : حجاب، طرحی جدید، بدحجابی، مبارزه، عکسهای خنده دار، بمب خنده، بسیجی، علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟ دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن. علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم. وای که چه موهای لختی داره پارمیدا. آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم از توی بغلم تکون ... دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست! نوع مطلب : داستان خنده دار، برچسب ها : ضایع شدن، داستانهای خنده دار، داستان، ضایع کردن، جالب، باحال، جمعه 28 مهر 1391 :: نویسنده : محمد جواد
|
درباره وبلاگ سلام ممنون که به وبلاگ ماسرزدید امیدواریم لحظات باعشقی را دراین جاسپری کنید فقط . . . نظریادت نره مدیر وبلاگ : محمد جواد اخرین ارسال ها موضوعات آرشیو وبلاگ دوستان روزانه آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
|